یکی از معتقدات اصلی یهود، پاداش و کیفر است و این تنها راه حل وضعیت اسف انگیز ملت یهود است. هر کس علیه ملت اسرائیل به ناحق و از روی ظلم و ستم قیام کند، چنان است که گویی علیه ذات قدوس متبارک قیام کرده است. خداوند باید ملل ستمگر را به خاطر رفتار ظالمانه ای که نسبت به ملت اسرائیل داشته اند، به محاکمه احضار کند. (مخیلتا، ص 139 الف) علاوه بر دادگاهی که روح هر فرد انسان پس از مرگ در آن حضور می یابد و به اعمالش رسیدگی می شود، یک دادگاه نیز برای محاکمه ملتهای ستمگر تشکیل خواهد شد. این واقعه در آغاز دوران ماشیح، هنگامی که عدالت و نیکوکاری و درستی در جهان حکمفرما شود، روی خواهد داد.
برخی آیات دال بر این موضوع
1- خداوند، لشکرها به قضاوت و انصاف متعال خواهد شد. (اشعیاء، 16:5)
2- خداوند، به محاسبه برخاسته، و به جهت داوری قومها ایستاده است. (اشعیاء، 13:3)
3- من نظر می کردم تا که کرسی ها برقرار شدند. (دانیال، 9:7)
4- خداوند را دیدم که بر کسی بلند و عالی نشسته بود. (اشعیاء، 1:6)
5- پادشاهی که بر کرسی داوری می نشیند. (امثال سلیمان، 8:20)
6- کرسی کشورها را واژگون خواهم نمود. (حجی، 22:2)
7- خداوند همراه پیران قوم خود برای قضاوت خواهد آمد. (اشعیاء، 14:3)
توصیفی از صحنه داوری ملتها
در جهان آینده، ذات قدوس متبارک یک طومار از تورات را گرفته و آن را پیش خود می گذارد و می فرماید: «هر کس به آموختن این تورات و انجام فرامین آن مشغول بود، بیاید و پاداش خود را دریافت نماید. بی درنگ همه ملتهای جهان گرد آمده و با بی نظمی پیش می روند. خدا به آنها می فرماید: با بی نظمی به درگاه من می آیید؟! بلکه هر ملت به همراه معلمان و رهبران خود به حضور آید.... همه ملت ها به ترتیب می آیند و پس از سئوال و جواب نومیدانه باز می گردند. سپس همه ملتها به حضور خداوند چنین ادعا خواهند کرد: ای پروردگار عالم آیا تو تورات را به ما دادی و ما آن را قبول نکردیم؟ ولی آنها نمی توانند چنین ادعایی داشته باشند مگر نه اینکه ذات قدوس متبارک تورات را به همه ملت ها پیشنهاد کرد اما جز ملت اسرائیل هیچ کس نپذیرفت؟! عاقبت این محاکمه با محکومیت ملت های کافر و ستمگر و تجلیل و سرافرازی قوم اسرائیل پایان می یابد.» (عوودازارا، 2الف، 3 الف)
روز داوری بزرگ، برای مردم عادی پس از مرگ واقع می شود. نه فقط یهودیان بلکه همگی انسان ها پس از مرگ برای روز حساب فرا خوانده می شوند. در بسیاری از عبارات کلمات «عادلان و نیکوکاران» و «شریران و بدکاران» بدون ذکر مذهب یا ملیت آنان آمده است. در جهان آینده شریران و بدکاران محکوم به دوزخ خواهند شد و علیه ذات قدوس متبارک نالیده، خواهند گفت: ما منتظر نجات قدوس متبارک بودیم و اکنون آیا رواست که چنین سرنوشتی نصیب ما گردد؟ آن گاه ذات قدوس متبارک بدیشان خواهد فرمود: مگر نه اینکه شما وقتی که در جهان روی زمین بودید با همنوعان خود اختلاف و مشاجره داشتید، سخن چینی می کردید، به یکدیگر تهمت می زدید و همه نوع شرارت و بدی از دست شما برمی آمد؟ مگر نه اینکه اهل نزاع بودید و به یکدیگر ظلم و ستم می کردید؟ برای همین مکتوب است: «اینک جملگی شما آتش می افروزید و کمر خود را با جرقه ها و شعله های آتش می بندید.» (اشعیاء، 11:55)
یهود به جهت پذیرش تورات، مسؤولیت سنگین تری بر عهده دارند. همانطور که اطاعت از فرامین تورات و انجام دستورات آن پاداش عظیمی را برای آنان در پی دارد، نافرمانی از اوامر الهی مجازات و عقوبت سختی را برای ایشان خواهد آورد. خداوند، نیکوکاران و بدکاران اسرائیل را داوری خواهد کرد؛ به نیکوکاران اجازه خواهد داد که داخل بهشت شوند و بدکاران را به دوزخ خواهد فرستاد و با نشان دادن جای خالی در بهشت و جهنم به دو گروه، با آنها اتمام حجت خواهد کرد. خداوند بدکاران را در مقابل نیکوکاران و دوزخ را در مقابل بهشت آفریده است. هر انسانی دو سهم در جهان آینده دارد، یکی در بهشت و یکی در دوزخ؛ آنکس که شایسته و نیکوکار است، سهم خویش و سهم هم نوع بدکار خود را در بهشت وارث می شود و آن کس که مجرم و بدکار است، قسمت خویش و قسمت هم نوع نیکوکار خود را در دوزخ به میراث می برد. (حگیگا، 15 الف)
ثبت اعمال
از کلیه اعمال انسان در روزهای زندگی، گزارشی ثبت می شود تا هنگام داوری از آن استفاده کنند و تمام اعمال تو در کتاب نوشته و ثبت می شوند. (مشینا آووت 1:2) در لحظه مرگ، کلیه اعمال آدمی پیش روی او جز به جز ظاهر می شوند و به او می گویند: زیر دفتر ثبت را امضا کن و او امضا می کند و عادلانه بودن حکم را گواهی می کند و می گوید: مرا از روی عدالت و انصاف کامل داوری کرده اید. حتی سخنان اضافی را که میان انسان و همسرش رد و بدل می گردد، در ساعت مرگ برای وی بازگو می کنند. خداوند در جواب اعتراض بدکاران می گوید: من نمی خواستم از روی اعمال شما پرده بردارم، سپس گزارش اعمال آنها را از روی آنچه که ثبت شده است، می خواند و سپس همگی به دوزخ مخلد می شوند. (میدراش تهیلیم، مربوطه به مزمور اول) گناهانی که انسان آنها را با بی اعتنایی مرتکب می شود و ناچیز می پندارند، در روز داوری او را احاطه می کند، گویا در این جهان آنها را زیر پاشنه هایش لگدکوب کرده بود: گناه پاشنه هایم مرا احاطه می کند. (مزامیر، 5:49)
در روز رستاخیز این سئوالات را از آدمی می پرسند: آیا داد و ستد و کار و کسب از روی درستی و امانت بود؟ آیا اوقاتی را برای آموختن تورات تخصیص می دادی؟ آیا وظیفۀ خود را در امر تشکیل خانواده و زاد و ولد به خوبی انجام دادی؟ آیا منتظر ظهور و نجات ماشیح بودی؟ آیا کوشش و جد و جهد می نمودی که از هر مطلب حکمت آمیز، مطلب تازه ای را درک و استنباط کرده، از آن نتیجه بگیری؟ حتی اگر بتواند به تمام این پرسش ها پاسخ مثبت بدهد، با این حال، اگر ترس از خداوند گنجینۀ او باشد (اشعیاء، 6:33) برای او سودمند است و در غیر این صورت سودی عاید او نخواهد شد. (شبات 31 الف)
مکافات جسمانی یا روحانی؟!
چون جسم و جان هر دو در ارتکاب گناهان شریک بوده اند، از این رو با هم تنبیه خواهند شد. جسم و روح هر دو در محکمه عدل الهی داوری می شوند ولی خدا جسم را رها نمود و روح را مورد سرزنش و توبیخ قرار می دهد. خداوند در جواب اعتراض روح می گوید: جسم در دنیا به وجود آمده است و در آنجا موجودات خطا می کنند ولی تو اهل جهان بالا هستی و در آنجا کسی مرتکب خطا نمی شود. به همین جهت من جسم را رها کرده و از تو مواخذه می کنم. (ویقرا ربا، 5:4) عقیده پذیرفته شده به صورت کلی این است که روح بار دیگر به جسم می پیوندد و هر دو با هم داوری می شوند؛طی دوازده ماه پس از مرگ، جسم وجود دارد و روح به بالا رفته و پایین می آید. پس از دوازده ماه، جسم از میان رفته و روح به بالا صعود می کند و دیگر پایین نمی آید. (شبات، 152 ب)
آیا مجازات ابدی است؟
علمای یهود اکراه دارند از اینکه به یک مجازات بی پایان معتقد باشند. هرچند از گفتار یوحان (در براخوت، 28 ب)، می توان ابدی بودن مجازات را استنباط کرد ولی در واقع این گفتار، تباین میان یک فرمانروای نسانی و سلطان سلاطین یعنی خداوند جهان را به حد اعلای خود نشان می دهد. اعتقاد اصلی علمای یهود توسط ربی عقیوا در جملات ذیل آمده است: «مدت زمان داوری و مجازات مردم دوران طوفان نوح، داوری ایوب، داوری و مجازات مصریان، داوری یأجوج و مأجوج در جهان آینده و مدت محاکمه و مجازات ارواح بدکاران در دوزخ دوازده ماه است. ربی یوحانان بن نوری گفت: طول مدت این مجازات هفت هفته است یعنی به اندازۀ مدت زمانی که از عید پسح (فطر) تا عید شاد عوت طول می کشد.» (مشینا عدویوت 10:2)
پیروان مکتب شمای می گویند: «در روز داوری نهایی، مردم به سه گروه تقسیم می شوند: نیکوکاران کامل، بدکاران کامل و اشخاص متوسط الحال: نام نیکوکاران کامل در دفتر حیات ابدی می آید و حکم زندگی جاویدان برای آنان مهم می شود. نام بدکاران کامل بلافاصله برای افتادن به دوزخ ثبت می گردد و حکم مجازات آنان مهیاست، چنانکه مکتوب است: و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خفته اند، بیدار می شوند. اما اینان برای زیستن زندگی جاودانه، و آنان برای تحمل رسوایی ها و ننگ ابدی. (دانیال، 2:12) افراد متوسط الحال به دوزخ می روند (و از تحمل عذابهای آن) فریادها می زنند و سپس از دوزخ برآمده و آزاد می شوند.
چنانکه گفته شده است دسته سوم را به میان آتش خواهم برد و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مانند مصفا ساختن طلا ایشان را مصفا خواهم نمود. آنان نام مرا خواهند خواند و من دعای ایشان را اجابت خواهم کرد. (زکریا، 9:13) تمام آنانی که به دوزخ می افتند از آن بالا می آیند، به جز سه گروه که در جهنم باقی می مانند و هرگز از آن آزاد نمی شوند؛ یکی، کسانی که با زنی شوهردار زنا می کنند، دوم، کسانی که همنوع خود را در میان جمع خجلت می دهند، سوم آنان که نام و عنوان زشت بر روی دیگران می گذارند. (و او را به آن نام می خوانند) (باوامصیعا، 58 ب). نتیجه اینکه عده ای می گویند شخص شریر و بدکار کامل به مجازات ابدی محکوم خواهد شد.
عدۀ دیگر می گویند اعتقاد بالا با رحمت الهی ناسازگار است چون خداوند کثیر الاحسان است (خروج، 6:34) البته گناهکاران باید مجازات شوند، ایشان دوازده ماه رنج می کشند و سپس نابود می شوند زیرا شایستگی ورود به بهشت را ندارند. ارواح افرادی که زیاده از حد شریر و بدکار بوده اند، طی دورانهای بسیار در دوزخ به سر خواهند برد. طی دوران های بسیار، به معنای ابدیت نیست و این مطلب از جملۀ "جهنم تمام خواهد شد"، روشن می گردد. این ارواح پس از رنج بردن در دوزخ معدوم نخواهند شد بلکه به عنوان موجوداتی صاحب عقل و شعور در حالت پشیمانی دائمی به هستی خود ادامه خواهند داد.»
به چگونگی و مکان این مجازاتها، اشاره ای نشده است. اما به نظر می رسد که دیدگاه دیگری نیز در دین یهود درباره زندگی پس از مرگ وجود دارد و آن این است که پس از زنده کردن تمام مردگان در روز جزاء خدا همه آنها را جز شمار اندکی که به دیگران صدمه زده اند، شفا می بخشد. با وجود این روشن نیست که منظور از شفا در اینجا چیست؟ شاید منظور از آن برطرف کردن نقص ها، کاستیها یا امراضی است که فرد در طول زندگیش داشته است. انسانی که با تمام نقص ها و بیماریهایی که در این عالم داشته، به فرمان خدا عمل کرده، هنگامی که پس از مرگ، حیات دوباره می یابد، بلافاصله پس از رستاخیز، خداوند بیماریهایش را شفا می دهد. فقط گروه اندکی که بسیار ناصالح بوده اند از این لطف و رحمت محروم می مانند. اما روشن نیست که آیا شفا دادن، آمرزش را هم شامل می شود یا نه؟ اگر این طور باشد آن گاه مهم اینکه کیفر و مجازات، در ایمان یهود به چه معناست، دشوار خواهد شد و اگر نه، در این صورت انسان قادر نخواهد بود مدلول های کامل مفهوم شفابخشی خداوند را دریابد.
در این دین جهان آینده در زندگی پس از مرگ جهانی است که فقط برای نیکان و پرهیزگاران در نظر گرفته شده است که در آنجا آنان اجازه خواهند یافت برای همیشه در قرب خداوند و فرشتگان در شادی و نعمت زندگی کنند که کم و بیش مانند زندگی در بهشت است. بنابراین به نظر نمی رسد که هیچ گونه تصوری از جهنم در این دیدگاه وجود داشته باشد. بدکاران برای همیشه با مرگ خود نابود می شوند. در واقع به نظر نمی رسد که در خود کتاب مقدس هیچ گونه تصور روشنی از جهنم و بهشت وجود داشته باشد، بلکه این تصور مربوط به تحولی است که بعدها رخ داده است. همانطور که «هرتزبرگ» در کتاب خود «یهودیت» می گوید: «در کتاب مقدس پهنه زندگی انسان همین دنیاست. هیچگونه نظریه ای درباره بهشت و دوزخ وجود ندارد و تنها ایده در حال رشدی از رستاخیز نهایی مردگان در آخر زمان در آن وجود دارد. نظریه رستاخیز در دوران بعد از کتاب مقدس مطرح شد و دیدگاه هنجار، به دیدگاهی تبدیل شد که فریسیان به آن اعتقاد داشتند مبنی بر اینکه رستاخیز مردگان تحقق خواهد یافت. در نتیجه اندیشه داوری درباره فرد در زندگی پس از مرگ بعد از برخاستن از قبر، و انتقال به بهشت یا دوزخ نضج گرفت.»
مطلب پیش به خوبی نشان می دهد که تصور بهشت یا دوزخ در دین یهودی تا حدی مربوط به تحولی متأخر می شود. اشاره روشنی از عقیده به بهشت و دوزخ در کلمات «ربی یوحنان بن زکائی» خطاب به ملاقات کنندگانش به هنگام بیماری، وجود دارد. وقتی آنان به ملاقات ربی بیمار آمدند، او شروع به گریه کرد، در آن وقت ملاقات کنندگان پرسیدند چرا مرد حکیمی مانند او گریه می کند؟ او جواب داد: «اگر در مقابل پادشاهی از نوع انسان حاضر می شدم می گریستم، حتی اگر خشم او، در صورتی که از من خشمگین بود، دائمی نبود؛ اگرچه زندان او (در صورتی که مرا زندانی می کرد) تا ابد مرا در خود نگاه نمی داشت؛ اگرچه نمی توانست مرا به مرگ ابدی محکوم کند و اگرچه می توانستم با سخنان خود و دادن رشوه به او خشم او را فرو نشانم؛ و حالا در پیشگاه شاه شاهان حاضر می شوم، آن قدوس سبوح که حیات و بقا ابدی دارد. اگر او از من عصبانی است، خشم او ابدی است.
اگر مرا زندانی کند، زندانش ابدی است. او می تواند مرا به مرگ ابدی محکوم کند و من نمی توانم خشم او را نه با سخنان خود و نه با رشوه دادن به او فرو نشانم. بعلاوه، دو راه پیش پای من است، یک راه به باغ عدن و یک راه به جهنم. و نمی دانم به کدامین راه هدایت می شوم. در این صورت آیا نباید بگریم؟»
اما نظری در دین یهود وجود دارد که طبق آن دوره ای که افراد شریر در جهنم می مانند تنها دوازده ماه طول می کشد. بنابراین ایمان دین یهود به موضوعات آخرت شناسی خیلی روشن و واضح نیست، با این همه می توان استنباط کرد که دست کم در دوره بعد از کتاب مقدس، آخرت شناسی یهود معمولا ایمان به روز داوری، رستاخیز مردگان، سنجش اعمال انسانها به دست خداوند و فرستادن آنان به بهشت یا جهنم بر طبق میزان یا ترازوی اعمال نیک یا بد آنها بوده است.
ارواح بدکاران به جایگاه خاص مجازات و تصفیه که به زبان عبری «گه هینوم Gahinnom» خوانده می شود، فرود می آیند. روح بهائم را که به پایین به سوی زمین نزول می نماید (جامعه سلیمان، 31) تفسیر: اشاره به ارواح شریران و بدکاران می نماید که پایین، به جهنم فرو می شوند. (قوهلت ربا)
نام های جهنم
جهنم به هفت اسم خوانده شده است که عبارتند از:
1. شئول: sheol (یونس، 2:2)
2. اودن: avaddon به معنای فنا و نابودی (مزامیر، 12:88)
3. شحت: shahat به معنای فساد و هلاکت (مزامیر، 10:16)
4. بور شائون: bor shaon به معنای چاه هلاکت (مزامیر، 2:40)
5. طیط هیاوون: tit hayaven به معنای گل لجن (مزامیر، 2:40)
6. صلماوت: tzalmavet به معنای سایه مرگ (مزامیر، 10:107)
7. ارص هتحتیت: eretz hatahtit به معنای زمین یا جهان زیرین که فقط در تورات منقول است و در کتاب مقدس یاد نشده است.
نام های دیگر
گه هینوم guehinnom به معنای دره های (gue) عمیق که همه به خاطر فساد اخلاق و شهوت رانی (hinnom) به آن فرو می افتند. توفت tophet. (اشعیاء، 33:30)