بحث از تاریخ نگارش و نویسندگان مجموعه عهد قدیم، بحثی مهم و اساسی است. اینکه هر یک از این کتابها در چه زمانی و از سوی چه کسی نوشته شده، در واقع میزان اعتبار و ارزش آنها را مشخص می کند. این بحث را می توان از سه جهت و دیدگاه مورد بررسی قرار داد.
دیدگاه سنتی پیروان این کتاب درباره تاریخ نگارش و نویسندگان آن
در سنت یهودی- مسیحی اعتقاد بر این بوده که خداوند، مجموعه عهد قدیم را در مدتی حدود هزار سال به افراد متعددی الهام کرده است. بر این اساس، اسفار پنج گانه تورات کتاب حضرت موسی می باشد و کلمات آن را خداوند به او وحی کرده است. در سایر کتابهای عهد قدیم نیز عنوان کتاب، آن را به یکی از انبیا یا بزرگان نسبت می دهند، که همان شخص، نویسنده کتاب دانسته می شود. برای مثال، کتابهای یوشع، سموئیل، اشعیا و... به همین اشخاص نسبت داده می شود.
برخی از کتابهای دیگر مانند داوران، پادشاهان، تواریخ ایام که در عنوان آنها نام کسی ذکر نشده، به یکی از شخصیتهای قدیمی منسوب می شود. به هر حال، اعتقاد بر این است که این کتابها را انبیاء و شخصیتها دیگر آورده اند و عزرا و کاتبان پس از اسارت بابلی تنها را جمع آوری و حفظ کرده اند.
نویسنده ای یهودی در این باره می گوید: «اسفار پنج گانه تورات موسی، گفته های پیامبران و سایر نوشته های مقدس، کلمات خداوند هستند که به موسی و سایر مردان خدایی که پس از وی ظهور کردند الهام شده اند. هر یک از کلمات کتاب مقدس به تنهایی مقدس است. سوفریم (کاتبان) با نهایت دقت از کتاب مقدس نگهداری می کردند تا هیچ گونه تغییری در کلمات آن راه نیابد. و نیز ایشان به این نکته پی بردند که کتاب مقدس باید از سایر کتابهایی که مردم آنها را دوست داشتند و مطالعه می کردند ولی خالی از تقدس بودند، مجزا باشد. افراد زیادی احساس می کردند که اگر نوشته های مقدس به طور واضح مشخص نشوند، مردم تصور خواهند کرد که آنها نیز مثل سایر کتاب ها هستند. از این روز عزرا و سوفریم به جمع آوری تمام کتاب های مقدس پرداختند و اعلام داشتند که هرگز و به هیچ طریقی نباید تغییری در آنها داده شود. و نیز هیچگاه نباید کتاب یا مطلب دیگری به این مجموعه اضافه گردد. این عمل «اعلام قدوسیت کتابهای مقدس» خوانده شده است.
نقد دیدگاه سنتی درباره تاریخ نگارش و نویسندگان کتاب مقدس، در قرون وسطی آغاز گشت؛ به گونه ای که برخی از دانشمندان یهودی برای نخستین باز این دیدگاه را زیر سوال بردند. یکی از معروف ترین کسانی که در گذشته دیدگاه سنتی را (به ویژه در خصوص اسفار پنج گانه تورات) نقد کرده، ابراهیم بن عزرا (1089 – 1164 م) است. او در کتاب تفسیر خود بر سفر تثنیه، به این موضوع پرداخته است. او که نمی توانست با صراحت در این باره سخن بگوید، مطالب خود را به صورت رمز آورده است. او از درون اسفار پنج گانه تورات به مواردی خاص اشاره کرده است. این موارد حکایت از این دارند که نویسنده واقعی اسفار پنج گانه حضرت موسی نیست، بلکه این کتاب باید قرنها پس از حضرت موسی به دست فرد دیگری نوشته شده باشد. ابن عزرا به صورت رمز به شش بخش تورات اشاره کرده که با انتساب آن به حضرت موسی سازگار نیست. باروخ اسپینوزا (1632- 1677 م ) رمزهای ابن عزرا را گشوده، خود نیز موارد متعدد دیگری بر آن افزوده است. چند مورد از آنها عبارتند از:
الف) سفر تثنیه با این جمله آغاز می شود: «این است سخنانی که موسی (در) آن طرف اردن... (به) تمامی (بنی) اسرائیل گفت.» نویسنده کتاب باید از رود اردن عبور کرده باشد تا بتواند بگوید «آن طرف اردن»؛ در حالی که در همین سفر تثنیه، در باب آخر آمده است که حضرت موسی از رود اردن عبور نکرد. از این رو، نویسنده این جمله حضرت موسی نیست.
ب) در سفر تثنیه، بعد از مسافرت حضرت ابراهیم به سرزمین کنعان چنین آمده: «و در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند.» (سفر تثنیه، 12: 6) از این عبارت بر می آید که هنگامی که نویسنده این عبارت را می نوشت، کنعانیان در این سرزمین نبودند؛ در حالی که در زمان حضرت موسی این سرزمین هنوز در اشغال کنعانیان بود و بعدها از آنان گرفته شد.
ج) در اسفار پنج گانه مکانهایی خاص با نامهایشان ذکر شده که در زمان حضرت موسی این نامها را نداشته اند، بلکه بعدها به این نام معروف شده اند. برای نمونه، در سفر پیدایش آمده است: «ابراهیم دشمنان خود را تا "دان" تعقیب کرد.» (14:14) حال آنکه این نام مدتها پس از حضرت موسی بر این شهر نهاده شده است. در سفر داوران آمده است: «و شهر را به اسم پدر خود، دان، که برای اسرائیل زاییده شد، دان نامید، اما اسم شهر قبل از آن لارش بود.» (سفر داوران، 18: 29)
د) فقره دیگری که بسیار جالب می باشد، باب آخر سفر تثنیه است که مطالبی را درباره وفات موسی و عزاداری برای او مطرح، و او را با پیامبرانی که بعد از او آمده اند، مقایسه می کند. این سخنان هرگز نمی تواند از آن حضرت موسی باشد: «پس موسی بنده خداوند در آنجا به زمین موآب بر حسب قول خداوند مرد. و او را در زمین موآب در مقابل بیست فعور در دره دفن کرد و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است. و موسی چون وفات یافت صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود. و بنی اسرائیل برای موسی در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه گری برای موسی سپری گشت. و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود چونکه موسی دست های خود را بر او نهاده بود و بنی اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسی امر فرمود بود عمل کردند. و نبی ای مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد.» (سفر تثنیه، 34: 5- 11)
سپس اسپینوزا از درون کتابهای بعدی عهد قدیم (کتابهای یوشع، داوران، دو کتاب سموئیل نبی و دو کتاب پادشاهان) شواهدی می آورد مبنی بر اینکه نویسندگان این کتابها افرادی نیستند که در دید سنتی به آنها منسوبند. او مجموع این کتابها، یعنی از تورات تا کتاب دوم پادشاهان را یک کتاب و اثر یک نویسنده می داند. او می گوید: «لذا این کتب، در مجموع و با ترتیبی که بین آنها وجود دارد، نشان می دهد که آنها را مولف واحدی به خاطر هدف معینی نوشته است؛ زیرا از منشأ پیدایش ملت یهود آغاز کرده و سپس به ترتیب از ایام و حوادثی که طی آنها موسی قوانین خود را ابلاغ و پیشگویی کرد، بحث می کند و سپس در ادامه خبر می دهد که اسرائیلیان چگونه طبق پیشگویی موسی بر زمین موعود استیلا یافتند (سفر تثنیه، 7: 1) و چگونه پس از استیلا از قوانین رو برگرداندند و در نتیجه با بدبختی بسیاری مواجه شدند.» (سفر تثنیه 31: 16 و 17) مورخ بیان می دارد چگونه آنها می خواستند پادشاهان را انتخاب کنند. (سفر تثنیه 17: 14) و چگونه به میزان مراعات قوانین از سوی پادشاهان، مردم پیشرفت کرده یا متحمل رنج و عذاب شده اند. (سفر تثنیه 28: 36) و سرانجام چگونه این ملت همان گونه که موسی پیش بینی کرده بود، به هلاکت رسیدند.
نویسنده در ارتباط با موضوعات دیگری که به کار تصدیق شریعت نمی آید، یا سکوت کرده و یا خواننده را برای اطلاع یافتن به کتابهای دیگر ارجاع داده است. «(بنابراین) همه این کتب هدف واحدی دارند، که آن، تعلیم شریعت موسی و اثبات آن با رویدادهای بعدی است. اگر ما من حیث المجموع این سه نکته را در نظر بگیریم، یعنی «موضوع هدف همه این کتب»، «ارتباط بین آنها» و این واقعیت که «آنها چندین نسل بعد از وقوع آن حوادث تألیف شده اند»، این نتیجه به دست می آید که همه اینها اثر مورخ واحدی است. (اما) این مورخ کیست؟ بیان این مطلب خیلی آسان نیست؛ اما من گمان دارم که او عزرا باشد. چندین دلیل قوی وجود دارد که این فرضیه را قابل قبول می سازد.»
اسپینوزا در پایان سخن خود می گوید: «به عقید من، عزرا بعد از تکمیل این کتاب (سفر تثنیه) خود را برای ارائه گزارش کاملی از تاریخ امت یهودی از ابتدای خلقت عالم تا ویرانی کامل شهر اورشلیم آماده کرد و در این گزارش کتاب سفر تثنیه را (نیز) درج کرد. و احتمالا علت نامگذاری پنج سفر اول به نام موسی این بوده است که این پنج سفر اساسا مشتمل بر زندگی موسی و موسی عنوان اصلی این کتابها بوده است. به همین دلیل، کتاب شش را به اسم یوشع نامگذاری کرده است و کتاب هفتم را به اسم داوران، کتاب هشتم را به اسم روت، کتاب نهم و شاید دهم را به اسم سموئیل و نهایتا کتاب یازدهم و دوازدهم را به اسم پادشاهان.
در قرن نوزدهم و به دنبال عصر روشنگری، در خصوص کتاب مقدس، جریانی در غرب ظهور کرد که امروزه به «نقد تاریخی کتاب مقدس» معروف است. از ویژگیهای این جریان این بود که می گفت فرقی بین کتاب مقدس و کتابهای دیگر نیست؛ این کتاب را نیز باید مورد نقد قرار داد و زمان نگارش و نویسنده آن را به گونه ای علمی بررسی کرد. نقادان کتاب مقدس در این دوره به نتایج بسیار مهمی رسیدند که به گفته برخی راست دینی را تکان داد و در هر چیز شک و تردید ایجاد کرد. محققان جدید بر آن اند که تورات با استفاده از چهار منبع که آنها را یهوه ای (J)، الوهیمی (E)، تثنیه ی (D) و کاهنی (P) می نامند، پس از اسارت بابلی و در دوره کاهنان تألیف شده است.
نویسنده ای غربی در این باره می گوید تحقیقات و تتبعات نظری جدید درباره روایات که در مورد تألیف بسیاری از این کتاب یا اسفار بر سر زبانهاست سوالاتی جدی را مطرح نموده است. در بین این سوالات پاره ای از مهمترین آنها عبارتند از اینکه چقدر از متن خود حضرت موسی (ع) سرچشمه گرفته و چقدر آن را وی شخصا مکتوب کرده است؟ با تجزیه و تحلیل دقیق و نقادانه مجموعه تورات (سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد، سفر تثنیه) به خوبی می توان حد اقل چهار منبع اصلی در روایت این مطلب را تشخیص داد.
این منابع، برای سهولت بیشتر، با حروف D,E,J و در آخر P نشان داده شده اند و هر یک از آنها مبین خطوط کلی و یا منابع متعلق به یک دوره خاص می باشند؛ حرف J برای حدود 950 سال قبل از میلاد مسیح، حرف E برای حدود 850 سال ق. م. حرف D برای حدود 700 سال پیش از میلاد، و در آخر حرف P هم برای مطالبی که از 500 سال قبل از میلاد به این طرف نوشته شده اند. این تجزیه و تحلیل نشان می دهد که مواد و مطالب تورات به صورت قطعی و نهایی از طرف شخص حضرت موسی (ع) نهایی نشده است. محققان جدید همه کتابهای عهد قدیم را مورد مطالعه دقیق قرار دادند و با استفاده از روشای جدید علم تاریخ، تدوین نهایی یکایک آنها را تخمین زدند. از تلاش محققان در خصوص تاریخ نگارش و نویسندگان قسمتهای مختلف عهد قدیم می توان این نتیجه را گرفت که تاریخ تدوین نهایی همه کتابهای عهد قدیم مربوط به بعد از اسارت بابلی است. بنابراین نویسنده بیشتر این کتابها افرادی نیستند که در دیدگاه سنتی به آنها منتسب می شوند.
افراد متعددی کتابهای عهد قدیم را به تدریج نوشته اند که به طور طبیعی، کتابهای متعدد دیگری نیز همراه این کتابها موجود بوده است. حال سوال مهم و اساسی در این باره این است این مجموعه در چه زمانی و چگونه از میان کتابهای موجود گزینش شده و به عنوان متون مقدس قانون اعلام شده است. نویسنده ای غربی در این باره می گوید: اعتبار و اقتدار منحر به فرد کل این مجموعه از کتب مقدس را می توان به بهترین وجه در جریانی که اصطلاحا «مقدس و قانونی و شرعی کردن» خوانده می شود، ملاحظه نمود. واژه قانونی (شرعی) در اصل به قاعده و یا میزانی گفته می شود که با استفاده از آن قاعده و یا معیار، مجموعه ای از نوشته ها را به عنوان متون مقدس مجاز می شمرند. این جریان به صورت پذیرش تدریجی متون مزبور عمل می کرده است، به نحوی که بخش و یا مجموعه «قانون شریعت» در کتاب مقدس (عهد عتیق) احتمالا در حدود سالهای 400 پیش از میلاد بسته شده است، بدین معنی که دیگر متن جدیدی را برای افزودن به آن نمی پذیرفتند و بخش (یا مجموعه) پیامبران نیز در حدود سال 200 پیش از میلاد بسته شده و سرانجام تاریخ بسته شدن بخش سوم تحت عنوان نوشته ها یا مکتوبات نیز متعلق به حدود سالهای 100 میلادی است. اصلی که در این جریان رایج بود بیشتر ملاحظه نیازها و احتیاجات مردم و ملت یهود بود تا نوعی انتخاب رسمی.
تدوین نهایی عهد قدیم و ظهور اندیشه های جدید
در اینجا باید به دو آموزه اشاره نمود که بیشتر مربوط به دیگر قسمتهای عهد قدیم است:
1- معاد: در تورات ذکر صریحی از معاد نیست. از همین رو، دانشمندان یهود برای اثبات معاد در تورات به مواردی استناد کرده اند که دلالت آنها روشن نیست. اما در مورد دیگر قسمتهای عهد قدیم وضع به گونه دیگری است؛ بدین گونه که در موارد متعددی به زندگی اخروی و حساب و میزان اشاره شده است: امتها برانگیخته شوند... من (خداوند) در آنجا خواهم نشست، تا بر همه امتها.... داوری نمایم. جماعتها در وادی قضا؛ زیرا روز خداوند در وادی قضا نزدیک است. آفتاب و ماه سیاه می شوند و ستارگان تابش خود را باز می دارند... (کتاب یوئیل نبی، 3: 12 – 14). از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار، چون که تمامی تکلیف انسان این است؛ زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی (خواه نیکو و خواه بد باشد) به محاکمه خواهد آورد. ( کتاب جامعه، 12: 13 -14 )
2- انتظار مسیحا: اندیشه دیگری که در قسمتهای دیگر عهد قدیم برجسته شده، انتظار مسیحاست. بسیاری از انبیا، آمدن فردی از نسل داود را وعده داده اند؛ کسی که بنی اسرائیل را نجات می دهد و حکومت داود و سلیمان را بار دیگر ایجاد می کند در بخش کتب پیشگویی عهد قدیم، در این باره سخن بسیار گفته شده است.
نویسنده ای یهودی در این باره می گوید یک عقیده همگانی وجود داشت که حالت رفاه و آسایشی که به دست داود پدید آمده، تا ابد پایدار خواهد ماند و ناتان نبی در پیشگویی خود مبنی بر جاودانگی تخت داود این نظر را تأیید کرد. (کتاب دوم سموئیل، 7: 12 – 16 ). این باور بدان اندازه قطعی بود که گفته می شود خود داود نیز آن را به پسرش سلیمان مژده داده است. (کتاب اول پادشاهان، 2: 4) کتاب مزامیر داود درباره آن روزگار می گوید: «در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود. مادامی که ماه نیست نگردد، او حکمرانی خواهد کرد، از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان. به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.» (مزامیر، 72: 7 )