از این واقعیت بزرگ نمی توان چشم پوشی نمود که تئوری پرداز «اصل گفتگو» قرآن کریم است. قرآن کریم، پیامبر اسلام، ائمه اطهار و بالتبع آنان سنت مسلمانان در تاریخ حیات دینی آنها شاهدی برای گفتگوهای بین ادیان است. متقابلا، از این واقعیت غیر قابل انکار نیز نمی توان گذشت که احیای مجدد این سنت دیرینه و به صحنه جهانی کشیدن آن که موجب ارتباط و گفتگوی بین پیروان ادیان و آیین ها می باشد مرهون اقدام حیاتی کلیسای کاتولیک واتیکان است. این کلیسا با تشکیل دومین شورای خود بین سال های 65-1962 توانست این طریقه و سنت حسنه اسلامی را به جریان زندگی عادی پیروان و رهبران ادیان الهی وارد نماید. اصل گفتگو توانست تحولی شگرف در میان جوامع مؤمنی فراهم آورد که تنها ارتباط آنها جنگ، ستیز و دشمنی و در بهترین حالت خود ردیه نویسی و سعی در حذف یکدیگر بود. این شورا که سعی بر آن داشت که با تصویب لوایح و اعلامیه های دینی خود را همگام با جریانات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جهان به پیش ببرد، توانست با استفاده از این اهرم اسلامی تحولی در نوع ارتباطات تشریفاتی و رسمی ایجاد نماید.
هر چند این اعتقاد همیشه بوده و هست که آنچه هست ابزاری برای تبلیغ است و دیالوگ و گفتگوی بین ادیان نیز وسیله ای برای تأمین این هدف خواهد بود ولی گذشته از این نیت باطنی این حرکت دارای نتایج بسیار مثمر ثمر و سودمندی بود که جامعه جهانی که متأثر از روابط خصمانه تاریخی که سرتاسر مشحون از درگیری ها، برخوردهای فیزیکی، خشن و توأم با قتل و ارهاب، تهدید نسبت به دیگران و عدم احساس سلامت پیروان ادیان نسبت به همدیگر بود و یک فضای صمیمیت و دوستی و برقراری ارتباطات سازنده و مثبت توأم با تضارب آراء، تعاطی فکر دینی، تأثیر و تأثر متقابل بر اندیشه دینی فراهم آید. این روند ایجاد شده به طور شتابانی در سه دهه اخیر هر روز نسبت به روز قبل از شرایط بهتری برخوردار بوده است. البته این اقدام هر چند نتوانست در درون خود یک نهاد اجرایی را فراهم آورد که در بسیاری از موارد که شاهد برخوردهای دینی که حتی امروز نیز شاهد آن هستیم بتواند یک اقدام عملی نماید ولیکن همین که توانست بسیاری از ذهنیت ها و قضاوت های منفی و تاریخی را از چهره همدیگر پاک نماید و صمیمیتی فراهم آورد خود می تواند یکی از بزرگترین نتایج آن باشد.
در هر حال کلیسای کاتولیک در این چندین دهه اخیر پیشتاز گفتگوهای بین ادیان بود و در گفتگو با ادیان الهی و حتی گذشته از ادیان توجهی خاص به دیگر آیین های غیر الهی نمود تا آنجا که در آستانه سه هزارمین سال تولد عیسی مسیح اقدام به یک برگزاری گردهمایی از نمایندگان ادیان، آیین های دینی و حتی آیین هایی که چندان مورد توجه رهبران و پیروان صدیق ادیان نیست همچون آیین های سرخ پوستی نمود که در تاریخ این نوع گفتگوهای دینی کاملا بی نظیر بود. این ادقام از سوی کلیسایی صورت می گیرد که رهبری قریب به یک میلیارد جمعیت مسیحی را عهده دار است و به نوعی خود را رهبر جامعه تمامی مسیحیان می داند. کلیسایی که با این ادعا همچنین مدعی است که تنها راه رستگاری و نجات انسانها پیروی از عیسی مسیح است. این کلیسا هر چند امروز در جهان متفاوت از گذشته زندگی می کند و قائل به پلورالیسم دینی گردیده ولی در آخرین تلقیات خود از پلورالیسم بر همین اندیشه است و این که پلورالیسم می تواند در مسائل زندگی اجتماعی، همزیستی انسان ها، احترام به حقوق جوامع و اقلیت های دینی، نژادها، احترام به فرهنگ ها و تمدن ها و بالاخره زندگی عادی انسان ها در عرصه حیات اجتماعی مورد احترام و قبول باشد هر چند که عبادت پیروان دیگر ادیان، مذاهب و آیین ها از آن جهت که ارتباط یک بنده با خدا و یا هر گونه تلقی از یک موجود مافوق بشری دارای درجه ای از ارزش عبادی فرزندان خداوند است ولی نمی توان در هر حالتی به این حقیقت رسید که هر انسانی که خداوند خود را اطاعت می کند چون پیروان عیسی مسیح و فرزندان شایسته او مستحق نجات و رستگاری حقیقی در این جهان و جهان آخرت خواهند بود. این تلقی از دیگر ادیان جهانی مسیحیت کاتولیک را در مقابل سه جریان دینی قرار می دهد که به طور اختصار باید گفت.
سابقه تقریب بین مذاهب باز به کلیسای کاتولیک بر می گردد که توضیح و تشریح آن هم اکنون از حوصله این مقاله خارج است. ولی اجمالا می توان گفت مسیحیت کاتولیک قبل از این که گفتگو با دیگر ادیان و آیین ها را آغاز نماید اهتمامی به نزدیکی مذاهب مسیحیت با یکدیگر داشت. زیرا گذشته از تضادها و اصطکاک دیرینه پیروان ادیان، برخوردهای اندیشه ای و همچنین فیزیکی در میان مذاهب پیرو یک آیین یک واقعیت تاریخی است که تا کنون نیز به گونه های مختلف در میان ادیان الهی وجود دارد. کثرت مذاهب مختلف در مسیحیت این زمینه را در میان سه مذهب عمده کاتولیک، پروتستان و ارتدکس پدید آورد که می توان پیروان این آیین الهی را در کنار همدیگر قرار دارد و با قبول تفاوت در تلقی دینی از یک آیین آسمانی اتحادی را ایجاد نمود. این امر یا بهتر بگوییم این فکر قبل از آغاز جنگ جهانی دوم به گونه پراکنده ابتدا در میان جامعه پروتستان و ارتدکس ایجاد گردید که با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و تأسیس شورای جهانی کلیساها این مهم جامه عمل به خود پوشاند و تا کنون توانسته با متفق نمودن قریب به 440 کلیسای مرتبط با جامعه ارتدکس و پروتستان در جهان نقش مهمی را در اتحاد دینی ایفا نماید.
این شورا هم اکنون در قریب به یکصد کشور جهان شعبه و اداره دینی دارد و می توان گفت اکثریت کلیساهای معتبر جامعه ارتدکسی و پروتستان از این نهاد جهانی پیروی می نمایند. نهادهای دینی همچون، شورای کلیساهای خاورمیانه، کلیساهای محلی در منطقه خاورمیانه عمدتا تابع این شورای جهانی است که باز شرح این شورا از حوصله این گفتار خارج است ولی کوتاه کلام این که دو جامعه مذهبی ارتدکس و خصوصا پروتستان با توجه به وسعت اندیشه ای و فاصله بیشتر با بسیاری از تعصبات دینی و مذهبی در این نهضت دینی پیشتاز بودند و شاید بتوان گفت این دو جامعه دینی از حیث تقریب بین مذاهب مسیحی از کاتولیک ها سبقت گرفتند. ولی در حال، دوران جدید دیگر آن اقتضاهای تاریخی را ندانست و با اندکی تقدم و تأخر در جامعه مسیحیت این هم اندیشی و نزدیکی مشاهده می گردید کما این که همین حالت به نوعی در جهان اسلام نیز در دهه های میانی قرن بیستم به گونه ای وجود داشت که بررسی علل و عوامل دینی و تاریخی آن از حوصله این مقاله خارج است.
البته با این مقدمه نمی توان گفت تمامی اختلافات و تنش های دینی، تاریخی و سیاسی در بین جوامع مسیحیت پایان یافته است. زیرا هنوز نیز در گوشه و کنار جهان شاهد اصطکاک فیزیکی و یا تلاش در جهت حذف و با محدود نمودن حوزه های همدیگر خصوصا در دایره میسیونری مشاهده می گردد و علیرغم این که بسیاری از کلیساهای مسیحی در این هماهنگی نقش مؤثری دارند باز در بسیاری از مواضع بر اندیشه ها و رفتارهای دیرینه پافشاری و اصرار دارند هر چند قائل به این باشیم که نقش سیاست جهانی را در بسیاری از برخوردها چه در میان ادیان و چه در میان پیروان مذاهب نمی توان نادیده گرفت. تجربه برخورد امروزین و دیرینه دو جامعه مسیحی کاتولیک و پروتستان در ایرلند، نگرانی کلیسای ارتدکس روسیه از گسترش میسیونری کاتولیک در حوزه ارتدکسی روسیه، منازعه دو جامعه ارتدکسی و کاتولیکی در قاره افریقا و دهها نمونه دیگر گویای رقابت امروزین جوامع دینی مسیحی با یکدیگر در جهت در اختیار گرفتن حوزه های مختلف در جهان است.
زیرا از این واقعیت نمی توان به سادگی گذشت که مسیحیت یک دین تبلیغی و تبشیری است و بنابر آنچه از اسناد و مدارک تاریخی و امروزین این جوامع بر می آید تقریب بین مذاهب، گفتگو و همکاری بین ادیان و مذاهب باز چیزی جز ابزاری برای تبلیغ و تبشیر مسیحی نمی تواند باشد ولی شرایط دوران معاصر تمامی نهادهای دینی را در موضعی قرار می دهد که همگام با آن خود را به نوعی تطبیق نمایند و گرنه از قافله جهانی که به شدت در گذر همیشگی از مقطعی به دیگر مقاطع است باز خواهند ماند که در این صورت نه تنها حوزه های جدیدی را نمی توان تسخیر نمود بلکه بیم این نیز وجود دارد که دیگر ادیان و مذاهب نیز به تسخیر مواضع موجود روی آورند و به سادگی تمام امکانات موجود خود را در اختیار بگیرند. به هر حال کلیسای کاتولیک نیز به موازات کلیساهای پروتستان و ارتدکس به تقریب بین مذاهب مسیحی روی آورد. که گفتگو در چگونگی و نتایج حاصله آن از این گفتار خارج است و تنها به یک نکته اشاره می کنم و آن اینکه رقابت در به چنگ آوردن پیروان و مناطق جغرافیایی و تسخیر حوزه های جدید در قلمرو دیگر مذاهب که هنوز با شدت تمام در آفریقا، آمریکای مرکزی، آمریکای جنوبی و آمریکای لاتین و جمهوری های تازه استقلال یافته مشاهده می گردد، نقطه پایانی برای این تقریب است. این نکته هم اینک در میان جوامع مذهبی مسیحی به یک تجربه رسیده که گفتگوی برای تقریب مذاهب باز وسیله ای برای تبلیغ، تبشیر و میسیونری گردیده است. حال این تجربه چه موقع در گفتگوی بین ادیان ظهور و بروز داشته باشد چیزی است که نیازمند زمان بیشتری است.
یهودیت شریعت موسی کلیم الله است که در مقطعی از تاریخ جهت هدایت بشر نازل گردید. این آیین بر دو پایه شریعت و اخلاق مبتنی است. کتاب تورات که کتاب یهودیان عالم است با نام عهد عتیق مورد توجه مسیحیان جهان است. این آیین آسمانی دارای احکام و شریعت گسترده ای است که می توان آن را یک دین شریعتی دانست. مسیحیان جهان از آن جهت که عیسی مسیح را در ابتدا پیرو شریعت موسی می دانند به این آیین و کتاب تورات به دیده احترام می نگرند ولی از آن جایی که مصوب گردیدن وی را به توطئه یهودیان می دانند دارای کینه ای دیرینه از این دین آسمانی هستند و تاریخ تبادلات و معاملات مسیحیان با یهودیان عالم گویای همین عداوت دیرینه ای است که سال ها است آتش آن در میان این دو جامعه خاموش گردیده است ولی ذهنیات منفی و سوء نگرش مسیحیان به یهودیان و متقابلا یهودیان به مسیحیان عالم همچنان آثار خود را داراست.
ژان پل دوم پیشوای مسیحیان کاتولیک تا کنون سی و هفت بار در سخنرانی ها و بیانیه های رسمی کلیسایی خود از سوء رفتار تاریخی مسیحیان جهان با یهودیان پوزش خواسته است. ویژگی تبلیغی و میسیونری مسیحیت و اسلام این دو آیین الهی را علیرغم تأخیر آنان نسبت به شریعت موسی بسیار گسترش داد و همین امر تبلیغ و تبشیر در این دو آیین و عدم آن در آیین یهود باعث گردید پس از چندی این دو آیین الهی شرق و غرب عالم را به تسخیر خود درآورد و شریعت موسی که قدمتی دو چندان دارد از آن جهت که صرفا یک آیین قومی تلقی گردید در یک جغرافیای خاص همچنان باقی بماند. این ویژگی آیینی به همراه اعتقاد به نظریه منع نسخ در خداوند یهودیان را در یک انزوا و محدودیت تاریخی قرار می دهد. از طرفی آنان اعتقاد دارند که تنها قوم بنی اسراییل که قوم برگزیده خداوند است می تواند یهودی باشد و از طرفی قائل به این هستند که خداوند متعال هیچگاه دستوری را نازل نمی کند که در مقطعی دیگر آن را فسخ نماید و اساسا نسخ بر خداوند روا نیست.
زیرا در این صورت باید به این مسئله قائل شد که خطا و گناه نیز بر خداوند وارد است. خداوندی که عالم و قادر است و خود مخلوقی به نام انسان را خلق نموده به تمامی جزییات و نیازهای او نیز واقف است و قوانین منزله نیز قوانین جاوید خداوندی هستند و از آن جهت که شریعت موسی اولین شریعت کامل است بر خداوند روا نیست که شریعتی را باطل و شریعتی دیگر را جایگزین نماید. پس دیگر شریعت های لاحقه از اعتبار دینی خارج هستند و صرف بروز و ظهور نیاز انسان ها به یک قادر مافوق حس بشری است. حال در اینجا این سوال مطرح است که یهودیان امروز با توجه به این دو اعتقاد تاریخی دینی چگونه به طور فعال در گفتگوهای دینی جهانی با علاقه تام شرکت می کنند. پاسخ آن در چندین نکته ذیل است:
1 ـ واقعیات جهان معاصر نه تنها مسیحیان و مسلمانان را در یک شرایط انفعالی قرار داد بلکه دیگر آیین های دینی را به نوعی به واکنش واداشت. این آفت دینی که در دوران معاصر با گسترش ارتباطات و پیچیدگی روابط اجتماعی در جامعه انسانی پدیدار گشت یکی از آثار آن دین گریزی و یا بی توجهی و کم توجهی به دین بوده که بیشترین زیان را کسانی می دیدند که از جهت آیینی پیروان کمتری داشتند و نسل جدید و امروزین جوامع چندان دیدگاه ها و اعتقادات گذشتگان را با دیده احترام و قداست نمی گریستند خصوصا آیینی که مشحون از نظریات و باورهای مبتنی بر اصالت های قومی و تعصبات و عصبیت های تاریخی باشد. از این رو هر چند دیده شد که علیرغم یک جریان سیاسی قومی در یک منطقه جهانی گردهم آمدند ولی هیچگاه دیگر یهودیت که یک آیین قومی عصبی است نتوانست به عنوان یک آیین برتر جایی هر چند در میان نسل جوان و آگاه جامعه یهود برای خود ایجاد نماید. شکل گیری جریان های سیاسی و اجتماعی یهودیان آزاد در جهان و با جریانات قوم گریزی یهود نیز چیزی جز پشت نمودن به این عصبیت های تاریخی نبود. از این رو این اقتضاء و نیز در میان این قوم به یک ضرورت رسید.
شرایط دوران معاصر که بزرگترین آن تبدیل شدن جهان پهناور به یک دهکده جهانی است باعث شد ملت ها و فرهنگ ها بیشتر به درک همدیگر بپردازند. این تفاهم موجب گردید که آحاد دیگر ملل و اقوام را در درون یکدیگر بپذیرند و بتوانند یک همزیستی مسالمت آمیز را با یکدیگر داشته باشند وجه تمایز انسانها در دوران معاصر دین، نیست و آنقدر که جغرافیا و پذیرش فرهنگ جغرافیای خاص وجه ممیزه جهان امروز است دین کاربرد امتیازی ندارد. هر انسانی می تواند با هر دینی شهروند یک منطقه جغرافیایی باشد به شرط این که فرهنگ و نظام اجتماعی آن بپذیرد و یا به زبان دیگر در یک جامعه سکولار که امروزه بیشترین جوامع جهانی را تشکیل می دهد آزادانه زندگی کند و تا آنجا آزاد است که به آزادی دیگران لطمه ای وارد نسازد. در این اختلاط فرهنگی و همزیستی انسان هایی که هر کدام وابسته به فرهنگ و سنت خاصی بوده اند دیگر ایجاب نمی کند آن نوع از سنت ها و فرهنگ هایی که جنبه عصبی، قومی و دینی را دارد در این جوامع مختلط ظهور یابد و باید بنا به اقتضای این همزیستی با دیگران در یک قالب پذیرفته شده عمومی زندگی نمود و امکان نفی دیگران نیز به طور مطلق قابل تأمین نیست زیرا تصور این نفی موجب انزوای فردی در این گونه جوامع خواهد شد. از طرفی این تفاهم و تعارف این مزیت را برای دیگر ملل و اقوام داشت که مشاهده نمایند دیگر ابناء بشر نیز خداوند را اطاعت می کنند.
پیام آورانی برای صلح و عدالت داشته اند و دارای سازمان ها، انجمن ها و جمعیت هایی هستند که صرفا در امور خیریه ای که به نفع تمامی جوامع بشری فعالیت می نمایند هستند و این گونه فعالیت ها مورد رضای خداوند نیز هست و قطعا فاعلان آن دارای درجه ای از قرب و منزلت در درگاه خداوند خواهند بود. هر چند که رستگاری و نجات حقیقی و نهانی بنا به اذعان ادیان در قبول آن آیین خاص است. این اعتقادی است که هر مسلمان حقیقی، یهودی متعصب و مسیحی مؤمن دارد و در هیچ شرایطی نمی توان این اعتقاد قلبی و مکتبی آنان را سلب نمود و گفتگوی بین این ادیان و آیین ها نیز نمی تواند راهی در این خصوص بگشاید. ولی واقعیت های موجود به هر حال سبب گردید هر پیرو دینی لاجرم به این واقعیت ها توجه نماید و یهود نیز علیرغم تمامی آن عصبیت های دینی و نژادی نمی توانست از این قاعده مستثنی باشد ناچار که هویت دینی و فرهنگی دیگر اقوام و ملل را نیز به رسمیت بشناسد.
قومی، نژادی و دینی خود برده بودند امروزه در تمامی گفتگوهای دینی شرکت فعال دارند و حتی این تشبه وجود دارد که مؤسس و بانی این گفتگوها سردمداران دینی یهود باشند. یهودیان و یهودیتی که بنا به آنچه قبلا گذشت نمی تواند دیگر ادیان و مذاهب را به رسمیت بشناسد و هیچ انسانی را به غیر از قوم برگزیده بنی اسراییل لایق پیروی از دیانت یهود نمی تواند به چه منظوری فعالانه در این گفتگوهای بین ادیان شرکت می جوید؟ این سؤالی است که پاسخ آن کاملا مشهود و آشکار است و آن طرح یهود و خروج از این انزوای تاریخی و یافتن جای مناسب در جهان امروز است. زیرا اگر در هر حال بپذیریم که یک مسلمان حقیقی و یا مسیحی مؤمن صرفا به منظور گفتگو برای تبلیغ و گفتگو برای همزیستی و همکاری به این امر مبادرت می کند آن یک وظیفه می داند.
در حالی که تفکر یهودیت فاقد امر تبلیغ بوده و تنها می توان گفت این گفتگو برای خروج از آن انزوا و تحقیر تاریخی و اجازه یافتن برای همزیستی با دیگر اقوام و ملل است. به هر حال یهودیت با توجه به آنچه گذشت قدم به صحنه گفتگوهای دینی نهاده است و مسیحیت خصوصا کلیسای کاتولیک به این ورود با استقبال برخورد نموده و طبق آنچه گذشت این کلیسا به رهبری پاپ ژان پل دوم بارها از این جامعه دینی به دلیل رفتارهای نامناسب در گذشته پوزش خواسته است. البته ایشان نه تنها از یهودیان بلکه از دیگر اقوام و مذاهب نیز به طور کلی و عام طلب پوزش نموده است ولی غیر از یهودیان تا کنون کمتر جامعه ای را به نام ذکر نموده که طلب پوزش نماید هر چند می دانیم تاریخ روابط خصمانه مسلمانان و مسیحیان از چنان گستردگی برخوردار است که نمی توان گستردگی آن را با آنچه با یهودیان صورت پذیرفته است مقایسه نمود. ولی این پذیرش و استقبال در جهان اسلام با آنچه در میان مسیحیان می گذشت بسیار متفاوت بود. جهان اسلام به دلیل بینش ها و نگرش تاریخی که به این قوم دارد نتوانست این گفتگوها را با یهودیان آنگونه که با جامعه مسیحیت انجام داد مورد توجه قرار دهد. زیرا آن قضاوت و نگرش تاریخی که اسلام از جوامع اقلیت های دینی مورد قبول خود دارد، گذشته از مسائل فقهی در سطح رفتار و تعاملات اجتماعی بسیار متفاوت است. مطالعه سیره پیامبر اسلام با این قوم که رفتار پیامبر اکرم بر مبنای عملکرد خود آنان در زمان حضرت بود نشان دهنده رفتار تاریخی این قوم بوده و پس از آن نیز این مسائل به گونه های مختلف در تاریخ اسلامی ظهور و بروز داشته است.
خصوصا زمانی این جامعه با حمایت قدرت های جهانی در منطقه ای که قلب جهان اسلام و اولین قبله گاه آنان است حضور می یابند و نه بر مبنای یک همزیستی و احترام متقابل به دیگر ملل و جوامعی که سهیم در تاریخ و جغرافیای آن هستند بلکه با شدت عمل و برخوردهای خصمانه و تا حد غصب سرزمین های اسلامی، حمله و تجاوز به حریم کشورهای اسلامی و کشت و کشتار و قتل عام جامعه ای که از قدیمی ترین اقوام آن محسوب می گردند شود. آنچه طی پنجاه سال گذشته توسط این جامعه با حمایت های سیاست جهانی در این منطقه از جهان رخ داد هیچگاه نتوانست و نمی تواند یک فضای دوستانه توأم با تفاهم و همزیستی محترمانه را فراهم سازد. بر همین اساس هیچگاه یک مسلمان حقیقی نتوانست آن گونه که با یک مسیحی مؤمن گفتگو نماید به این ارتباط تن در دهد.
البته باید در اینجا دو نکته کاملا از همدیگر متفاوت برخورد شود و آن این که هر یهودی را نمی توان الزاما یک صهیونیست خواند. زیرا وجود دارند جوامع مؤمن و معتقد یهودی که به دور از این سیاست های جهانی، آزادانه زندگی اجتماعی و دینی خود را دارند ولی از آنجایی که جهان اسلام هم اینک در مقابل یک چنین سیاست تجاوز طلبانه ای قد علم نموده است و می توان گفت قاطبه جهان اسلام نیز از آن حمایت می نمایند کمتر امکان یک گفتگوی دینی گسترده و مفید و مسمر ثمری بتواند تا حل بسیاری از مشکلات از ناحیه طرفین شکل گیرد. ولی گفتگوهای پراکنده ای در گوشه و کنار جهان برگزار می گردد که مسیحیان و یهودیان و مسلمانان در کنار یکدیگر به این گفتگوها تن در می دهند ولی هیچگاه این گفتگوها به حساب دولت اسرائیل و سیاست های یهودی و حتی ضد یهود ارتباطی نداشته و صرفا گفتگوهای سالم بین پیروان ادیان الهی بوده است.
قرآن کریم به عنوان اصلی ترین منبع از دیگر منابع اسلامی تکیه فراوانی بر اصل گفتگو دارد. این گفتگو نه تنها در تأکید گفتاری بلکه روح قرآن کریم بیانگر گفتگو به منظور مفاهمه و تفاهم است. در این خصوص شواهد فراوان قرانی وجود دارد که حتی خود خداوند متعال بارها گفتگوی رو در رو با کسانی داشته که آنها مخلوق او و خداوند خالق و مالک آنها بوده است. اشارات مستقیم قرآن به گفتگوی الهی با پیامبران، ملائک و دیگر مخلوقات خود حتی بیان گفتگوی خداوندی با شیطان که مخلوق نفرین شده خداوندی است بسیار قابل توجه و تأمل است. این نه تنها یک گفتگوی ساده که دو طرف هم طراز و با تشخصات برابر به گفتگو نشسته اند بلکه گفتگو از سوی خداوندی که خالق و مالک تمامی آسمان ها و زمین با بشر و یا موجودی که در منتها الیه ضعف و نقصان است می باشد. حتی به مجادلات آنها و ایراداتی که وارد می نمایند پاسخ می گوید. این روح گفتگو در سراسر قرآن کریم مشهود است و گذشته از روح گفتگویی، خداوند به طور مستقیم همگان را به گفتگو فراخوانده است.
اشاره به این اصل با الفاظی که تماما «نشان از مولویت خداوندی» دارد خود دلیل بر توجه به این مسئله است و می توان گفت بنیان تئوری گفتگو و نقش آن در اصلاح ساختارهای دینی، اجتماعی و فرهنگی ملل از قرآن کریم نشأت گرفته است و این سنت الهی همچنان مورد توجه شخص پیامبر اسلام و ائمه اطهار و علما و اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است و تا کنون نیز در میان جهان اسلام با استقبال و حسن نظر با آن مواجهه گردیده اند. تاریخ گفتگوهای اسلامی که در فصول قبل به آنها پرداخته شد همگی گویای همین تأکید است و از طرفی این حقیقت انکار ناپذیر بر همگان مبرهن است که آنچه به عنوان اولین گام گفتگو در جهان مسیحیت خصوصا کلیسای کاتولیک واتیکان برداشته شده بنابر اسناد و مدارک موجود در آن کلیسا مربوط به شورای واتیکان دوم است که بین سال های 65-1962 در واتیکان برگزار گردیده است و در زمان های قبل از آن هیچگاه گفتگویی از آنچه در جهان اسلام وجود داشته در جهان مسیحیت به چشم نمی خورد و تنها شواهدی پراکنده از انجام بعضی از گفتگوهایی که صرفا با انگیزه ها و ابتکارات شخصی بعضی از قدیسین و آباء کلیسایی صورت پذیرفته، هیچگونه آثار مدون آن گونه که به صورت گسترده در منابع اسلامی خصوصا منابع شیعی وجود دارد، وجود نداشته است.
البته باید به این حقیقت نیز اعتراف نمود که این گفتگوها، خصوصا آنچه گفتگوهای اسلامی- مسیحی، اسلامی- زرتشتی، اسلامی، یهودی و با دیگران همچون صائبین و ذنادقه صورت پذیرفته باز از میراث فرهنگی تشیع است و جهان اسلام در این خصوص وامدار اندیشه شیعی است که مبتنی بر عقل و عقلانیت است که این جریان نه تنها در عرصه تاریخ از این جامعه اسلامی خاص بروز نموده بلکه هم اینک نیز پیشتاز این گفتگوها در جهان معاصر بوده است.
در هر حال به اعتقاد مسلمانان «اصل گفتگو» برگرفته از کلام وحی و سنت پیامبر و ائمه اطهار است و به آن به دیده احترام نگاه می کنند ولی طبق آنچه در آغاز این مقاله آوردیم، احیاء کننده این سنت دیرینه اسلامی، کلیسای کاتولیک واتیکان بود که خود را ابتدا در مقابل هم کیشان خود و سپس در مقابل دیگر آیین های سامی و ابراهیمی همچون مسلمانان و یهودیان در گفتگو دید. کلیسای کاتولیک واتیکان اعتقاد دارد مسلمانان نیز خدای یگانه را عبادت می نمایند، به حضرت عیسی و حضرت مریم به دیده احترام می نگرند و بنا به پذیرش نسبی پلورالیزم آنان نیز سهمی در عبادت خداوندی دارند هر چند رستگاری و نجات نهایی در ایمان به عیسای مسیح است.
این یک قانون کلی در برخورد ادیان و مذاهب با یکدیگر است که ادیان و مذاهب دیگر آیین ها و کیش های قبل از خود را علی رغم احترام از درجه اعتبار ساقط می دانند و ادیان و مذاهب دیگری که پس از آنها در جهان ظهور و بروز داشته را به رسمیت نشناسند بلکه آنان را گمراه بدانند. با این باور که دین آن ویژگی را داراست که اعتقاد به مبدأ و معاد دارد، بسیاری از آیین های موجود در جهان نمی توانند عنوان دین داشته باشند زیرا هیچکدام از ویژگی های مذکور را ندانسته و صرف انجام پاره ای از مناسک و عباداتی است که یک انسان برگرفته از فطرت خود انجام می دهد. ولی از آنجایی که تمامی این حرکات و سکنات که ناشی از آدمی می گردد برگرفته از یک فطرت الهی در انسان است و می توان آن را دارای درجه ای از اعتباردینی داشت و این مسئله مورد اعتقاد کالیسای کاتولیک واتیکان می باشد و بنابر همین اعتقاد و با توجه به دیگر ویژگی هایی که این کلیسای جهانی در پیگیری گفتگوها دنبال می نماید، بارها باب گفتگو را با دیگر آیین ها گشوده است.
به طور نمونه «گردهمایی رهبران ادیان در آستانه سه هزارمین سال تولد عیسی مسیح» که در سال 1999 در واتیکان برگزار گردید این کلیسا از دویست و پنجاه تن از رهبران و صاحب نظران ادیان و مذاهب جهانی دعوت به عمل آورد تا در این گفتگوی گسترده شرکت نمایند. در این نشست سه روزه صاحبنظرانی از جهان اسلام، مذاهب دیگر مسیحیت، یهودیان، صائبین، زرتشتیان، بوداییان، هندوها، آیین های سرخ پوستی، شنتونیزم،... شرکت نمودند که در تحقیق به عمل آمده معلوم گردید نمایندگان بالغ بر بیست آیین در این کنفرانس شرکت داشتند. البته چنین گردهمایی های گسترده بلکه گسترده تر از این نوع بارها در جهان اتفاق افتاده که نمونه بارز آن گردهمایی جهانی پارلمان ادیان است که نمایندگان، صاحب نظران و پیروان ادیان و آیین ها، بارها در جمعیت های چندین هزار نفری گردهم آمده اند ولی می توان گفت غرض از این گونه گردهمایی ها هیچگاه یک انگیزه و هدف دینی نداشته است بلکه از آن جهت که انبوهی از جمعیت جهان را پیروان ادیان و آیین ها تشکیل می دهند و این ها می توانند با اتحاد خود در برخی از مسائل جهانی شرکت نمایند این گردهمایی انجام پذیرفته است.
ولی یک گردهمایی از ناحیه یک کلیسای جهانی که چون همگان تنها این داعیه را دارد که در طی طریق «صراط مستقیم» است نمی تواند چندان ساده تلقی گردد بلکه این ابتکار عمل می تواند تفاسیر زیادی را به دنبال داشته باشد. در هر حال باید دانست که این گلیسای جهانی خود را رو در روی تمامی ادیان، آیین ها و مذاهب می داند و این جوامع بزرگترین نهادهایی هستند که می توانند پیام خود را به گوش آنان برسانند و با توجه به استراتژی قوی و سیاست سنجیده واتیکان در چندین دهه اخیر، این استعداد در این مجموعه وجود دارد که بتواند از این امکانات به نفع کلیسای کاتولیک و انجام تبلیغ و تبشیر دینی بهره جوید.
بر اساس آنچه گذشت این حقیقت بیشتر آشکار می گردد که کلیسای کاتولیک علیرغم گذشت چهار دهه از برپایی شورای واتیکان دوم همچنان پویا و فعال در ایجاد ارتباط با همکیشان خود، دیگر ادیان و مذاهب الهی و آیین ها و کیش های بشری است. این اقدام مبتنی بر استعدادهای موجود این کلیسا و متأسفانه ضعف و دیگر جوامع دینی با شدت تمام به نفع کلیسای کاتولیک در حال انجام است و می توان گفت بهره های کلان این جریان فکری و فرهنگی نیز بیشتر نصیب همین جامعه گردیده است و دیگر جوامع دینی به دلیل وجود ضعف ها و عدم استعداد، هماهنگی، سیاست منسجم و تعریف شده در قبال تحولات جوامع و جهان و دهها علت دیگر نتوانسته اند از این شرایط فراهم آمده استفاده ای ببرند. در دوران قبل از انقلاب اسلامی در ایران ارتباطات بسیار محدودی بین جوامع دینی و یا دانشگاهی ایران با مراکز دینی جهان بوده و تنها چندین دیدار کوتاه بعضی از اندیشمندان و یا شخصیت های مذهبی مسیحیت کاتولیک به دانشگاه تهران صورت پذیرفت که بیان آن چندان قابل توجه نیست و می توان در این خصوص به نشریات دانشکده الهیات مراجعه نمود.