فریتهوف شوآن به عنوان سرشناس ترین نماینده مکتب «جاودانگی دین» و فیلسوفی است که در گرایش متافیزیکی شانکارا و افلاطون شهرت دارد. در طول 50 سال گذشته، بیش از 20 کتاب با موضوعات متافیزیک، معنویت و نژادی نوشته است. علاوه بر این، به طور منظم برای مجلات دین شناسی تطبیقی در اروپا و امریکا مقالاتی نگاشته است. آثار شوآن در نوشته های پژوهشی و فلسفی بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفته و تحسین دانشمندان و صاحب نظران این حوزه را برانگیخته است. شوآن در سال 1907 در شهر باسل سوئیس از والدینی آلمانی متولد شد. در جوانی به پاریس رفت و پیش از سفر به آفریقای شمالی، خاور نزدیک و هندوستان، برای ملاقات با دین پژوهان و مشاهده نزدیک فرهنگهای کهن چند سالی سرگرم تحقیق شد.
با آغاز جنگ دوم، دعوت سفر به امریکای غربی را پذیرفت و چند ماهی را در میان سرخ پوستان plain زندگی کرد. او همیشه به آنان علاقه فراوانی داشت. از آنجا که در فرانسه تحصیل کرده بود، آثار علمیش را نیز به زبان فرانسوی نگاشت. ترجمه انگلیسی آثار وی در سال 1953 انجام شد. تی. اس. الیوت درباره اولین کتاب وی، Transcendent Vnity of Religions چنین نوشت: «در زمینه مطالعه تطبیقی دنیای شرقی و غربی، کار تحسین بر انگیزی است. رنه گنون، فیلسوف فرانسوی، و آناندا کوماراسوآمی، شرق شناس و استاد دانشگاه هاروارد، دیدگاه سنت باوری یا جاودان گرایی را در آغاز قرن بیستم مطرح کردند که اساس این دیدگاه برگرفته از تعالیم Sanatana Dharma از پیروان حکمت هندوست.»
این نظریه را آکهارت و افلاطون در دنیای مسیحی مدون کردند که در اسلام نیز به شکل تصوف یافت می شود. هر دینی (مذهبی)، گذشته از معنای ظاهری آن، جنبه ای باطنی نیز دارد که امری ضروری، بنیادین و فراگیر است. چنین دیدگاهی، یکی از مشخصه های آثار شوآن است که علاوه بر آیین های مذهبی، دیدگاه های جذابی درباره تاریخ، علم و هنر ارائه می کند. نخستین رویارویی وی با یک مرابط (marabout) که همراه با چند روستایی سنگالی، برای توضیح درباره فرهنگشان به سوئیس آمده بودند، الهام بخش اصلی نوشته های وی بود. وقتی با وی گفتگو می کرد، آن پیر، روی زمین دایره ای کشید و گفت: «خدا در مرکز قرار دارد و همه راه ها به او منتهی می شوند.»
شوآن در هشتم ژوئن سال 1907 متولد شد، پدرش یک آلمانی الاصل بود، در حالی که مادرش از خانواده ای آلزاسی بود. پدرش ویولون نواز کنسرت بود و در خانه آن ها نه تنها موسیقی، بلکه ادبیات و معنویت نیز وجود داشت. شوآن تا زمان مرگ نابهنگام پدرش، در شهر باسل به مدرسه رفت. بعد از مرگ پدر، مادر به همراه دو پسر نوجوانش، نزد خانواده اش در Mulhause فرانسه بازگشت و به این ترتیب شوآن مجبور شد تابعیت فرانسوی داشته باشد. تحصیل او در دو کشور آلمان و فرانسه سبب شد بر این دو زبان تسلط پیدا کند و از دوره جوانی که در جستجوی حقیقت متافیزیکی بود، به خواندن upanishad و Bhagarad گرایش پیدا کرد.
در مدت زمانی که در Mulhause زندگی می کرد، با آثار فیلسوف و شرق شناس فرانسوی، رنه گنون، آشنا شد و این آشنایی، کشف و شهودهای عقلی وی را قوت بخشید و پشتوانه ای برای اصول متافیزیکی که در جستجویشان بود، فراهم آورد. شوآن پس از یک سال و نیم خدمت در ارتش فرانسه به پاریس عزیمت کرد و در آنجا به عنوان طراح پارچه مشغول به کار شد و همزمان با آن به یادگیری عربی پرداخت. زندگی در پاریس این فرصت را نیز برایش فراهم کرد که خیلی بیشتر از گذشته، با جلوه های گوناگون هنر سنتی روبرو شود، به ویژه جلوه های هنری مشرق زمین که از دوران جوانی علاقه شدیدی به آنها داشت. این دوره آشنایی با دنیاهای سنتی با نخستین دیدار وی از الجزایر در سال 1932 کاملتر شد. پس از این سفر بود که با شیخ احمد العلوی معروف ملاقات کرد. در دومین سفر وی به شمال افریقا در سال 1935، به الجزایر و مغرب رفت و در فاصله سال های 1938 و 1939 به مصر سفر کرد و در آنجا با رنه گنون ملاقات کرد. وی با گنون 20 سال مکاتبه داشت. پس از خدمت در ارتش فرانسه و رهایی از اسارت آلمانی ها، با کسب ملیت سوئیسی، چهل سال در آن کشور زیست. شوآن را بنابر آثارش، پیشرو جنبش سنت گرایی می دانند. در طول سال های اقامت وی در سوئیس، پیوسته از جانب دین پژوهان معروف و اندیشمندان شرق و غرب درخواست های ملاقات دریافت می کرد.
در سال 1949 ازدواج کرد. همسر وی یک سوئیسی- آلمانی بود که در فرانسه تحصیل کرده بود و علاوه بر علاقه مندی به دین و متافیزیک، نقاش خوش ذوقی هم بود. وی به همراه همسرش به بسیاری جاها سفر کرد. در سال های 1959 و 1963، به دعوت دوستان خود در میان سرخ پوستان Crow , sioux به غرب امریکا سفر کرد. این سفرها فرصت مشاهده نزدیک آیین های سنتی سرخ پوستان را برایش فراهم می کرد. در یکی از این مسافرت ها، به همراه همسرش، با تشریفات کامل به خانواده James Eed cloud از قبیله sioux پیوستند. نوشته های شوآن در باره آیین های مذهبی سرخ پوستان و نقاشی های زیبای به یاد ماندنی او از شیوه زندگی آن ها، گواه علاقه خاص وی به دنیای معنوی سرخ پوستان plains است. در دیگر سفرهای خود به اندلس و مغرب رفت و در سال 1968 از خانه مریم مقدس در افسوس دیدار کرد. وی در سال 1980 به اتفاق همسرش به ایالات متحده مهاجرت کردند و تا سال 1998، زمان فوتش، به نوشتن ادامه داد.
دین از منظر شوآن
نوشته های وسیع شوآن، بیش از هر چیز، مربوط به دین است. اما از منظر شوآن دین به آن واقعیت بی سر و تهی که بسیاری از نویسندگان مرتبط با این موضوع آن را دین می نامند، فرو کاسته نمی شود. به عقیده او Religion (دیـن) هـنـوز هـم مـرتـبط با Religio است، یعنی آن چیزی که انسان را با خدا (با اصل نهایی) پیوند می دهد. دین برای شوآن قابل تحویل به مقوله محدود تفکر مدرن راجع به دین، و حتی به بیشتر آنچه امروزه در غرب الهیات قلمداد می شود نیست، چیزی که از دین در این معنی جدا شده و به صورت سایر حوزه های فکر و عمل انسان درآمده، از کیهان و جامعه بشری بیگانه شده، و به گوشه ای از حیات انسان در جهانی که به میزان وسیعی غیر دینی و دنیوی شده رانده شده است. ناگفته پیداست که شوآن از این روند و وضعیت غم انگیزی که دین و مطالعات دینی در غرب مدرن دچارش شده آگاه است، اما این وضعیت را به عنوان یک معیار یا «واقعیتی» نمی پذیرد که باید مثل بسیاری از متفکران دینی مدرن (که حتی پیش از شروع نبرد علیه همه آن چیزهایی که امروزه دین را تهدید می کند، مغلوبش می شوند) بدان چنگ بزند.
مطالعه دین از نظر شوآن
شوآن از مطالعه دین بر پایه هیچ یک از سایر مقولات اندیشه یا رشته های علمی خرسند و علی رغم اینکه از ظهور طوماروار هر دین در تاریخ کاملا آگاهی دارد، مخالف سرسخت تاریخ گرایی یا فروکاستن واقعیت یک دین صرفا به تاریخ آن است. و در حالی که بر نقش و اهمیت محوری ایمان تاکید می ورزد، از تحویل دین به ایمان صرف و بی اعتنایی کامل به عنصر آموزه یا حقیقت به عنوان واقعیتی عینی امتناع می کند. و در عین اینکه بر معنی و منزلت هر پدیده در عالم سنت واقف است، مطالعه دین را به پدیده های منفردی محدود نمی کند که از واقعت کلیشان و عالم قدسی گسترده ای جدا شده اند که در درون آن، پدیده های دینی معنای حقیقیشان را آشکار می کنند و به رغم اینکه از نقش یک جامعه دارای ساختار دینی، سطح بندی و طبقات آن، و عناصر قومی و نژادی در دین کاملا آگاه است، یکسره مخالف فرو کاستن دین به عوامل جامعه شناختی آن است.
در صورتی که استاد رشته روانشناسی دینی است و مطالبی روشنگر درباره تحولاتی نگاشته که زندگی دینی و معنوی در روح کسانی که چنین زندگی را دنبال می کنند، به وجود آورده، میان امور معنوی و روانی به صورت روشن و مقوله ای، تمایز می افکند و از کسانی که دین را به روانشناسی دین تنزل می دهند، به شدت انتقاد می کند. می توان رهیافت او را به مطالعه دین چنین بیان کرد که دین، واقعیت مبنایی و اصلی وجود انسان است و اگرچه با همه مقولات و حوزه های اندیشه و عمل آدمی ارتباط دارد نباید آن را به هیچ یک از مقولات دیگر تحویل کرد. در واقع یکی از دلایل عمده اینکه شوآن در محافل مرتبط با مطالعات دینی در دنیای مدرن تا این حد مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفته، این است که از نظر بیشتر آنها، او دین را بسیار جدی می گیرد، در صورتی که بسیاری از اندیشمندان و متألهان دینی مدرن، اگرچه وانمود می کنند که به دیـن پـژوهی یا اندیشیدن درباره مقولات الهیاتی و کلامی اشتغال دارند، در عالمی فعالیت می کنند که در آن نور دین از قبل به ضعف و تیرگی گراییده است.
روبرویی با عالم عقلی و معنوی که در آن دین بار دیگر مانند خورشیدی جهان افروز بر همه چیز نور می افکند و همه چیز را نظم و نظام مــی بـخـشـد، چـنـان تـجـربـه جـسـورانـه و هیبت انگیزی است که تنها عده اندکی می خواهند آن را تجربه کنند. نور درخشنده دین، برای آنان که به تیرگی و ظلمت خو کرده اند، کور کننده است. وقتی به مطالعه دین بر حسب مقولات غیر دینی می پردازند، می خواهند به گونه ای عمل کنند که انگار چنین عالمی وجود ندارد. می خواهند دین را بر حسب مفاهیم انتزاعی تا حد امکان تهی شده از همه محتوای مقدس بررسی کنند، نه اینکه وارد آتشی شوند که تمام هستی آدمی را شعله ور می کند.
غـفـلت از نوشته های شوآن در محافل دانشگاهی و غیر دانشگاهی مربوط به دین (که البته استثناهای قابل توجهی دارد) دقیقا بدین سبب است که این نوشته ها چنان ارتباط جدی با دین دارند که کسی نمی تواند وجودشان را تصدیق کند و چالش آنها را جد ی بگیرد بدون آنکه ارتباط خالی از شور و علاقه خود را نسبت به عالم دینی تغییر دهـــد، دنـیــای شـکــاکــانــه و دنـیــوی و غیر دینی شده انسان مدرن را زیر سؤال نبرد و دنیای مبتنی بر یقین دینی را (در عین اینکه صاحب بیشترین جدیت و انضباط عقلی است) جایگزین آن نکند. اگر بالاخره امروزه پس از چنین غفلت طولانی نسبت به نوشته های شوآن، علاقه فراوانی به آثارش پیدا شده، بدین سبب است که بسیاری از افرادی که دارای هوش و فراست لازم هستند، از راه حلهای ناقص و نیمه تمام خسته شده اند و می خواهند با چالش نوشته هایش، با هر نتیجه ای که برای زندگی عقلی و معنی شان داشته باشد، روبرو شوند.
این بدین سبب است که بسیاری از آدمـهـای هـوشـمـنـد و عـاقـلـی کـه جذب دیـن پـژوهـی شـده انـد دیـگر با فروکاستن دین پژوهی به تاریخ، یا پدیدارشناسی یا جـامـعـه شـنـاسـی دیـن خـرسـند نمی شوند. نمی توان نوشته های شوآن را درباره دین مطالعه کرد و دین و طبیعت دینی انسان را جدی نگرفت و بدین وسیله رهیافتی نسبت به کل واقعیت دین نپروراند؛ رهیافتی متفاوت با آنچه بیشتر انسانهای مدرن امروزه نه تنها در طول تحصیلشان بلکه همچنین در بسیاری موارد، توسط متالهان و فلاسفه و متفکران دینی اجتماع دینیشان با آنها روبرو می شوند.
شوآن دلمشغول مطالعه دین و ادیان است و حقیقت دین به معنای دقیق کلمه و نسبت میان دین های بسیاری که وجود دارند و داشته اند، در مقیاس جهانی، نیز مورد توجه و اقـبـال جـدی اوسـت. در واقـع این دو دلمشغولی از نظر او، مرتبط با یکدیگرند زیرا شوآن برای دنیایی می نویسد که در آن سفر در طول سر حدات دینی از قبل به یک واقعیت عمیق تبدیل شده و در آن، مطالعه ادیان، برای بسیاری از افراد به نحوی بر پیوندشان با دین و فهمشان از آن، اثر می گذارد. شوآن در عین حال که تنوع ادیان را می پذیرد و در واقع به عمیق ترین معنا برای آن احترام قائل است و آن را حاصل مشیت الهی می داند، بر وحدت درونی این تنوع و بر معنی و جایگاه دینی آن نیز تأکید می ورزد، او به کرات، در خصوص این مسائل مطلب نوشته که چگونه هر دینی، دین است، اینکه چرا زیستن کامل طبق هر دینی به معنای زیستن طبق دین به ماهودین، و بنابراین به یک معنی طبق همه ادیان است، اینکه چگونه هر دنیای دینی، برای کسانی که در آن زندگی می کنند مطلق است و مع الوصف فقط حقیقت مطلق (که فراتر از همه مظاهر و تجلیات جزئی است) به معنای دقیق کلمه مطلق است، اینکه چگونه خورشید هر جهان دینی برای آن جهان خورشید است در حالی که فی الواقع ستاره ای در آن سپهر معنوی است که بیکرانگی الهی را به شکل رمزی و نمادین متجلی می کند. شوآن بر نبوغ و اصالت معنوی، به معنای اصطلاحی کلمه یعنی مرتبط با اصل هر دین، به همراه تمدن، ساختار اجتماعی، هنر و فرهنگی که به وجود می آورد، تاکید می ورزد.
دین جاویدان از نظر شوآن
او همچنین از دین جاویدان، یا دین خالده که آن را دین قلب هم می خواند با تاکید سخن می گوید، چیزی که در مرکز هر دین خاص و نیز در مرکز و جوهر وجود انسان جای دارد. اگر انسان قادر بود به مرکز وجود خویش نفوذ کند و به ملک درون راه یابد، به دین خالده یا جاویدانی که در مرکز ادیان وحیانی قرار دارد، می رسید. اما به سبب هبوط انسان و اثرات آن بر روح وی، فی الواقع وصول به قلب امکان پذیر نیست مگر به مدد فضل و عنایتی که از آن مظاهر و تجلیات عینی لوگوس (عقل) الهی که همان ادیان و حیانی اند، نشات مــی گـیــرد. تــاکـیـد بـر دیـن جـاویـدان و جـهـان شـمول قلب، که فاصله بسیار با مخدوش کردن یا تنز ل دادن اهمیت و معنای سنتهای دینی نوع بشر دارد، تاکیدی است بر اصل الهی، ویژگی مقدس و ضرورت مطلق آنها برای طبیعت آدمی در میسر ساختن وصول به آن دین جاویدانی که در مرکز همه ادیان قرار دارد. کاربرد کلمه دین توسط شوآن، و بسط و گـسترش مرزهای معنی آن به فراسوی محدودیتهایی که خوانندگان مدرن بنابر عادت برای آن قائل می شوند، را می توان با عطف توجه به کلمه «سنت» بهتر فهمید.
سنت، مفهوم کلیدی دیگری است که شوآن اغلب در آثارش، معمولا در پیوند نزدیک با اصـطـلاح دیـن از آن اسـتـفـاده مـی کند. نوشته های شوآن را در واقع قبل از هر چیز دیگری می توان سنتی دانست. او خودش را یک «متفکر» دینی و متافیزیکدانی سنتی می شمارد، اگر چنین اصطلاح مدرنی (یعنی متفکر) را بتوان به بستر دینی انتقال داد. بنابراین، اگر بتوانیم معنی سنت را آن گونه که وی و سایر نویسندگان این مکتب آن را به کار می برند، بفهمیم، خواهیم توانست بصیرت عمیقی نسبت به طبیعت نوشته ها و جهان نگری اش کسب کنیم. سنت، آن طور که شوآن و قبل از وی استادانی چون رنه گنون و آنانداکوماراسوآمی آن را به کار می بردند، نه عرف است و نه عادت. سنت صرفا آن چیزی هم نیست که در دوره ای از تاریخ یک تمدن خاص مورد اعتقاد بوده و به آن عمل می شده است. بلکه سنت، حقیقتی فوق صوری است. از این رو، تعریف کامل آن از طریق تعیین حدود غیر ممکن است.
سنت همه آن چیزهایی است که اصلشان در سپهر الهی است، در وحی به عامترین معنای آن، به علاوه پدیدار شدنش در بستر زمانی- مکانی خاصی که توسط سرچشمه ای که سنت از آن نشأت گرفته، تعیین شده است سنت نه فقط بر این حقیقت اصل و مبداء آسمانی اطلاق می شود، بلکه در قلمروهای مختلفی مانند حقوق و هنر، روشهای مراقبه و درون نگری و نحوه آماده کاشت شدن و پرورش باغ نیز مصداق عینی دارد. بنابراین، نه فقط در نسبت با مابعدالطبیعه و دین چنین کاربردی از این اصطلاح وجود دارد، بلکه در مورد هنر سنتی، ساختار اجتماعی سنتی و علوم سنتی نیز چنین کاربردی وجود دارد.
به تعبیر یکی از شارحان معروف دیدگاه سنتی مارکوپالیس به زودی بر خوانندگان معلوم خواهد شد که از سنت چیزی بیش از عرف و رسوم دیرپا مراد است، حتی اگر کاربرد متداول، گرایش به آن داشته باشد که آن را بدین نحو محدود و مقید کـنـد. در ایـنـجا، این کلمه همان معنی متعالیش را دارد، که معنی و دلالت عادی آن را هم می رساند، هر چند هیچ تلاشی برای جای دادن آن در یک مجموعه خاص مفاهیم صورت نگرفته چون سنت در ذات خود بی صورت و فوق شخصی است، از تعریف دقیق بر حسب سخن یا اندیشه بشری نیز می گریزد. همه آنچه به نحو مفیدی عجالتا راجع به آن می توان گفت این است که هر جا یک سنت کامل وجود داشته باشد حضور چهار چیز لازم می آید: سرچشمه الهام یا به تعبیر عینی تر و مشخص تر ولی؛ فیض و برکت جاری که از آن سرچشمه نشات می گیرد و بدون وقفه در بسترهای متعدد سریان می یابد؛ یک طریق «اثبات و تحقق» که چون خالصانه پیروی شود آدمی را به مقامات متعالی ای راهنمایی می کند که قادر خواهد بود حقایقی را که وی انتقال می دهد «به فعلیت برساند»؛ و بالاخره تجسم صوری سـنـت در آموزه ها، هنرها، علوم و سایر عناصری که توامان ویژگیهای یک تمدن متعارف را تعیین می کنند.
اثر تام و تمام اصطلاح «سنت» هنگامی معلوم می شود که با همه آنچه در بیرون از شمول آن قرار دارد، یعنی دنیای مدرن که در آن واحد به معنی زمانی، مدرن است و در طبیعتش ضد سنتی است، مقایسه شود.
تمایز امر سنتی و امر مدرن از نظر نویسندگان سنتی
نویسندگان سنتی بین امر سنتی و امر مدرن نه فقط به سبب وجود دوره خاصی از تاریخ که در آن پاره ای طرحهای اندیشه یا صور هنر دست بر قضا رواج پیدا کرد، بلکه به سـبب طبیعت طرحها و صور آنها تمایز می نهند. بنابراین سنتی صرفا به معنی باستانی و قرون وسطایی یا قدیمی، و مدرن به معنی مابعد قرون وسطایی و جدید نیست. چنین نیست که همه آنچه قدیمی است سنتی است. هنر و فلسفه قدیم یونانی رومی یک نمونه آن است. و نه همه آنچه جدید یا مابعد قرون وسطایی است مدرن است مثل شعرهای آنجلس سیلسیوس یا نقاشیهای ناواهو سند. به همین دلیل است که در درون این دیدگاه تمایز روشنی بین مدرن و معاصر نهاده شده است. می توان معاصر بود و با وجود این، با همه آنچه دنیای مدرن را فی نفسه شکل می دهد و آن را از همه امور سنتی و از دیدگاه شوآن و کسانی که قائل به دیدگاه او هستند، متمایز می سازد مخالفت ورزید.
تاکید بر اصطلاح مهم و تعیین کننده سنت برای فراهم آوردن ابزاری است که توسط آن می توان حقیقت را از خطا، یعنی هر آنچه از سپهر الهی و مطابق با طبیعت روحانی انسان است از اموری که فقط منشاء بشری دارند و مبتنی بر نفی امور مافوق بشری هستند و به سبب همین محدودیت نهایتا مادون بشریند، متمایز و مشخص ساخت. غفلت از معنای سنت برابر است با نادیده گرفتن محوریت دلمشغولی به حق در نوشته های شوآن و کسانی که متعلق به مکتب سنتیند.
کنار نهادن این مفهوم اساسی برای آنکه از شائبه توهین به هواداران مختلف مدرنیسم پرهیز شود، به معنای مجبور شدن به مواجهه با جنگل خطرناک پریشانی و بی نظمی است که مشخصه دنیای مدرن است؛ دنیایی عاری از نور بـصـیـرتـی کـه می تواند انسان را از گم گشتگی و نهایتا بلعیده شدن توسط درندگانی که در این جنگل کمین کرده اند، نجات دهد. پیامد نفی سنت نمی تواند چیزی جز ضعیف شدن اراده برای شناخت حقیقت و تقر ب به آن باشد. نفی سنت، اگر به خطای محض و نفوذ امور دنیوی و غیر دینی به قلمرو امور مقدس منتهی نشود، جز به نیمه حقایق نمی انجامد. امتناع از پذیرفتن مقوله سنت و اهمیت و معنای امر سنتی، در حکم خلع سلاح در برابر خطرات امور ضد سنتی است که زندگی و تفکر دینی انسان غربی را از رنسانس به بعد و زندگی و تفکر انسان شرقی را از قرن اخیر خشک و پژمرده کرده و اکنون نیز تهدیدی در تباه کردن دین از درون است.
بنابراین برای فهم عمیق پیام شوآن، رسیدن به شناخت روشنی از معنی اصطلاح سنتی و مصادیق آن ضروری است. شاید هیچ مفهوم دیگری به این اندازه برای درک و فهم نوشته های او تعیین کننده و مهم نباشد. شوآن اول و قبل از هر چیز یک شارح و مفسر تعالیم سنتی است و می خواهد به این عنوان شناخته شود. هم شرح و ایضاح وی از دین، مابعدالطبیعه، هنر و جز اینها و هم نقد و انتقاد او از دنیای مدرن و نابهنجاریها و نقایص آن، بر پایه معنای سنت استوار است. شوآن نه فقط درباره وجوه متفاوت امور انـسـانـی و الـهـی در پـرتـو سنت مطلب مـی نـویـسـد، بـلـکـه فـلـسـفـه، هنر، علم، ساختارهای اجتماعی و سایر اندیشه ها و اعمال مرتبط با وجود انسان را در پرتو آن حقیقتی که همه سنت ها تجلیات آن هستند، مورد نقادی قرار می دهد. شوآن در هر آنچه در مقام شارح و مفسر حق و منتقد خطا می نویسد، سنتی است.