خداوند در قرآن پس از نهى از رباخوارى، مؤمنان را به سوى تقوا مى خواند که باعث مى شود انسان رستگار گردد و سپس، رباخواران را از آتش جهنم مى ترساند آتشى که براى کافران آماده شده است و این مى رساند که اگر مسلمانى در رباخوارى آنچنان پیش رود که عملا آن را جایز بشمارد و حرام بودن آن را انکار کند، کافر مى شود و مستحق آتشى مى شود که براى کافران آماده شده است: «و اتقوا النار التى أعدت للکافرین؛ بپرهیزید از آتشى که مهیا شده براى کفار.» (آل عمران/ 131) اعداد، از ماده عد است که به معنى جمع و ضبط کردن چیزى است، و به این مناسبت کلمه عدد را به شماره اطلاق مى کنند. و اعداد قرار دادن چیزی است در مقام جمع و ضبط. و ترجمه کردن این کلمه به معنى آماده ساختن به این لحاظ است، نه به معنى مهیا ساختن، زیرا خداوند متعال جهنم و بهشت را مهیا نمى سازد، بلکه مواد حسنات و سیئات را جمع و ضبط مى کند، و مهیا کننده آنها خود انسان است که با نیات و اخلاق و اعمال خود نعمت یا آتش را براى خود مهیا مى سازد. چنانکه در کلاسهاى درس نمره ای که براى محصل مى دهند اثر و جلوه و ظهور فعالیت و کوشش خود محصل است، و محاسبه دقیق همین معنى را اقتضاء مى کند، نه عوض دادن به چیز دیگر.
آرى در جهان ماوراى ماده محاسبات با نفس انسان است، نه با بدن مادى، و بدنى هم که در آنجا هست زاییده روح و تابع است، و از خود استقلالى ندارد. و در نفس انسان همه نیات و صفات و آثار اعمال ثبت و ضبط مى شود، و صدها مرتبه لطیف تر و دقیق تر از نوار ضبط است، زیرا نفس انسان مادى نبوده و مجرد از ماده است. و به طوری که گفتیم اعداد به معنى قرار دادن در مقام جمع و ضبط است، یعنى قرار دادن هر انسانى در موقعیتى که براى او از جهت ضبط سوابق فکرى و عملى در صفحه نفس او موجود است، تا مطابق خصوصیات آنها درجه بندى شده، و نمره داده شود.
از اینجا است که کوچکترین افراط و تفریط و خطایى در مقام محاسبه و رسیدگى به نتائج کوشش و عمل دیده نخواهد شد. و در این جهت فرقى در میان مؤمن و کافر نیست، و از این لحاظ است که در هر دو مورد به کلمه اعدت، تعبیر شده است.
«و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ و گویند: اى واى بر ما! این چه کارنامه اى است که هیچ [کار] کوچک و بزرگى را وانگذاشته مگر این که آن را برشمرده است! و آنان کرده هاى خویش را آماده مى یابند، و پروردگار تو به کسى ظلم نمى کند.» (کهف/ 49)
نار روحانى عبارت است از تیرگى و آلودگى باطن که موجب اضطراب و اختلال و اشتعال در باطن است. و حقیقت نار عبارت است از تموج ذرات شىء. و تعبیر با نار نه با جهنم و غیره، اشاره به تموج و اضطراب و اشتعال باطنى و روحى است که انعکاس خلافها و سیئات است. اضافه بر اینکه، این معنى با تقوى مناسب تر است، زیرا خوددارى از آلودگى و تیرگى قلب براى انسان امر سهل و معلومى است، به خلاف جهنم که حاضر و مشهود نیست.
پس بپرهیزید از نارى که آن *** شد مهیا باز بهر کافران
مسئله
آیا دخول در آتش جهنم خصیصه کفار است و کسانى که در حکم کفار هستند یعنى غیر مؤمن یا فساق از مؤمنین هم داخل جهنم می شوند، بسیارى قائل شدند که آنها هم گرفتار می شوند لذا در مقام توجیه این نوع از آیات برآمدند که اولا و بالذات مهیا بر کفار شده و فساق مؤمنین بالتبع ثانیا و بالعرض، و بعضى گفتند به واسطه ی اکثریت کفار فرموده، بعضی گفته اند تخصیص تهیه ی آتش براى کفار به سبب آن است که آنها در آتش و عذاب مخلدند، به خلاف مؤمنان. بعضی هم می گویند که مبالغه است در تهدید مؤمنان، و اشعار بر آنکه هر کدام اقدام نمایند بر فعل کفار، در حکم آنها داخلند، چنانچه فرموده حضرت پیغمبر (ص) من تشبه بقوم فهو منهم. و بعضى گفتند اثبات شیئى نفى ما عدا نمی کند چنانچه دو آیه بعدتر در باب جنة می فرماید: «أعدت للمتقین؛ براى پرهيزگاران آماده شده است.» (آل عمران/ 133) با اینکه اختصاص به آنها ندارد، لکن بر حسب تحقیق موافق با بسیارى از محققین و مأخوذ از بسیارى از آیات شریفه و طوائفى از اخبار متظافره بلکه متواتره این است که مؤمن فاسق اگر با ایمان از دنیا برود و معاصى موجب زوال ایمانش نشود ولو من حیث الاستحقاق مستحق عذاب هست لکن مسلما مورد عفو و مغفرت و شفاعت خواهد بود.
اما آیات «إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک؛ مسلما خداوند این را که براى او شریک قائل شوند نمى بخشد و آنچه را که فروتر از آن باشد براى هر که بخواهد مى بخشد.» (نساء/ 51) «قل یا عبادی الذین أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا؛ بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید. همانا خداوند، همه گناهان را [با شرایطش] مى آمرزد.» (زمر/ 54) و غیر اینها از آیات.
حال اگر کسی بگوید که خب این آیات بعد از توبه است، می گوییم: اگر مراد بعد از توبه است حتى مشرک هم اگر تائب شد آمرزیده خواهد بود. باز اگر کسی اشکال کند که اگر چنین است چرا می فرماید: «و اتقوا النار التی أعدت للکافرین؛ و از آتشى که براى کافران آماده شده پروا کنید.» در جواب ایشان می گوییم که؛ امر به تقوى از نار براى این است که معاصى قلب را سیاه می کند، ضعف ایمان می آورد و بالاخره موجب زوال آن می شود، بعلاوه مسلما انحطاط درجه می آورد و در عقبات از موت و قبر و برزخ و عقبات قیامت گرفتارى دارد ولو بالاخره به شفاعت نجات یابد.
و اما نقص به أعدت للمتقین مدفوع است به آیه شریفه ی «أعدت للذین آمنوا بالله و رسله؛ براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند.» (حدید/ 21) و باید بگوییم که دوزخ درکاتی دارد؛ آن درکه که کافران را ساخته اند، عاصیان و فاسقان را نساخته اند. و در خبر است که عاصیان این امت را در طبقه اول فرود می آورند، و آنقدر که خداوند بخواهد آنها را عذاب می کنند، آن گاه آنها را بیرون می آورند، زیرا که به مجرد فسق و معصیت بنده کافر نمی شود و جاوید در دوزخ نمی ماند. در ضمن این آیه رد معتزله است که می گویند: هنوز دوزخ را نیافریده اند. و لفظ «اعدت» دلیل بر این است که آفریده اند.
در آیات بعدى مؤمنان را به اطاعت از خدا و پیامبر دعوت مى کند و خاطر نشان مى سازد که اطاعت از خدا و پیامبر باعث مى شود که انسان مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرد. سپس از مؤمنان مى خواهد که با سرعت به سوى دو چیز بشتابند یکى آمرزش و مغفرت الهى و دیگرى بهشت برین که پهناى آن و یا گستره آن مانند آسمانها و زمین است و براى پرهیزگاران آماده شده است و این تعبیر نشان دهنده وسعت و گستردگى فوق العاده بهشت است. منظور از مغفرت که خداوند مؤمنان را به سوى آن مى خواند، ایمان و عمل صالح و انجام تکالیف و پرهیز از معاصى است که باعث نجات انسان از آتش جهنم است و انسان با پیشى گرفتن به سوى این امور خود را از آتش جهنم مى رهاند و به سوى بهشت ره مى گشاید و در جایگاهى قرار مى گیرد که ویژه پرهیزگاران است. ضمنا از ظاهر جمله پایانى این آیه و تعبیر (اعدت للکافرین) که در آیه پیش آمده بود، چنین بر مى آید که بهشت و جهنم هم اکنون آفریده شده اند و در این جهان وجود دارند.