مطالعه آکادمیک مهایانه
علاقه اولیه به مطالعه مکتب مهایانه، که با کشف متون سانسکریت سرزمین نپال و آثار یوجین برنوف (Eugene Bernouf) و محققان دیگر همراه بود، تقریبا اواخر قرن نوزدهم میلادی تا حدودی ضعیف شده بود. این امر به خاطر شور و اشتیاق طبیعی حاصل از کشف کتب و نوشتجات پالی بود. تعدادی از پژوهش گرانی که در نیمه اول قرن بیستم میلادی فعال بودند تلاش کردند تا ارزش آثار موجود در مذاهب چین و تبت را دوباره مطرح کنند؛ آثاری که غالبا به همان قدمت آثار مکشوفه در سریلانکا نمایشگر سنت های دینی شمال هند هستند. گروهی از این اساتید که در روسیه کار می کردند با نام «ت. شرباتسکی» خوانده می شوند. آنان که تحت تاثیر تماس با سنت زنده بودیزم شمالی بودند، سعی می کردند تا اندیشه های بودایی را بر پایه تحولات و دست آوردهای فلسفی اروپا درک کنند. گروهی دیگر، که بیشتر از اساتید فرانسوی و بلژیکی تشکیل شده بودند، علاقه بیشتری به مهایانه به عنوان یک دین و به تاریخچه دین بودایی داشتند. احتمالا با نفوذ ترین نویسنده این گروه، محققی به نام «لویی دولاواله پوسین» بود. سنت های بودیزم شرقی و مطالعات هندوئیسم از نفوذ بیشتری برخوردار بودند. دوره پس از جنگ جهانی دوم شاید استمرار پرقدرت این مکتب فرانسوی، بلژیکی بوده است، به ویژه با آثار برجسته «اتین لاموت». علاوه بر این، تحقیقات محقق ایتالیایی «کیسپ توچی» در تبت، تحرک بیشتری به مطالعه بودیزم شمالی بخشید. هم چنین سهم مهمی نیز از سوی اندیشمندان هندی، به ویژه در مطالعه فلسفه و تاریخ دین بودایی، و نیز از ناحیه تحقیقات ژاپنی، به ویژه در زمینه بودیزم شرقی ادا شده است. هم زمان، کشفیات جدید از شن های آسیای مرکزی، غارهای «تان هوانگ» «گیلگیت» در کشمیر و نیز از کتاب خانه های نپال و تبت، موجب بازیابی نوشتجات گم شده بودایی شده و زمینه های جدیدی را برای تحقیق، فراروی محققان قرار داده است. مطالعات نقادانه کتب و مطالعات نقادانه تاریخی، با استفاده از این مواد و مطالب جدید، به خصوص در آلمان و ایتالیا توسعه پیدا کرده اند. علاوه بر این، توسعه اخیر مطالعات بودایی در آمریکای شمالی به خلق آثار جدید زیادی به ویژه در رشته بودیزم شرقی انجامیده است.
مکاتب بودیزم شرقی
بودیزم شرقی بسیار از بودیزم شمالی و جنوبی متنوع تر است. این شاخه از دین بودایی شامل تعداد مکاتب متمایز و جداگانه است که گاهی به جانب تشکیل فرقه های جداگانه گرایش داشته اند. در ابتدا، حتی مکاتب این چنینی بیشتری هم وجود داشتند که از آن جمله شامل تعدادی از مکاتبی بود که به طور مستقیم از بودیزم سرچشمه می گرفتند. در واقع تنها دو تا از این مکاتب هستند که یکی از آن ها متخصص وینایا و دیگری نیز متخصص آبیدارما است. تنها مکتب اولی است که هنوز در بعضی از معابد بودایی به صورت یک سنت زنده استمرار دارد و هر چند کم تعداد ولی کاملا پرنفوذ می باشد. مکتب دوم امروزه فقط به صورت یک موضوع مطالعات در آمده است. هر دو مکتب مهایانه هندی به نحو گسترده ای با نفوذ هستند، هر چند تنها مکتب یوگاچارا است که به صورت فرقه ای متمایز اما اندک به نحوی سازمان یافته وجود دارد. تی ین ته ای نام این مکتب از کوهی گرفته شده که مشهورترین آموزگار آن «چیه ای» در آن جا سکنی گزیده بود. چیه ای (سال های 538- 597) را می توان بنیان گذار این مکتب به حساب آورد، هرچند وی بخش عمده ای از آموزش خویش را از پشینیان گوناگون به دست آورده بود. در حقیقت، مکتب تی ین ته ای تعدادی خطوط آموزشی پیشین بر پایه «لوتوس سوترا» و نیروانا سوترای مهایانه را درون خود جمع کرده بود. هر چند این مکتب را بیشتر مکتبی عقلانی به حساب می آورند، توجه به این نکته حائز اهمیت است که این مکتب صورتی بسیار سنتی و قدیمی از شیوه مراقبه و تامل شهودی را مورد تاکید قرار می دهد. کارهای مهمی در رابطه با تمرکز و مراقبه آرام و مبتنی بر مکاشفه و شهود به طور مستقیم از تعالیم شخص چیه ای گرفته شده اند.
برجسته ترین ویژگی مکتب تی ین- ته آی
شاید برجسته ترین ویژگی مکتب تی ین ته آی، طبقه بندی دقیق و مفصل آموزش بودا بر حسب «پنج دوره و هشت تعلیم» باشد. سطوح مختلف تعلیم در کنار شیوه های مختلف ارائه آن آموزش به دوره های تمایزی از حیات بودا و صورت های گوناگون نوشته های بودایی اسناد داده شده اند. بدین ترتیب نوعی سلسله مدارج تبیین می شود که به صور باقی مانده بودیزم جایگاهی شایسته می بخشد. نتیجه حاصله ایجاد نظامی جامع و دائره المعارف گونه است. مکتب تی ین ته آی در ژاپن از موفقیتی بزرگ برخوردار بود و هنوز نیز به صورت فرقه ای مهم باقی است. مکتب ویژه ژاپنی نی چی رن نیز از این مکتب سر برآورده است. مکتب ژاپنی تندای، که ذاتا التقاطی است، تحت تاثیر تعدادی از مکاتب چینی دیگر که عمده ترین آن ها مکتتب مانترایانا و سرزمین خالص هستند بوده است. هوآ ین هر چند این مکتب بر حسب نقل توسط «تو شون» بنا شده، لیکن این مکتب که هم چنین به نام مکتب «تاج گل» خوانده می شود کامل ترین وجه خویش را از ناحیه «فاتسانگ» (سال های 643- 712) به دست آورد. الهام بخش مکتب هوآ ین گروهی از سوتراهای هندی بودند که در بودیزم شرقی با عنوان «آواتامساکا» یا «گارلند سوترا» شناخته می شوند. هوآ ین به گروهی از تعالیم هندی که در هیچ یک از کتب بر جای مانده چندان صورت انتظام یافته ای ندارند نظم و سامان بخشید. فلسفه سنتی چین نیز مکتب هوآ ین را تحت تاثیر قرار داد. شاید بعضا به همین خاطر است که در شاخه شرقی دین بودایی این مکتب به عنوان پیشرفته ترین مکتب فلسفی بودایی شناخته می شود و تاثیری گسترده داشته است. مکتب هوآ- ین نظام طبقه بندی خویش از انواع مختلف آموزش بودایی را بر خطوطی مشابه مکتب تی ین- ته آی نیز تعمیم داد. لیکن این مکتب مزبور بیشترین شهر خود را مدیون «فلسفه کلیت» خویش است. نوعی نمادگرایی (سمبولیسم) غنی برجسته که تا مرز زیاده روی و افراط پیش می رود به کار گرفته می شود. هر چیزی در کاینات به چیزهای دیگر متصل و به گونه هماهنگی مرتبط دانسته می شود. در حقیقت، نتیجه حاصله را می توان به مثابه یک «عالم سه بعدی» توصیف کرد که در آن هر یک از بخش ها و اجزا شامل کل مجموعه می شود. این مطلب به تفصیلی تمام تبیین یافته و عمیقا تعقیب می شود.
تعالیم سرزمین خالص
به نظر می رسد شاخه ای از تفکر و مراقبه بودایی هندی بر تجسم (تجسیم) چهره بودا متمرکز شده است. در مهایانه اولیه این موضوع، صورت تجسیم بودا آمیتابا (درخشش بی انتها)را به خود می گرفت که در سرزمین خالص وی (سوکاواتی) و با تکرار نامبرده تحقق می پذیرفت. شخص سالک در آرزوی دیدار آمیتابا و تولد دوباره در بهشت وی گام بر می داشت. در نتیجه ذکر نام بودای مزبور در بیرون از حلقه متخصصان مراقبه و تامل سالکین نیز جنبه ای همگانی و مشهور به خود گرفت. به نحوی که در آسیای شرقی کیش آمیتابا به صورت رایج ترین شکل پرستش بودایی در آمد. دست آخر نیز مکتب خاصی به وجود آمد که در چین به نام مکتب «چه اینگ- ته یو» شناخته می شد. ماخذ هندی این مکتب در سه متن تاریخی قرار دارد که دوتا از آن ها سوتراهای وسکاواتی- ویوها (به معنای سوتراهایی در رویت سرزمین خوشحالی و سعادت) و سومین نیز سوترای تامل روی بودای حیات بیکران است. هر چند این آخری ممکن است در چین نوشته شده باشد. این مکتب در ابتدا فقط صورت رایجی از مراقبه و سرسپردگی بود، اما بعدها جای گزین خیلی از صورت های قبلی شد. گاهی چنین اظهار شده که تاکید روی دینداری مخلصانه به مثابه زمینه ساز گونه خاصی از نجات و رستگاری در دین بودایی وجهی غیرطبیعی داشته در سنت اولیه بودایی امری غریبه و ناشناخته است. با این حال، حتی قدیمی ترین شکل بودیزم که مورد شناخت ما قرار دارد چنین تعلیم می داد که ایمان به بودا قادر بود تا از طرفی تجدید تولدی آسمانی را به ارمغان آورد و از طرف دیگر فرد را موکدا بر طریقه آزادی و نجات قرار دهد. تنها تفاوت موجود در باب تاکید مکتب مهایانه روی «قدرت عزم و اراده» یک بوداست که قادر است شرایط کاملا مساعدی ایجاد کند. این اعتقاد به تدریج به نظریه لطف و فیض تبدیل شد و کمال توسعه و تکامل خویش را در سرزمین ژاپن به دست آورد. سرسپردگی به بودا آمیتابا به عنوان بخشی از مهایانهی کلی سرگذشتی بسیار باستانی دارد. خیلی از آموزگاران چینی در توسعه سنت مراقبه شهودی روی موضوع آمتابا و نیز تکرار نام وی نقشی مهم بازی کردند. اما مکتب چه اینگ- ته یو تا مدت ها بعد از آن واقعا به صورت یک مکتب متمایز در نیامده بود. این کار حاصل زحمات «تائو- چه او» (562- 645) و شاگردش «شن- تائو» (613- 681) است. آنان تنها قدرت «خواندن نام بودا آمیتابا» برای اطمینان از تجدید تولد در بهشت آمیتابا را مورد تاکید قرار دادند. این رویکردی آسان برای افراد معمولی دانسته می شد و با این وجود هنوز در دوره ای که آموزش اصلی در حال افول بود، مفید و موثر تلقی می شد.
مکتب مراقبه
مکتب مراقبه سنت های دینی مبتنی بر آیین تامل و مراقبه که توسط «آن شیه- کائو» شروع شده بود قرن ها ادامه پیدا کرد. آن ها همیشه از سوی خطوط جدید آموزش از هند و آسیای مرکزی تحکیم بخشیده می شدند. در خلال دوران سلطنت «ته-انگ» مکتب مراقبه و تامل «چه ان» جدیدی ظهور کرد که بیشتر از همه به نام ژاپنی اش «ذن» معروف است. تردیدی نیست که این مکتب مطالب زیادی را از مکاتب قبلی استخراج کرده بود. لیکن در اواخر سلسله مزبور برای خود نوعی تبار شناسی به وجود آورده بود که سلسله انساب آموزگاران خویش را به سلسله آموزگاران بزرگ شش گانه می رسانید. اولین این حکما یا آبای بودایی «ودی دارما» دانسته می شد؛ راهبی هندی که چنین پنداشته می شد حدود سال 520 میلادی به چین وارد شده است. راجع به زندگی این مشایخ حجم انبوهی از نوشته های معنوی غنی و پر زرق و برق به وجود آمدند. این سنت دینی چنان سرزنده و حیاتمند بود که تعداد زیادی از سنت های دیگر را درون خویش جذب کرد و تقریبا تمام مکاتب مراقبه متاخر چینی نیز مدعی وابستگی تبارشناسانه با مشایخ مکتب «چه ان» بودند. تا حدود اواخر دوران «ته انگ» پنج دودمان این چنینی به وجود آمدند. دو تا از مهم ترین این ها نحله های «لین- چی» (رین ای ژاپن) و «تسائو- تونگ» (سوتوی ژاپنی) بودند. هر چند هر دو فرقه مدعی بودند که سنت دینی خویش را از روحانی بزرگ آخر و ششم «هویی- ننگ» (638- 713) اتخاذ کرده اند، لیکن از لحاظ شیوه رویکرد تا حدودی با یک دیگر تفاوت داشتند. در حقیقت، مطالعات جدید بر پایه مطالبی که در غارهای «تون- هوانگ» پیدا شده نشان داده اند که تصویر سنتی تاریخچه مکتب بودایی «چه ان» تا حدودی بیش از حد ساده انگاشته شده است و این که باید به شاخه هایی که کمتر شناخته شده بودند بیشتر توجه شود؛ شاخه هایی چون «مکتب شمالی» که توسط «شن- شویی» (606- 706) پایه گذاری شده و مکتب «راس گاو» «فا- جونگ» (594- 657) که هر دوتای آن ها پس از تاسیس چند قرن پایدار بودند. مکتب بودایی «چه- ان» به دلیل تاکید روی خودانگیختگی و نیز گرایشی خاص به جانب سنت شکنی شهرتی فراوان یافته است. آموزگاران این مکتب از هر کار روزمره (دایمی) و یا رسوم معنوی عادت شده نگران بودند. بر همین روال نیز آنان به آداب و مناسک دینی و نوشتجات قدیمی یا کتب مقدس تا حدودی خصومت نشان می دادند. لیکن هیچ کدام از این ها نباید مورد مبالغه قرار گیرد. «چه- ان» تعلیم می داد که «نه به نوشتجات بچسبید و نه این که خود را از آن ها جدا سازید». هدف، تضعیف «وابستگی» به صور دینی خاص بود؛ تمایلی در جهت حذف و الغای خود کتب وجود نداشت؛ چون که خود چنین میلی به صورت یک وابستگی دیده می شد. در حقیقت، مکتب «چه- ان» نیز در نهایت حجم انبوهی از نوشتجات دین خاص خود را به وجود آورد که حول محور داستان های گفتار و کردار مشایخ «چه- ان» دور می زد. هدف عمده و اصلی نحله «چه- ان» تاکید بر این مطلب بود که دریافت مستقیم و بلافصل حقیقت امری قابل دست رسی است. بدین معنا که در همین زندگی دنیوی باید دنبال تنویر و بصیرت گشت و آن را محقق ساخت. آموزگاران «چه- ان» مدعی «انتقال خاصی به بیرون از اصول نظری» بودند؛ ارتباطی مستقیم و صامت (بدون کلام)، بین استاد و شاگرد و یا مرید و مراد. سنت متاخرتر «چه- ان» تاکید زیادی روی این انتقال به عمل می آورد. کارهای عملی بر مطالعه ترجیح داده می شدند. «چه- ان» عالبا روی ناگهانی بودن تحقق حال تنویر و بصیرت تاکید می ورزید، لیکن در عمل درجات مختلفی از تحقق پذیری به رسمیت شناخته شدند. گاهی چنین مطرح می شود که مکتب «چه - ان» بیانگر تحولی کاملا جدید می باشد؛ تحولی چنان شدید که حتی در اصل بودایی نیز نیست. این سخنی مبالغه آمیز است. در عالم واقع هیچ چیز در «چه- ان» نیست که نتوان معادل آن را در بودیزم پیشین هندی ریشه یابی کرد. تفاوت آن دو بیشتر در سبک بیان است تا محتوای آن. مکتب «چه- ان» شیوه بیان غیر سنتی و غیر معمول را برگزید. احتمالا مثال تائوئیسم در این جا خیلی مهم است، به ویژه از لحاظ سنت سادگی و طبیعی بودن آن.