برای روشن شدن مفهوم موعود و منجی در بودیسم، لازم است با دو مفهوم «بودا» و «بودی ستوه» آشنا شد. بودا و بودی ستوه، در واقع عنوان هایی هستند برای موجوداتی علوی، که در رستگاری انسان مؤثرند. بودا، به نجات دهندگانی گفته می شود که در زمان گذشته به دنیا آمده اند و ابتدا صورت بشری داشته اند، سپس به مرتبه اشراق رسیده و پس از اینکه انسان ها را به راه درست زندگی رهنمون شده اند، به مقام نیروانا (فنای مطلق) رسیده اند. سدارته گوتمه (بودا)، از این نوع است. در اعتقاد بوداییان، بودا یک نوع اصل است که در زمان های مختلف، خود را توسط شخصیت های مختلف متجلی می کند. اما بودی ستوه ها، در حقیقت، بوداهای بالقوه هستند که حیات جسمی فعلی ندارند. هر فرد بودایی، قبل از رسیدن به مقام بودایی، یک بودی ستوه است، مثلا سدارته پیش از بیداری، یک بودی ستوه بود. مفهوم بودی ستوه، اگر چه در متن تفکرات اصیل بودایی وجود داشت، ولی بیشتر توسط مهایانه مورد توجه و پردازش قرار گرفت. در مکتب هینه یانه، تنها دو بودا از این قبیل ذکر شده است که یکی همان گوتمه (سدارته؛ بودا) است و دیگری «میتریه» که یک بودی ستوه است، اما در مهایانه توجه بیشتری به این موجودات علوی شده است. در این مکتب، سدارته (بودا) چهارمین بودا از بودایان زمینی است که به دنیا آمده است و پنجمین بودا که خواهد آمد و اکنون بودی ستوه است، همان میتریه است.
میتریه؛ منجی موعود بودایی
همان طور که گفته شد، مفهوم منجی و موعود در بودا را می توان در همین مفهوم میتریه که علیرغم اختلافات موجود، در هر دو مکتب عمده بودایی مشترک است به وضوح دید. میتریه، بودی ستوه ای است که در آینده می آید، و هم اکنون در حال کمون است. او منتظر است که زمان بروز و ظهور او در روی زمین آماده شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل کرده، خلایق را در عصر خویش، همانند گوتمه، به سرمنزل سعادت رهبری کند، و به همگان مژده رهایی داده آنها را از چرخه برگشت به دنیای سراسر رنج نجات می دهد. مفهوم میتریه در بودیسم و خصوصا در مکتب مهایانه مورد احترام و بزرگی خاصی است، و از او تمثال ها و پیکرهایی ساخته شده، و او را در نهایت مجد و بزرگی، به هیأت مردی نشسته که آماده برخاستن است، نشان داده اند. اگر چه در مورد جزئیات اتفاقات و زندگی میتریه به هنگام زندگی در این دنیا، معلومات یکسان و زیادی در متون مقدس بودایی وجود ندارد، ولی اعتقاد به آمدن او در بودیسم، یک اصل انکار ناپذیر است. در «کانون پالی»، نام میتریه در بخش «چکه وتی سیهه ناده» برده شده است و در آثار بودایی غیرپالی نیز چند اثر به میتریه اختصاص یافته است. در «مهاونسه»، چنین اتفاقاتی را در مورد زمان آمدن میتریه می خوانیم پس از آنکه شاکیه مونی به پری نیروانه رسید، جهان پای به سراشیبی اجتماعی و کیهان شناختی نهاد. پنج هزار سال پس از آخرین بودا، آفتاب آموزه های بودایی افول می کند و طول عمر آدمیان به ده سال فرو می کاهد. در این زمان، چرخه وارونه و زندگی متحول می شود؛ به طوری که متوسط عمر مردم به هشتاد سال می رسد. با این عمرهای طولانی و زمینه مناسب برای تعالیم بودا، یک راهنما خواهد آمد. او برای مردم رفاه و بهروزی می آورد و آموزه های بودا را ترویج می کند. آنگاه که چنین فضای بهشت گونه ای فراهم شد، میتریه از آسمان نزول می کند و بودایی خویش را به کمال می رساند.
گزارش هاى متون در مورد میتریه
در مجمع خدایان بودایى هیچ کس چون میتریه چنین آرایش پیچیده اى از تجسم ها را عرضه نکرده است. اولین و مهم ترین نقش او جانشینى شاکیه مونى به منزله یک بودا است که پس از زاده شدن به شکل انسان به حالت روشن شدگى نهایى (بیدارى کامل) مى رسد. مفهوم میتریه را به مثابه بوداى آینده (موعود)، در همه سنت هاى بودایى مى توان یافت، اگرچه در دو چیز نظر همه یکى نیست یکى تاریخ زندگى او، و دیگرى راهى که در آن، سرنوشت او به منزله بوداى آینده (موعود)، آغاز مى شود. با بررسى آثار، از شیوه هایى که سرگذشت میتریه در آن تحول یافته و به تدریج بر اهمیت آن افزوده شده است، نشانه هایى مشاهده می شود. کانون پالى، که منبع عمده اطلاعات ما درباره آموزه اولیه است، اهمیت چندانى به میتریه نمى دهد. نام او فقط در یکى ازمتون اولیه، سوره چکه وتى سیهه ناده، آمده است. در آثار غیر کانونى، عمدتا دو اثر را به میتریه اختصاص داده اند؛ یکى انگته ومسه و دیگرى میتریه ویاکرنه، اما خاستگاه این آثار و تاریخ دقیق آنها روشن نیست. یک نسخه مفصل از سرگذشت میتریه را مى توان در دیویاودانه مکتب موله سرواستى وادین یافت. در میان مجموعه حکایت ها، سرگذشت آن بوداسف را مى خوانیم که مشتاق انجام ریاضت افراطى است و سر خود را به نشان راستى در جویندگى حقیقت به یک آموزگار برهمن پیشکش مى کند. اما یک خدا، که بر فراز باغ محل وقوع این ماجرا مراقب او است، مى کوشد با دور نگه داشتن برهمن، جان بوداسف را حفظ کند. بوداسف از این خدا خواهش مى کند تا به او اجازه انجام این کار را بدهد، چون پیش از این در همین باغ، میتریه از آرزوى خود براى فداکردن جان خود به پاى آموزگارش، چشم پوشیده بود، از این رو از رسیدن به بالاترین آرمان خود باز ماند؛ خطایى که نباید تکرار شود. مهاوستو، یکى از متون فرقه مهاسنگیکه، فهرستى از بودایان آینده را ارائه مى کند، که در صدر آن نام میتریه آمده است. در این متن اولیه، نام اجیته را دیده می شود که اشاره است به میتریه در زندگى هاى گذشته اش. بعدها، تیره وادین ها به اجیته علاقه زیادى پیدا کردند، و سرگذشت زندگانى او در قرن پنجم و ششم بیش از حد مورد توجه قرار گرفت. یکى دانستن اجیته با پسر اجاته ستو، شاه مگده، به سنگه (انجمن) این امکان را داد که مکان و چگونگى ظهور بوداسف را به هنگام رسیدن به بوداگى دقیقا تعیین کند. بنا به بخش مربوط به زندگى میتریه در مهاومسه، مشهور به تاریخ سرى لانکا، میتریه پیش از زاده شدن و رشد در جهان خاکى، در آسمان توشیته ساکن مى شود. زمان دقیق این واقعه را گفته اند. پس از پرى نیروانه شاکیه مونى، دوره افول اجتماعى و جهان شناختى جهان فرا مى رسد، پنج هزار سال پس از آخرین بودا، آیین از میان مى رود، و عمر انسان به ده سال تقلیل مى یابد. در این زمان چرخه به عقب باز مى گردد. زندگى هنگامى سامان مى یابد که طول عمر میانگین بر روى زمین به هشتاد هزار سال برسد. در چنین جهانى با عمر طولانى، و محیطى که مناسب آموزه بودا است، یک فرمانروا، چکره ورتین (شاه جهان) ظهور مى کند، که در اندیشه رفاه و بهروزى مردم، و حامى آموزه هاى بودا است. هنگامى که این بهشت موعود فراهم شود، میتریه از آسمان توشیته پایین مى آید، بوداگى خویش را به کمال مى رساند، و درمه (آیین) را به فرهیختگان مى آموزد. مهاکاشیپه، یکى از شاگردان بزرگ شاکیه مونى، از حالت جذبه اى که پس از پرى نیروانه آموزگار پیشین خود در آن فرو رفته بود، بیرون مى آید تا دوباره به بودا خدمت کند و آموزه آن روشنى یافته (به اشراق رسیده) را بشنود.
میتریه در مناطق بودایى جنوب آسیا و جنوب خاور
عقیده به هزاره میتریه هنوز در مناطق بودایى جنوب آسیا و جنوب خاور رواج دارد. در شرق میانمار این باور هست که بوداو، آموزگار نام آور معاصر، همچون میتریه، بوداى آینده (موعود)، شاه جهان بود. یکى گرفتن میتریه با رهبران و بنیادگذاران، پیوسته در میان بوداییان آسیا دیده مى شود. به نظر برخى دانشمندان، اندیشه بوداى آینده (موعود) احتمالا از مفهوم ایرانى سوشیانت رهایى بخش ریشه مى گیرد. از این منظر، میتریه نمایانگر تأسیس جهانى است که در آن صلح و فراوانى هست؛ جایى که درمه (آیین) را هم تعلیم مى دهند و هم کاملا درک مى کنند. اما عده اى بر این موضع اند که این مفاهیم پیش از این در هند در زمان شاکیه مونى (بودا) مطرح بوده است. هم بوداییان و هم آجیویکه ها و جین ها وجود موعودهاى جدیدى چون تیرتنکره ها جینه ها و بودایان را تعلیم داده اند. پى. اس. جینى مى گوید سرچشمه تحول میتریه در مکتب مهاسنگیکه بود. در حالى که تیرواده به میتریه توجه اندکى دارد، تا آنجا که در کانون پالى فقط یک اشاره دیده مى شود، مهاوستوى مهاسنگیکه شمارى از بندهاى خود را به میتریه، مفهوم نام او به مثابه اجیته، شرح حوادث زندگى هاى گذشته او، و نقل پیشگویى هاى شاکیه مونى از بوداگى او اختصاص مى دهد. بنابراین، اسناد و اطلاعات زیادى در توجیه این مطلب هست که پژوهش در پیرامون میتریه بخشى از حوزه فرهنگى و دینى هندى است، و به نظریه اى که تأثیرات بیرونى را براى توضیح مفهوم بوداى آینده (موعود) رواج مى دهد، متکى نیست.
میتریه در سنت مهایانه
سنت مهایانه اهمیت زیادى براى میتریه قائل است، و در آثارشان در باب زندگى و کنش هاى او، اشاره هاى زیادى مى یابیم. از آنجا که مهایانه بر سیر زندگى و تکامل بوداسف تأکید کرده است، طبعا میتریه در این گروه بزرگ، شأن و منزلت پیدا مى کند. همگام با سنت آغازین، همه گروه هاى مهایانه بر این باوراند که راه میتریه، راه شاکیه مونى است. در جمع بوداسفان، میتریه همیشه بالاترین مقام را ندارد؛ او با بوداسفانى چون منجوشرى و اولکیتشوره، اعتبار انجمن مومنان، سهیم است. در متون پرگیاپارمیتا، میتریه با بودا و گروهى از شاگردانش شامل بوداسفان و ارهتها به گفت وگو مى نشیند. ارهتها، حتى شاگردان مشهور شاکیه مونى، به فراخور سطح فهم شان در مراتب پایین دست بوداسفان قرار دارند. از این رو، آثار پرگیاپارمیتا، میتریه را، بالا دست یک ارهت همچون شارى پوتره وصف مى کند. اما آثار مهایانه، میتریه را همیشه با چنین مداهنه اى نشان نمى دهد. در یک گزارش از سدرمه پوندریکه سوتره (سوره ى نیلوفر)، منجوشرى به میتریه مى گوید: هنگامى که در گذشته درمه (آیین) را به میتریه تعلیم مى داد، میتریه شاگرد تنبلى بود که بیشتر جویاى نام بود تا فهم. بنابراین، میتریه در دیدار با آموزگار پیشین خویش، همچنان به دنبال پاسخ پرسش هاى خویش است. این پرسش نیز که آیا میتریه و شاکیه مونى در زندگى هاى گذشته شان با یکدیگر دیدار کرده بودند یا نه، در آثار مهایانه مطرح است. مهاکرمه ویبنگه مى گوید بودا در واقع با میتریه دیدار کرده بود و به خاطر آرزوى داشتن زندگى بوداسفى او را ستوده بود. سنت تنترى مهایانه متاخر، گویا دل بستگى اندکى به میتریه داشته است. فاصله گیرى این سنت از میتریه در گوهیه سماجه تنتره، که در آن میتریه را به هنگام شنیدن آموزه وجره یانه نگران و آشفته وصف مى کند، مى توان دید. چون دانش او محدود است، قادر به فهم این آموزه نو نیست. مسئله سطح فهم میتریه به همین شکل در ویمله کیرتى نیردیشه دیده مى شود. در این متن، میتریه در ارائه پاسخ مناسب به ویمله کیرتى غیر رهرو، که با به چالش کشیدن پیشگویى بوداگى با این پرسش، که آیا سه زمان (گذشته و حال و آینده) را مى توان واقعى گرفت، در مى ماند. ویمله کیرتى مى گوید که اگر آنها واقعى نیستند، معناى پیشگویى رویدادهاى آینده چیست؟ میتریه، ناتوان از پاسخ، ساکت مى ماند. بنابراین، متون مهایانه دیدگاه متفاوتى را از این بوداسف ارائه مى دهد، که او را در راه رسیدن به جایگاهى بزرگ در آینده نشان مى دهد، اما هنوز تعلیم لازم را براى فهم کامل برترین آموزه این سنت ندیده است. یک وصف بسیار مبالغه آمیز از میتریه در سوره گنده ویوهه وجود دارد. در اینجا میتریه به شکل آموزگار سودنه جوان، که براى گرفتن پاسخ نزد پنجاه آموزگار مى رود، ظاهر مى شود. سودنه با ورود به کاخ میتریه، با نیروى میتریه، در جذبه اى مکان هاى مهم زندگى بوداى آینده (موعود) را مى بیند؛ از جمله مکانى را که میتریه در آن، به جذبه به اصطلاح میتره (مهر)، که بنیاد نام اوست، رسیده بود. سپس سودنه به تماشاى زنجیر طولانى تجسم هاى میتریه مى نشیند؛ از جمله زندگى اى که این بوداسف در آن شاه بود، و زندگى دیگرى که او در آن شاه خدایان بود. سرانجام، سودنه آسمان توشیته را مى بیند؛ جایى که میتریه درست پیش از بوداگى در آن دوباره زاده شده بود. میتریه به سودنه مى گوید که در آخرین تولد دوباره یکدیگر را ملاقات خواهند کرد. حتى متونى که برترى پاک بوم امیتابه را مى آموزد و معمولا آن را به مکتب رقیب فرقه میتریه وابسته مى دانند، نشان مى دهدکه سودنه یکى ازمردان ممتازى است که قدرت دیدن قلمرو امیتابه را دارد. پرستش دینى که بر محور شخصیت میتریه پیدا شد، تأثیرش بیش از جنبه هایى است که در آثار کانونى و مردمى به آن اشاره شده است. (ادامه دارد...).