معاد جسمانی و روحانی در آیین اسلام
این مسئله در اسلام نیز سرگذشت مشابهی داشته است؛ با این تفاوت که آیات قرآنی صراحت بیشتری در معاد جسمانی دارند. این آیات متعددند. برای نمونه: «أفلا یعلم إذا بعثر ما فی القبور؛ آیا نمی داند هنگامی که انسان ها از قبر برانگیخته می شوند.» (عادیات/ 9) «أیحسب الانسن ألن نجمع عظامه* بلی قدرین علی أن نسوی بنانه؛ آیا انسان تصور می کند که ما استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ چرا! ما تواناییم که انگشتان او را بسازیم.» (قیامت/ 3- 4) شمار آیات و روایاتی که از معاد جسمانی حکایت می کنند بسیار زیاد است. عالمان مسلمان درباره کیفیت معاد سه قول داشته اند: روحانی صرف، که منسوب به حکماست؛ جسمانی صرف، که صاحب کتاب شرح المقاصد آن را به جمهور مسلمانان نسبت می دهد؛ روحانی و جسمانی، که نویسنده فوق آن را به محققانی از قبیل غزالی نسبت می دهد و همین قول را تأیید می کند. دیگر متکلمان عموما همین اقوال را نقل کرده و ظاهرا همین قول به معاد روحانی- جسمانی را تقویت کرده اند. دلیل همه کسانی که این گونه معادی را پذیرفته اند، کتاب و سنت است. برای نمونه صاحب کتاب المواقف می گوید که حشر اجساد ممکن است و واقع هم شده است: ممکن است چون جمع اجزا به همان صورتی که بوده و بازگرداندن ساختار مخصوص، ممکن است، و خدا عالم به این اجزاست و قادر به جمع و شکل دادن به آنهاست؛ همچنین وقوع آن را نیز آیات و روایات صادق خبر داده اند؛ بنابراین باید آن را پذیرفت.
عالمان مسلمان نیز تلاش کرده اند به شبهاتی که به معاد جسمانی وارد شده است، پاسخ دهند. برای نمونه نویسنده مزبور در پاسخ به شبهه معروف آکل و مأکول می گوید: «آنچه برانگیخته می شود اجزای اصلی هستند که از اول تا آخر عمر باقیند نه جمیع اجزا و ...» بنابراین قول معروف در اسلام، مانند مسیحیت، معاد جسمانی- روحانی است، و در این سنت نیز این اعتقاد مبتنی بر نقل است. بسیاری از مباحث در این زمینه، در دو سنت مشابه یکدیگرند.
بنابر کتاب عهد جدید و نیز سخنان عالمان الاهیات مسیحی، پس از داوری نهایی ابرار از اشرار جدا شده، ابرار در بهشت (آسمان) برای همیشه سعادتمند خواهند گشت و اشرار دو دوزخ یا آتش برای همیشه معذب خواهند بود. فقرات متعددی از عهد جدید بر این امر دلالت دارد. برای نمونه آمده است:
«پس اصحاب طرف چپ را گوید ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است... و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، اما عادلان در حیات جاودانی.» (متی، 26: 41 -46) «و این رنج و زحمت ناچیز و زودگذر، جلال عظیم و بی پایانی را که غیر قابل مقایسه است برای ما فراهم می کند، و در ضمن ما به چیزهای نادیدنی چشم دوخته ایم نه به چیزهای دیدنی؛ زیرا آنچه به چشم می آید موقتی است، ولی چیزهای نادیدنی تا ابد دوام دارد.» (دوم قرنتیان، 4: 17- 18) آنانی که خدا را نمی شناسند و انجیل خداوند ما عیسی را رد می کنند کیفر خواهد داد، آنان کیفر هلاکت جاودانی و دوری از حضور خداوند و محرومیت از جلال قدرت او را خواهند دید. (دوم تسالونیکیان، 1:8- 9) در مسیحیت، جهنم عذاب ابدی و بهشت نماد زندگی فناناپذیر در قرب همیشگی با خداوند است. عالمان الاهیات مسیحی درباره جزئیات ثواب و عذاب و بهشت و دوزخ بحث هایی کرده اند و به تفصیل درباره آنها سخن گفته اند.
در قرآن پس از حسابرسی، انسان ها به دو دسته اصحاب جنت و اصحاب نار تقسیم می شوند. آیات متعددی از قرآن بر این مطلب دلالت دارد. برای نمونه: «لایستوی اصحب النار و اصحب الجنه اصحب الجنه هم الفائزون؛ دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ بهشتیانند که کامیابند.» (حشر/ 20) همچنین بنابر قرآن گروهی برای همیشه در بهشت هستند و گروهی دیگر برای همیشه در دوزخ کسانی که در حد توان و وسع خود ایمان آورده، اعمال صالح انجام دهند، برای همیشه در بهشت خواهند بود: «و الذین ءامنوا و عملوا الصلحت لانکلف نفسا الا وسعها اولئک اصحب الجنه هم فیها خلدون؛ و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، هیچ کسی را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم، آنان همدم بهشتند و در آن جاودان.» (اعراف/ 42) ولی کسانی که کفر ورزند (بقره/ 39) یا برای خدا شریک قائل شوند (مائده/ 72) یا گناه همه وجودشان را فراگیرد (بقره/ 81) یا نسبت به خدا استکبار ورزند (اعراف/ 36) و... در آتش مخلد خواهند بود.
بهشت و دوزخ به گونه ای بسیار زنده در قرآن توصیف می شوند. بهشت همچون گلستانی سرشار از شادی دوزخ مانند ورطه ای از رنج و آلام وحشتناک بی پایان تصویر می شود. به طور خلاصه، بهشت بسان مرغزاری سرسبز، با باغهایی زیبا، آبهایی روان، باغهایی ملو از میوه های رسیده و غیره توصیف می شود. به علاوه شراب طهور فراوان که بهشتیان از آن می نوشند و دختران زیباروی سیه چشم که خرامان در اینجا و آنجا حرکت می کنند در بهشت وجود دارد. از هفت آسمان در قرآن نام برده شده که نشانگر مراتب هفتگانه سعادت اسمانی هستند. همین طور به هفت دوزخ نیز اشاره می شود. دوزخ همچون مکان رنج و عذابهای هول انگیز تصویر می شود. آتشهای سوزان در همه جای آن شعله ورند و همراه با آن آبهای جوشان، بادهای سوزنده، خارها، مارها، عقربها و غیره وجود دارد.
زمانی که پس از داوری نهایی خداوند، شخص به بهشت یا دوزخ می رود، باید از روی پلی به نام «صراط» عبور کند. برای کسانی که مستوجب آتش دوزخند، عبور از آن پل بسان عبور از روی لبه تیز شمشیر می شود و چون نمی توانند از روی آن عبور کنند، به ورطه دوزخ سقوط می کنند. اما برای کسانی که باید از لذات و نعمات بهشتی بهره مند شوند، آن به اندازه کافی عریض می شود و از این رو به آسانی از روی آن عبور کرده، به سمت بهشت می روند. بنابراین بهشت و دوزخ در اسلام به ترتیب جای لذات جاودانه یا رنج و عذاب ابدی برای کسانی است که اعمال نیک یا بد انجام داده اند.
مطالب مذکور تصوری از باورهای آخرت شناختی روشن و ساده مسلمانان به ما ارائه می دهد. این باورها به روشنی بر اساس مفهوم کیفر اعمال استوار است. سرانجام پرتو این عقاید است که خداوند به عنوان حاکم و داوری بی طرف تصویر می شود. آیات پرشمارى از قرآن به ذکر جزئیات وضعیت قیامت و بهشت و جهنم و اهل آنها و حالت و شکل و خصوصیاتشان پرداخته است. همچنین متکلمان مسلمان بحث های مفصلی در این باره مطرح ساخته اند، و در این میان اختلافاتی نیز در برخی زمینه ها بروز کرده است. برای مثال اینکه کافر کیست و آیا مرتکب کبیره کافر است یا نه بحث های فراوانی مطرح شده است.
«رستگاری»، «فناناپذیری»، «حیات ابدی» و «نجات» واژه هایی است که در مسیحیت اغلب برای اشاره به ماهیت سرنوشت نهائی بشر به کار می روند. بنابراین برای ادراک سرنوشت نهائی انسان، در واقع باید معنای یک به یک یا همه این واژه ها را ادراک کنیم. دو کلمه «رستگاری» و «نجات» بیشتر بار معنایی منفی دارند تا مثبت. این دو کلمه به مفهوم خلاصی از چیزی یا آزاد بودن از چیزی هستند. دو کلمه دیگر، یعنی «حیات ابدی» و «فناناپذیری» بیشتر به حالتی مثبت اشاره دارند تا خلاصی از چیزی، اما مفهوم مسیحی سرنوشت نهائی را باید از تلفیق هر دو معنای مثبت و منفی درک کرد. سرنوشت نهائی انسان در خلاصی از وضعیت کنونی و رسیدن به مرتبه ای است که می توان آن را مرتبه زندگی ابدی یا فناناپذیر نامید. موقعیت کنونی، موقعیت ابتلاء به رنج و آلام است. این موقعیت عمدتا از دوری و بیگانگی ما از خدا و هبوط به زمین به سبب کیفر خداوند برای عصیان و نافرمانی ناشی می شود. در مسیحیت همه این ها در هبوط آدم یعنی نخستین انسان نماد یافته است. بنابراین رستگاری ما در خلاصی از رنج نهفته است.
برای این کار انسان باید راه عیسی را دنبال کند. رهایی از رنج به یک معنا متضمن رهایی از دنیاست، زیرا به نشانه کیفر بود که خداوند، آدم و فرزندانش را برای رنج بردن به این جهان فرستاد. رستگاری حقیقی انسان، در احیای شأن و منزلت اولیه وی در اقامتگاه روحانی او در باغ «عدن» در جوار خداوند است. در حقیقت زندگی ابدی در مسیحیت به معنای همنشینی ابدی با خداوند یا پیوستن با اوست. و معنای دیگر آن متضمن عضویت در ملکوت خداوند است. باور مسیحیان به بهشت و دوزخ، انسان را به پذیرش این نکته وامی دارد که ملکوت خداوند واقعا در آسمان قرار دارد و قلمرویی ورای این عالم است. با وجود این الهیات مسیحی پروتستان، رهایی از دنیا را به عنوان عنصر ضروری زندگی ابدی تلقی نمی کند. به اعتقاد آنها، ملکوت خداوند در همین عالم تجلی خواهد نمود و لازم نیست از این جهان بگریزد.
تنها به پیروی از عیسی نیاز است و زندگی ابدی روی خود زمین نمایان خواهد شد.... با دستیابی به زندگی ابدی، انسان کمال روحانی آغازین خویش را باز می یابد، با این همه بشر هماره محدود باقی می ماند، اما از همه رنجها و گناهان آزاد و از شادی و آرامش کامل در جوار خداوند بهره مند خواهد شد و این را زندگی ابدی یا فناناپذیر می نامند؛ اما باید متوجه بود که دستیابی به این موهبت هدیه ای جادویی نیست که همه در آن به یکسان سهیم باشند، بلکه جایزه ای است که با کوشش های اخلاقی خود انسان به دست می آید. این درست است که از دیدگاه بشر، زندگی ابدی را هر کسی می تواند تنها با عشق خالصانه خداوند، و همنوعان خویش به دست آورد، اما در نهایت این امر، ثمره لطف الهی است و بدون آن رستگاری هرگز ممکن نیست. البته این لطف کوشش های فردی حاصل می شود و ارزان به دست نمی آید و از این رو برای نیل به رستگاری کوشش و مجاهده امری است ضروری و حتمی.
یکی از مسائلی که در بحث آزادی و اختیار انسان مطرح می شود مساله قضا و قدر و به عبارتی سرنوشت است. این مساله به ویژه با تفسیر عامیانه از آن سبب شده تا بسیاری گمان کنند که سرنوشت آنان از پیش تعیین شده و انسان توان تغییر آن را ندارد و انسان در برابر آن موجودی بی اراده به حساب می آید. اما حقیقت مطلب آن است که قضا و قدر با مفهوم فوق هرگز وجود خارجی نداشته و ظرف وجودی آن تنها و هم انسان است. اسلام اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث آن را پذیرفته و معتقد است که هر حادثه ای ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیات زمانی و مکانی و... را از ناحیه علل پیشین خود کسب می کند و یک پیوند ناگسستنی میان گذشته و حال و آینده هر موجودی دارد. بنابراین نظر سرنوشت هر موجودی به دست موجود دیگری است که علت او بوده و به او ضرورت و حتمیت داده است.
اعتقاد به قضا و قدر یا سرنوشت به این معنا صحیح می باشد. الهیون مجموع سلسله علل و معلول ها را فعل و مخلوق الهی می دانند که خداوند در عالم خلقت ایجاد کرده و مشیتش بر انجام امور از این طریق بوده است. علاوه آنکه همه حوادث با توجه به همین سلسله علل در علم الهی ثبت شده است. البته باید این نکته را مورد تاکید قرار داد که در سلسله علل نقش اراده انسانی در انجام امور نیز باید دقت قرار گیرد و باید توجه داشت که یکی از مهمترین علل افعال اراده انسانی است. به همین جهت با اینکه همه افعال انسانی از سویی به خداوند متعال منتسب است که نظام علت و معلول را برپا کرده است. اما از سوی دیگر به خود انسان منسوب بوده چون اراده او در همه افعال موثر است و از این رو او مسئول همه آنها خواهد بود. با توجه به این دیدگاه که مورد تایید و تاکید منابع اسلامی است می توان تصویر صحیح از قضا و قدر در ذهن داشت و نه گرفتار اعتقاد به جبر شد و نه تعیین یا تغییر سرنوشت توسط انسان را منکر گردید. مساله تغییر سرنوشت نیز با توجه به نگرش فوق به قضا و قدر قابل حل است زیرا سرنوشت یعنی واقع شدن در سلسله علل و معلول حال اگر انسانی با اراده خویش جایگاه خود را در این سلسله تغییر داد می تواند سرنوشت خویش را عوض نماید به عنوان مثال اگر بیماری که دچار سرنوشت خاصی شده است.
مبادرت به خوردن دوا بکند سرنوشت خود را تغییر خواهد داد و اگر از خوردن دارو بپرهیزد سرنوشت دیگری را برای خود خواهد پذیرفت. همچنین اگر پزشک از این بیمار عیادت کرده و دو نسخه مخالف برای او نوشته باشند که یکی شفا دهنده و دیگری کشنده است دو سرنوشت در انتظار این بیمار خواهد بود که هیچ کدام حتمی نیست و بیمار با انتخاب خود یکی را حتمی می کند. از آخرت شناسی صریح و ساده اسلامی روشن می شود که سرنوشت انسان در حیات ابدی در بهشت یا دوزخ برحسب اعمال خوب یا بد او روی زمین تعیین می شود. با این همه به ما کاملا اطمینان داده می شود که آخرتی که انسان باید آرزوی آن را داشته باشد نیل به بهشت است که در آن فرصت می یابد در جوار خدا و فرشتگان در لذت ابدی زندگی کند. در بهشت از تمام محدودیتهای جسمانی و اعمال بدنی آزاد است، اما با این همه حتی در آنجا نیز انسان از محدودیت (به طور کلی) آزاد نیست.
در هیچ شرایطی، او به مرتبه ای برابر با خدا نمی رسد. انسان نسبت به هستی لایتناهی خداوند همیشه محدود باقی می ماند، اگرچه او دیگر از محدودیتهای هستی متناهی خود رنج نمی برد. آنچه اسلام در واقع می خواهد بر آن تأکید کند این است که انسان هرگز به مرتبه ای برابر با خدا نمی رسد. در دین اسلام زمان دقیق فرارسیدن روز نهایی جهان بر هیچ کس جز خداوند معلوم نیست، اما زمانی که این روز واقعا فرا می رسد، با دمیدن صور اعلام خواهد شد. این روز را روز داوری می گویند. در این روز، تمام مردگان از گورهایشان برمی خیزند، ارواحشان با بدنهایشان متحد می شود و فرشتگان آنها را برای رسیدگی نهایی به اعمالشان در دنیا به حضور خداوند می آورند. خداوند به کسانی که اعمال نیکشان بر اعمال بد آنان سنگینی کند، برای پاداش مکانی نزدیک خود در بهشت خواهد داد و کسانی که اعمال بدشان سنگینتر از اعمال نیک آنان باشد تا ابد در آتش دوزخ باقی می مانند. بهشت و دوزخ به گونه ای بسیار زنده در قرآن توصیف می شوند.
بهشت همچون گلستانی سرشار از شادی دوزخ مانند ورطه ای از رنج و آلام وحشتناک بی پایان تصویر می شود. زمانی که پس از داوری نهایی خداوند، شخص به بهشت یا دوزخ می رود، باید از روی پلی به نام «صراط» عبور کند. برای کسانی که مستوجب آتش دوزخند، عبور از آن پل بسان عبور از روی لبه تیز شمشیر می شود و چون نمی توانند از روی آن عبور کنند، به ورطه دوزخ سقوط می کنند. اما برای کسانی که باید از لذات و نعمات بهشتی بهره مند شوند، آن به اندازه کافی عریض می شود و از این رو به آسانی از روی آن عبور کرده، به سمت بهشت می روند. بنابراین بهشت و دوزخ در اسلام به ترتیب جای لذات جاودانه یا رنج و عذاب ابدی برای کسانی است که اعمال نیک یا بد انجام داده اند. مطالب مذکور تصوری از باورهای آخرت شناختی روشن و ساده مسلمانان به ما ارائه می دهد. این باورها به روشنی بر اساس مفهوم کیفر اعمال استوار است. از آخرت شناسی صریح و ساده اسلامی که پیشتر آمد، روشن می شود که سرنوشت انسان در حیات ابدی در بهشت یا دوزخ بر حسب اعمال خوب یا بد او روی زمین تعیین می شود. با این همه به ما کاملا اطمینان داده می شود که آخرتی که انسان باید آرزوی آن را داشته باشد نیل به بهشت است که در آن فرصت می یابد در جوار خدا و فرشتگان در لذت ابدی زندگی کند. در آنجا (بهشت) انسان به شکل روحانی و با بدن جسمانی زندگی می کند. از این رو از محدودیتهای جسمانی و اعمال بدنی آزاد نیست.