یهود برای تأثیر گذاری بر تاریخ، تلاش فراوان کرده و هزینه های هنگفتی را برای این کار و تحریف تاریخ صرف کرده است. ایجاد سیستمی برای حذف و سانسور کتاب ها و نوشتارهای ضد یهودی، از این جمله است. استاد شهید مطهری می فرماید: «در قرآن کریم کلمه تحریف به کار رفته است؛ مخصوصا در مورد یهودی ها که این ها قهرمان تحریف در جهانند؛ نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است. نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد... قرآن چه عجیب درباره این ها حرف می زند. این خصیصه یهودی گری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.»
به تصریح آیه 82 سوره مائده که می فرماید: «لتجدن أشد الناس عداوة للذین ءامنوا الیهود و الذین أشرکوا و لتجدن أقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا إنا نصارى ذالک بأن منهم قسیسین و رهبانا و أنهم لا یستکبرون؛ مسلما یهودیان و مشرکان را از همه مردم در عداوت با مؤمنان سخت تر خواهى یافت، و بى تردید نزدیک تر از همه به مهر و محبت مؤمنان، کسانى را خواهى یافت و البته آنان گفتند: ما نصرانى هستیم، این از آن روست که از ایشان کشیشان و راهبانى هستند و البته آنان تکبر نمى کنند.» به طور مسلم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان، یهود و مشرکان می باشند.
پیرامون این آیه، در کتاب "تبار انحراف"، آمده است: «شگرد یهود این بود که پیش از آنکه عملیاتی را بر ضد پیامبر راه اندازد، مشرکان را به میدان بیاورد. در این آیه، اینکه الذین أشرکوا را با واو به یهود عطف می کند، نشان از نوعی تبعیت دارد. یهود محور اصلی است و دشمنی مشرکان نسبت به یهود تبعی است. یعنی اگر موتور اصلی خاموش شود، عملیات تبعی هم خاموش خواهد شد. در عملیات مشرکان بر ضد پیغمبر (ص) باید سرنخ های توطئه یهود در مکه را بیابیم. این، در جنگ احد و خندق روشن است؛ اما در جنگ بدر باید بسیار دقت کرد تا سرنخ را یافت.»
برای اثبات این مدعا، در همان کتاب، با استناد به سیره ابن هشام، التبیان، و مجمع البیان آمده است: «پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، گروهی از بزرگان یهود به مکه رفتند. مشرکان از آنان پرسیدند: دین ما مشرکان بهتر است یا دین محمد (ص)؟ عالمان یهود گفتند: دین شما بت پرستان، از آیین محمد (ص) برتر است و شما راه یافته تر از او و پیروانش هستید.» برخی مفسران شأن نزول آیه 51 سوره نساء را همین واقعه می دانند که فرموده است: «ألم تر إلی الذین أوتوا نصیبا من الکتاب یؤمنون بالجبت والطاغوت ویقولون للذین کفروا هؤلاء أهدی من الذین آمنوا سبیلا؛ آیا کسانی را که نصیبی از کتاب داده شده اند، ندیده ای که به جبت و طاغوت ایمان می آورند و درباره کافران می گویند که راه اینان از راه مؤمنان به هدایت نزدیک تر است.» به گفته مفسران، یهودیان به بت های قریش سجده کردند تا به آنان اطمینان دهند. در حدیثی، از کتاب شریف "نهج الفصاحه"، پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: «اگر ده نفر از یهودیان به من ایمان آورده بودند، همه یهود به من ایمان می آورد.»
اسناد تاریخی دوران حکومت پیامبر (ص) نشان می دهد که تعدادی از یهودیان اطراف مدینه، پس از پیروزی های سپاه اسلام بر آنان، از روی لجاجت حاضر شدند بمیرند و مسلمان نشوند که تعدادی از آنان به خاطر کارشکنی ها و نقض پیمان ها، مجازات شدند و بسیاری نیز به عنوان یهودیان اهل ذمه، تحت حکومت اسلام به زندگی خود ادامه دادند. البته عده زیادی از یهودیان خیبر و بنی قریظه نیز، به خیل مسلمانان پیوستند. با توجه به حدیث مذکور، به روشنی درمی یابیم که یهودیانی که به اسلام ایمان آوردند کمتر از ده نفر بودند و در واقع اغلب یهودیانی که به مسلمانان پیوستند یهودیان مسلمان نمایی بودند که از آن پس، دشمنی خود را با اسلام با نقاب نفاق آغاز کردند و نقش مخرب خود را با آزادی کامل در جامعه اسلامی ایفا نمودند. یهودی زاده ای که با انواع کینه ها و انتقام جویی ها به ظاهر مسلمان می شود و تظاهر به دینداری می کند و در میان مسلمین نفوذ می نماید، خطرناک است زیرا می تواند به نام یک مسلمان از همه حقوق اسلامی برخوردار شده، با سیاست نفوذ و ضربه، انواع جاسوسی ها را تحقق بخشد، در پست های کلیدی نفوذ کند و در فرصت های مناسب ضربه های کاری خود را وارد سازد.
این یهودی زادگان مسلمان نما در مدینه به دوستان قدیمی خود یعنی منافقان پس از فتح مکه و منافقان مهاجر پیوستند تا با یاری یکدیگر ضربات مهلکی بر پیکره نظام نوپای پیامبر (ص) وارد آورند. البته دوستی آنان با منافقان مهاجر قدیمی تر و مستحکم تر بود زیرا منافقان مهاجر به سفارش آنان به مسلمانان کم تعداد سال های اول بعثت پیوسته بودند تا در فرصت های مناسب توطئه های اولیای خود را علیه اسلام اجرا کنند.
پیرامون چگونگی رحلت پیامبر اعظم (ص) شیخ عباس قمی در "منتهی الآمال"، جلد اول، صفحه 159 می نویسد: «در احادیث معتبر وارد شده است که آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنان که صفار، به سند معتبر از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که در روز خیبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله... پس حضرت در مرض موت خود می فرمود که امروز پشت مرا در هم شکست، آن لقمه که در خیبر تناول کردم. هیچ پیغمبر و وصی پیغمبری نیست، مگر آن که به شهادت از دنیا بیرون می رود. در روایت دیگر فرمود که زن یهودیه، آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندی... پیوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر می کرد، تا آن که به همان علت از دنیا رحلت فرمود.»
در کتاب "تبار انحراف" با استناد به تهذیب الاحکام و تفسیر عیاشی، آمده است: «مطابق روایات معتبر، رسول گرامی اسلام، با شهادت از دنیا رفته اند. برخی شهادت حضرت را در اثر سمی دانسته اند که زنی یهودی در عملیات خیبر، در گوشت گوسفند کرده و به ایشان خورانده بود. اما بر این نظر اشکال وارد است. فاصله عملیات خیبر تا شهادت رسول الله (ص) سه سال است. آیا این زهر سه سال طول کشیده است تا اثر کند؟ بنابراین نمی توان پذیرفت که این سم مربوط به سه سال پیش در خیبر باشد. شاید در تاریخ دست برده و کلمه «خیبر» را بدان افزوده باشند تا خطی را در کوره راههای تاریخ گم کنند. تاریخ شهادت رسول الله (ص) از برهه های حساس و مهمی بوده است. پیامبر (ص) سپاه اسامه را بسیج کرده اند تا به سوی موته پیش رود و شکست پیشین در این منطقه را جبران کند. اگر اسامه در این نبرد پیروز می شد، سد مستحکم یهود به سوی قدس فرو می ریخت. بنابراین یهود باید برای جلوگیری از فتح قدس به دست پیامبر اسلام (ص) دست به کار شود. از آن سوی با شکست یهود، نفاق نیز در مدینه شکست می خورد و پایگاه امید خویش را از دست می داد. اگر پیامبر تنها یک ماه دیگر زنده بماند، و این سپاه به جنبش در آید، مرگ یهود قطعی است. اینجاست که منافقان مدینه، برای حفظ حیات خویش و یهود، پیامبر را جام زهر می نوشانند.»
پیرامون گروهی از منافقان مدینه
پیرامون گروهی از منافقان مدینه در کتاب "فرهنگ سخنان حضرت مهدی (عج)"، به نقل از کمال الدین، الاحتجاج، بحارالانوار و... امام مهدی (ع) در پاسخ به کسی که از اجبار یا اختیار ابوبکر و عمر در اسلام آوردن، از یکی از شیعیان و او نیز از امام (ع) پرسیده بود؛ می فرمایند: «چرا به او نگفتی که آن دو از روی طمع، مسلمان شدند و آن به این خاطر است که آن دو با یهودیان همنشینی می نمودند و از آنان درباره آنچه در تورات و دیگر کتب پیشین که حاوی پیشگویی های احوال ماجرای محمد (ص) و سرانجام کارش بود درخواست خبر می کردند؛ و یهودیان یادآور می شدند که محمد بر عرب مسلط می شود همان طور که بخت نصر بر بنی اسرائیل مسلط شد و پیروزی او بر عرب حتمی است همان طور که بخت نصر بر بنی اسرائیل پیروز گشت غیر از این که او در ادعای نبوتش دروغگو است.
پس نزد محمد آمدند و با شهادت بر یکتایی خدا او را یاری کردند و از روی طمع در این که هنگامی که امورش استوار شد و احوالش برقرار، هر یک از آن دو از سویش به ولایت سرزمینی دست یابد با او بیعت کردند؛ ولی هنگامی که از آن مأیوس شدند نقاب بر چهره زدند و همراه گروهی از منافقان همانند خویش از عقبه بالا رفتند تا او را بکشند ولی خداوند بلند مرتبه نیرنگشان را دفع کرد و با خشم بازگشتند و به نتیجه ای نرسیدند.»
پیرامون ترور پیامبر، در کتاب "مهار انحراف" به نقل از الدرالمنثور و تاریخ مدینه دمشق آمده است: «تعداد این تروریست ها دوازده، چهارده یا پانزده نفر نقل شده است. در منابع رسمی تاریخ اهل سنت، نام این افراد نیامده، ولی تأکید تأمل برانگیزی بر غیر قریشی بودن همه تروریست ها شده است... داستان ترور از متواترات تاریخ است که قابل انکار نیست. ولی همین موضوع مهم، بسیار سطحی و گنگ مطرح شده است.» صاحب کشف الیقین نقل کرده است که پس از نافرجام ماندن این ترور، حذیفه که به همراه پیامبر (ص) بود، پرسید: «اینان چه کسانی بودند که دست به چنین اقدامی زدند.» پیامبر (ص) فرمود: «نگاه کن.» در این هنگام برقی جهید و حذیفه توانست چهره 12 نفر از آنان را ببیند و آن ها را بشناسد، که عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، ابوعبیده جراح، معاویه، عمروبن عاص که اینها از قریش بودند و ابوموسی اشعری، مغیرة بن شعبه، اوس بن حدثان بصری، ابوهریره، که اینها از غیر قریش بودند.
در کتاب "اسرار خاندان محمد رسول الله" چنین آمده است. سلیم می گوید: «به ابوذر گفتم: برایم از آن دوازده نفر اصحاب عقبه که می خواستند شتر پیامبر را اذیت کنند تا برود خبر بده و بگو چه زمانی بوده است.» ابوذر گفت: «در غدیر خم، همان روزی که رسول خدا (ص) از حجه الوداع برمی گشتند.» گفتم: «ای اباذر! آیا نام آنها را به من می گویی؟» اباذر گفت: «پنج نفر اصحاب صحیفه و پنج نفر اصحاب شورا و عمروبن عاص و معاویه.» منظور از اصحاب صحیفه، کسانی هستند که در حج وداع صحیفه ای نوشتند و پیمان بستند که نگذارند علی (ع) پس از رحلت یا شهادت پیامبر (ص) به خلافت برسد؛ که عبارت بودند از ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل. و منظور از اصحاب شورا، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر و سعد بن ابی وقاص است که عمر، آن ها را همراه امیرالمؤمنین علی (ع) برای تعیین خلیفه پس از خود، انتخاب کرد. در ضمن باید یادآور شد که زمان نقل این مطلب از ابوذر، در زمان خلافت عثمان و در واقع پس از تشکیل شورای شش نفره است.
در کتاب "اسرار غدیر"، آمده است: «حذیفه و عمار چهره های چهارده نفر را که در این سو و آن سوی سنگ ها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند... این چهارده نفر عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولی ابی حذیفه.»
اگر این روایات جمع بندی شوند، مشخص می شود که مشارکت 14 نفر یعنی ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه در این ترور قطعی است. تک تک این افراد که یهودی زاده بودن برخی از آنان و ارتباط برخی دیگر با یهودیان مسلم است در مقاطع حساس دوران پس از شهادت حضرت رسول (ص)، نقش آفرینی های مخرب مهمی داشته اند. برای نمونه، ابوموسی اشعری که نامش عبدالله بن قیس است، در فتح خیبر مسلمان شد و از طرف عمر فرماندار بصره و در زمان عثمان والی کوفه گردید، در آستانه جنگ جمل عایشه نامه ای برای او فرستاد و او را به سوی گروه خود جذب کرد.
وقتی نامه امام علی (ع) مبنی بر بسیج مردم علیه اصحاب جمل به کوفه رسید، مردم را بر ضد امام تحریک می کرد و از جهاد بازمی داشت. رسوایی او در جریان حکمیت در جنگ صفین، نیز مشهور است. در کتاب "اسرار غدیر"، آمده است: «سقیفه نمایان در قیافه های ظاهر فریب ظاهر شدند که کمر اجتماع در مقابل آن خم شد... همسر پیامبر (ص) در میدان جنگ در برابر علی (ع) ظاهر شد... حضور زن در میدان جنگ از یک سو و همسر پیامبر بودن از سوی دیگر برای عوام فریبی راه شکننده ای بود و تأثیر به سزایی هم داشت، ولی دختر مؤسس سقیفه بودن و سابقه های شومی که از جاسوسی برای پدر در حیات و پس از رحلت پیامبر (ص) در پرونده داشت معرف خوبی برای نمایندگی او از سقیفه در مقابل غدیر بود.»
برای نمونه از جاسوسی های عایشه و حفصه، دختران ابوبکر و عمر برای پدرانشان، بسیاری از مفسرین شیعه و سنی از جمله در تفسیر طبری و درالمنثور سیوطی ذیل آیات 3 و 4 سوره تحریم ماجرایی را نقل کرده اند بدین مضمون که رسول گرامی اسلام که نگران آینده اسلام بود، روزی با تأسف به یکی از همسران خود حفصه فرمود: «پدر تو و پدر عایشه پس از وفات من برای به دست آوردن حکومت، سر به شورش می زنند و حاکم می شوند.» این خبر غیبی چون رازی بین پیامبر (ص) و همسرش قرار داشت که دختر عمر آن را برای عایشه افشا می کند و او به پدرش ابابکر و ابابکر آن را به عمر می رساند، و عمر از دخترش با اصرار فراوان می پرسد که «بگو ماجرا چیست؟ تا خود را آماده سازیم.» و با نزول آیات ابتدای سوره تحریم، وحی الهی از افشای راز نهان پرده برمی دارد. در کتاب "مهار انحراف" به نقل از مسند احمد، و الطبقات الکبری، آمده است: «پیامبر پس از بازگشت از بقیع و اعلام وجود فتنه در مدینه، به منزل عایشه می روند و از آنجا بیماری آغاز می شود و به یکباره تب می کنند و از دنیا می روند.»
برای نتیجه گیری از بحث، پیرامون شهادت پیامبر اعظم (ص) باید گفت که نقشه قتل پیامبر (ص) یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت مسلحانه تدارک دیده شده بود که همه نقش بر آب شد. جالب اینجاست در تمام این سوء قصدها رد پای افراد مشخصی دیده می شود. منافقان و یهودی زادگان، سرانجام حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. بی گمان قاتل ایشان، از عاملان نفوذی یهود، در نظام حکومتی و یا حتی در خانه پیامبر (ص) است که به ایشان زهر خورانده است؛ خواه آن را منافق بنامیم، خواه یهودی، خواه مشرک. ولی با توجه به شواهد و روایات، زنی مسلمان نما که ارتباط تنگاتنگی با منافقان و یهودی زادگان مدینه داشته است عامل مسموم نمودن پیامبر (ص) است؛ ولی تاریخ، او را زن یهودیه خیبری معرفی کرده است. حال آن که این ترور، از ترورهای نافرجام پیامبر (ص) است ولی همگان می پندارند ایشان با همان زهر زن خیبری به شهادت رسیده است در حالی که زهر زن منافق، کارگر شده است.
یهودیت حوادث تاریخی تاریخ اسلام تحریف شهادت پیامبر اکرم تفرقه