مقدمه
توحید افعالى یکى از ابعاد توحید است که در قرآن و سنت ریشه دارد. این بحث میان متکلمان مسلمان مباحثى جدى را برتافته و نتایج بسیار مهمى را در پى آورده است. مهم ترین نتایج این بحث به رابطه خدا و اعمال انسان باز مى گردد و بدین ترتیب مسائلى همچون جبر و اختیار، قضا و قدر، عدل الهى و مسئله شرور و همچنین حکمت در افعال الهى نیز با آن ارتباط مى یابد، مسائلى که هریک، مباحث دشوار و دراز دامنى را در پى داشته است. از این روى، در قسمت اول این مقاله مى کوشیم تا ابتدا رابطه توحید افعالى و اعمال آدمى از منظر ماتریدیان و استدلال های اقامه شده از سوی ایشان ارائه شود و سپس در قسمت دوم به مباحثی چون مسئلۀ قضا و قدر و تعلق علم، اراده و مشیت الهى به اعمال انسان و پیامدهاى خلق اعمال اشاره می شود.
توحید افعالى و اعمال آدمى
توحید افعالى، یا به عبارت صحیح تر، توحید در خالقیت یکى از ارکان تفکر اسلامى است. قرآن و سنت بر شمول خالقیت خدا بر تمام پدیده هاى جهان تأکید فراوان کرده اند. بر این اساس، خداوند خالق همه چیز و همه پدیده هایى است که در عالم هستى رخ مى نمایند. از سوى دیگر، انسان از اعماق جان و وجدان خود در مى یابد که در پدید آوردن بسیارى از کارها و افعال خود آزاد است و مى تواند آثارى از خود خلق کند. افزون بر این، خداوند انسان را آزاد آفریده و از وى تکالیفى نیز خواسته است، و این تکلیف خواهى از انسان به مفهوم این است که او مى تواند افعالى را انجام دهد و خلق کند. با توجه به دو نکته فوق، این پرسش بحث برانگیز مطرح مى شود که اگر خداوند خالق على الاطلاق و همه کاره جهان است، مسئله اختیار آدمى، تکلیف، اطاعت و عصیان، و از همه مهم تر، افعال قبیح انسان چه حکمى خواهند داشت؟ و آیا افعال اختیارى آدمیان نیز در محدوده خلق خداوند است؟
نظر متکلمان ماتریدی در این باب
در قبال این پرسش اساسى، متکلمان و فرقه هاى مختلف اسلامى، هر یک پاسخ هایى ارائه کرده اند. برخى از آنان همچون معتزله به تفویض گرویده و معتقدند خدا در خصوص افعال ارادى آدمى، تدبیر را به دست خود او سپرده است، و بنابراین شمول خالقیت خداوند بر افعال ارادى انسان تخصیص مى خورد. طیف هاى دیگرى از فرقه هاى اسلامى وجود داشته اند البته اگر وجود داشته باشند که ظاهرا به شمول خالقیت خداوند بر تمام پدیده ها، از جمله افعال اختیارى انسان معتقد بوده و از این روى، به جبر مطلق باور داشته اند. از منظر اینان، کننده همه کارها خداوند است و انسان فقط توهم مى کند که کارى انجام مى دهد. اکنون باید دید پاسخ ماتریدیان به این پرسش چیست.
نظریۀ خلق و کسب
ماتریدیان با پذیرش آزادى و تأثیر اراده انسان بر افعالش، بر شمول خالقیت خداوند تأکید مى ورزند و خلق را منحصرا از آن خدا مى دانند. ماتریدیان در اثبات شمول خالقیت خداوند بر افعال اختیارى و ارادى آدمى، از عقل و نقل بهره مى گیرند.
الف) استدلال هاى ماتریدیان بر شمول خالقیت خداوند بر افعال آدمى (نظریه خلق)
ماتریدیان استدلال هاى عقلى فراوانى بر شمول خالقیت خداوند بر افعال آدمى و اساسا انحصار خالقیت در ذات خداوند آورده اند یکى از این استدلال ها به نقص در مالکیت و خالقیت خداوند و در حقیقت به برهان تمانع باز مى گردد. ابومعین نسفى در این باره چنین استدلال مى کند که اگر انسان ها قدرت بر خلق داشته باشند، خدا از فعل عاجز یا ممنوع خواهد بود، زیرا خداوند قادر است حرکت را در دست زید ایجاد کند. حال اگر زید در دست خود سکون را خلق کند، دیگر خداوند بر خلق حرکت در دست زید قدرت نخواهد داشت. در نتیجه اگر خالقیت را منحصر به خداوند ندانیم، لازم مى آید قدرت خداوند به شرطى ثابت باشد که انسان با آفرینش فعل مخالف، خدا را عاجز یا ممنوع نسازد، و این محال است. ماتریدیان همچنین استدلال ظریف دیگرى در این باب آورده اند هر خالقى دوست دارد کارهاى خود را به بهترین وجه پدید آورد و در ذهن خود برنامه اى مى ریزد که کارى را با ویژگى هاى خاص و در زمان و مکانى خاص و با مناسب ترین هزینه هاى مالى و انسانى انجام دهد، اما در عمل در مى یابد که کار به گونه اى دیگر و با اوصاف و ویژگى هاى دیگرى پدید آمد و آن گونه که او برنامه ریزى کرده بود، نشد. پس معلوم مى شود، دستى دیگر در کار است که او خالق هستى و اصلى این اعمال و افعال است. دیگر استدلال عقلى آنان بر انحصار خالقیت در خداوند این است که اگر انسان خالق فعل خود باشد، میان فعل او و فعل خداوند مشابهت پدید خواهد آمد؛ زیرا خلق و آفرینش هر دو به مفهوم اخراج فعل از عرصه عدم به قلمرو وجود است. در حالى که خداوند مشابهت آفرینش را با بندگان در آیه «أم جعلوا لله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شیء»؛ «پروردگار آسمان ها و زمین و تدبیرکننده آنها کیست ؟ بگو: خداست. بگو: با این حال، آیا غیر او را سرپرستانى براى خود برگرفته اید که مالک هیچ سود و زیانى براى خود نیستند تا چه رسد به شما ؟ بگو: آیا کافران که از دیدن حقایق کورند با مؤمنان که چشم بصیرت دارند برابرند ؟ آیا تاریکى هاى کفر با نور ایمان یکسان است ؟ آیا آنان براى خدا همتایانى پنداشته اند که مانند آفریده هاى خدا را آفریده اند و این دو دسته آفریده بر آنان مشتبه شده است ؟ بگو: خدا آفریننده هر چیزى است، زیرا او یگانه و بر همه موجودات چیره است». (رعد/ 16)، نفى کرده است. این استدلال که به نظر مى رسد مهم ترین استدلال ماتریدیان بر انحصار خالقیت در خداوند است، به مسئله شرک و توحید در خالقیت باز مى گردد؛ به این معنا که اگر انسان را خالق فعل خود بدانیم، او نیز خالقى در عرض خداوند و مشابه او خواهد بود؛ درحالى که این مطلب با اساس توحید ناسازگار است. افزون بر استدلال هاى عقلى فوق، ماتریدیان براى انحصار خالقیت در خداوند و عدم امکان خلق براى دیگر موجودات، به آیات فراوانى استدلال کرده اند که بر شمول خالقیت خداوند بر همه چیز از جمله افعال انسان، دلالت دارند. از آن جمله است «وأسروا قولکم أو اجهروا به إنه علیم بذات الصدور، ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر»؛ «آیا آن کسى که بشر را آفریده است، از گفتار و کردار و اندیشه هاى او بى خبر است ؟ هرگز، او در درون هر چیزى نفوذ دارد و از تار و پود آن با خبر است». (ملک/ 14) به هر روى، هرچند در برخى استدلال هاى عقلى ماتریدیان و نیز در دلالت برخى آیات فوق بر مقصود ماتریدیان ملاحظاتى وجود دارد، قدر متیقن این استدلال ها آن است که خالقیت خداوند شامل افعال آدمى نیز مى شود. بنابراین نیمه نخست ادعاى ماتریدیان که همانا شمول خلق الهى برافعال آدمى است اثبات مى شود. اکنون باید دید، آنان براى نیمه دیگر مدعاى خود، یعنى تأثیرقدرت انسان برافعال خود چه تبیینى ارائه کرده اند.
ب) استدلال هاى ماتریدیان بر تأثیر قدرت انسان بر افعال خود (نظریه کسب)
ماتریدیان با وجود پذیرش شمول خلق الهى بر افعال آدمى، به آزادى و اختیار و فاعلیت انسان و تأثیر او در اعمال و افعالش نیز اذعان و باور دارند. بنابراین از منظر آنان فعل واحد به دو فاعل استناد دارد. آنان براى استناد فعل واحد به دو فاعل، به «نظریه کسب» تمسک جسته اند. از منظر ماتریدیان، ایجاد و خلق فعل با کسب آن تفاوت دارد، و یک فعل مى تواند از دو قدرت ایجادى و کسبى پدید آید. بنابراین دیدگاه، خداوند خالق اعمال انسان، و انسان نیز کاسب آنهاست. اکنون باید دید ماتریدیان چه برداشتى از کسب دارند و از منظر آنان کسب به چه معنا و مفهومى است و آیا مى توان براى حل مسئله جبر و اختیار به آن تمسک جست. ابومنصور ماتریدى براى استناد فعل به انسان استدلال هاى پرشمارى اقامه کرده است. وى مى نویسد: «از دیدگاه ما اثبات فعل براى انسان از طریق سمع و عقل و ضرورتى که منکر آن مکابر به شمار مى آید، لازم است. سمع از دو جهت بر این مطلب دلالت دارد: یکى امر به فعل و نهى از آن است و دیگرى وعده و وعید نسبت به انجام فعل و... همچنین خداوند کسانى را که در دنیا او را اطاعت کنند وعده ثواب، و کسانى که او را عصیان کنند، وعده عقاب داده است. در این صورت، اگر اطاعت و معصیت کار خود خداوند باشد، پس پاداش و جزا را نیز خود دریافت خواهد کرد. همچنین هر کسى از حاق نفس خود علم دارد که نسبت به افعال خود مختار و فاعل و کاسب است.»
همچنین ابومعین نسفى در ابطال مذهب جبرگرایان، که براى انسان هیچ نقشى در افعال خود قایل نیستند، چهار دلیل اقامه کرده است که همگى بر نقش و تأثیر و اختیار انسان در افعال او دلالت دارند. وى مى نویسد: و مذهب جبرگرایان باطل است اولا، به دلالت قرآن که مى فرماید: «اعملوا ما شئتم إنه بما تعملون بصیر»؛ «هر کارى خواستید بکنید، بى گمان او به آنچه انجام مى دهید بیناست»، (فصلت/ 40) و مى فرماید: «یا أیها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خیر انجام دهید، باشد که نیکبخت شوید».(حج/ 77)، که خداوند در این آیات براى انسان ها اسم عمل را آورده و اسم فعل را بر کار آنها نهاده و آنان را امر و نهى فرموده و در برابر آن پاداش و عذاب وعده داده است. در حالى که امر به چیزى که مأمور در آن نقش ندارد و نهى از چیزى که منهى در آن نقش ندارد، محال است. ثانیا، برخى افعال طاعت، و برخى دیگر معصیت اند، و مطیع ثواب مى برد و عاصى نیز عقاب مى شود. حال اگر تمام افعال از جانب خداوند باشد و انسان هیچ نقشى در آن نداشته باشد، این خداوند خواهد بود که مطیع و عاصى است و ثواب و عقاب دریافت مى دارد، و این سخن تماما کفر و گمراهى است. ثالثا، از عقل به دور و محال است که کسى خود را امر و نهى کند و خود را پاداش و عقاب دهد، چنان که محال است که خداوند سفیه و جائر و ظالم و... باشد. رابعا، هرکسى به طور ضرورى و بدیهى میان آنچه که در آن مختار و ذى اثر است و میان آنچه که در آن مضطر است، تفاوت احساس می کند و هر کسى که میان این دو گونه کارها چنین تمییزى بدهد، باطل بودن سخن جبریان را بالضروره در مى یابد. بنابراین در اینکه ماتریدیان انسان را در افعال خود مختار و تأثیرگذار مى دانند، تردیدى نیست. ازسویى دیگر، آنان خدا را خالق همه چیز مى دانند و به حصر خالقیت در ذات مقدس خداوند معتقدند. اینجاست که آنان براى استناد یک فعل به دو فاعل به نظریه کسب روى آورده اند.
ج) اختلاف ماتریدیان در باب نظریۀ کسب
با این حال، همه ماتریدیان در باب کسب و توضیح مفهوم و حقیقت آن یکسان سخن نگفته اند. برخى ماتریدیان، از جمله ابومنصور ماتریدى، درباره حقیقت و چیستى کسب و چگونگى رابطه میان قدرت ایجادى خداوند و قدرت کسبى انسان، سخنى به میان نیاورده اند. برخى دیگر بر این باورند که از توضیح درباره حقیقت کسب بى نیازاند؛ زیرا توضیح حقیقت کسب براى روشن ساختن توحید درخالقیت واختیار انسان است و چون آنان توحید در خالقیت و شمول خالقیت خداوند بر تمام پدیده ها از جمله افعال انسان، و نیز آزادى و اختیار و تأثیر انسان در افعالش را روشن و مدلل ساخته اند، دیگر به تبیین حقیقت کسب نیازى نیست. برخى دیگر از ماتریدیان نیز سخنى شبیه اشاعره دارند و به گونه اى سخن گفته اند که چیزى جز جبر از آن نمى توان دریافت. محض نمونه، ابن همام بر نفى جبر و اثبات اختیار تصریح دارد، اما تبیینى که از رابطه دو قدرت ارائه مى دهد، نتیجه اى جز جبر ندارد؛ لیکن بسیارى دیگر از ماتریدیان تصویر روشن ترى از کسب ارائه کرده اند. بنابراین تصویر، خلق در جایى است که فاعل مستقلا و بدون اتکا به نیروى غیر فعل را انجام دهد، و کسب در جایى است که فاعل از خود استقلالى ندارد، بلکه به نیروى غیر متکى است، و در چنین صورتى، اگر دو قدرت که یکى مستقل و دیگرى غیر مستقل است، در محل واحد جمع شوند، اشکالى پدید نخواهد آمد. بنابراین از مجموع سخنان ماتریدیان در باب خلق و کسب مى توان نتیجه گرفت که آنان رابطه قدرت و تأثیر خدا را با تأثیر و قدرت انسان رابطه مستقل با غیر مستقل مى دانند.
د) کسب ماتریدى و نظریه امر بین امرین
همان گونه که ملاحظه شد، ماتریدیان با وجود تأکید بر شمول خالقیت الهى بر همه پدیده ها، بر آزادى و اختیار و تأثیر انسان در افعالش نیز پاى مى فشارند و در این باب به نظریه کسب تمسک مى جویند. در باب کسب، هرچند برخى از آنان تصویرى روشن ارائه نکرده اند، همگى بر آزادى و اختیار انسان و نیز شمول خالقیت الهى تأکید مىورزند و در برابر دو جبهه قدریه (مفوضه) و جبریه به شدت مى ایستند. بنابراین، اینان نه جبر را مى پذیرند و نه قدر و تفویض را. با توجه به این دیدگاه آنان در برابر جبر و تفویض، و نیز با عنایت به تصویرى که در نهایت از آنان در باب کسب مطرح ساختیم، در مى یابیم کسب ماتریدى در باب جبر و اختیار با دیدگاه امامیه و نظریه امر بین الامرین بسیار نزدیک است، و برخى ماتریدیان متأخر به نظریه امر بین الامرین تصریح دارند و حتى آن نظریه مبارک را به استناد اینکه از امام باقر (ع) است، لازم الاتباع مى دانند، و بدین ترتیب، ماتریدیان و امامیان هم در اصل دیدگاه امر بین الامرین و هم در منبع و مأخذ آن متحد مى شوند. با توجه به اهمیت مسئله، عین عبارات کمال الدین بیاضى، عالم ماتریدى متأخر را که به نظریه امر بین الامرین معتقد است ترجمه مى کنیم. وى مى نویسد: «محققانى از اهل سنت بر نفى جبر و قدر، و اثبات امر بین الامرین اند، و آن این است که مؤثر در فعل عبد، مجموع خلق الهى و اختیار انسان است، نه اول فقط تا جبر باشد و نه دوم فقط تا قدر باشد. پس ما قایل به تأثیر هر دو قدرتیم: قدرت خداوند در ایجاد فعل و قدرت انسان در کسب آن، و این قولى میانه و جامع است که مقتضاى همه ادله است. چنان که محمد بن على بن الحسین عنهم فرمود: «بر بندگان نه جبر است و نه تفویض و نه تسلیط». پس هر دو قدرت در فعل مؤثر است. پس حق قایل شدن به هر دو قدرت با هم است و این قول مأخوذ از اهل بیت نبوت است، و این قول را شافعى و ابن عساکر و سیوطى از عبدالله بن جعفر از امام على روایت کرده است که حضرت به پرسش کننده از قدر فرمود: «قدر سر الاهى است و تو خود را در فهم آن به تکلف مینداز»، و چون سائل اصرار ورزید، فرمود: «اما چون اصرار دارى، پس قدر امر بین الامرین است». ضمن آنکه امام محمد باقر (ع) استاد امام ابوحنیفه بوده و با وى به صورت شفاهى سخن گفته است.» در عبارات بیاضى چند نکته درخور توجه وجود دارد:
اولا؛ بنابر این سخن، بسیارى از محققان اهل سنت قایل به نظریه امر بین امرین اند.
ثانیا؛ این نظریه مقتضاى جمع میان ادله است. یعنى جمع میان ادله اى که خلق و آفرینش را مطلقا به خداوند نسبت مى دهند و نیز وجدان آدمى و ادله عقلى و نصوصى که انسان را مکلف و داراى اختیار و قدرت مى دانند، اقتضا دارد که راهى میانه جبر و تفویض برگزیده شود.
ثالثا؛ این نظریه از منبعى معتبر همچون اهل بیت پیامبر برگرفته شده و لازم الاتباع است.
رابعا، ابوحنیفه این دیدگاه را مستقیما از امام باقر (ع) برگرفته و ماتریدیان نیز که پیرو مذهب ابوحنیفه اند، از طریق امام خود، آن را از امام باقر (ع) برگرفته اند.
ادامه دارد...
(در قسمت دوم به مباحثی چون: مسئلۀ قضا و قدر و تعلق علم، اراده و مشیت الهى به اعمال انسان و پیامدهاى خلق اعمال اشاره خواهد شد.)