مساله ازدواج پیامبر(ص) با همسر پسر خوانده شان در کلام قرآن

English 2317 Views |

تعبیرات مختلفی در آیات قرآن مجید است که گاهی گمان می شود این تعبیرات دلیل بر این است که گاهی گناه و خطا از پیامبران صادر شده است. یکی از مهمترین آیاتی که در این زمینه مطرح شده است، آیه مربوط به ازدواج پیامبر اسلام (ص) با همسر مطلقه پسر خوانده خود (زید) است که برای گروهی سوال برانگیز است. این آیه با صراحت می گوید: هنگامی که اختلاف میان زید و همسرش پیدا شد، پیامبر (ص) کرارا او را از طلاق دادن بازداشت، ولی هنگامی که این توصیه ها موثر واقع نشد و او همسرش را طلاق داد، پیامبر(ص) او را به همسری خود درآورد (تا از یکسو یک سنت غلط جاهلی را که می گفت همسر پسرخوانده انسان همانند همسر پسر واقعی او بر انسان حرام است، درهم بشکند، و از سوی دیگر شکست زینب همسر زید را جبران نماید، زیرا او دختر زاده عبدالمطلب و دختر عمه پیامبر و از یک خانواده بزرگ بود که به توصیه پیامبر (ص) تن به ازدواج «زید» که برده آزاد شده ای بود در داده بود، و مسلما آن ازدواج برای او گران بود و این جدائی گرانتر! (دقت کنید). در اینجا قرآن می گوید: «واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق  الله وتخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه فلما قضی زید منها وطرا  زوجناکها لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیادئهم اذاقضوا منهن وطراوکان امرالله مفعولا»، «به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز نعمت به او داده بودی، می گفتی همسرت را نگاهدار، و از خدا بپرهیز، و تو در دل چیزی را پنهان می داشتی که خدا آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی حال آنکه خداوند سزاوارتر است از او بترسی، پس هنگامی که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مومنان در ازدواج با همسران پسرخوانده آنها، هنگامی که از آنان طلاق می گیرند، نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است» (احزاب/ 37). 

در اینجا میدان به دست ناآگاهان و گاه مغرضان افتاده که یک مشت افسانه های دروغین به هم بافته و بر قرآن تحمیل کنند و به پیامبر اسلام (ص) نسبت دهند. آنچه در اینجا برای ما مهم است و باید به توضیح آن پرداخت دو جمله ای است که در آیه فوق آمده، وگرنه افسانه های خرافی که اثری از آن در آیات قرآن وجود ندارد چیزی نیست که ما بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم و از آن دفاع کنیم. در یک جمله می فرماید: «و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه»، در دل خود چیزی را پنهان می داشتی که خدا آن را آشکار می سازد»، و در جمله دوم می خوانیم: «و تخشی الناس والله احق تخشاه»، «از مردم بیم داشتی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی».

آیا این دو جمله با مقام عصمت پیامبر منافات ندارد؟ جمله اول مفهومی ظاهرا سربسته دارد، ولی افسانه پردازان مطلب زیادی به آن بسته اند و خوراک مناسبی به دست دشمنان اسلام داده تا پیامبر(ص) را (العیاذبالله) متهم کنند که او نسبت به همسر زینب عشق و علاقه داشت. در حالی که این مساله را خود آیه تکذیب می کند، زیرا می گوید: تو بارها به زید توصیه می کردی که همسرت را طلاق مده (توجه داشته باشید که جمله «اذ تقول» به صورت فعل مضارع است و دلیل بر استمرار می باشد. و اگر مساله آنگونه که دشمنان پنداشته اند بوده باشد باید پیامبر(ص) از طرح مساله طلاق استقبال کند، یا لااقل سکوت اختیار کند، نه اینکه به طور مکرر از آن نهی نماید. در مورد جمله دوم نیز گفته اند پیامبر(ص) به چه دلیل از مردم می ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است از او بترسد. ولی علی رغم احتمالات متعددی که در تفسیر این آیه و مخصوصا این دو جمله داده شده، تا آنجا که بعضی از مفسران معروف نیز به اشتباه افتاده اند، اگر تنها در متن خود آیه (مخصوصا جمله های قبل و بعد این دو جمله) دقت می کردند مفهوم آیه روشن و گویا است، ولی هنگامی که از قبل و بعد آن بریده شود ابهامات زیادی بر آنها سایه می افکند. تفسیر آیه با توجه به بند بند جمله های آن چنین است: خداوند به «زید» که پسر خوانده پیامبر اسلام (ص) بود (او قبلا غلام و برده ای بود که پیامبر (ص) او را آزاد کرد، و چون دارای هوش و درایت و کفایت بود او را به منزله فرزند خود برگزید) نعمت ایمان را بخشیده بود، و پیامبر (ص) نیز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش ساخت و حتی او را همچون خود پذیرفت، و دختر عمه اش را که از یک خانواده سرشناس و با شخصیت بود به همسری او درآورد. این است مفهوم جمله «انعم الله علیه وانعمت علیه»، و از جمله بعد استفاده می شود که اختلافی میان زید و همسرش واقع شد به طوری که به فکر طلاق او افتاد، و پیامبر(ص) پیوسته او را از این کار منع می کرد و دعوت به تقوی و پرهیزکاری می نمود (امسک علیک زوجک واتق الله). در اینجا پیامبر (ص) در میان دو جریان قرارگرفته بود: از یکسو فکر می کرد اگر صلح میان دو همسر حاصل نشود و کارشان به طلاق و جدائی بینجامد باید برای جبران شکستی که دامنگیر دخترعمه اش زینب شده که حتی برده آزاد شده ای او را طلاق داده، وی را به همسری  خود برگزیند، و از سوی دیگر از این بیم داشت که مردم مخصوصا مناققان که منتظر بهانه بودند این امر را از دو جهت بر او خرده گیرند: نخست اینکه یک سنت ریشه دار جاهلی عرب را درهم می شکست که همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقیقی می دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود حساب می کردند. دیگر اینکه ازدواج  با همسر مطلقه یک برده آزاد شده را دون شأن پیامبر(ص) فکر می کردند و بر او عیب می شمردند. ولی اراده خداوند براین تعلق گرفته  بود که بعد از آن جدائی، این ازدواج صورت گیرد، و این سنت غلط درهم کوبیده شود، و همانگونه که ذیل آیه می گوید: مومنان در ازدواج با همسران مطلقه پسر خوانده خود هیچ محذوری نبینند (لکیلا یکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا)، بنابراین آنچه پیامبر(ص) در دل مخفی می داشت و سرانجام خداوند آن را آشکار ساخت همان ازدواج با همسر زید بود، در صورتی که زید اصرار به طلاق او داشته باشد. و چیزی که پیامبر(ص) از آن بیم داشت عکس العمهائی بود که انتظار می رفت در مقابل شکستن این سنت جاهلی و همچنین ازدواج با زنی که در شأن پیامبر(ص) نبود نشان دهند. ترس تا زمانی بود که فرمان قطعی الهی صادر نشده بود، ولی هنگامیکه فرمان قطعی صادر شد که تو وظیفه داری با آن زن مطلقه ازدواج کنی و هر دو سنت غلط را درهم بشکنی و حتی صیغه این عقد را خداوند جاری کرد همانگونه که در متن قرآن آمده است «زوجناکها»، از آن پس پیامبر هیچگونه ترس و تردیدی در این مساله به خود راه نداد. جالب اینکه در آیه بعد نیز بر این معنی تاکید کرده، می فرماید: «هیچگونه مانع  حرجی بر پیامبر(ص) در آنچه خدا بر او واجب کرده است نیست، این سنت خداوند در مورد کسانی است که پیش از این بوده اند و فرمان خدا روی حساب و معیار معینی است» (ماکان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنه الله فی الذین خلوا من قبل و کان امر الله قدرا مقدورا). این آیه با صراحت می گوید کاری که پیامبر(ص) در این حادثه انجام داد یک فریضه الهی بود، و برنامه ای بود که در پیشینیان نیز وجود داشته، و این یک فرمان حساب شده الهی است که می بایست انجام گیرد. مسلما اگر مساله یک خواسته شخصی و علاقه خصوصی بود این تعبیرا ت درباره آن معنی نداشت، ولی نه دشمنان مغرض گوششان بدهکار این مسائل است و نه بعضی از قصه پردازان ناآگاه که افسانه های دروغین پر سروصدا را در مورد اینگونه ماجرا بر واقعیات ترجیح داده اند. ولی خوشبختانه تعبیرات قرآن در اینجا به قدر کافی گویاست. قابل توجه اینکه در حدیثی که مفسر معروف اهل سنت «قرطبی» از امام علی بن الحسین (ع) نقل کرده چنین می خوانیم:

«به پیغمبر (ص) وحی فرستاده شد که «زید» «زینب» را طلاق خواهد داد، و پیامبر(ص) او را تزوویج خواهد کرد، و لذا هنگامی که زید خدمت پیامبر(ص) آمد و از اخلاق زینب و عدم اطلاعت او شکایت کرد و گفت در نظر دارد او را طلاق دهد، رسول الله (ص) او را نصیحت کرد و فرمود از این سخن بپرهیز و همسرت را نگاهدار، درحالی که یقین داشت سرانجام (به خاطر ناسازگاری) از او  جدا خواهد شد و با پیامبر ازدواج خواهد کرد (طبق وحی الهی)، و این همان چیزی است که پیامبر(ص) در دل مخفی داشت و نخواست او را امر به طلاق کند، به خاطر اینکه از این بیم داشت که مردم به او خرده بگیرند که چگونه همسر مطلقه غلامش را به ازدواج خود درآورده، و او را تشویق به طلاق کرده، ولی خداوند به خاطر همین معنی پیامبرش را مورد عتاب قرار داد که چرا از مردم در چیزی که خدا مباح ساخته بود بیم داشت، و به زید می فرمود همسرت را نگاهدار، با اینکه می دانست او را طلاق می دهد؟و او را آگاه ساخت که خداوند در هر حال سزاوارتر است که از او بیم داشته باشد». سپس «قرطبی» می افزاید: «علمای ما می گویند این بهترین سخنی است که در تفسیر این آیه گفته شده، و تمام اهل تحقیق از مفسران و علمای راسخین آن را پذیرفته اند»، و در ادامه این سخن می افزاید: «ترمذی (ضمن اشاره به این حدیث) در نوادر الوصول چنین می گوید که علی بن الحسین این سخن را از خزانه علم آورده و گوهری از جواهرات است و در گرانقیمتی از درها!»

Sources

سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – صفحه 103و صفحه 153 تا 158

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information