در آثار آبای اولیه کلیسا گاهی سخن از اناجیلی به میان آمده و یا سخنی از آنها نقل شده که هدف رد آنها بوده است. گاهی از این آثار تحت عنوان «اناجیل بدعت آمیز» یاد می شود. تنها اثری که از این اناجیل باقی مانده، همان اشاره های آبای کلیسا است. چندین نوشته تحت این عنوان قرار می گیرد.
1. انجیل مارکیون
مارکیون (130- 180) روایتی از مسیحیت را ترویج می کرد که شبیه مسیحیت گنوسی بود. او کتاب عهد جدید خاصی برای خود ایجاد کرد که مشتمل بود به نسخه ای اصلاح شده از انجیل لوقا و برخی از رساله های پولس. مقصود از انجیل مارکیون همین نسخه اصلاح شده انجیل لوقا است که البته به گمان مارکیون، نویسنده آن پولس بوده است. هم چنین معلم دیگر گنوسی به نام باسیلدس نسخه تغییر یافته انجیل لوقا را انجیل خود قرار داده بود.
2. انجیل حوا
اپیفانوس از یک انجیل گنوسی به نام «انجیل حوا» فقره ای را نقل می کند که ظاهرا نقل یک مکاشفه است. این اثر تعالیم گنوسی را در برداشته و درباره فقره ای که اپیفانوس نقل کرده، بحث های زیادی صورت گرفته است; اما سخن روشنی در این باره نمی توان گفت. به هر حال این اثر مربوط به قرن دوم بوده است.
3. انجیل یهودا
ایرنئوس و اپیفانوس به انجیل گنوسی دیگری به نام «انجیل یهودا» اشاره می کنند و از آن مطالبی نقل می کنند. این اثر که در اواسط قرن دوم نوشته شده، نشان می دهد که تنها یهودا و نه هیچ کس دیگر، حقیقت را می دانسته است.
4. انجیل برتولما (Bartholomew)
جروم در تفسیر خود بر انجیل متی انجیل برتولما را ذکر می کند ولی چیز زیادی درباره این اثر معلوم نیست. اثر دیگری وجود دارد به نام پرسش های برتولما که بین قرن های سوم تا پنجم نوشته شده و در آن سؤالاتی از عیسی و مریم و شیطان شده است. این اثر به زبان های یونانی، لاتین و اسلاوی حفظ شده است. احتمال ارتباط بین این دو اثر وجود دارد.
5. انجیل مصریان
آبای اولیه کلیسا فقراتی از کتابی به نام «انجیل مصریان» نقل کرده اند. این اثر از انجیل دیگری به همین نام که در مجموعه نجع حمادی کشف شد، کاملا متفاوت است. این نوشته در اوایل قرن دوم در مصر و به زبان یونانی نوشته شده است. اپیفانوس با اشاره به این کتاب می گوید: «آن مورد استفاده سابلیوسی ها (گروهی که تثلیث را سه جلوه خداوند می دانستند) بوده و هایپولیتوس آن را به گنوسی ها نسبت داده است.» دو فقره از این کتاب را کلمنت اسکندرانی نقل کرده و در آنها، عیسی با سالومه، دختر هیرودیس و هرودیا (متی، 14:3- 12) گفتگو می کند و موضوع بحث، جواز ازدواج است. ظاهرا این کتاب ازدواج را منع می کرده است.
6. انجیل متیاس (Matthias)
در باب اول کتاب اعمال رسولان آمده است که حواریان حضرت عیسی پس از او و پس از مرگ یهودای اسخریوطی خائن، شخصی به نام متیاس را با قرعه به عنوان شاگرد دوازدهم به جای یهودا برگزیدند. نویسندگان سده های نخست مانند اریجن، یوسبیوس، هیپولیتوس و کلمنت اسکندرانی به کتابی به نام «انجیل متیاس» اشاره کرده اند که متعلق به گنوسیان است و حاوی سنتی سری است. کلمنت از این کتاب نقل می کند که متیاس چنین تعلیم می داده که انسان باید جسم و خواسته های آن را سرکوب کند تا روح با ایمان و معرفت رشد کند. برخی بر دین باورند که این انجیل همان نوشته ای است که در مجموعه نجع حمادی کشف شده و عنوان «انجیل توماس» را دارد و شواهدی برای سخن خود آورده اند و برخی دیگر با این سخن مخالفت کرده اند.
گاهی نوشته های دیگری تحت عنوان اناجیل غیر قانونی آورده شده که شاید نتوان آنها را تحت عناوین فوق گنجانید. برخی از مهمترین این نوشته ها عبارت است:
1. انجیل مریم (مجدلیه)
نسخه خطی قبطی انجیل مریم مجدلیه، که گفته می شود مربوط به قرن پنجم میلادی است، در سال 1896 پیدا شد و در جنگ جهانی دوم ناپدید شد، و نوشته موجود، از روی یادداشت های موجود بازنویسی شد. احتمالا این نوشته در اصل به زبان یونانی و در قرن دوم نوشته شده باشد. البته چیزی درباره نویسنده آن معلوم نیست. این نوشته دو قسمت دارد. در بخش اول که قسمت اول آن موجود نیست، عیسی پس از صعود به شاگردان تعالیمی درباره گناه و ماهیت آن می دهد. در بخش دوم عیسی تعالیمی سری به مریم مجدلیه، که نزد عیسی از همه زنان بالاتر است، می دهد و او برای شاگردان بیان می کند. پطرس اعتراض می کند که مگر می شود که عیسی در میان شاگردان یک زن را برای این کار برگزیده باشد. مریم به او پاسخ می دهد و برخی از حواریان از مریم دفاع می کنند.
2. انجیل سری مرقس
فردی به نام مورتون اسمیت در سال 1973 دست نوشته ای را که خود او در سال 1958 در اورشلیم کشف کرده بود، چاپ کرد. این نوشته بخشی از نامه ای منسوب به کلمنت اسکندرانی بود. در این نامه آمده است که گروهی از گنوسی ها اعتقادات خود را از «انجیل مرقس» که سری و رمزی است می گیرند. به گفته این نامه، مرقس پس از مرگ پطرس به اسکندریه آمده، انجیلی بسیار روحانی و معنوی برای انسان های کامل تألیف کرده است. فقره ای از این انجیل که این نامه نقل می کند، حاوی این است که عیسی جوان مرده ای را زنده می کند و آن جوان پس از برخاستن عیسی، او را می بیند و عیسی تعالیم سری و رمزی به او می دهد. گفته می شود که این انجیل در ربع نخست قرن دوم میلادی در اسکندریه مورد استفاده قرار می گرفته است.
3. حکمت ایمانی (Pistis Sophia)
نسخه خطی حکمت ایمانی، که نوشته ای گنوسی است، به زبان قبطی در سال 1785 کشف شد. سه بخش این اثر در اصل به زبان یونانی و حدودا بین سال های 250 تا 300 تألیف شده اند. زمان تألیف بخش چهارم، که فاقد عنوان است، به حدود 200 تا 250 بر می گردد. این اثر حاوی 46 سؤال است که دوازده سال پس از صعود عیسی از او پرسیده شده است. 39 سؤال توسط مریم محدلیه پرسیده و پاسخ ها توسط فیلیپ نوشته شده است. در این اثر نیز، مانند انجیل مریم، پطرس به این وضعیت و جایگاه مریم مجدلیه و این که او بیش از دیگران سخن می گوید، اعتراض کرده ولی مریم به کار خود ادامه می دهد. در این نوشته عیسی به شاگردان خود درباره غلبه بر شر و مواجهه با حکمت ایمانی و تعالیم گنوسی دیگر تعلیم می دهد. او به شاگردان خود می گوید که اسراری را که در کتاب های جئو Jeu آمده، بیاموزند.
4. کتاب های جئو (Jeu)
دو کتاب جئو، آثاری گنوسی است که نسخه خطی آن به زبان قبطی، که مربوط به قرن های چهارم تا ششم میلادی است، در سال 1769 کشف شد. این اثر ترجمه ای از اصل یونانی است که در نیمه اول قرن سوم تألیف شده است. در این اثر عیسی این را بیان می کند که چگونه خدای پدر جئو Jeu، خدای واقعی، را از آغوش خود برون داد. در این دو کتاب تعالیم سری دیگری نیز آمده است.
اکنون انجیل دیگری در دست است که «انجیل برنابا» خوانده می شود. این نوشته مکرر تصریح کرده که آن را برنابای حواری نوشته است. ویژگی مهم این نوشته آن است که به صورت مکرر و حتی با نام (برنابا، 163:7) آمدن پیامبر اسلام (ص) و خاتمیت او را با صراحت بیان کرده است. همچنین در چند جای این این نوشته مطالبی بیان شده که که با سنت اسلامی نزدیک است. این نوشته به لحاظ حجم ظاهرا از همه نوشته های قانونی و غیر قانونی موجود مفصل تر است. نویسندگان مسیحی می گویند که این نوشته از نسخه خطی به زبان ایتالیایی گرفته شده که تاریخ نگارش آن به قرن شانزدهم میلادی بر می گردد. آنان می گویند که نویسندگان پنج قرن نخست، با این که تعداد بسیار زیادی از اناجیل غیر قانونی را، که برخی از آنها تعالیمی در مقابل تعالیم راست کیشی را در برداشته اند، ذکر کرده اند، اما نامی از این انجیل در میان آثار آنان دیده نمی شود.
به هر حال تاریخ نگارش این نوشته را قرن 16 و برخی قرن 14 می دانند. آنان می گویند که این نوشته را یک مسیحی تازه مسلمان نوشته و هدف او این بوده که انجیلی مطابق دین جدید خود بنویسد. البته عباس العقاد، نویسنده مسلمان مصری، نویسنده این اثر را یک یهودی می داند. گفته می شود که در سندی به زبان لاتین که به پاپ گلاسیوس منسوب است، نام «انجیل به روایت برنابا» آمده و در فهرست نوشته های مردود قرار گرفته است. اما این نوشته شاید غیر از انجیل برنابای موجود بوده است. و باز نباید این «انجیل برنابا» را با «رساله برنابا» که کلمنت اسکندرانی و اریجن و دیگران ذکر کرده اند و بعدا متن آن کشف شده، اشتباه کرد.
آن رساله نوشته ای است علیه یهودیت که از شریعت و قربانی های یهودی تفسیری معنوی می کند و گفته می شود که بین سال های 70 تا 150 نوشته شده است. انجیل برنابای موجود، در حالی که هیچ جایگاهی در میان مسیحیان ندارد و حتی نام آن را در میان اناجیل اپوکریفایی ذکر نمی کنند، توجه برخی از مسلمانان را به خود جلب کرده است. این بدان سبب است که این نوشته اندکی به اندیشه های اسلامی نزدیک است و مهمتر این که بشارت به پیامبر اسلام در آن با صراحت و با نام «محمد» (ص) آمده است.
اما باید توجه داشت که جدای از این که دفاع از قدمت این نوشته بسیار مشکل است و شواهد بیشتر به سود مجعول بودن آن و آن هم جعل در همین زمان های متأخر است، به لحاظ محتوایی هم از منظر اسلامی قابل دفاع نیست. در این باره به دو نکته می توان اشاره نمود:
الف) در فرهنگ اسلامی کلمه «انجیل» که ریشه در قرآن مجید دارد، نام کتابی است که خداوند بر پیامبر خود، حضرت عیسی (ع) نازل کرده است. اما در فرهنگ مسیحیت رایج، که عیسی خدای مجسم است، دیگر سخن از کتاب آسمانی که بر حضرت عیسی نازل شده باشد، نیست و چهار انجیل، رسمی موجود، یعنی اناجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا، زندگینامه و سخنان حضرت عیسی است که دیگران، و البته به اعتقاد مسیحیان با تأیید روح القدس، آن را تألیف کرده اند. بنابراین اگر مسلمانان در پی یافتن «انجیل» حضرت عیسی هستند، باید در جستجوی کتابی حاوی دستورات خداوند و تعالیم دینی، با شکل و سبک قرآن مجید باشند. باید توجه داشت که انجیل برنابای موجود نیز به لحاظ ساختار محتوایی مانند اناجیل رسمی مسیحی است و زندگی و سخنان حضرت عیسی را، البته گاهی متفاوت از آنها، بیان می کند. اگر مسلمانی این نوشته را معتبر می داند و آن را به برنابای حواری منسوب می داند، باید به این پرسش پاسخ دهد که چرا یکی از حواریان حضرت عیسی در قرن اول کتابی حاوی زندگی و سخنان عیسی را نوشته و نام آن را انجیل گذاشته است. مگر او از انجیل واقعی، که به اعتقاد مسلمانان بر حضرت عیسی نازل شده، اطلاع نداشته است؟
ب) اگر بخواهیم این نوشته را از منظر اسلام و قرآن بررسی کنیم، به موارد متعددی برمی خوریم که پذیرش آنها مشکل است. برخی از این موارد به قرار زیرا است:
1. در باب اول این کتاب ماجرای آبستنی معجزه آسای مریم آمده است. در باب دوم آمده است که مریم از ترس این که مبادا یهودیان او را به جرم ارتکاب زنا سنگسار کنند، با جوانی خوش کردار به نام یوسف ازدواج می کند و ماجرای آبستن بودن خود را به او نمی گوید. آیا این امر با شخصیت مریم و نیز روایت قرآن از این ماجرا سازگاری دارد؟
2. در انجیل یوحنا، باب دوم آمده است که عیسی و مادرش در قانای جلیل در مجلس جشن عروسی شرکت کردند. چون شراب تمام شد، مریم از حضرت عیسی خواست که معجزه کرده، شراب بسازد. عیسی شش قدح سنگی آب را تبدیل به شراب کرد و مردم آن را نوشیدند و گفتند شرابی بهتر از این ننوشیده بودیم. همین ماجرا عینا در باب پانزدهم انجیل برنابا نقل شده است.
3. مطابق اناجیل رسمی و سنت مسیحی، جناب شمعون پطرس نخستین فردی است که به حضرت عیسی ایمان آورده و او بزرگ ترین حواری آن حضرت و در واقع وصی آن حضرت است. روایات اسلامی نیز این نکته را تأیید می کند. اما باب هفتادم انجیل برنابا می گوید که پطرس در جواب عیسی که درباره شخصیت خود از حواریان پرسیده بود، او را پسر خدا خواند. عیسی برآشفت و او را شیطان خواند و دیگر حواریان را از او برحذر داشت. او می خواست پطرس را از خود براند اما دیگر حواریان پا در میانی کردند و پطرس گریست و گفت که از روی نادانی این سخن را گفتم; از خدا بخواه تا مرا بیامرزد. از این سخنان معلوم می شود که پطرس به صورت واقعی عیسی را پسر خدا خوانده و بنابراین، این پطرس است که برای نخستین بار عیسی را پسر واقعی خدا خوانده و نه پولس.
4. از فقرات متعددی از این نوشته (برای نمونه، باب های 112 و 128) برمی آید که مردم حضرت عیسی را در زمان حیات خود او خدا می خوانده اند و آن حضرت موافق نبوده و چاره ای نداشته است.... نگارنده با یسوع (عیسی) باقی ماند. پس یسوع به گریستن فرمود: «ای برنابا! باید کشف کنم بر تو رازهای بزرگی را که واجب است بر تو آگاهانیدن جهان را به آنها بعد از درگذشتن من.» نگارنده به گریه در جواب گفت: «برای من و برای غیر من گریه را بپسند; زیرا ما گناهکارانیم. تو ای آن که پاک و پیغمبر خدایی! خوشایند نیست که گریه زیاد کنی.» یسوع فرمود: «باور کن سخن مرا ای برنابا! که نمی توانم گریه کنم به اندازه ای که بر من واجب است. زیرا اگر مرا مردم خدای نمی خواندند، هر آینه معاینه می کردم خدای را چنان که در بهشت دیدار می شد و هر آینه از ترس روز جزا ایمن می شدم. لکن خدای می داند که من بیزارم; زیرا در دل من هیچ خطور نکرد که بیشتر از بنده فقیری محسوب شوم. می گویم به تو که همانا اگر من خدای خوانده نشده بودم، هر آینه همان وقت از جهان در می گذشتم و به سوی بهشت برده شده بودم، اما اکنون تا روز جزا به آنجا نمی روم. در این صورت می بینی که گریه بر من واجب است.» (برنابا 12:4- 11)
اولا، شواهد تاریخی بسیار زیادی وجود دارد که حضرت عیسی پس از صعود و توسط پولس، خدا خوانده شده و در سنت اسلامی نیز اجمالا به این اشاره شده است که پولس مسیحیت را تغییر داده و به شکل کنونی در آورده است. ثانیا بر فرض که این روایت درست باشد، اگر عیسی وظیفه خود را انجام داد، چرا باید مجازات شود و تا روز جزا به بهشت نرود. چرا باید گناه دیگران در سرنوشت عیسی تأثیر بگذارد؟
5. در باب های 216 تا 218 مطالبی درباره پایان زندگی زمینی عیسی آمده است. وقتی می خواهند عیسی را دستگیر کنند، قیافه یهودای اسخریوطی، که به عیسی خیانت کرد، مانند عیسی می شود و حتی حواریان آن حضرت گمان می کنند که او همان عیسی است. یهودا هر چه فریاد می زند که من عیسی نیستم، کسی به حرف او گوش نمی دهد و متهم می شود که از ترس مرگ این اعمال را انجام می دهد. او از ترس مرگ اعمال سبک و جنون آمیزی انجام می دهد به گونه ای که هم مخالفان و هم مؤمنان به عیسی یقین می کنند که او یک پیامبر دروغین بوده است. پس از کشته شدن و دفن یهودا، برخی از شاگردان عیسی که ایمان درستی ندارند، جسد او را می دزدند و می گویند عیسی زنده شده است. اگر این سخن درست باشد، مخالفان عیسی که یقین کردند که عیسی پیامبر دروغین بوده و این را برای نسل های بعدی نقل کردند، خلاف یافته های خود سخن نگفته اند. آیا با این روایت هدف بعثت حضرت عیسی برآورده شده است؟به هر حال، فرد مسلمانی که بخواهد برای این نوشته اعتبار قائل شود، جدای از این که شواهد کافی به سود او نیست، با مشکلات محتوایی جدی روبه روست که پاسخ به آنها مشکل یا ناممکن است.
مسیحیت انجیل کتاب اپوکریفایی تاریخ باورها داستان تاریخی پیامبر اکرم اسلام