اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است. وحی بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق از یک سو و انسان و معاد از سوی دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهی وصل نماید; با ازلیت پیوند دهد و او را ابدی کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتارهای خویش و یقین به ثمربخشی آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشی کاملا متفاوت نمایان می گردد و این نگرش رفتارهای اقتصادی او را تحت تأثیر قرار می دهد. انسان اقتصادی در این مکتب، در مصرف، به رزاقیت الهی و در تولید، به توحید افعالی معتقد است. قبض و بسط رزق را از ناحیه خداوند می داند و به توزیع تکوینی الهی نیز معتقد است و در یک جمله، در سراسر رفتارهای او توحید تجلی می کند. بر خلاف این، در نظام سرمایه داری واژه هایی همچون تدبیر الهی، توحید ربوبی، مشیت الهی، رزاقیت خداوند، توحید افعالی و توزیع تکوینی بی معنا بوده، انسان محدود و بریده از مبدأ و معاد است.
البته انتساب دست ساخته های انسان به خداوند به معنای نفی تأثیر عوامل طبیعی و مادی نیست. فعالیت تولیدی عنصر اساسی در طلب روزی است. قانون «علیت» بر جهان آفرینش حاکم و عالم، عالم اسباب است: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ سنت الهی بر این است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر ندهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.»
مشیت الهی بر این است که «من جد وجد؛ هرکس بکوشد بیابد.» هر فرد یا جامعه ای می تواند با تدبیر، کار و فعالیت، ثروتمند گردد یا با اعمال سیاست های غلط و کم کاری فقیر شود. گرچه خداوند زمینه کار را برای انسان فراهم ساخته و انگیزه و توانایی لازم را به او داده، ولی توجه به این مسأله لازم است که اولا، علة العلل اوست و هر کس هرچه دارد روزی و عطای خداوند متعال است. ثانیا، جمله «هرکس بکوشد بیابد» قاعده همیشگی نیست و کلیت «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر این که خودشان بخواهند» بلافاصله با جمله «و اذا اراد الله بقوم سوء فلا مرد له؛ چون خدا برای قومی آسيبی بخواهد هيچ برگشتی برای آن نيست.» (رعد/ 11) تخصیص خورده است.
بنابراین، تجلی توحید در اقتصاد به این معناست که در ورای نظام سبب و مسببی قدرتی نامتناهی قرار دارد که جهان را بر اساس حکمت و عدل تدبیر می کند. گاهی بنا بر مشیت او، کار بر انسان ساده و گاهی مشکل می شود. قرآن کریم با اشاره به تجلی توحید در اقتصاد بر آن است تا انسان ها همواره متذکر مبدأ هستی و تدبیر حکیمانه او برای بقای موجودات باشند و دچار غفلت از هستی بخش نشده، به مظاهر خلقت و اسباب ظاهری توجه استقلالی نکنند; به طور مرتب، خود را در ارتباط با کمال بی نهایت بدانند، به او تقرب جویند و در پرتو قربش تکامل یابند.
تفاوت اساسی اقتصاد اسلامی با سایر مکاتب اقتصادی در این است که اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است; در حالی که نظریه پردازان اقتصاد سرمایه داری حول محورهای مطلوبیت، سود و رفاه بحث می کنند. انسان به عنوان مصرف کننده، به دنبال حداکثر سازی مطلوبیت و به عنوان تولید کننده به دنبال بهینه سازی تولید به هدف حداکثر کردن سود است. سود و مطلوبیت معنای محدود خود را (بر مبنای اصالت ماده) دارند. در اقتصاد سرمایه داری، افق زمانی کوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثری دیده نمی شود; نگرش به خالق، حداکثر مبتنی بر فلسفه دئیسم و قطع رابطه با مبدأ می باشد; نقش خالق در حد سازنده ساعت استراسبورگ می باشد که سازنده آن پس از ساخت، آن را تنظیم نموده و رها ساخته است. با این نگرش، واژه هایی همچون تدبیر الهی، توحید ربوبی، مشیت الهی، رزاقیت خداوند، توحید افعالی و توزیع تکوینی بی معنا هستند. بنابراین، انسان محدود و بریده از مبدأ و معاد می باشد. انسان در استفاده از امکانات اقتصادی، خود را مدیون کسی نمی بیند، همه امکانات اقتصادی را ملک طلق خویش می بیند که با دانش و دست رنج خویش به دست آورده است. «انما اوتیته علی علم؛ (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام!» (قصص/ 78) این تفکر در تمامی نظریه ها تبلور یافته و اصالت ماده و بریدگی از مبدأ و منتهی همه جا نمایان است.
در مقابل، وحی بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق یکتا از یک سو و بین انسان و معاد از سوی دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهی وصل کند، با ازلیت پیوند دهد و او را ابدی کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتار خویش و یقین به ثمربخشی آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشی کاملا متفاوت نمایان می گردد و این نگرش رفتارهای اقتصادی او را متأثر می سازد.انسان در این الگو، مال را نعمت الهی، رزق و رحمت خدایی می داند; معتقد است: «هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دکا و کان وعد ربی حقا؛ این از رحمت پروردگار من است، اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم می کوبد، و وعده پروردگارم حق است.» (کهف/ 98)
قرآن کریم هر دو نگرش را، که نتیجه آن مبنای اعتقادی است، در مجموعه ای از آیات در یک ضرب المثل به صورت زیبایی با هم مقایسه می کند.
(ای پیامبر) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پربرکتی قرار دادیم. هر دو باغ، میوه آور بودند (میوه های فراوان) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. صاحب این باغ درآمد فراوانی داشت. به همین دلیل، به دوستش در حالی که با او گفتگو می کرد چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم.» و در حالی که نسبت به خود ستم کار بود، در باغ خویش گام نهاد. گفت: «من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمی کنم قیامت برپا گردد; و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد) جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت.»
دوست (با ایمان) وی، در حالی که با او گفتگو می کرد گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟ ولی من کسی هستم که الله پروردگار من است، و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمی دهم. چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی: ما شاء الله لا قوة الا باالله; این نعمتی است که خدا خواسته است; قوت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست؟ و اگر می بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمی نیست.) شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد; و مجازات حساب شده ای از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه ای که آن را به زمین بی گیاه لغزنده ای مبدل کند، و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری.»
(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه های آن نابود شد; و او به سبب هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست های خود را به هم می مالید در حالی که تمام باغ بر داربست هایش فرو ریخته بود، و می گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم.» و قومی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند، و از خودش (نیز) نمی توانست یاری گیرد. (کهف/ 32- 43) مسلما این دو نگرش و این دو مبنا و اعتقاد در رفتار و کردار انسان، حتی به عنوان تولید کننده یا مصرف کننده تأثیر دارد.
بیشتر آیاتی از قرآن کریم که در آن ها به نوعی، به امکانات اقتصادی اشاره شده یا از فرایند تولید سخن به میان آمده، یا وارد بحث توزیع رزق شده و یا به مصرف کالاها و خدمات پرداخته اند; توجه انسان را به خداوند متعال جلب کرده اند. از دیدگاه قرآن کریم، تمامی کائنات از جمله انسان، منابع و ابزارهای تولید، مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. نه تنها منابع و ابزارهای تولید، بلکه فعالیت های تولیدی و فرایند شکل گیری آن نیز همه مخلوق خداوند می باشند. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند. «او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد، تا ابرهای سنگین بار را (بر دوش) کشند، (سپس) ما آن ها را به سوی زمین های مرده می فرستیم، و به وسیله آن ها، آب (حیاتبخش) را نازل می کنیم و با آن، از هرگونه میوه ای (از خاک تیره) بیرون می آوریم. این گونه (که زمین های مرده را زنده کردیم) مردگان را (نیز در قیامت) زنده می کنیم، شاید (باتوجه به این مثال) متذکر شوید.» (اعراف/ 57)
«به آثار رحمت الهی بنگرید که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می کند.» (روم/ 50). «شب را برای آرامش آفرید و روز را روشن ساخت تا به کار و تلاش بپردازید و فضل پروردگار را بطلبید.» (اسراء/ 12) «خورشید و ماه را مسخر شما ساخت، زمین را برای شما رام کرد تا بر پشت آن راه بروید [و با کار وتلاش] از روزی های خداوند بخورید.» (ملک/ 15) به گونه ای زمین را رام شما ساخت که با سرعت فوق العاده ای که در حرکت های چرخشی و انتقالی دارد، گویا به کلی ساکن و بدون حرکت است. دریاها و کشتی ها را مسخر شما ساخت تا بتوانید کسب روزی کنید. عوامل تولید اگر می توانند نقش عامل بودن ایفا کنند، این نقش را خداوند متعال به آن ها داده است.
از دیدگاه قرآن کریم، نه تنها عوامل طبیعی تولید مخلوق خداوند هستند، بلکه فعالیت های تولیدی و فرایند شکل گیری تولید برای هر کالا و خدمت نیز فعل الهی محسوب می شود; یعنی مولد حقیقی و بالاصاله اوست، هرچند در این جریان، ابزارهای طبیعی و انسانی هم نقش داشته باشند. همان گونه که نوشتار یک نویسنده، با وجود استفاده اش از نوشت افزار، به او نسبت داده می شود، تمامی تولیدات یک جامعه نیز به خداوند متعال نسبت داده می شوند; اگرچه فکر و دست انسان و ابزار تولید نیز ایفای نقش می کنند. «توحید افعالی» به دو معنا به کار رفته است: یکی این که خداوند متعال در انجام کارهای خود به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارد و هیچ موجودی نمی تواند کمکی به او بکند. و دیگری که بیشتر در اصطلاح عرفا به کار رفته، استقلال در تأثیر است; یعنی مخلوقات خداوندی در کارهای خودشان نیز بی نیاز از خداوند متعال نیستند. تمام علل و اسبابی که برای آن ها تأثیر و سببیت قایلیم، سببیت و تأثیرشان را از خداوند دارند. بر همین اساس، قرآن کریم اصرار دارد که آثار فاعل های طبیعی و غیر طبیعی همانند بارش باران، روییدن گیاهان، میوه دادن درختان و پرورش چهارپایان را به خودش نسبت دهد. (محمدتقی مصباح، آموزش عقاید، ص 165)
در این جا، معنای دوم توحید افعالی منظور است. قرآن کریم با مطرح کردن توحید افعالی در تولید، بر آن است که انسان ها همواره متذکر مبدأ هستی و تدبیر حکیمانه او برای بقای موجودات باشند و دچار غفلت از هستی بخش و توجه استقلالی به مظاهر خلقت و اسباب ظاهری نشوند; مرتب خود را در ارتباط با کمال بی نهایت بدانند و به او تقرب جویند و در پرتو قرب ربوبی تکامل یابند.
توجه به توحید افعالی و رسوخ این معنا در قلب انسان و رسیدن به این درجه که ولی نعمت حقیقی را خداوند متعال بداند، انسان را از ناسپاسی، خودبینی، طغیان، ظلم و تعدی مصون می دارد. علاوه بر آثار تربیتی و اخلاقی، این مصونیت، ارتقای بهرهوری را نیز به دنبال خواهد داشت و نتیجه آن دستاورد بزرگی برای سلامت و رشد اقتصاد جامعه خواهد بود. در آیات متعددی سخن از خلق، جعل، انزال، تسخیر کالاها و خدمات، اعم از کالاهای اولیه، واسطه ای یا نهایی، به میان آمده است. آنچه در همه این واژه ها مشترک و مهم است، این است که همه امکانات اقتصادی، کالاها و خدمات، همچنین فرایند تولید و فعالیت های انسان ها همه مخلوق او و نعمت های الهی هستند و با تدبیر او صورت می پذیرند.
چنان که اشاره شد، از جمله اساسی ترین تفاوت ها بین اقتصاد اسلامی و سرمایه داری در همین نحوه نگرش است. بر اساس فلسفه دئیسم، خداوند منشأ جهان هستی است و عالم طبیعت را بر اساس قانونمندی هایی به وجود آورده که به صورت خودکار عمل کرده و به حیات خود ادامه می دهد. در نتیجه، پس از خلقت، نیازی به دخالت خداوند در امور عالم نمی باشد. به نظر فیزیوکرات ها چنین قوانینی در سطح پدیده های اجتماعی نیز وجود دارند، و آن ها در نظام طبیعی، به دنبال قوانینی هستند که بر رفتار اقتصادی افراد جامعه حاکم است. تصویری که «دئیسم» از خدای آفریدگار نه پروردگار ارائه کرده، در صدد قطع مداخله خداوند پس از خلقت است و این مسأله اختصاص به رابطه خدا و طبیعت مادی ندارد; بلکه انسان نیز جزئی از طبیعت مادی در نظر گرفته شده و هرگونه مداخله از سوی خداوند در سرنوشت او منتفی گردیده است. قرآن کریم به شدت به این ایده حمله کرده، می فرماید: «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است، دست هایشان بسته باد! و به سبب این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است; هرگونه بخواهد می بخشد.» (مائده/ 64) بر اساس مبنای وحی، خداوند امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند (سجده/ 5) و نام «رب» به معنای تدبیر کننده، بیش از هزار بار در قرآن کریم به کار رفته است.
منطق قرآن کریم این است که «و الله خلقکم و ما تعملون؛ خداوند متعال هم خودتان و هم آنچه را می سازید آفریده است.» (صافات/ 96) یعنی بت هایی را که می سازیدیا جوهر آن بت ها را خداوند خلق کرده است. و یا به طور کلی، می توان گفت: «خلقت» از «تدبیر» جدا نیست; همچنان که خداوند سبحان خالق آدمی است، رب او نیز هست و همه چیز در عالم، از جمله اعمال اختیاری انسان، در پرتو اراده الهی شکل می گیرد. و صد البته معنای این سخن آن نیست که عمل انسان از حیطه اختیارش خارج و فعالیت او یک عمل جبری شود. (تفسیر المیزان، ج 15، ص 154) «افرأیتم ما تحرثون* أ أنتم تزرعونه ام نحن الزارعون* لو نشاء لجعلناه حطاما فظلتم تفکهون؛ آیا هیچ درباره آنچه کشت می کنید، اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟ هرگاه بخواهیم آن را مبدل به کاه در هم کوبیده می کنیم که تعجب کنید!» (واقعه/ 63- 65) «حرث» یعنی افشاندن بذر در زمین و آماده کردن آن برای زرع. «تزرعونه» از ماده «زراعت» به معنای رویاندن است. روشن است که کار انسان تنها کشت است، اما رویاندن کار خداست; به همین دلیل از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «هیچ یک از شما نگوید من زراعت کردم، بلکه بگوید کشت کردم.» (تفسیر نمونه، ج 23، ص 249)
به عبارت دیگر، دانه گیاه کاشته شده یک جوهر جامد است; نهایت تلاش انسان این است که آن را در زمین دفن کند و به آن آب دهد. کار خاک این است که دانه را متعفن نموده، بپوساند و به پودر تبدیل کند (چنان که با اجساد حیوانات چنین می کند.) کار آب نیز شبیه خاک است.
طبیعت دانه، سکون و بی تحرکی است، نه رشد و نمو و حرکت به سمت آسمان و سپس ثمردهی و قابلیت تکثیر و زاد و ولد. اگر خدای متعال بر اساس حکمت خود، توان باطنی دیگری به این دانه نمی داد و کلمه فعال ملکوتی خداوند با آن به گونه ای عمل نمی کرد که او را تغذیه نموده، رشد و توان تولید مجدد دهد و در نهایت، به گونه ای آن را قرار دهد که انسان ها از آن منتفع شوند، یا خاکستر بود و یا کاه در هم کوبیده ای که هیچ حیوانی از آن منتفع نمی شد. (صدرالمتألهین، تفسیرالقرآن الکریم، ج 7، ص 83)
آیات متعددی نتیجه فعالیت انسان را به خدا نسبت داده اند، ضمن این که حکمت این نسبت نیز از خود آیات به دست می آید.
در این جا، نمونه هایی از این آیات ذکر می شود: «و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسکناه فی الارض و انا علی ذهاب به لقادرون* فانشأنا لکم به جنات من نخیل و اعناب لکم فیها فواکه کثیرة و منها تأکلون* و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن و صبغ للآکلین* و ان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونها و لکم فیها منافع کثیرة و منها تأکلون؛ و از آسمان آبی به قدر معین نازل کردیم و آن را در زمین (در جایگاه مخصوصی) ساکن نمودیم; و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم. سپس به وسیله آن، باغ هایی از درختان نخل و انگور برای شما ایجاد کردیم; باغ هایی که در آن میوه های بسیار است و از آن می خورید. و (نیز) درختی را که از طور سینا می روید (درخت زیتون) و از آن روغن و نان خورش برای خورندگان فراهم می گردد (آفریدیم). و برای شما در چهارپایان عبرتی است; از آنچه در درون آن هاست (از شیر) شما را سیراب می کنیم; و برای شما در آن ها منافع بسیاری است; و از گوشت آن ها می خورید.» (مؤمنون/ 18- 21)
«و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا و جعل لکم من جلود الانعام بیوتا تستخفونها یوم ظعنکم و یوم اقامتکم و من اصوافها و اوبارها و اشعارها اثاثا و متاعا الی حین* و الله جعل لکم مما خلق ظلالا و جعل لکم من الجبال اکنانا و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر و سرابیل تقیکم بأسکم کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون؛ و خدا برای شما از خانه هایتان محل سکونت (و آرامش) قرار داد; و از پوست چهارپایان نیز برای شما خانه هایی قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانی می توانید آن ها را جابه جا کنید; و از پشم و کرک و موی آن ها، برای شما اثاث و متاع (و وسایل زندگی) تا زمان معینی (قرار داد.) و (نیز) خداوند از آنچه آفریده است، سایه هایی برای شما قرار داده; و از کوه ها پناهگاه هایی; و برای شما پیراهن هایی آفریده که شما را از گرما (و سرما) حفظ می کنند; و پیراهن هایی که به هنگام جنگ، حافظ شمایند; این گونه نعمت هایش را بر شما کامل می کند، تا شاید تسلیم فرمان او شوید.» (نحل/ 80ـ 81)
راغب در مفردات می نویسد: «جعل» اعم از فعل (انجام داد) و «صنع» (ساخت) و این قبیل فعل ها می باشد. وی سپس پنج نوع کاربرد برای این واژه بیان می کند، و تفسیر این قبیل آیات را، ایجاد و پیدایش کالایی از کالای دیگر و هستی بخشیدن به آن از طریق عوامل بیان می دارد. آیات مزبور، پیدایش خانه (چادر) یا لوازم و وسایل گوناگون زندگی از مو، کرک یا پشم را به خداوند نسبت داده اند. همچنین در این آیات ایجاد سایبان و لباس، اعم از لباس های معمولی و جنگی، و تولید آن ها از ترکیب عوامل تولید، که خود مخلوق اویند; به خداوند نسبت داده شده اند: «او لم یروا انا نسوق الماء الی الارض الجرز فنخرج به زرعا تأکل منه انعامهم و انفسهم افلا تبصرون؛ آیا ندیدید که ما آب را به سوی زمین های خشک می رانیم و به وسیله آن زراعت هایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند، آیا نمی بینید؟!» (سجده/ 27)
«سخره» بیگاری گرفتن خدمت کار یا چهارپایی بدون اجر و مزد است. در اصطلاح قرآنی، «تسخیر» یعنی انسان در چیزی تصرف کند، به گونه ای که آن را موافق با مقاصد و منافع خود قرار دهد. (تفسیر المیزان، ج 12، ص 57) خداوند زمین و آسمان، شب و روز، دریاها و کشتی ها و آنچه را در آسمان و زمین است مسخر انسان ساخت; خورشید برای او نور افشانی می کند، بسترش را گرم می سازد، انواع گیاهان را برای او می رویاند، محیط زندگی اش را از لوث میکروب های مزاحم پاک می کند، شادی و سرور می آفریند و مسیر زندگی را به او نشان می دهد. ماه چراغ شب های تاریک اوست; تقویمی است طبیعی و جاودانی. جزر و مدی که بر اثر ماه پیدا می شود، بسیاری از مشکلات انسان را می گشاید، درختان زیادی را (به سبب بالا آمدن آب نهرهای مجاور دریا) آبیاری می کند.
دریای خاموش و راکد را به حرکت در می آورد، و از گندیدن حفظ می کند و اکسیژن لازم را بر اثر تموج در اختیار موجودات زنده دریا می گذارد. بادها کشتی ها را در سینه اقیانوس ها به حرکت در می آورند و بزرگ ترین مرکب و وسیع ترین جاده های انسان را همین کشتی ها و دریاها تشکیل می دهند; تا آن جا که گاهی کشتی هایی به عظمت یک شهر و با همان جمعیت بر پهنه اقیانوس ها به حرکت در می آیند. نهرها در خدمت اویند; زراعت هایش را آب یاری و دام هایش را سیراب و محیط زندگیش را با طراوت، و حتی مواد غذاییش (ماهی ها) را در دل خود برای او می پرورانند. تاریکی شب همچون لباسی او را می پوشاند و آرامش و راحتی به او ارزانی می دارد. و سرانجام، روشنایی روز او را به حرکت و تلاش دعوت می کند و گرمی و حرارت می آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد می کند. (محمدجواد نجفی، تفسیر آسان، ج 8، ص 369) پس تسخیر شب و روز برای آرامش در شب و امرار معاش در روز است.
خداوند دریاها را مسخر انسان ساخت; یعنی آن ها را به گونه ای آفرید که کشتی بتواند بر روی آن ها جریان یابد و انسان ها از آن بهره مند گردند. پس معنای «تسخیر» یعنی آنچه در آسمان و زمین است برای انسان می باشد. از این روست که اجزای عالم همه طبق یک نظام جریان دارند و نظامی واحد بر همه آن ها حاکم است و بعضی را به بعضی دیگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل می سازد و در نتیجه، انسان در زندگی خود از موجودات علوی و سفلی منتفع می شود و روز به روز دامنه انتفاع و بهره گیری جوامع بشری از موجودات زمینی و آسمانی گسترش می یابد و آن ها را از جهات گوناگون واسطه رسیدن به اغراض خود یعنی مزایای حیاتی خود قرار می دهد. به همین دلیل تمامی این موجودات مسخر انسانند. (المیزان، ج 8، ص 173) آیا با وجود این دامنه وسیع از تسخیر، می توان نقش خداوند متعال در فعالیت های اقتصادی و امور معیشتی انسان را نادیده گرفت و تجلی توحید در اقتصاد را کمرنگ جلوه داد؟ آیا نقش انسان در کنار نقش او ظهوری دارد؟
«رزق» گاهی بر عطا و بخشش مستمر، که ممکن است در دنیا و یا آخرت باشد، به کار می رود; و گاهی بر سهم و نصیب فرد اطلاق می گردد. همچنین به آنچه از خوردنی ها و آشامیدنی ها، که انسان از آن ها تغذیه کرده، می خورد، «رزق» گفته می شود. «رزق» عطایی است که از آن منتفع می شوند، مواد غذایی باشد، علم باشد و یا غیر از این ها. در قرآن کریم علاوه بر مواد غذایی و باران، بر نبوت و علم هم رزق اطلاق شده است. (علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 3، ص 82) بر همین اساس، بعضی رزق را به ظاهری و باطنی تقسیم کرده اند. «رزق باطنی» (مثل علوم و معارف) جایگاهش قلوب و قوه ادراکی انسان است و «رزق ظاهری» (مثل غذای انسان) مربوط به بدن می باشد. بعضی معنای رزق را گسترش داده و آنچه را که انسان از مزایای حیات، مثل مال، مقام، عشیره، قبیله، باران، زیبایی، علم و غیر آن منتفع می گردد، «رزق» می نامند. (المیزان، ج 3، ص 146)
از آن جا که روزی الهی عطای مستمر او به موجودات است، به آن «رزق» گفته می شود. (المیزان، ج 3، ص 146) انسان چون اصل وجودش از ناحیه خداوند است، پس آنچه را که مثل روزی، ادامه حیاتش به آن بستگی دارد، نیز از ناحیه اوست. (پیشین، ج 3، ص 141) قابل ذکر است که رزق بر اساس تعاریف مزبور، تنها کالاها و خدمات نهایی آماده برای مصرف نیست، بلکه شامل همه نعمت های الهی می شود. بنابر این، عوامل تولید که در فرایند تولید به کار می روند نیز رزق خداوند هستند. در نتیجه، آیات رزق علاوه بر این که تجلی توحید در تولید را می رسانند توجه به خالق در مصرف را نیز گوشزد می کنند. قرآن کریم در آیات متعددی، به بحث رزق پرداخته است. آیات رزق را می توان به سه دسته طبقه بندی نمود; مجموعه ای از آیات خداوند را به عنوان روزی دهنده موجودات معرفی می کنند. مجموعه ای دیگر توصیه به تصرف در رزق نموده، به بیان حدود تصرفات می پردازند; و آیاتی بسط و قبض رزق را مطرح ساخته، آن را از ناحیه خداوند متعال می دانند:
«ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین؛ همانا خداوند روزی دهنده و صاحب قوت، قدرت و استواری است.» (ذاریات/ 58) «ذو القوة» به اصل قدرت پروردگار و «متین» به کمال قدرت او اشاره دارد. هنگامی که این دو با واژه «رزاق»، که آن نیز صیغه مبالغه است، همراه گردند، این حقیقت را ثابت می کنند که خداوند در دادن روزی به بندگان، نهایت توانایی و تسلط را دارد. (تفسیر نمونه، ج 22، ص 388- 389)
«و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها کل فی کتاب مبین؛ هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر آن که روزی او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند. همه این ها در کتابی آشکار ثبت است.» (هود/ 6) در آیه مزبور، خداوند متعال روزی همه مخلوقات را ضمانت کرده است و مانعی ندارد که خداوند، خود برای دیگری حقی قرار دهد و تضمین کند که خود آن را انجام دهد; زیرا دیگری این حق را بر عهده او قرار نداده است. (المیزان، ج 10، ص 153)
«و کأین من دابة لا تحمل رزقها الله یرزقها و ایاکم و هو السمیع العلیم؛ چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست.» (عنکبوت/ 60) آیه در پاسخ کسانی است که به زبان حال یا زبان قال می گفتند: اگر ما از شهر و دیار خود هجرت کنیم چه کسی به ما روزی می دهد؟ قرآن می فرماید: «غم روزی نخورید و ننگ ذلت و اسارت نپذیرید; روزی رسان خداست; نه تنها شما، بلکه بسیارند جنبندگانی که حتی نمی توانند روزی خود را حمل کنند و هیچ گونه ذخیره غذایی در لانه خود ندارند و هر روز روزی جدید می خواهند، اما خدا آن ها را گرسنه نمی گذارد و روزی می دهد و چنین خدایی شما (انسان ها) را نیز روزی می بخشد.» (المیزان، ج 9، ص 17)
«قل من یرزقکم من السموات و الارض قل الله و انا او ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین؛ بگو چه کسی شما را از آسمان ها و زمین روزی می دهد؟ بگو: الله! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.» (سباء/ 24) آیه شریفه احتجاج خداوند در مقابل مشرکان است و از پیامبر می خواهد از آن ها بپرسد چه کسی از آسمان ها و زمین به آن ها روزی می دهد. جواب این سؤال روشن است که خدا روزی رسان است. پس آن ها که برای کسب رضایت بت ها به پرستش آن می پردازند تا رزق آنان را وسعت دهد، باید بدانند که روزی رسان خداست و در نهایت، از آنان می خواهد که خودشان انصاف دهند که آیا آنان بر طریق حق هستند یا مؤمنان که خدا را روزی رسان می دانند.
«قل من یرزقکم من السماء و الارض امن یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل افلا تتقون؛ بگو چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشم هاست؟ و چه کسی زنده را مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و چه کسی امور جهان را تدبیر می کند؟ به زودی در پاسخ می گویند: خدا. بگو: پس چرا تقوا پیشه نمی کنید؟» (یونس/ 31)
«امن هذا الذی یرزقکم ان امسک رزقه بل لجو فی عتو و نفور؛ (آیا غیر خدا شما را یاری می کند) یا کسی که شما را روزی می دهد، اگر روزیش را باز دارد (چه کسی می تواند نیاز شما را تأمین کند؟) ولی آن ها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت می ورزند.» (ملک/ 21)
«امن یبدؤ الخلق ثم یعیده و من یرزقکم من السماء و الارض أإله مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ (آیا آنچه را شریک خدا می پندارید بهتر است) یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید می کند و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد. آیا با خدای یکتا خدایی هست؟! بگو دلیلتان را بیاورید، اگر راست می گویید.» (نمل/ 64)
هدف از تأکید بر رزاقیت الهی
خداوند می فرماید: «یا ایهاالناس اذکروا نعمة الله علیکم هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء و الارض لا اله الا هو فانی تؤفکون؛ ای مردم، به یاد آورید نعمت خدا را بر شما. آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست. با این حال، چگونه به سوی باطل منحرف می شوید؟» (فاطر/ 3) منظور از «ناس» در آیه شریفه بت پرستان و دیگر کسانی هستند که برای خدا شریک قرار می دادند. قرآن از آن ها سؤال می کند: آیا رزق و روزی که بقای شما به آن بستگی دارد (و مبدأ آن به سبب نور آفتاب و باران آسمان است و به دلیل رشد و نمو گیاهان و حیوانات زمین می باشد) خالقی غیر از خدا دارد؟ با این که معبود حقیقی و سزاوار پرستش کسی است که شما را روزی می دهد و او نیست، مگر الله، پس با این حال، چرا از حق به سوی باطل رو می آورید. (المیزان، ج 16، ص 398/ ج 17، ص 13)
«انما تعبدون من دون الله اوثانا و تخلقون افکا ان الذین تعبدون من دون الله لا یملکون لکم رزقا فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشکروا له الیه ترجعون؛ شما غیر از خدا فقط بت هایی (از سنگ و چوب) را می پرستید و دروغی به هم می بافید. آن هایی را که غیر از خدا پرستش می کنید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند. روزی را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را به جا آرید که به سوی او بازگشت داده می شوید.» (عنکبوت/ 17)
«الذی جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون؛ آن که (خدایی که) زمین را برای شما گسترد و آسمان را بنایی (سقف برافراشته) ساخت و از آسمان آبی فرود آورد و با آن از میوه ها برای شما روزی خارج ساخت، پس برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که خود نمی دانید (که خدا بی همتاست).» (بقره/ 22) این آیه خلقت میوه های گوناگون را، که بخشی از روزی انسان هستند، متذکر گردیده و با ذکر نعمت های دیگر خداوند، از انسان می خواهد موحد باشد و در حالی که برای خدا در عالم شریک و همتایی نیست، از شرک برحذر باشد.
«و کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا و اتقوا الله الذی انتم به مؤمنون؛ و از نعمت های حلال و پاکیزه ای که خداوند به شما روزی داده است، بخورید و از (مخالفت) خداوندی که به او ایمان دارید، بپرهیزید.» (مائده/ 88) تنها شرط این است که رعایت اعتدال و پرهیزگاری در بهره گیری از این مواهب را فراموش نکنید. بدین روی، می گوید: «و اتقو الله الذی انتم به مؤمنون» ایمان شما به خدا ایجاب می کند که همه دستورات او را محترم بشمرید، هم در بهره گیری و هم در رعایت اعتدال و تقوا. (تفسیر نمونه، ج 5، ص 62)
آیات متعددی تصریح دارند که خداوند (بر اساس حکمت و مصلحت) روزی هرکه را بخواهد وسعت می بخشد و در هر مورد که مصلحت نباشد، آن را محدود گردانیده، و به اندازه معینی قرار می دهد. از آن رو که خداوند متعال علم و بصیرت کامل و جامعی نسبت به تمام عالم خلقت از جمله انسان ها دارد و به مصالح آن ها واقف است، بر اساس آن مصالح، گاهی روزی را گسترش داده و گاهی تنگ می نماید. در منطق قرآن کریم، همه افراد ظرفیت غنی شدن ندارند، بسیاری احساس استغنا نموده و طغیان می کنند. گاهی تقدیر روزی وسیله ای برای آزمایش افراد می باشد و گاهی بسط آن امهال یا استدراج است.خلاصه این که اختلاف در رزق و بسط و تقدیر آن همراه با علم الهی به نیاز و استحقاق مرزوق و علم او به سایر احوال و اوضاع خارجی می باشد و این همان حکمت الهی در این امر است. (المیزان، ج 18، ص25)
قانون علیت بر جهان آفرینش حاکم، و عالم عالم اسباب است; «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها.» خداوند، خالق مدبر جهان است و زمین و آنچه را در آن است بر اساس حکمت و مصالح کلی جهان آفریده و هرچه را خلق کرده به او چنان اثری بخشیده که در جای خویش نیکو و مبتنی بر حکمت و مصلحت جهان می باشد. سنت الهی بر این است که «ان الله لا یغیرما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.» (رعد/ 11) مشیت الهی بر این است که تغییر و تحول ها باید از درون صورت گیرند.
از جمله دگرگونی هایی که در زندگی افراد و جوامع ممکن است پدید آیند، تغییرات در درآمد و ثروت و رفاه است. مشیت الهی بر این است که «من جد وجد؛ هرکه تلاش کند، بیابد.» هر جامعه ای می تواند با تدبیر و کار و فعالیت، ثروتمند شود و یا با سوء مدیریت و کم کاری، به جامعه ای فقیر مبدل گردد.زمینه کار و تلاش را خداوند برای انسان فراهم ساخته، نیازها و تمایلات را در بشر به وجود آورده و از سوی دیگر به انسان انگیزه و توانایی لازم داده است تا به دنبال تلاش برای کسب روزی باشد و بتواند نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین نموده، رفاه دنیوی و سعادت اخروی خویش را به دست آورد. این روند معمول است، ولی باید توجه داشت که اولا، مجموعه این غرایز، نیازها و تمایلات را خداوند در درون انسان تعبیه کرده و توانایی را او به انسان داده است. علة العلل اوست و آنچه هر کس دارد، رزق خداوند متعال است که به او داده شده و گسترش و تنگی آن نیز به دست اوست.
بسط و تقدیر رزق
خداوند می فرماید: «له مقالید السماوات و الارض یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر انه بکل شی قدیر؛ کلیدهای آسمان ها و زمین از آن اوست; روزی را برای هرکه بخواهد گسترش می دهد یا محدود می سازد. او به همه چیز داناست.» (شوری/ 12)
«قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر و لکن اکثر الناس لا یعلمون؛ بگو: پروردگارم روزی را برای هرکه بخواهد وسعت می بخشد و برای هرکه بخواهد تنگ (و محدود) می سازد; و هر چیزی در راه او انفاق کنید عوض آن را می دهد (و جای آن را پر می کند); و او بهترین روزی دهندگان است.» (سبأ/ 36) آیات شریفه 9 عنکبوت و 32 سبأ نیز همین بیان را دارند.
«ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر انه کان بعباده خبیرا بصیرا؛ به یقین، پروردگارت روزی را برای هرکه بخواهد، گشاده یا تنگ می گرداند. او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.» (اسراء/ 30)
«و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض و لکن ینزل بقدر ما یشاء انه بعباده خبیر بصیر؛ هرگاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می کنند. از این رو، به مقداری که می خواهد (و مصلحت می داند) نازل می کند. همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.» (شوری/ 27)
«و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکأن الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لو لا ان من الله علینا لخسف بنا ویکأنه لا یفلح الکافرون؛ و آن ها که دیروز آرزو می کردند به جای او (قارون) باشند، (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد، گسترش می دهد یا تنگ می گیرد. اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد. ای وای! گویی کافران هرگز رستگار نمی شوند.» (قصص/ 82)
جمله «کأن الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» اعترافی است از مردم زمان قارون بر این که آنچه قارون فکر می کرد که قدرت جمع مال به علم و نبوغ و حسن تدبیر خود اوست نه به فضل الهی، چنین فکری باطل بوده، بلکه همه آن ها به فضل الهی، و توسعه یا محدودیت آن ها نیز به خواست و اراده حق تعالی است. (المیزان، ج 20، ص 82)
«و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق فما الذین فضلوا برادی رزقهم علی ما ملکت ایمانهم فهم فیه سواء ا فبنعمة الله یجحدون؛ خداوند بعضی از شما را بر بعض دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا که استعدادها و تلاش هایتان متفاوت است.) اما آن ها که برتری داده شده اند، حاضر نیستند از روزی خود به بردگانشان بدهند و همگی در آن مساوی گردند. آیا آنان نعمت خدا را انکار می نمایند (که شکر او را ادا نمی کنند؟)» (نحل/ 71)
انسان در نیاز به غذا و بسیاری از نیازها، با سایر حیوانات مشترک است. قرآن کریم ضمن تأیید این نیاز، آن را به همه سطوح انسان ها، حتی پیامبران تعمیم می دهد. ولی در استفاده از نعمت ها به این حد که انسان همانند سایر حیوانات به دنبال رفع نیازها جدای از انگیزه های معنوی باشد اکتفا نکرده است; بلکه با تقویت مکارم اخلاق و معرفی منزلت انسان، او را با انگیزه های معنوی آشنا ساخته، و بهترین راه آن است که برای تعالی روح، او را با آفریننده جهان هستی و خالق نعمت ها به عنوان مبدأ همه کمالات و سرچشمه همه فیوضات آشنا سازد تا با اطمینان بداند آنچه از کمالات و زیبایی ها در جهان هستی هست، همه نعمت های اوست و انسان می تواند با ارتقای بصیرت خود، راه تکاملی پیموده و به خدای خود نزدیک تر شود.
«فلینظر الانسان الی طعامه* انا صببنا الماء صبا* ثم شققنا الارض شقا* فانبتنا فیها حبا* و عنبا و غضبا* و زیتونا و نخلا* و حدائق غلبا* و فاکهة و ابا* متاعا لکم و لانعامکم؛ انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد. ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم. سپس زمین را با سر برآوردن گیاهان شکافتیم و در آن دانه های فراوانی رویاندیم و انگور و سبزی بسیار و زیتون و نخل فراوان و باغ های پر درخت و میوه و چراگاه، تا وسیله ای برای برخورداری شما و چهارپایانتان باشد.» (عبس/ 24- 32) آیه شریفه انسان را به تأمل در غذایی که تناول می کند، وامی دارد و این یکی از تدبیرهای بی شمار خداوند متعال برای رفع نیاز انسان است. هدف این است که بشر در آن تأمل نماید، به گستردگی تدبیر الهی، که عقل و فکر انسان را مدهوش و متحیر می سازد، توجه کند و بداند خداوند متعال با چه دقت و احاطه ای نسبت به مصالح او عنایت دارد. (همان، ج 20، ص 315) آیات متعدد تأکید دارند که خداوند آب آشامیدنی و آبی را که به واسطه آن انواع میوه ها و گیاهان به وجود می آیند، برای انسان خلق کرده است تا انسان به آیات الهی پی ببرد و با بصیرت و تفکر در این آیات، به آفریننده این نعمت ها توجه نموده، نسبت به او معرفت بیشتری پیدا کند.
«هو الذی انزل من السماء ماء للکم منه شراب و منه شجر فیه تسیمون* ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل و الاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون؛ اوست آن که از آسمان آبی فرو فرستاد که شما را از آن آشامیدنی است و از آن درختان و گیاهانی است که در آن (چهارپایان خود را) می چرانید. (و) با آن برای شما کشت (گندم، جو و حبوبات) و زیتون و درختان خرما و انگور و از همه میوه ها می رویاند. به راستی در این ها نشانه ای است برای مردمی که می اندیشند.» (نحل/ 10ـ 11)
خلاصه این که در اقتصاد مبتنی بر وحی، توحید در تولید، توزیع و مصرف نمایان است. قرآن مرتب تذکر می دهد که انسان گرچه فاعل مختار است، ولی باید به این نکته توجه کند که همه عوامل زمینه ساز تولید را او در اختیارش گذاشته، مشیت او تعلق گرفته است تا وی از مواهب الهی برخوردار شود و بنابراین، در استفاده از این مواهب لازم است به او توجه داشته باشد، به آفریننده این نعمت ها بیندیشد و در مسیر او گام بردارد تا به کمال برسد. توجه به این مسأله بر انسان لازم است و این نگرش بر رفتار و کردارش، چه در تولید و چه در مصرف، تأثیر به سزایی دارد.
بنابراین از دیدگاه قرآن کریم، تمامی کاینات از جمله انسان، منابع، و ابزارهای تولید مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. همچنین هرگونه فعالیتی از جمله فعالیت های تولیدی و فرایند شکل گیری آن نیز مخلوق خداوند می باشد و مستقل از اراده او جل و علی نمی تواند تحقق یابد. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند: «هو الذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته حتی اذا اقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد میت فانزلنا به الماء فاخرجنا به من کل الثمرات؛ او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد تا ابرهای سنگین بار را (بر دوش) کشند; (سپس) ما آن ها را به سوی زمین های مرده می فرستیم و به وسیله آن ها، آب (حیات بخش) نازل می کنیم و با آن، از هرگونه میوه ای (از خاک تیره) بیرون می آوریم.» (اعراف/ 57)
«و جعلنا آیة النهار مبصرة لتبتغوا فضلا من ربکم؛ و نشانه روز را روشنی بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید.)» (اسراء/ 12)
«ربکم الذی یزجی لکم الفلک فی البحر لتبتغوا من فضله؛ پروردگارتان کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت درمی آورد تا از نعمت او بهره مند شوید.» (اسراء/ 66)
«سخر لکم ما فی السموات و الارض جمیعا منه؛ او آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، همه را از سوی خود مسخر شما ساخته.» (جاثیه/ 13)
«هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور؛ او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه های آن راه بروید و از روزی های خداوند بخورید; و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست.» (ملک/ 15)
«افرأیتم ما تحرثون* ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون* لو نشاء لجعلناه حطاما فظلتم تفکهون؛ آیا هیچ درباره آنچه کشت می کنید، اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟ هرگاه بخواهیم آن را مبدل به کاه درهم کوبیده می کنیم که تعجب کنید.» (واقعه/ 63- 65)
«و الله خلقکم و ما تعملون؛ و خداوند، هم شما را آفرید و هم آنچه را می سازید.» (صافات/ 96) هرچند انسان با اراده خود کار می کند، ولی اراده خداوند نیز به آن تعلق گرفته است; او نمی تواند مستقل و بی نیاز از خداوند متعال منشأ اثر باشد و بنابراین، فعالیت های او مستند به خداوند متعال هستند. «توحید» نه تنها در «تولید» تجلی می کند، که قرآن کریم در «توزیع» نیز می گوید: «له مقالید السموات و الارض یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر، انه بکل شیء علیم؛ کلیدهای آسمان ها و زمین از آن اوست. روزی را برای هر که بخواهد گسترش می دهد یا محدود می سازد. او به همه چیز داناست.»» (شوری/ 12)
بر این اساس، تسهیم محصول ملی بین افراد جامعه نیز نمی تواند مستقل از خواست الهی تحقق پذیرد. موحدان در عرصه فعالیت های اقتصادی همواره دستی غیبی احساس می کنند که هدایتگر فعالیت ها و رخدادهای اقتصادی است; همانند آنچه آدام اسمیت تحت عنوان «دست نامرئی» مطرح می کرد، اما تفاوت بین این دو بسیار است. بر اساس بینش توحیدی، مردم در سخت ترین شرایط اقتصادی، دچار یأس نمی شوند و در بهترین شرایط اقتصادی، از یاد خدا و اطاعت و عبودیت او غافل نمی گردند; زیرا مؤثر حقیقی را خداوند متعال می دانند. در زمان رکود یا بحران، چشم امید به رحمت واسعه او و گشایش در امور دارند و در هنگام رونق، احساس بی نیازی نکرده، طغیان نمی کنند; چرا که اگر او نخواهد، فراوانی محصول دوام نخواهد یافت.
اقتصاد اسلامی باورها در قرآن جامعه روزی جهان بینی اسلامی وحی حکمت الهی نعمت های الهی