بیشتر گروه ها و عالمان مسلمان معتقدند انسان، پس از مرگ تا قیامت دارای زندگی خاصی است که در آن نعمت و عذاب وجود دارد. تنها معتزلیان متأخر و برخی دیگر منکر این امر هستند. معتقدان به عالم قبر، به آیات و روایاتی استناد می کنند. واژه «برزخ» که برای این عالم به کار رفته از قرآن گرفته شده است: «تا آن گاه که یکی از آنان را مرگ فرا می رسد می گوید: پروردگارا مرا بازگردان، باشد کار شایسته ای در زمینه هایی که ترک کرده ام انجام دهم. هرگز! این صرفا سخنی است که او گوینده آن است، و پیش روی آنان برزخی است تا روزی که مبعوث شوند.» (مومنون/ 99- 100) به گفته قرآن بدکاران در عالم قبر معذبند: «عذاب ناراحت کننده، آتش، فرعونیان را احاطه کرده، هر بامداد و شامگاه بر آن عرضه می شوند. آن گاه که قیامت برپا شود [گفته می شود] فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل کنید.» (مومن/ 45- 46 )
و نیکوکاران متنعمند: «آنان که در حالی که پاکیزه اند فرشتگان [جان] آنان را می گیرند و به آنان می گویند: درود بر شما! همانا به موجب اعمال شایسته تان وارد بهشت گردید.» (نحل/ 32) در روایت معروفی از پیامبر اسلام آمده است: «القبر ما روضه من ریاض الجنه او حفره من حفره النیران؛ قبر باغی از باغ های بهشت یا گودالی از گودال های آتش است.»
بنابراین در اصل حیات پس از مرگ تا روز قیامت، بین دو سنت اختلاف چندانی نیست؛ اما در باب عذاب مومنان در عالم برزخ و تطهیر آنان، نظر اکثریت قاطع عالمان مسلمان شبیه نظر کاتولیک های مسیحی است.
اعتقاد به رستاخیز عام از مسلمان هر دو سنت است، و پیروان هر دو دین معتقدند روزی همه انسان ها برای داوری برانگیخته می شوند.
رستاخیز عمومی از نظرآیین مسیحیت
فقرات متعددی از کتاب مقدس برای این امر دلالت دارد: «ای جوان بدان که به سبب این همه، خدا تو را به محاکمه خواهد آورد.» (جامعه، 12: 13 -14) «خداوند اقصای زمین را داوری خواهد نمود.» (اول سموئیل، 2: 10) «خداوند... برای داوری جهان می آید.» (اول تواریخ ایام، 16: 33) «لیکن خداوند نشسته است تا ابدالاباد و تخت خویش را برای داوری برپا داشته است، و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد.» (مزامیر، 9: 7- 8) «امت ها برانگیخته شوند... من [خداوند] در آنجا خواهم نشست تا بر همه امت ها.... داوری نمایم. جماعت ها، جماعت ها در وادی قضا؛ زیرا روز خدواند در ودای قضا نزدیک است. آفتاب و ماه سیاه می شوند و ستارگان تابش خود را باز می دارند.» (یوئیل، 3: 12 – 14)
«در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد.» (متی، 6: 27) «[خدا] روزی را مقرر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود، به آن مردی که معین فرمود... چون ذکر قیامت مردگان شنیدند بعضی استهزا نمودند و بعضی گفتند مرتبه دیگر در این امر از تو خواهیم شنید.» (اعمال 17: 31 -32) «مردم را یکبار مردن و بعد از آن خدا یافتن مقرر است.» (عبرانیان، 9: 27) «و مردگان را خرد و بزرگ دیدم، که پیش تخت ایستاده بودند... و بر مردگان داوری شد.» (مکاشفه، 20: 12) و این امر مورد تأکید گروه ها و عالمان مسیحی است: قانون ایمان مسیحی با اعلام رستاخیز مردگان در پایان جهان و حیات ابدی به اوج خود می رسد... اعتقاد به رستاخیز مردگان از ابتدا از عناصر اساسی ایمان مسیحی بوده است. ترتولیان می گوید: «اعتماد مسیحیان به رستاخیز مردگان است و ما با این اعتقاد زنده ایم.»
نقش عیسی مسیح در داوری نهایی
در این داوری نهایی دو نقش به عیسی مسیح داده شده است: یکی منجی بودن برای مومنان؛ و دیگری داور بودن برای همگان: «[در سده های نخست] امید آن بود که عیسی نه تنها به عنوان منجی، بلکه به عنوان داور اموات باز گردد. دین مسیحیت در اعتقادنامه رسمی که شورای نیقیه به سال 325 در کلیسای سلطنتی به تصویب رساند، اعلام می دارد: «و او دوباره با شکوه و جلال باز خواهد گشت تا در مورد مردگان و زندگان قضاوت نماید.» انتظار بازگشت عیسی، مبتنی بر برخی عبارات عهد جدید، به ویژه کتاب مکاشفه است. انتظار می رود که در پایان تاریخ انسان، عیسی مردگان را به حیات باز گرداند و نقش داور الاهی را در جدا ساختن نجات یافتگان از نفرین شدگان ایفا نماید.
در اندیشه مسیحیت کنونی، بازگشت مسیح، چنان با رستاخیز و قیامت گره خورده است که گویا این بازگشت در این دنیا صورت نمی گیرد. اما ظاهر عبارات عهد جدید خلاف این است و عده ای، به خصوص در سده های نخست، این انتظار را ناظر به این دنیا می دانسته اند. روشن است که آبای کلیسا روشن است که آبای کلیسا رجعت مسیح را قریب الوقوع می دانستند. خداوند تعلیم داده بود که کلیسا همیشه در انتظار برگشت او باشد، و کلیسا تصور می کرد که مسیح در همان دوره رجعت خواهد فرمود و همین طور هم تعلیم می داد. در این مورد تنها استثنا پدران اسکندرانی بودند که بعضی از تعالیم اصولی دیگر را هم رد می کردند. می توان گفت که کلیسای اولیه پیوسته در انتظار برگشت مسیح بود، و به همین علت است که در نوشتجات آبای کلیسا اشارات زیادی به مصیبت عظیم دیده نمی شود. به علاوه نباید تعجب کرد که علمای قرون وسطی هم در این مورد ساکت بودند. با مسیحی شدن کنستانتین (قسطنتین) و قبول مسیحیت به عنوان دین رسمی، کلیسا آیات مربوط به مراجعت مسیح را به طور مجانی تفسیر می کرد، و ضمنا با همین نوع تفسیر در مورد دوره هزار ساله، مصیبت عظیم هم به طور مجازی تفسیر می گردید و یا به فراموشی سپرده می شد.
مصلحین کلیسا تعلیم در مورد رجعت مسیح را پذیرفتند؛ ولی در مورد نجات بیشتر تأکید می کردند تا در مورد جزئیات آخرت شناسی. پس در تاریخ کلیسا در مورد این تعلیم پیشرفت زیادی حاصل نشد. معهذا باید بدانیم که تعالیم مسیحی بر اساس کتاب مقدس قرار دارند، نه بر اساس عقاید تارخی در نسل های گذشته، در مورد تعالیم، یگانه منبع و مرجع ما کتاب مقدس است و باید تعالیم خود را همیشه بر آن متکی سازیم. در کتاب مقدس دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد عیسی مسیح، برای کلیسای خود، قبل از دوره مصیبت عظیم مراجعت خواهد فرمود.
برداشت متفاوت از کتاب مقدس درباره زمان رجعت مسیح
عبارات مسیحیان در مورد این که رجعت مسیح در دنیاست یا در آخرت، بعضا ابهام دارد، چنان که کلماتشان در مورد رستاخیز گاهى ناظر به رجعت مسیح و گاهى مربوط به قیامت است. به نظر می رسد برخی دیگر، درباره زمان رجعت مسیح، برداشت متفاوتی از کتاب مقدس دارند: «کتاب مقدس به ما تعلیم می دهد که پسر خدا بار دیگر با مجد و عظمت حقیقتا خواهد آمد، و حوادثی که قبل از آمدن او رخ خواهد داد عبارتند از: 1- انجیل در سراسر عالم منتشر خواهد شد و همه امت ها دعوت شده، به مسیحیت خواهند پیوست؛ 2- یهودیان به مسیحیت باز خواهند گشت و بعد از پراکندگی و دوری، به قوم خدا خواهند پیوست؛ 3- ارتداد عظیمی در کلیسای مسیحی پدید خواهد آمد و دجال ظهور می کند؛ 4- کلیسا در دوره جدیدی وارد خواهد شد (که مدت آن هزار سال است) که در این دوره دیانت انجیلی به سراسر عالم کشیده خواهد شد و به طور کامل بر قلوب بشر حاکم می شود و شیطان به بند کشیده شده، جهان از کیدهای او در امان خواهد بود؛ 5- شیطان برای مدت کوتاهی آزاد خواهد شد و با کلیسا وارد جنگ سختی می شود و آن گاه مسیح می آید. اما حوادثی که هم زمان با آمدن دوباره مسیح رخ خواهد داد عبارتند از: 1- قیامت؛ 2- داوری نهایی؛ 3- پایان جهان؛ 4 – ظهور حکومت مسیح به طور کامل؛ یعنی داخل شدن کلیسا در عظمت آسمانی خود.
کلیسای کاتولیک در کتاب اعتقادنامه رسمی خود همین نظر، یعنی اخروی بودن بازگشت مسیح را تأیید می کند: «قبل از داوری نهایی همه مردگان بر خواهند خواست، و این زمانی است که همه اهل قبور صدای پسر انسان (مسیح) را می شنوند و از قبور خارج می شوند؛ پس کسانی که اعمال صالح انجام داده اند برای حیات، و کسانی که اعمال ناپسند انجام داده اند برای داوری برخواهند خاست. در این هنگام «مسیح در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش آید. آن گاه بر کسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امت ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کند؛ به قسمتی که شبان میش ها را از بزها جدا می کند. و میش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد... و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت اما عادلان در حیات جاودانی.» (متی 25: 31 – 33، 46) بر اساس این دیدگاه، قبل از قیامت، یک دوره هزار ساله آرمانی بر زمین حاکم خواهد شد که در آن عدالت و صلح بر جهان حکم فرماست، و مسیح پس از این دوره و مقارن با قیامت باز خواهد گشت.
اما دیدگاه دیگری ترتیب وقایع را به صورتی دیگر از کتاب مقدس برداشت می کند: ترتیب وقایع به شرحی که در مکاشفه (19: 11 تا 20: 15) آمده و با مزمور (2: 3 -8) هماهنگی دارد، از این قرار است: آمدن مسیح با مقدسان (مکاشفه، 19: 11 -16)، جنگ حارمجدون (17 – 21) بسته شدن شیطان (20: 1- 3)، بر تخت نشستن مقدسان و قیامت اول (4 – 6)، آزاد شدن شیطان بعد از هزار سال (7-9)، داوری شیطان (آیه 10) و قیامت دوم و داوری بر تخت بزرگ سفید (11- 15) بدین طریق اگر ترتیب وقایع در این آیات را در نظر بگیریم، به این نتیجه خواهیم رسید که خداوند قبل از دوره هزار ساله به زمین خواهد آمد تا سلطنت هزار ساله را برقرار سازد. این ترتیب عادی وقایع صحیح به نظر می رسد و تأکید کننده اعتقاد به آمدن مسیح قبل از دوره هزار ساله است.
بر این اساس می توان نتیجه گرفت که مسیحیان متفقند عیسی در روز داوری عظیم در مقام یک داور الاهی عمل می کند؛ اما اینکه بازگشت و حکومت جهانی او در این دنیاست یا دنیای دیگر، طرفداران و مخالفاتی دارد. در سده های نخست مسلم بوده که به این دنیا باز می گردد؛ اما مسیحیان دوره های بعد در این امر اختلاف داشته اند؛ ولی در مجموع به نظر می رسد که عقیده به اخروی بودن بازگشت مسیح طرفداران بیشتری داشته است.
در سنت اسلامی نیز بازگشت عیسی مسیح، که قرآن بر زنده بودن او تصریح کرده است (نساء/ 156- 157) انتظار می رود. اما در این زمینه باید به دو نکته توجه داشت: یکی اینکه بازگشت عیسی مسیح پس از بازگشت شخصیت دیگری است که بنابر احادیث اسلامی خواهد آمد و جهان را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است، لبریز از عدل و داد خواهد کرد. این شخصیت، که از فرزندان پیامبر اسلام است. مهدی خوانده می شود. این اعتقاد میان گروههای شیعه برجستگی خاصی دارد. با این حال احادیث پرشماری در این باره در منابع اهل سنت وجود دارد. در برخی از این احادیث آمده است که وقتی عیسی از آسمان فرود می آید، تحت امارت مهدی خواهد بود و به امامت او نماز خواهد خواند. طبق این روایات دوره ای از عدل بر زمین حاکم خواهد شد و این دوره به سر خواهد رسید؛ و نکته دوم این است که طبق سنت اسلامی بازگشت این دو شخصیت در این دنیاست نه دنیای دیگر. آنان در این دنیا دوره ای از عدل و داد را بر پا ساخته، سپس وفات خواهند یافت و بار دیگر مبعوث خواهند شد. این نکته در احادیث متعددی آمده و برخی آن را از بعضی آیات قرآنی استفاده کرده اند.
بنابراین در اصل بازگشت مسیح و زنده بودن او بین مسلمانان و مسیحیان اختلافی نیست، و مسلمانان با آن گروه از مسیحیان که معتقدند عیسی به همین دنیا باز می گردد هم عقیده اند.
رستاخیز عمومی از نظر آیین اسلام
در فرهنگ قرآن واژه «حساب» درباره قیامت بیش از دیگر واژه ها به کار رفته است و جایگاهی ویژه دارد. در قرآن روز قیامت بارها «روز حساب» خوانده شده است: «این است آنچه برای روز حساب به شما وعده داده می شد.» (ص/ 53) «و موسی گفت: من از هر متکبری که به روز حساب عقیده ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام.» (مومن/ 27) « در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می روند به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت.» (ص/ 26) «و گفتند: پروردگارا، پیش از [رسیدن] روز حساب، بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده.» (ص/ 16) «پروردگارا، روزی که حساب برپا می شود، بر من و پدر و مادرم و بر مومنان ببخشای.» (ابراهیم/ 41)
همچنین در آیات متعددی از قرآن، که سخن از قیامت است، از این واژه به گونه های دیگر، یا با تعبیرات دیگری که حاکی از حسابرسی یا نتیجه آن است، استفاده شده است. برای نمونه کلمه «جزاء» یا «میزان» در آیات پرشماری به کار رفته اند. پس به تعبیر کتاب مقدس در روز قیامت درباره اعمال مردم داوری خواهد شد، و به تعبیر قرآن قیامت روز حسابرسی اعمال مردمان است، و این دو در واقع یک مفهومند. پس در هر دو دین، هدف از قیامت تحقق عدالت خداوند و داورى و حسابرسى اعمال است، با این تفاوت که عهد جدید این وظیفه را بر عهده عیسى (ع) قرار مى دهد.
بنابر هر دو سنت مسیحیت و اسلام در روز قیامت همه انسان ها برانگیخته و دوباره زنده می شوند. اما در هر دو سنت این سوال مطرح بوده که آیا این معاد روحانی است یا جسمانی. از ظاهر متون مقدس هر دو دین بر می آید که معاد، تنها روحانی نیست؛ بلکه جسمانی نیز هست.
معاد جسمانی و روحانی درآیین مسیحیت
برخی فقرات کتاب مقدس که از آنها معاد جسمانی برداشت شده است، از این قرارند. «و بسیاری از کسانی که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد؛ اما اینان به جهت حیات جاودانی، و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی.» (دانیال، 12: 2) «از این رو دلم شادی می کند و جلالم به وجد می آید؛ جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد؛ زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد ببیند...» (مزامیر، 16: 9 -10) «و از این تعجب می کنید؛ زیرا ساعتی می آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می باشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد. هر که اعمال نیکو کرد. برای قیامت حیات، و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری.» (یوحنا، 5: 27 -28)
همچنین از موارد دیگری از قبیل اول قرنتیان، 15: 13؛ اول تسالونیکیان، 4: 16- 17؛ و مکاشفه، 20: 11 -13؛ اما دلالت هیچ یک از این موارد آشکار نیست و آنچه به صورت قطعی از آنها بر می آید اصل قیام مردگان است، نه بیش از آن، با این حال عالمان مسیحی معاد را جسمانی می دانند. یوحنای دمشقی می گوید: «ما به قیامت مردگان ایمان داریم. پس مردگان حقیقتا به زودی بر خواهند خواست. آری به زودی بر خواهند خواست! و مقصود ما از قیامت، قیامت اجساد است؛ چون قیامت برخاستن دوباره همان چیزی است که ساقط شده است.» و در کتاب اعتقادنامه کلیسای کاتولیک آمده است: «من به رستاخیز بدن معتقدم.» و نویسنده ای مسیحی می گوید: «تعلیم کتاب مقدس درباره قیامت این است که اجساد همه انسان ها هنگام بازگشت مسیح از خاک برخواهند خاست.»
و دیگری می گوید: «به طور کلی می توان گفت که بدن قیام کرده خلقت کاملا جدیدی نخواهد بود؛ زیرا در آن صورت بدن فعلی نمی بود بلکه بدنی دیگر. بدنی که کاشته می شود برخواهد خاست.» (اول قرنتیان 15: 43 و 44 و 53 و 54) ولی از طرف دیگر بدن قیام کرده لزوما شامل تمام اجزای بدن فعلی نخواهد بود. (اول قرنتیان، 15: 37 و 38) آنچه طبق کتاب مقدس قطعی به نظر می رسد این است که بدن زنده شده با بدن فعلی رابطه ای خواهد داشت؛ همان طوری که گندمی که بر ساقه قرار گرفته با گندمی که از آن به وجود آمده است شباهت دارد. یک شخص بالغ همان بدنی را دارد که در موقع تولد داشت؛ هر چند تغییرات زیادی در آن ایجاد شده و دارای آن سلول هایی نمی باشد که در موقع تولد داشت.
به همین طریق بدن قیام کرده همان بدن اولیه خواهد بود که به شکل دیگری در آمده است. همان طور که از عبارت فوق بر می آید، نویسنده تلاش می کند برخی از شبهات معاد جسمانی را پاسخ دهد. همچنین نویسنده دیگری شبهه معروف به «آکل و مأکول» را مطرح کرده و به آن پاسخ داده است. با این حال از برخی فقرات انجیل بر می آید که زندگی آن دنیا به گونه دیگری است: «عیسی در جواب ایشان گفت... در قیامت نه نکاح می کنند و نه نکاح کرده می شود؛ بلکه مثل ملائکه خدا در آسمان می باشند.» (متی 22: 30)