نویسنده ای مسیحی «پسر بودن» مسیح را این گونه تفسیر می کند: «و این "پسر خدا" بودن را ما به اقنوم بودن نسبت می دهیم و نه به جوهر؛ چون جوهر آنها یکی است؛ و نه به زمان وجود؛ چون هر سه اقنوم ازلی هستند؛ و این تمیز در عمل خدا، و نجات است، و از آنجا که اقانیم سه گانه در جوهر یکی هستند علم واحد و اراده واحد و قدرت واحد دارند، و در لاهوت سه عقل یا سه اراده یا سه قدرت نیست؛ پس هرگاه پدر کاری می کند، پسر آن را انجام می دهد و در جوهر منقسم و جدا نیستند.» و دیگری می گوید: «پولس رسول گفت: "وقتی که زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد." از این آیه بر می آید که خداوند پسری داشت، قبل از اینکه از زنی متولد شود، و این پسر کلمه الاهی بود که متولد از او بود، و او با خدا بود از ازل به جوهر ذات و لاهوت، و یوحنا در گفته اش "در ابتدا کلمه بود" به همین اشاره دارد.» و باز دیگری می گوید: «مقصود از "پسر خدا" اظهار تشابه و همگونی در ذات و صفات و در جوهر است، کما اینکه بین پدر و پسر طبیعی چنین همگونی هایی وجود دارد.»
بنابراین «پسر خدا» بودن مسیح در عهد جدید به دو معناست: در نوشته های پولس و یوحنا به معنای همذات بودن با خداست؛ در حالی که در نوشته های دیگر؛ معنایی تشریفی دارد و به معنای انسان مقرب خدا و مانند آن است. اما مسیحیان اغلب دومی را طبق اولی تفسیر می کنند: «ما مسیحیان انکار نمی کنیم که در کتاب مقدس برخی از آیات درباره پسر بودن مسیح وارد شده که به ذهن جاهل می آورد که او پایین تر از پدر است؛ ولیکن هرگاه توجه کنیم، همان طور که در تورات و کتاب انبیاء وارد شده که مسیح دو طبیعت الاهی و بشری دارد، این ما را نسبت به جمع بین پسر بودن ازلی و این آیات از کتاب قادر می سازد. از آنجا که مسیح، هم انسان و هم خداست، به آن چیزی نسبت داده شده که بر ناسوتش صدق می کند، مانند گفته او "از سفر خسته شدم" و گفته او "خدایا، خدایا، چرا مرا ترک کردی" و هیچ یک از اینها دلیل بر ضد لاهوت او نیست... بلکه قصد در کتب وحی، تمیز بین ناسوت و لاهوت است.» این تفسیر در سده های نخست مسیحی مقبول افتاد و در واقع مسیح شناسی «پولس- یوحنا» رسمیت یافت و به این ترتیب، مسیح شناسی اناجیل همنوا به دست فراموشی سپرده شد یا به گونه ای تفسیر گشت.
قرآن در آیات متعددی به شخصیت حضرت مسیح می پردازد. از این آیات دو مطلب به دست می آید: یکی رد مسیح شناسی رایج و رسمی مسیحیت؛ و دیگر مسیح شناسی خاص قرآن.
رد مسیح شناسی رایج مسیحی در قرآن
قرآن درباره رد مسیح شناسی رایج مسیحی می گوید:
1- مسیح خدا نیست: «لقد کفر الذین قالوا إن الله هو المسیح ابن مریم قل فمن یملک من الله شیا إن أراد أن یهلک المسیح ابن مریم و أمه و من فى الأرض جمیعا و لله ملک السماوات و الأرض و ما بینهما یخلق ما یشاء و الله على کل شى ء قدیر؛ به راستی کسانی که می گویند خدا همان مسیح پسر مریم است، کافر شده اند. بگو اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و اهل زمین همه را نابود کند، چه کسی می تواند او را باز دارد؟» (مائده/ 17)
«لقد کفر الذین قالوا إن الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یابنى إسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم إنه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة و مأوئه النار و ما للظلمین من أنصار* قد کفر الذین قالوا إن الله ثالث ثلثة و ما من إلاه إلا إلاه واحد؛ به راستی کسانی که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ حال آنکه مسیح می گفت ای بنی اسرائیل، خداوند را، که پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید؛ که هر کس به خداوند شرک آورد، بهشت را بر او حرام می گرداند و سرانجام او دوزخ است. به راستی کسانی که گفتند خداوند یکی از سه تاست کافر شدند و خدایی جز خداوند یگانه نیست.» (مائده/ 72- 73)
2- مسیح پسر خدا نیست و حتی به صورت تشریفی سزاوار نیست که پسر خدا خوانده شود: «و یهودیان می گویند عزیر پسر خداست و مسیحیان می گویند مسیح پسر خداست. این سخنی است [باطل] که به زبان می آورند.» (مائده/ 72- 73) قطعا یهودیان هیچ کس را به معنای واقعی پسر خدا نمی نامیده اند؛ اما قرآن کاربرد تشریفی این عنوان را نیز مجاز نمی شمارد. همچنین در آیه ای دیگر از یهود و نصارا نقل می کند که آنان خود را پسران خدا شمرده اند. قرآن این عمل آنان را رد می کند و می گوید شما مخلوق خدا هستید. (مائده/ 18) و حال آنکه ایشان قطعا خود را به معنای واقعی پسر خدا نمی دانستند.
ویژگی های اثباتی مسیح قرآن از این قرار است:
1- او بنده خداست: «گفت من بنده خدا هستم.» (مریم/ 30) «مسیح و فرشتگان مقرب هرگز ابا ندارند که بنده خدا باشند و هر کس از پرستش او ابا داشته باشد و کبر بورزد، به زودی همگی آنان را [برای حسابرسی] نزد خویش گرد می آورد.» (نساء/ 172)
2- او مخلوقی از مخلوقات خداست: «شأن عیسی برای خدا چون شأن آدم است که او را از خاک آفرید؛ سپس به او گفت موجود شو، و بی درنگ موجود شد.» (آل عمران/ 59) «مریم گفت پروردگارا، چگونه مرا فرزندی باشد. گفت خداوند بدین سان هر چه را بخواهد می آفریند و چون اراده او به کاری تعلق گرفت به آن می گوید موجود شو و بی درنگ موجود می شود.» (آل عمران/ 47)
3- او پیامبری از پیامبران خداست: «مسیح پسر مریم جز پیامبری نیست که پیش از او هم پیامبرانی آمده بودند.» (مائده/ 75) «جز این نیست که مسیح عیسی ابن مریم پیامبر خداست.» (نساء/ 171) «او (عیسی) گفت... خدا به من کتاب داده و ما پیامبر قرار داده است.» (مریم/ 30) «او (عیسی) پیامبری است به سوی بنی اسرائیل.» (آل عمران/ 48)
4- تولد او معجزه آسا بود: «چنین بود که فرشتگان گفتند ای مریم، خداوند تو را به کلمه خویش که نامش عیسی مسیح فرزند مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است، بشارت می دهد. او در گهواه، و در میان سالی با مردم سخن می گوید و از شیستگان است. (مریم) گفت پروردگارا، چگونه مرا فرزندی باشد حال آنکه دست هیچ بشری به من نرسیده است، گفت خداوند بدینسان هر چه را بخواهد می آفریند.» (آل عمران/ 46)
5- خدا به او معجزاتی داده است: «من از سوی پروردگارتان برای شما معجزه ای آورده ام که از گل برای شما چیزی به هیئت پرنده می سازم و در آن می دمم، و آن به اذن الاهی پرنده می شود، و به اذن الاهی نابینای مادر زاد و پیس را شفا می دهم و مردگان را زنده می کنم و از آنچه می خورید و در خانه هایتان ذخیره می کنید به شما خبر می دهم.» (آل عمران/ 49)
6- او «کلمه الله» است: «جز این نیست که مسیح عیسی ابن مریم کلمه اوست.» (نساء/ 171) «فرشتگان گفتند ای مریم، خداوند تو را به کلمه خویش... بشارت می دهد.» (آل عمران/ 45) مفسران مسلمان می گویند از این جهت عیسی کلمه الله نامیده شده که مستقیما با سخن «موجود شود» خدا به وجود آمده (آل عمران/ 47) و برخی از اسباب عادی را نداشته است؛ پس مقصود از «کلمه» همان «کن = موجود شود» است.
پس بنابر مسیح شناسی قرآن، مسیح یک انسان است و هیچ گونه جنبه الوهی ندارد؛ هر چند از جهاتی با دیگر انسان ها متفاوت است. برای مثال، او بدون پدر متولد شده است؛ اما قرآن می گوید عیسی از این جهت بالاتر از آدم نیست که بدون پدر و مادر خلق شده است. همچنین او معجزات شگفت آوری ارائه کرده است؛ اما سایر پیامبران نیز به اذن خداوند چنین کرده اند. بنابراین باید چنین نتیجه بگیریم که مسیح شناسی عهد قدیم و اناجیل همنوا و قرآن به هم نزدیک است، و اگر تفاوتی نیز به چشم می خورد، تنها در عنوان یا نام گذاری است. در این سه مسیح شناسی، عیسی از مرزهای انسانیت فراتر نمی رود؛ بر خلاف مسیح شناسی پولس و یوحنا که در آن مسیح از این مرز فراتر رفته با خدا همذات و با او برابر می شود. حال اگر بخواهیم مسیح شناسی قرآن را با مسیح شناسی عهد جدید مقایسه کنیم باید بگوییم عهد جدید دو مسیح شناسی دارد؛ یکی از آنها با مسیح شناسی قرآن نزدیک است و دیگری کاملا مغایر با آن است، و قرآن آن را کفر می شمارد.
مسیحیت شناخت حضرت عیسی (ع) الهیات اسلام باورها در قرآن خدا انسان