از اصحاب پیامبر اسلام (ص) که همواره شخصیت روائی او، به دلیل وضع و جعل احادیث، مورد بحث بوده است.
نام او قبل از مسلمان شدنش و در زمان جاهلیت؛ عبد شمس، عبد غنم و بعدا «عبدالله» یا عبدالرحمن بن صخر دوسی، و کنیه اش «ابو هریره» می باشد.
سبب شهرت او به این لقب، علاقه ی فراوانش به گربه و بچه گربه بوده است. مصغر (هر) به معنای گربه است. خود گوید: پیامبر مرا «ابوهریره» خواند، زیرا در زمانی که گوسفندان را چوپانی می کردم، روزی چند بچه گربه دیدم و آنها را برداشتم و در آستین خود گذاشتم. وقتی پیامبر صدای آنها را شنید، فرمود: تو "ابوهریره ای"؛ من آنها را شبها روی درخت می گذاشتم و صبح با آن بازی می کردم؛ علی رغم شهرت زیاد او در بین اصحاب، نکات اساسی زندگی و شخصیتی اش مبهم است.
20 سال قبل از هجرت پیغمبر بدنیا آمد. خاندانش از قبیله ی «دوس» یکی از شاخه های قبیله ی بزرگ «ازد» در یمن بود. از دوران اولیه ی زندگی اش اطلاعی در دست نیست، فقط اینکه به نقل از خودش: در حالی که یتیم بود، بزرگ شد و بسیار زندگی فقیرانه و مستمندی داشت. سال هفتم هجری به همراه عده ای به حضور پیغمبر در منطقه ی خیبر آمد و همان جا اسلام آورد. اما اینکه در جنگ خیبر شرکت داشته یا خیر؟ نقلی در تاریخ نیست! از آنجا دنبال پیامبر به مدینه رفت و با همان کثرت فقر و ناداری که غالبا در گرسنگی به سر می برد، در شمار «اصحاب صفه» و فقیرترین اصحاب در آمد! (البته بودن افراد در صفه تا سال 7 هجری قمری محل شک و تردید است).
در رخدادهای جنگ های پیامبر، حضور او را در «غزوه ی موته» آورده، اما جزء گریختگان بوده است. ولی از مجموعه روایات پراکنده، رفتن او به بحرین در سال آخر حیات زندگی آن حضرت، به همراهی «علاء بن حضرمی» است که بعد از رحلت آن حضرت، ابوبکر مجددا او را در همین موقعیت قرار داد. پس از مرگ «علاء» در زمان عمربن الخطاب، نیز استاندار (والی) بحرین شد و به نقل برخی منابع، مدتی والی «عمان» و «یمامه» بود! اما به جهت گردآوری مال و منال بسیار از خزانه مورد خشم و عتاب و سوء ظن خلیفه قرار گرفت و به مدینه فرا خوانده شد و عمر او را برکنار کرد.
از شرکت او در فتح برخی سرزمین های ایران، چون گرگان، گیلان و قزوین، در تاریخ آمده که هیچ کدام از آن روایات معتبر نیستند!!
در خلافت عثمان، بنا به نقلی، قاضی «مکه» شد و در زمره ی هواخواهان عثمان در خانه ی او به سر می برد و موقع محاصره ی خانه، از عثمان حمایت کرد و همین دیدگاهش، موجب شد تا فرزندان عثمان در تشییع جنازه، ابوهریره را بزرگ داشته و مورد حمایت و احترام بنی امیه قرار بگیرد!
در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (ع)، از نقش وی در جنگ صفین یاد می شود که او به همراه «ابودرداء» معاویه را به سبب جنگ با آن حضرت سرزنش کرد! اما بعد از صفین او را در زمره ی کسانی که به علی پشت کردند، شمرده اند.
گویند که در وضع و جعل احادیث، غالبا به نفع معاویه و بر مخالفت حضرت علی (ع) بوده و آن حضرت هم، او را موثق و معتبر نمی دانست!
نقش ابوهریره بعد از خلفاء اربعه
در زمان معاویه، وقتی «بسربن ارطاة» به دستور او حاکم مدینه گشت، ابوهریره را به جای خود منصوب نمود و به مکه رهسپار شد، هر چند که وقتی «جاریة بن قدامه» از طرف علی (ع)، بسربن ارطاة را تعقیب و به مدینه رسید، ابوهریره که با مردم نماز می خواند، از ترس فرار کرد و بعدا پس از بیعت مردم با امام حسن مجتبی (ع) و برقراری آرامش دوباره به مدینه برگشت! و زمانی که معاویه برای صلح به عراق (کوفه) آمد، وی از حجاز به او پیوست و به کوفه آمد، شبها درب مسجد کوفه می نشست و مردم پیرامونش جمع شده و او حدیث می گفت.
زمانی که «مروان بن حکم» فرمانروای مدینه بود، ابوهریره از یاران نزدیک و جانشین او در زمان موسم حج و در غیاب مروان و گاهی او را به عنوان قاضی مدینه در نقل مورخین آورده اند.
احادیث ابوهریره
او از کسانی است که احادیث بسیار زیادی از رسول گرامی اسلام روایت کرده، تا جایی که در کتب معتبر تاریخی، آمار آن را به 5374 حدیث گفته اند، اگرچه در نقلی رقم آن را نزدیک به 503000 آورده اند. اما با توجه به مصاحبت او با پیغمبر که حدود 3 تا 4 سال بیشتر نبوده و از نزدیکان و مقربان آن حضرت نبوده، این کثرت روایات، از همان دهه های نخستین اسلام، حساسیت برانگیز شد، تا جایی که عمربن الخطاب، او را از نقل حدیث منع کرد، عایشه او را موثق نمی دانست و همچنین علی بن ابی طالب (ع) و برخی صحابه دیگر، معترض او بودند. وی گاهی با مطرح ساختن کراماتی برای خود در قوت حافظه و گاه با تکیه بر مداومت و مصاحبت هر روزه با پیامبر (ص) حدود 3 سال از خود دفاع و رفع اتهام می کرد.
باید گفت که او شنیده های مستقیم از خود پیامبر و شنیده هایی از احادیث آن حضرت از دیگر صحابه داشت. احادیثش بسیار متنوع از حیث موضوع در مسائل فقه، طب، سیره و عقاید و ملاحم می باشد که آنها را می توان در بخش «مسند ابوهریره» از مسانید به جای مانده چون مسند «ابوحنبل» و «ابویعلی» و غیره یافت.
محدثین شیعه و گروهی از اهل تسنن، روایات او را معتبر نمی دانند.
اما غالب اهل سنت به مفاد حدیث «اصحابی کالنجوم» احادیثش را قبول دارند. ابراهیم نظام از معتزله، او را به کذب و وضع حدیث متهم می کند.
ابوجعفر اسکافی، حکایاتی در انتقاد او نقل کرده است.
عدل گرایان حنفی در خراسان، به نقد شدید از او پرداخته اند.
با توجه به همه ی این نظرات، در دهه های اخیر شخصیت او مجددا مورد بررسی و بازبینی قرار گرفته و چند نفر از نویسندگان شیعه و سنی، به تألیف آثاری در انتقاد از وی پرداخته اند، به عنوان نمونه کتابی از شیعه امامیه بنام (ابوهریره از عبدالحسین شرف الدین) و از اهل سنت کتاب (شیخ المضیرة ابوهریره) معرفی می شود.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: سه نفر بودند که به پیغمبر خدا دروغ بستند که یکی از آنها، ابوهریره، و دیگری انس بن مالک و سوم زنی بود! (دهخدا، بحارالانوار. «در معارف و معاریف»)
پایان زندگی:
قبل از مرگ، در «ذوالحلیفه»، ساکن بود و خانه ای که در مدینه داشت، وقف بر غلامان آزاد کرده اش بود که آنها بعد از مرگش، فروختند.
او بیمار شد و در بستر افتاد، مروان بن حکم به عیادتش آمد و گفت: ای ابوهریره خدا شفایت دهد، گفت: پروردگارا، من دیدار ترا دوست دارم، تو هم دیدارم را خوش بدار، هنوز مروان به مقصدش نرسیده بود که او مرد! برخی گویند مرگ او در مدینه و برخی گفته اند که در شام بوده است.
مرگ او در زمان آخر حکومت معاویة بن ابوسفیان، سال 59 هجری و سن او 78 سال بود! در تشییع جنازه اش «ابوسعید خدری» و ابن عمر و مروان حکم، حاضر بودند و فرزندان عثمان به پاس خدمت او درباره عثمان، نیز شرکت کردند. «ولید بن عتبه» حاکم مدینه، بر او نماز خواند.
ابوهریره اصحاب پیامبر اکرم دشمن احادیث ساختگی راویان حدیث زندگینامه