مسائل اساسی، و شاید اساسی ترین مسئله الاهیات مسیحی «مسیح شناسی» است مسیح چه جایگاهی دارد؟ سرشت او چیست؟ آیا او انسان است یا خدا و یا هر دو؟ نقش او در تثلیث مقدس چیست؟ بحث مسیح شناسی به این سوال ها و سوالات دیگری که در پی اینها مطرح می شود، پاسخ می گوید. عهد قدیم آمدن مسیح را وعده می دهد و یهودیان در انتظار این شخصیت بوده اند. عهد جدید و قرآن نیز از آمدن این موعود خبر می دهند. با این حال شخصیت این موعود در این سه کتاب و در اذهان پیروان آنها بسیار متفاوت است. بنی اسرائیل منتظر انسانی بوده اند که هیچ گونه جنبه الوهی ندارد. شخصیت این موعود در بخش هایی از عهد جدید تقریبا منطبق بر همان مسیح عهد قدیم است؛ اما در بخش های دیگر آن جنبه الاهی یافته است. مسیح قرآن نیز صرفا یک انسان است و هیچ بهره ای از الوهیت ندارد. به هر حال در این تحقیق به مقایسه مسیح و جایگاه او در قرآن و کتب عهدین پرداخته می شود.
مسیح شناسی عهد قدیم
در عهد قدیم درباره این موعود آمده است: «نهالی از تنه یسی [پدر داود] بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت و فهم، و روح مشورت و قوت، و روح معرفت و ترس از خداوند خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رویت چشم خود داوی نخواهد کرد و بر وفق سمع گوش های خوش تنبیه نخواهد نمود؛ بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین را به راستی حکم خواهد نمود. جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لب های خود خواهد کشت.» (اشعیاء 11: 1- 4) از این فقره بر می آید که موعود عهد قدیم موجودی است که بزرگترین مشخصه اش خداترسی است؛ پس بنده خداست نه خدا؛ روح خدا بر او قرار خواهد گرفت؛ پس او یک موجود ازلی نیست. «پسر انسان» عنوان شایعی است که عهد قدیم آن را 108 بار برای این موجود به کار برده است. عنوان «پسر خدا» که در عهد جدید مکرر برای حضرت عیسی به کار می رود، و در بخشی از آن به معنای همذات بودن با خداست، در عهد قدیم به ندرت درباره مسیح به کار رفته و البته قرائنی همراه آنهاست که نشان می دهد این عنوان هرگز معنای الوهیت ندارد. با این حال مسیحیان مدعیند که برخی از فقرات عهد قدیم بر الوهیت مسیح دلالت دارد و البته آنان معترفند که این برداشت، نوعی تفسیر است و هرگز بنی اسرائیل قبل از مسیحیت چنین باوری نداشته اند.
عهد جدید از نظر مسیح شناسی به دو بخش قابل تقسیم است؛ چرا که دو چهره کاملا متفاوت از مسیح ارائه می دهد. نویسنده ای مسیحی می گوید: «عهد جدید دو تصویر مغایر از مسیح را به نمایش می گذارد. در اناجیل همنوا (متی، مرقس و لوقا) بی تردید او یک انسان است. او به واسطه اقتداری که با آن سخن می گفت، قدرت معجزه آسایش، پیشگویی هایی که محقق می ساخت، اعطای روح القدس، اعلام دوستی اش با پدر، تولدش از باکره، و بالاتر از همه، برخاستنش از مردگان، از دیگر انسان ها متمایز بود. اما او یک معلم یهودی است، یک نجار دوره گرد، پسر مریم، همراه با برادران و خواهرانش. در مقابل، انجیل چهارم او را موجودی آسمانی، که به زمین فرود آمده، معرفی می کند؛ کسی که می تواند از "جلالی که نزد پدر قبل از خلقت جهان داشته است" سخن بگوید... تجسد او به صورت ورود به جهان ما دیده می شود، نه به صورت تغییر شکل الوهی به بشری، یا یک آغاز دوباره؛ اما این روشن نشده است که این دیدگاه چگونه با واقعیت های پذیرفته شده تولد و نسبت انسانی او جور در می آید.» درست همین نقد را می توان درباره «مسیح ازلی»، چنان که در رساله های پولس قدیس و رساله به عبرانیان تصویر شده مطرح کرد. همان طور که از این عبارت پیداست، عهد جدید را می توان به لحاظ مسیح شناسی به دو بخش تقسیم کرد. کتاب های عهد جدید، یا مسیح را صرفا یک انسان می دانند، یا او را موجودی ازلی و دارای شأن الوهی به شمار می آورند. سه انجیل نخست، یعنی متی، مرقس و لوقا که به لحاظ یکسانی ساختار و محتوا اناجیل همنوا خوانده می شوند، و نیز کتاب اعمال رسولان و دو رساله منسوب به پطرس و رساله های یعقوب و یهودا و مکاشفه یوحنا، بخش نخست را تشکیل می دهند. انجیل و رساله های یوحنا و رساله های پولس نیز بخش دوم را می سازند. از آنجا که مهمترین قسمت بخش نخست، اناجیل همنوا هستند و نویسنده کتاب اعمال رسولان همان لوقا، یعنی نویسنده انجیل سوم است، و چند رساله دیگر این بخش بسیار کوتاه هستند.
در این بخش مسیح صرفا یک انسان است و هیچ اثری از الوهیت در او وجود ندارد؛ به گونه ای که اگر کسی از بخش دیگر عهد جدید هیچ خبری نداشته باشد و فقط این بخش را مطالعه کند، هرگز الوهیت مسیح، در هیچ مرتبه و درجه ای، به ذهنش خطور نمی کند. البته بسیاری از عالمان الاهیات مسیحی فقراتی از این بخش را به گونه ای تفسیر کرده اند که بعدی فرا انسانی به مسیح می بخشد؛ اما این تفسیرها با تکیه بر بخش دیگر و بر این اساس صورت گرفته اند که کل مجموعه یک کتاب است و یک الاهیات را بیان می کند. ولی اگر کسی از این اصل دست بردارد، و هر بخش را به صورت مجزا در نظر آورد، هرگز نمی تواند بخش نخست را این گونه تفسیر کند.
ابعاد و عناوین عیسی مسیح در اناجیل همنوا
اناجیل همنوا و دیگر قسمت های همگون با آن، مسیح را دارای ابعاد و عنوان هایی معرفی می کنند:
1- طبق این مجموعه او بنده خداست: «اینک بنده من که او را برگزیدم، و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است، روح خود را بر وی خواهم نهاد تا انصاف را بر امت ها اشتهار دهد.» (متی، 12: 18) «خدای اجداد ما بنده خود عیسی را جلال داد.» (اعمال، 3: 13) «برای شما اولا خدا بنده خود عیسی را برخیزانیده فرستاده، تا شما را برکت دهد.» (اعمال، 3: 26) «بنده قدوس تو عیسی که او را مسح کردی.» (اعمال، 4: 27)
2- او مخلوق خداست: «این را می گوید امین و شاهد امین که ابتدای خلقت خداست.» (مکاشفه، 3: 14)
3- او پیامبر خداست. وقتی در شهر خود، جلیل، مورد بی مهری واقع می شود می گوید: «نبی ای بی حرمت نباشد، مگر در وطن و خانه خویش.» (متی 13: 57؛ لوقا 6: 4) همچنین می گوید: «ولیکن می باید امروز و فردا و پس فردا راه روم؛ زیرا محال است نبی ای بیرون از اورشلیم کشته شود.» (لوقا، 13: 23) اطرافیان عیسی نیز او را پیامبر می دانند: «و چون وارد اورشلیم شد، تمام شهر به آشوب آمده می گفتند این کیست؟ آن گروه گفتند این است عیسی، نبی از ناصره جلیل.» (متی، 21: 10-11)
4- او خود را لایق آن نمی داند که صفات خدا را برای خود به کار برد: «ناگاه شخصی آمده، وی را گفت: "ای استاد نیکو، چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟" وی را گفت: از چه سبب مرا نیکو گفتی، و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا.» (متی،10: 17- 18)
5- در این بخش او «پسر خدا» خوانده شده است؛ اما این تنها عنوانی تشریفی است؛ چرا که در هنگام تولد او خبر داده می شود که او بعدها چنین عنوانی خواهد یافت: «فرشته بدو گفت: ای مریم، ترسان مباش؛ زیرا که نزد خدا نعمت یافته ای و اینک حامه شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود، و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود، و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد، و سلطنت او را نهایت نخواهد بود. مریم به فرشته گفت: این چگونه می شود و حال آنکه مردی را نشناخته ام. فرشته در جواب وی گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند. از آن جهت آن مولود مقدس، پسر خدا خوانده خواهد شد.» (لوقا، 1: 30- 35) بنابراین «پسر خدا» خوانده شدن حضرت عیسی عنوانی ازلی نیست؛ بلکه از این جهت که بدون پدر و به قدرت خداوند به وجود آمده است، مردم او را پسر خدا می نامند؛ کما اینکه در همین بخش، وقتی اجداد حضرت عیسی شمرده می شوند هنگامی که به آدم می رسد، او نیز پسر خدا خوانده می شود. این عنوان در بخش دیگر عهد جدید بسیار زیادتر، و البته با معنایی بسیار متفاوت با این بخش، به کار رفته است.
6- عنوان دیگری که در این بخش بسیار درباره مسیح به کار رفته، عنوان «پسر انسان» است. این عنون تنها در اناجیل آمده، و عمده موارد آن در اناجیل همنوا و شمار معدودی نیز در انجیل چهارم به چشم می خورد. در مجموع در اناجیل همنوا 72 بار و در انجیل چهارم 13 بار این عنوان به کار رفته است. نکته جالب در این باره آن است که در اکثریت این موارد در اناجیل، خود حضرت عیسی این عنوان را برای خود به کار برده است؛ در حالی که این نسبت درباره عنوان «پسر خدا» بر عکس است. بنابراین در این بخش از عهد جدید عناوین متعددی برای مسیح به کار رفته که همگی بر انسان بودن او دلالت دارند.
7- از سوی دیگر هیچ مورد در این بخش وجود ندارد که از الوهیت او حکایت کند. البته برخی از عالمان الاهیات مسیحی مواردی را این گونه تفسیر کرده اند مهمترین آنها دو مورد است: «و چون فریسیان جمع بودند عیسی از ایشان پرسیده گفت: درباره مسیح چه گمان می برید، او پسر کیست؟ بدو گفتند پسر داود ایشان را گفت پس چطور داود در روح او را خداوند می خواند، چنان که می گوید: خداوند به خداوند من گفت به دست راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو سازم، پس هرگاه داود او را خداوند می خواند چگونه پسرش می باشد.» (متی 22: 41- 45) گاهی از این فقره، الوهیت مسیح استفاده شده است می گویند از این فقره بر می آید که داود مسیح را خداوند خود می شمرده است نه فرزند خویش. اما در این مقام باید به دو نکته توجه داشت: اول اینکه کلمه خداوند در عهد جدید برای مسیح زیاد به کار رفته و به معنای «ارباب» است و خود این کلمه هیچ دلالتی بر الوهیت ندارد؛ دیگر اینکه عهد جدید نسبت حضرت عیسی را از طریق یوسف نجار به داود می رساند؛ در حالی که پدر واقعی عیسی یوسف نیست. بر این اساس، این گفته داود جلالت شأن مسیح را در نظر وی می رساند، و هرگز به الوهیت عیسی دلالت نمی کند.
نمونه دیگری که گاه از آن «تثلیث»، و در نتیجه الوهیت مسیح، استفاده می شود، از این قرار است: «پس رفته، همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید.» (متی 28: 19) اما در اینجا این سه صرفا در کنار هم به کار رفته اند و این دلالت بر الوهیت نمی کند. در قرآن اطاعت خدا در کنار اطاعت پیامبر و اولوالامر قرار گرفته، در حالی که هیچ مسلمانی تا کنون الوهیت پیامبر را از آن استنباط نکرده است.
در بخش دیگر عهد جدید، یعنی انجیل چهارم و رساله های پولس و یوحنا، وضع به گونه ای دیگر است. در این بخش چنان الوهیت عیسی نمایان و برجسته است که تعابیر مشعر بر انسانیت عیسی در این بخش، حتما در سایه قرار می گیرند و تفسیر و توجیه می شوند.
ابعاد و عناوین عیسی مسیح در انجیل چهارم و رساله های پولس و یوحنا
1- در این بخش مسیح یک موجود ازلی است: «در ابتدا کمله بود و کلمه نزد خدا بود... همان در ابتدا نزد خدا بود.» (یوحنا، 1: 1- 2)
2- او خداست: «کلمه خدا بود.» (یوحنا، 1: 1) «من و پدر، یک هستیم.» (یوحنا، 10: 30) «کسی که مرا دید پدر را دیده است.» (یوحنا، 14: 9) «و یقین کنید پدر در من است و من در او.» (یوحنا، 10: 39) «پس همین فکر در شما باشد که در مسیح عیسی نیز بود، که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردان شد.» (فیلیپیان، 2: 5-7)
3- او خدایی است که جسم گرفته است: «و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.» (یوحنا، 1: 14) «خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.» (یوحنا، 1: 18)
4- او خالق همه چیز است: «همه چیز به واسطه او آفریده شد، و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.» (یوحنا، 1: 3) «زیرا که در او همه چیز آفرینده شد؛ آنچه در آسمان و آنچه در زمین است... همه به وسیله او آفریده شد.» (کولسیان، 1: 16)
5- در این بخش نیز او «پسر خدا» خوانده شده؛ اما با معنایی کاملا متفاوت: «پسر یگانه، که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.» (یوحنا، 1:18) «زیرا خدا جهان را این قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد.» (یوحنا، 3: 16)
6- پس این پسر از قبل بوده است و اوست که خدا را ظاهر می کند و او با خدای پدر هم ذات است: «من و پدر، یک هستیم.» (یوحنا، 10: 13)