عبدالسلام بن محمد بن عبد الوهاب، فرزند ابی علی جبایی که در سال 277 دیده به جهان گشود و در سال 321 درگذشت. خطیب بغدادی می گوید: «او شیخ معتزله و نویسنده کتابهایی به روش اعتزال است، در پایان عمر در بغداد سکونت گزید.» (تاریخ بغداد:11/. 55) ابن خلکان می نویسد: «او خود متکلمی معروف و پدرش از بزرگان معتزله بودند و مقالاتی در مذهب اعتزال دارند و کتابهای کلامی با آرای این پدر و پسر مشحون است و عجیب اینکه او فرزندی داشت به نام ابوعلی که فاقد دانش بود. روزی پسر بر «صاحب بن عباد» وارد شد. صاحب به فکر اینکه او نیز از پدر سهمی از علم و دانش به ارث برده است، از جای خود برخاست. او را کنار خود نشاند و به عنوان آزمون مطلبی را از او پرسید. او در پاسخ گفت: «نمی دانم نیمی از علم است» صاحب به رسم مطایبه گفت: فرزندم راست گفتی، ولی پدرت با نیمه دیگر پیشرفت کرد!» (یعنی با دانش) (ابن خلکان، وفیات الأعیان :3/. 183)
قاضی عبدالجبار می گوید: «او از نظر علم و دانش به پایه ای رسید که هیچیک از سران علم کلام به آن پایه نرسیدند. او برای اخذ دانش بسیار حریص و آزمند بود و گاهی پدر از فزونی پرسشهای او متأذی می گشت. او تمام ساعات روز پدر را از سؤال و پرسش رها نمی کرد، آنگاه که پدر برای استراحت به خوابگاه خود می رفت، زودتر در خوابگاه حاضر می شد که مبادا پدر قبل از او وارد شود و در را بر روی او ببندد.»
آنگاه قاضی می گوید: «کسی که برای اندوختن علم و دانش تا این پایه حریص باشد، از ترقی و تعالی او نباید شگفت زده شد. او در حالی که متکلم برجسته ای بر مذهب اعتزال بود، ولی با والد خود در قسمتی از مسائل اختلاف نظر داشت.» (قاضی عبدالجبار، طبقات المعتزلة:/. 304)
از آرای معروف او قول به «احوال» است که هنوز در هاله ای از ابهام باقی است و چندان روشن نیست و می گویند سه چیز جزء «مبهمات» است: احوال ابوهاشم، طفره نظام و کسب اشعری. ابن ندیم می گوید: «ابوهاشم در سال 314 وارد بغداد شد (از بصره به بغداد منتقل گشت) او نیز با هوش و زیرک و خوش فهم بود و در سخن گفتن دست توانایی داشت و آثاری از خود به شرح زیر به یادگار گذارد: 1ـ الجامع الکبیر 2ـ کتاب الأبواب الکبیرة 3ـ کتاب الأبواب الصغیرة 4ـ الجامع الصغیر 5ـ کتاب الإنسان 6ـ کتاب العوض 7ـ کتاب المسائل العسکریات 8ـ النقص علی ارسطاطالیس فی الکون و الفساد 9ـ کتاب الطبائع و النقض علی القائلین بها 10ـ کتاب الاجتهاد. (الفهرست، فن اول از مقاله پنجم:ص. 222)
از سخن خطیب بغدادی استفاده می شود که مذهب او در اوایل قرن پنجم در بغداد رواج داشته است و پیروان او را «بهمیشه» می نامیده اند، او می گوید: «بیشتر معتزله عصر ما پیرو او هستند و صاحب بن عباد وزیر آل بویه، معتزله را به سوی او سوق می داد.» (تاریخ بغداد:11/. 113) روز درگذشت او «ابوبکر بن درید» نیز درگذشت و مردم وقتی هر دو جنازه را یک زمان در قبرستان مشاهده کردند گفتند: «ادب و کلام مرد» و به یاد درگذشت همزمان محمد بن حسن شیبانی و کسائی در ری افتادند که اولی فقیه بود، دومی ادیب و گفتند: «فقه و ادب مرد.»
او عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار همدانی اسد آبادی ملقب به قاضی القضاة است و این لقب به غیر او اطلاق نمی شود. خطیب بغدادی می نویسد: «او در فروع، از مذهب شافعی پیروی کرده و در اصول از معتزله و دارای مؤلفاتی است و مدتها قاضی شهرستان ری بود و در راه حج وارد بغداد شد و در آنجا به تدریس پرداخت.» آنگاه اضافه می کند: «در راه سفرم به خراسان پیش از آنکه به ری برسم، قاضی عبدالجبار درگذشته بود و این جریان در سال 415 رخ داد.» (همان مدرک)
حاکم جشمی (م 494 هـ) در کتاب «شرح عیون المسائل» می نویسد: «او از معتزله بصره و از مروجین مذهب ابی هاشم بود. او نخست نزد أبی اسحاق بن عیاش، آنگاه نزد شیخ ابی عبدالله بصری تلمذ کرد.» سپس حاکم اضافه می کند: «من سخنی ندارم که بتواند مراتب فضل و دانش او را بیان کند، زیرا او کسی است که کلام را به زبان روشن بیان کرد و درباره آن کتابهایی نوشت که دانشجویان برای فراگیری آن رنج و سفر بر خود هموار می سازند و آثار او به شرق و غرب رسید و آن چنان نکات دقیق و ظریفی را بیان کرد که پیش از او کسی به آن کار موفق نگردیده بود. او از عمر طولانی بهره مند گشت و در این مدت پیوسته به کار تدریس و املا اشتغال داشت و ریاست مذهب اعتزال در دوره او به وی منتقل گشت و به شیخ معتزله شناخته شد و کتابهای او مورد اعتماد گشت و در سایه این اقبال، کتابهای دیگران منسوخ شد.»
او اهل اسد آباد همدان بود، سپس به بصره رفت و در دوران جوانی بر مذهب اشعری بود. وقتی با معتزله نشست و برخاست کرد و به مناظره پرداخت، مذهب اعتزال را برگزید و از ابی اسحاق بن عیاش و ابوعبدالله بصری بهره گرفت و بر اقران خود تقدم جست. در سال 360 ه صاحب بن عباد او را به ری دعوت کرد تا در آنجا تدریس کند و او در آنجا اقامت گزید و در سال 415 هـ در همان جا درگذشت. او مدتی شیخین را بر علی (ع) تفضیل می داد، ولی در آخر عمر از این عقیده برگشت و به تفضیل علی (ع) معتقد شد. (فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، مقدمه به قلم فؤاد سید: ص. 131)
اکثر آثار به جای مانده از او املای خود اوست که شاگردانش به نگارش در آورده اند. اینک برخی از آثار مطبوع او را یادآور می شویم:
1ـ شرح الأصول الخمسة، این کتاب به املای قاضی و نگارش تلامیذ او بوده و جامعترین و در عین حال موجزترین کتاب در شرح عقاید معتزله است اگر این کتاب در اختیار محققین معاصر نبود، در تبیین عقاید معتزله دچار اشکال می شدند و ناچار بودند که از نوشته های اشاعره و یا دیگر فرق بهره بگیرند. این کتاب را عبدالکریم عثمان در سال 1384 هـ.ق تحقیق کرده و در قاهره چاپ شده است. لازم به تذکر است که شاگرد قاضی و نویسنده این کتاب شیعه زیدی بود و در بحث امامت نظریات استاد را نپذیرفت و خود، این بخش را بر محور افکار زیدیه نگاشته است و در حقیقت این بخش از کتاب مربوط به قاضی نیست.
2ـ المغنی فی أبواب التوحید و العدل، این کتاب دارای 20 جزء بوده و قرنها بود که از آن اثری در دست نبود. دانشمندان مصری از طریقی آگاه شدند که نسخه خطی این کتاب در یمن هست. لذا هیأت علمی بلند پایه ای از طرف دولت مصر مأمور شد که به یمن برود و از این آثار عکس بگیرد. نتیجه این سفر علمی این شد که از 14 جلد موجود آن میکرو فیلم گرفته شد و همگی در قاهره منتشر گشت و هنوز 6 جلد دیگر آن پیدا نشده است و این جلد اخیر، مربوط به عقیده امامیه است که به وسیله سید مرتضی نقد شده و به نام «الشافی» چاپ گردیده است و سپس «الشافی»به وسیله شیخ طوسی خلاصه شده و به نام «تلخیص الشافی» به چاپ رسیده است.
3ـ المحیط بالتکلیف، این کتاب در مصر به وسیله سید عزمی تحقیق و منتشر گشته است، گویا قاضی املا کرده و حسن بن احمد بن ثنویه نگارش یافته است.
4ـ متشابه القرآن که در قاهره به وسیله عدنان محمد زرزور چاپ و منتشر گشته است.
5ـ تنزیه القرآن عن المطاعن، در بیروت چاپ و منتشر شده است.
6ـ فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، این کتاب در حقیقت اساس طبقات المعتزلة ابن المرتضی است.
فؤاد سید این کتاب را تحقیق و به همین نام منتشر کرد و کتاب ذکرالمعتزله کعبی را نیز به آن ضمیمه نمود و به این اکتفا نکرد، بلکه طبقه یازدهم و دوازدهم از مشایخ معتزله را که به قلم حاکم جشمی نگارش یافته بود،بر آن افزود و در حقیقت این کتاب از سه رساله تشکیل یافته و با توجه به طبقات معتزله ابن مرتضی، می توان بر تاریخ معتزله از عصر واصل تا عصر ابن المرتضی (م/840 هـ) واقف گشت. در فضل قاضی همین بس که سید رضی (م/406 ه) نزد او درس خوانده و مذاکرات خویش با استاد را در کتاب مجازات نبویه آورده است.
اسلام علم کلام معتزله متکلمان ابوهاشم جبائی قاضی عبدالجبار زندگینامه کتب کلامی