مصر یکى از کشورهاى بسیار معروف جهان باستان بود. این سرزمین تمدنى بزرگ و حکومت هایى مقتدر داشت. نژاد مصریان قبطى بود و واژه Egept که در زبانهاى اروپایى براى مصر به کار مى رود، با کلمه قبطى در ارتباط است. مصریان از مراحل مختلف ادیان ابتدایى گذر کردند و به خدایان محلى که معمولا به شکل حیوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعون ها و خدایان اساطیرى نیز معمول بود. تا قرن نوزدهم اطلاعات دانشمندان در رابطه با تاریخ مصر و ادیان و مذاهب مردم آن سامان منحصر به نویسندگان قدیم یونان و لاتین بود. مورخانى همچون هرودت (قرن 5 ق. م )، دیودور، و... هرودت مى گوید که مصریان، مذهبى ترین مردم جهان مى باشند. در قرن نوزدهم علم مصر شناسى پیشرفت فراوانى کرد و آثار باستانى فراوانى کشف شد. این آثار حکایت از پیشینه پرستش در مصر دارد. در میان اقوام باستانی، مصر ساده ترین صورت تحول عقاید را دارد. در زمانی دراز مبادی بسیط پرستش ارواح (آنیمیزم) و اعتقاد به اشیاء ممنوع شده و توتم پرستی به شکلی ساده به پولی تئیزم یا چند خدای منتهی گردید و در آن کشور یک سلسله مبادی اخلاقی و معنوی به وجود آورد. ناحیه ی مصر علیا نسبتا مستقل تر و پا برجاتر است و از تاثیر عوامل خارجی بیشتر از بابل (بین النهرین) محفوظ مانده است. روزگاری بر آن کشور گذشته که هیچ گونه تاثیری از جوانب و اطراف بدانجا راه نیافته است، ولی در ناحیه ی مصر سفلی، یعنی مصب رود نیل تماس مردم و آمد و شد عوامل بیگانه فراوان بوده است، زیرا از این طریق است که پیوسته سیاحان بسیار و تجار بی شمار از ممالک بیگانه به درون کشور مصر آمده و با خود هزار گونه افکار و آداب و رسوم از خارج ارمغان آورده و به مصریان سپرده اند و آنان نیز آنها را از ایشان گرفته و در طول دره ی نیل رواج داده اند. علاوه بر این، غالبا حملات و مهاجمات نیروهای خارجی را نیز به نوبت، در ناحیه مصر سفلی صورت می گرفته که قهرا موجب پیدایش رسوم و آداب جدید می شده است. با این همه باز اگر مصر را با سایر ممالک مجاور دریای مدیترانه مقایسه کنیم، می بینیم روزگاری درازتر بر ای سرزمین گذشت که طی آن فرهنگ داخلی ملی و تحولات دینی و مذهبی به طور انفرادی به صورت ساده ی طبیعی سیر منطقی خود را ادامه می داد.
کیش توتم پرستی در مصر باستان
اگوست کنت فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم فرانسه در مبحث قانون مراحل سه گانه می نویسد: شعور انسان سه مرحله را متناوبا یکی پس از دیگری طی می کند. اول در مرحله ربانی که پدیده ها را بخود قیاس می کند و از خویشتن قوی تر می شمارد. دوم مرحله متافیزیک که انسان برای بیان پدیده ها از قوای طبیعت صرف نظر می کند و به عالم مجردات متوسل می گردد. سوم مرحله تحققی که آدمی پدیده ها را با پدیده های دیگر می سنجد. در مرحله ربانی تحولات فکری از دین جان شروع می شود که انسان ارواح نیک و بد را در سرنوشت خویش دخالت می دهد. سپس خدایان متعدد را پرستش می کند، یعنی ارواحی که شماره آنها کمتر و دارای قدرت بیشتری می باشند، مورد توجه و ستایش قرار می گیرند. پس از مدتی این خدایان را متراکم می کند و دریک خدا جای می دهد و واحدپرستی به وجود می آورد. واحدپرستی تصوری است که شعور انسان را ابتدا به ماوراء طبیعت و سپس طبیعت متوجه می دارد. این عقیده و مراحل آن را می توان به طور خصوصی در دین مصریان قدیم مطالعه کرد که از آیین و آراء کیش توتم و دین جان شروع می شود و دوران شرک را طی می کند و به واحدپرستی منتهی می گردد. به عبارت دیگر دین مصر محصول بیش از چهل قرن تحولات اجتماعی است که در سرزمینی قرار دارد که محل برخورد افریقاییان و سامیان است و نتیجه اختلاط و اجتماع آنان جمعیت مصر را تشکیل می دهد.
آثار و عقاید دین توتم و دین جان در دین مصریان قدیم
در دین مصریان قدیم آثار و عقاید دین توتم و دین جان برقرار بود و از نظر مردگان ارزش فراوان داشت. سپس عقیده به خدایان متعدد و شرک وجود داشت که به سوی واحد پرستی تحول می پذیرفت. روح دینی در مصر قدیم به اندازه ای قوی بود که مصریان تنها به پرستش مصدر زندگی بس نمی کردند بلکه هر یک از صور مختلف زندگی را نیز می پرستیدند. پاره ای گیاهان در نظر آنان مانند پیاز مقدس بود درخت خرما که در سایه آن در وسط صحرا آرام می گرفتند و چشمه آبی که در واحه ها عطش ایشان را فرو می نشاند، بیشه ای که در مجاورت آن به یکدیگر برخورد می کردند و به آسایش می رسیدند، و انجیر بیابانی که به صورت عجیبی در میان شن های صحرا رشد می کرد و بار می داد. همه به عللی که فهم آنها دشوار نیست، در نظر ایشان از چیزهای مقدس به شمار می رفت و مردم ساده مصر تا اواخر ایام تمدن خود برای این مقدسات چیزهایی از قبیل خیار و انگور و انجیر نیاز قربان می کردند.
دین جان پرستی در مصر باستان
دین جان پرستی در مصر قدیم رواجی به سزا داشت. نیروهایی کم و بیش شبیه به ارواح انسانی در طبیعت و ستارگان و خورشید و درخت ها و رودخانه ها مخصوصا رود نیل ساکن بودند. مردم قدیم مصر از چشمه های نیل و دریاچه های استوایی که فاضلاب آن به این شط می ریزد بی خبر بودند و نمی دانستند که در نقاط بعیده جنوب باران های وافری مرتب باریده شعب پر آب نیل را به وجود می آورد. که از آن جلمه در مغرب بحرالغزال است با مرداب های دور و دراز و در مشرق سبات و نیل ارزق و عتبره که از کوه های آتشفشانی سر درهم حبشه سرازیر می شود. بدین لحاظ مردم مصر که می دیدند هر سال رود نیل بدون یک قطره باران بالا آمده از بستر خود سرازیر می شود آن را معبود خود قرار داده می گفتند: اشک چشم ایزیس الهه علت طغیان آن می باشد که در مرگ شوهرش اوزیریس می گوید. چون در قرن نوزدهم سرچشمه های نیل و مجرای علیای آن کشف شد معمای طغیان نیز کاملا حل گردید. سرودی در حمد و ثنای نیل به دست آمده که در ستایش خیرات و برکات آن چنین می گوید: «سلام باد بر تو ای رود نیل که این خاک را به وجود خود آراستی و با قدوم میمنت لزوم خویش حیات را به مصر ارزانی داشتی. تویی که سرتاسر این سرزمین را سیراب می کنی. ای خالق حبه و پروردگار ماهی و خداوند گندم و رویاننده جو. آب نیل چون به فزونی گراید زمین فریاد شعف بر می آورد. مردم به وجد می آیند هر پشتی از خنده تکان می خورد و هر دندانی دندان گیر پیدا می کند. نیل اطعمه لذیذ می آورد و هم این خداوند غذای مرغوب و گزنده ترتیب می دهد. دواب را علوفه می بخشد و برای عموم خداوندان قربانی می پرورد. نیل چون مصر علیا و سفلی را فرا می گیرد و انبارها از غله پر می شود و مخازن تا سقف می رود و دارایی فقرا افزودنی می گیرد، و همه کس را فراغ بال نصیب می گردد، اگر نیل یک بار خوراک دادن را فراموش کند سعادت خانه ها را ترک می گوید. ضعف و بی قوتی پشت زمین را می گیرد، برای نیل هیکل نمی تراشند. و هدیه نمی آورند و با عباراتی مغلق او را نمی ستایند و جای او کجاست نمی دانند. با این همه فرزندان تو خلف عن سلف خوشحال اند که تو چون پادشاهی حکومت می کنی که فرمانش در تمام زمین ساری و نافذ است. در چشم کسی اشک نگذاشته ای و در خوبی و نیکوکاری کار را به افراط رسانیده ای». در مصر مانند همه جا، دین با جادو همراه بود. مصریان جادو را می شناختند و به آن عمل می کردند. طلسم و مجسمه های درمان بخش وجود داشت. این مجسمه ها وسایل وردخوانی ضد مار و عقرب به شمار می رفت. اگر کسی را جانوری می گزید برای معالجه روی سرمجسمه آب جاری می ساختند. آبی که از روی متون حکاکی شده روی مجسمه می گذشت دارای نیروی درمانی می گردید. بیمار آب را می آشامید و شفا می یافت.
خدایان مصر باستان
دین مصر قدیم مراحل کیش توتم و دین جان را طی کرد و به شکل شرک به خدا جلوه گر گردید. توتم دسته غالب یا حیوان مقدس هر محل که دارای همه گوه قدرت بود تغییر حالت داد و به صورت خدای محلی نمایان گردید. سیاست کشور این خدایان را متراکم نمود و سلسله حاکم مراسم خدای خود را در همه جا تحمیل کرد. و خدایان محلی عنوان خدایان فرعی به دست آوردند. مقامات روحانی این خدایان را در سه و یا هشت و یا نه دسته تقسیم کردند و برای بیان روابط آنان افسانه های گوناگون ترتیب دادند. آنچه در خلال قرون متمادی وحدت دین مصر را ایجاد می کرد. وفاداری به یک متن مقدس و یا یک سلسله از عقاید نبود، بلکه دوام و استمرار دایمی مراسمی بود که به وسیله فراعنه پی درپی محفوظ می ماند. پرستش خدایان که مالک قانونی سرزمین مصر بودند اساس دین و وحدت مصر را به وجود آورد. در نواحى مختلف مصر قدیم، خدایان فراوانى با روشهاى ویژه اى پرستیده شدند. تعداد این خدایان به حدود دو هزار معبود مى رسد: هوروس، توت، باستى، ایزیس، خنوم، آمون، رع، اوزیریس، سبک، آنوبیس و... نخستین مظاهر خدایان مصرى در صورت حیوانات پدیدار مى شد. هر اجتماع (نوم) را یک حافظ خاصى از نوع جانوران نگهبانى مى کرد. این نمونه اى از پرستش طبیعت در قصبات و شهرهاى مصر است. مثلا در شهرهاى ابى دوس و تنیس، شغال را مى پرستیده اند، در فیوم تمساح معبود خلق بوده و در تبس خداى آمون به صورت قوچ جلوه گر مى شده است. ظاهرا این چهارپایان و پرندگان را محض صفات حیوانى ایشان نمى پرستیده اند؛ بلکه از آن جهت که براى آنها قواى انسان یا مافوق انسانى قائل مى شده اند، مورد احترام خود قرار مى دادند، زیرابه عقیده آنان، صفات خدائى در انسان یا در حیوان به ظهور مى رسد و از این رو باید در هر دوى آنها نمودار گردد. در نتیجه براى خدایان خود تن انسان و سر حیوان یا بالعکس، تصور مى کرده اند، زیرا در این مظهر که ترکیبى از آدم و جانور است، خدایان بیشتر جلوه گر مى شوند. براى خداى کونومو که او را خالق کل موجودات مى دانسته اند، شکلى مرکب از بدن انسان و سرقوچ درست مى کرده اند که با دستهاى انسانى، چرخ آفرینش را به حرکت مى آورد. همچنین براى خداى انوبیس حافظ و هادى مقابر و اموات، جسمى از پیکر انسان و سرى از شغال مى ساختند. این خدایان هر یک به جاى خود حاکى از یک سلسله تحولات تاریخى مذهبى است که در عین حال تغییرات و تبدلات سیاسى را هم نشان مى دهد. مثلا وقتى که در سلطنت سلاله اول فراعنه دو قسمت مصر علیا و سفلى با هم آمیخته و متحد گردیدند، هوروس که خداى ناحیه دلتا بود، با خدایاست که معبود ناحیه مصر علیا بود، همچنان به جنگ و خصام خود ادامه مى دادند. روح دینى در مصر قدیم به اندازه اى قوى بود که مصریان تنها به پرستش مصدر زندگى بسنده نمى کردند. بلکه هر یک از صور مختلف زندگى را نیز مى پرستیدند. پاره اى گیاهان مانند پیاز در نظر آنان مقدس بود، درخت خرما که در سایه آن در وسط صحرا آرام مى گرفتند و چشمه آبى که در واحه ها عطش ایشان را فرو مى نشاند، بیشه اى که در مجاورت آن به یکدیگر برخورد مى کردند و به آسایش مى رسیدند، و انجیر بیابانى که به صورت عجیبى در میان شنهاى صحرا رشد مى کرد و بار مى داد، همه به عللى که فهم آنها دشوار نیست، در نظر ایشان از چیزهاى مقدس به شمار مى رفت و مردم ساده مصر تا اواخر ایام تمدن خود براى این مقدسات چیزهایى از قبیل خیار و انگور و انجیر نیاز و قربانى مى کردند. حیوان خدایان، در میان مصریان بیش از گیاه خدایان، رواج داشت و فراوانى این گونه خدایان به اندازه اى بود که معابد مصرى، حالت نمایشگاهى از حیوانات گوناگون را به خود مى گرفت. مردم مصر بعضى از حیوانات را مقدس مى شمردند. هر شهرى حیوان مقدس جداگانه اى داشت. حیوان مقدس علائمى داشت که کاهنان مى دانستند و آن را مى شناختند. اگر کسى حیوان مقدسى را مى کشت، به قتل مى رسید. پرستش این حیوانات تا قرن اول قبل از میلاد به طول انجامید. در قرن ششم قبل از میلاد که کمبوجیه پادشاه ایران به مصر حمله کرد. در جلوى سربازان خود تعدادى گربه و لک لک قرار داد. مصریان به پاس احترام این حیوانات تیراندازى نکردند و از ایرانیان شکست یافتند. پاره اى از اوقات، زنان را به عنوان همسرى تقدیم این خدایان مى کردند. مطابق گفته پلوتارک در مندس زیباترین زنان را براى همخوابگى حیوان مقدس تقدیم مى کردند. سدربلوم مى گوید: خدا قبل از اینکه نقش انسان را بپذیرد، معمولا به شکل حیوان تجسم مى یابد و در نظر بدوى، حیوان از انسان اسرارآمیزتر است. و هیچ یک از مراسم این حیوانات به ثبات و اساس و باطن دین مصرى برقرار نمانده است. مصریان قدیم به موجودات غیبى بسیارى معتقد بودند و خدایانى با اسما و صفات مختلف داشتند. هنگامى که فراوانى خدایان موجب زحمت شد، از شمار آنها کاستند و حتى در دوره کوتاهى تنها به خداى آفتاب معتقد شدند. در آن دورانها اعتقاد به الوهیت حیواناتى مانند شیر، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حیوانات اهلى مانند قوچ رواج یافت. پرستش گربه نیز نزد آنان بسیار اهمیت داشت. موجوداتى خیالى با سر حیوان و تن انسان، در اعتقادات ایشان وارد شد و بتهایى به این شکل ساختند و پرستیدند. هنگام مسافرت در رود نیل، براى مصونیت از خطر تمساحهاى آدمخوار، نخست به معبد بسیار شکوهمند تمساح مى رفتند و با پرداخت صدقه و نذرى، به خیال خود تأمین جانى مى گرفتند.
غلبه حیوان خدایان بر گیاه خدایان در دین مصریان باستان
حیوان خدایان، در میان مصریان بیش از گیاه خدایان، رواج داشت و فراوانی این گونه خدایان به اندازه ای بود که معابد مصری صورت نمایشگاهی از حیوانات گوناگون را به خود می گرفت. مردم مصر بعضی حیوانات را مقدس می شمردند. این حیوانات در نظر مردم مقبول تر از حیوانات دیگر بودند. هر شهری حیوان مقدس جداگانه داشت. مثلا در بوباستیس Bubastis (در واقع در دلتای نیل) گربه ماده معبود مردم بود. در منفیس گاو نر و در تب وشدو Shadou نهنگی که در دریاچه موریس Moeris جای داشت. هرودوت می نویسد: گوش و پنجه های پیشین نهنگ را با جواهر آرایش می دادند. در آبیدوس Abudos قورباغه و در جاهای دیگر خدایانی از ماده و شیر و گرگ و شغال و مرغ ایبیس و عقرب و اسب آبی و شغال و افعی و گاو نر و ماده و نهنگ و باز و غاز و بزغاله و قوچ و گربه و سگ و مرغ و شب پره ستایش می شد. مصریان قدیم بز نر و گاو نر را به شکل خاصی ستایش می کردند و آنها را رمز و نماینده نیروی جنسی می دانستند و علامت و صورت پیکر یافته اوزیریس می شمردند.
حیوان مقدس علایمی داشت که کاهنان می دانستند و به آن او را می شناختند اگر کسی حیوان مقدسی را می کشت به قتل می رسید. پرستش این حیوانات تا قرن اول قبل از میلاد به طول انجامید. در قرن ششم قبل از میلاد کامبوزیا پادشاه ایران به مصر حمله کرد و در جلوی سربازان خود تعدادی گربه و لک لک قرار داد. مصریان به پاس احترام این حیوانات تیراندازی نکردند و از ایرانیان شکست خوردند.
بسیاری از این جانواران به آزادی در معابر گردش می کردند و همان آزادی در معابر گردش می کردند و همان آزادی را داشتند که گاو مقدس در زمان حاضر در هند دارد. بعضی از حیوانات به لحاظ فردی به علت شرایط علامت خاصی مقدس بود. مانند گاو نر آپیس که علامت سفید مثلثی شکل روی پیشانی داشت. در منفیس برای این حیوان جشن مذهبی بزرگ برپا می کردند و جمع کثیری از اطراف و اکناف مصر در آن شرکت می کردند. کهنه در محوطه ای که جنب معبد فتاه Phatah (خداوند منفیس) واقع شده بود از این گاو نگاهداری می کردند. گاو آبی، رنگی سیاه و روی پیشانی لکه ای سفید و سه گوش داشت. زبان و اندامش را نیز علایمی خاص بود که بر غیر کهنه مکتوم می ماند. تا زنده بود آن را مانند خدا پرستش می کردند و پس از مرگ جسد او را مانند سلاطین حنوط نموده و در قبری می گذاشتند و مومنین به ستایش او می آمدند. ماریت مصرشناس در 1851 دخمه عظیم سایپوم را کشف کرد، در این محل گاوهای پیشانی سفید (آپی) را در تابوت نهاده به خاک سپرده بودند.
(ادامه دارد...).