روایت های دیگر از صلیب مسیح
در سنت مسیحی روایت دیگری نیز از صلیب مسیح وجود دارد که البته بدنه اصلی مسیحیت با آن مخالف بوده است. درباره جماعتی از گنوسی ها، (گروهی که جسم و ماده را پلید می دانستند و در نتیجه جسم مسیح را جسم واقعی نمی دانستند) نقل شده است که آنان معتقد بودند شمعون قیروانی، همان کسی که صلیب مسیح را حمل کرد، به جای مسیح مصلوب شد. ایرنئوس از اینان نقل می کند که شمعون اشتباها به صلیب کشیده شد، ولی شکلش توسط مسیح تغییر کرد تا مردم تصور کنند که او همان عیسی است و عیسی خودش به شکل شمعون در آمده و ایستاده بود و آنان را استهزا می کرد. سپس به سوی کسی که او را فرستاده بود صعود کرد.
روایت انجیل برنابا
روایت دیگر از ماجرای صلیب از آن کتابی است که به انجیل برنابا معروف است. مسیحیان هیچ اعتقادی به این انجیل ندارند و آن را مجعول می دانند. آنان می گویند این کتاب چند قرن پیش (قرن 16 یا 14 میلادی) توسط یک مسیحی تازه مسلمان جعل شده و نویسنده تلاش کرده است که روایتی از ماجرا ارائه دهد که با دین جدیدش سازگار باشد. به هر حال نسخه خطی این کتاب به زبان ایتالیایی جدید است و در آثار قدیمی و مربوط به سده های نخست، اثری از این کتاب نیست. به هر حال روایت این کتاب این گونه است که یهودای اسخریوطی به عیسی خیانت می کند و می خواهد او را تحویل دهد. اما در همین موقع عیسی به آسمان برده می شود و قیافه و لهجه یهودای اسخریوطی مانند عیسی می شود. یهودا را به جای عیسی دستگیر می کنند. او هر چه می گوید که من یهودا هستم، کسی به سخن او گوش نمی دهد. او از ترس مرگ کارهای جنون آمیز انجام می دهد. همه یقین دارند که او همان عیسی است به همین دلیل می گویند که عیسی دروغ می گفته و به همین دلیل است که از ترس مرگ این اعمال را انجام می دهد.
او را به صلیب می کشند، و عده زیادی از پیروان عیسی از ایمان خود دست برمی دارند و معتقد می شوند که عیسی یک پیامبر دروغین بوده و معجزات او سحر بوده است. یهودا را به خاک می سپارند؛ اما برخی از پیروان بی ایمان جنازه او را می دزدند و می گویند او زنده شده است. چندی بعد عیسای واقعی بر مادرش و برخی از شاگردان ظاهر می شود و داستان را می گوید. از او می پرسند که «پس چرا خدا ما را به اشتباه انداخت و آزار داد؟» جواب می دهد: «برای اینکه شما به من دلبستگی زمینی پیدا کرده بودید.» می پرسند: «با آنچه رخ داد آبروی تو نزد بسیاری از مردم رفت؟» عیسی در پاسخ می گوید: «با اینکه من گناهی نداشتم، اما چون مردم مرا خدا یا پسر خدا می خواندند، خدا می خواست من در چشمان مردم خفیف شوم.» (انجیل برنابا، فصل های 214ـ220)
همان طور که از پایان این نقل پیداست برای خود نویسنده نیز این سؤال مطرح بوده است که چرا خدا باید قیافه کس دیگری را تغییر دهد تا به جای عیسی مصلوب شود؟ اما به نظر می رسد که پاسخ های خود او به هیچ وجه قانع کننده نیستند. اینکه چون پیروان عیسی به او دلبستگی زمینی پیدا کرده بودند و یا اینکه دیگرانی عیسی را پسر خدا یا خدا خوانده بودند، خدا قیافه شخص دیگری را مانند مسیح کند تا به صلیب رود پذیرفتنی نیست. انجیل برنابا می گوید که عده زیادی از کسانی که ایمان آورده بودند ایمان خود را از دست دادند. آیا این افراد با آنچه دیدند حق نداشتند که عیسی را یک پیامبر دروغین بخوانند؟ دشمنان او یقین کردند که عیسی یک شیاد بوده است. آیا با آنچه شاهدش بودند این یقین آنان به جا نبوده است؟ آیا می توان از این عمل خدا دفاع کرد؟ آیا این عمل با حکمت الاهی سازگاری دارد؟ خدا پایان زندگی پیامبری را معجزه آسا به گونه ای گرداند که همگان، به حق، در رسالت او شک کنند و بلکه یقین به بطلان آن کنند؟ به نظر می رسد این روایت خردستیز است و پذیرفتنی نیست.
در قرآن مجید در دو فقره به پایان زندگی زمینی عیسی اشاره شده است. بنابر ظاهر یکی از این دو مورد، آنچه در اناجیل رسمی مسیحی درباره پایان زندگی زمینی عیسی نقل شده است مطابق واقع نیست و در واقع حادثه ای به نام صلیب برای عیسی رخ نداده است.
سوره نساء آیات 156 تا 159
خداوند می فرماید: «بلکه خدا به خاطر کفرشان (یهودیان) بر دلهایشان مهر زده و در نتیجه جز شماری اندک از ایشان ایمان نمی آورند. و نیز به سزای کفرشان و آن تهمت بزرگی که به مریم زدند، و گفته ایشان که: «ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم»، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروی می کنند، و یقینا او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا توانا و حکیم است. و از اهل کتاب، کسی نیست مگر آنکه پیش از مرگ او حتما به او ایمان می آورد، و روز قیامت او بر آنان شاهد خواهد بود.» (نساء/ 156- 159)
در این آیات سخن از این است که یهودیان گفته اند ما عیسی مسیح را کشتیم. ولی قرآن با رد ادعای آنان، می گوید که «او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و خدا او را به سوی خود بالا برد.» آنچه از خود این آیه برمی آید این است که عیسی به صلیب کشیده نشده است و یهودیان اشتباه کرده اند. اما اینکه جزئیات حادثه چگونه بوده است و به چه صورت امر بر یهودیان مشتبه شد، از این آیات چیزی برنمی آید و هر آنچه در این باره گفته شده یا با استفاده از روایات است و یا احتمالاتی است که مفسران مطرح کرده اند. بنابراین هر سخنی در این باره قابل چون و چرا و بحث است.
برای نمونه برخی از مفسران در تفسیر عبارت «شبه لهم» به روایت انجیل برنابا اشاره کرده اند، که همان طور که گذشت روایتی خردستیز و بی اساس است. تفسیر این آیه قرآن با انجیل بی اساس برنابا ظلم واضح به قرآن است. البته عده ای از مفسران و همچنین برخی روایات، ماجرایی شبیه به ماجرای نقل شده در انجیل برنابا را بیان کرده اند و این قول که قیافه شخص دیگری، شبیه عیسی شد و به صلیب کشیده شد اجمالا در بین اقوال دیده می شود، ولی این اقوال با روایت انجیل برنابا تفاوت هایی دارند و هیچ بیانی به ناروایی روایت انجیل برنابا نیست. برای مثال، در روایتی آمده است که عیسی به حواریان گفت که چه کسی حاضر است جان خود را در راه من فدا کند و یکی از حواریان جوان اعلام آمادگی کرد و شبیه عیسی گردید و به قتل رسید. این روایت هرگز مشکلات روایت انجیل برنابا را ندارد؛ زیرا آن حواری با رضایت خود تسلیم شده است؛ پس کارهای جنون آمیز (آن گونه که انجیل برنابا به یهودای اسخریوطی نسبت داده است) انجام نمی دهد و در نتیجه ایمان مردم به عیسی حفظ می شود. هرچند طبق این روایت باید گفت غیر از حواریان عیسی، کسانی که ماجرا را از دور می دیدند، چه یهودیان و چه دیگران، همان چیزی را دیده اند که سنت مسیحی نقل کرده است و در این رابطه دروغ نقل نکرده اند، بلکه اشتباه کرده اند و این همان چیزی است که قرآن مجید می گوید.
اما این پرسش باقی می ماند که چه نیازی بود فرد دیگری شبیه عیسی (که قرار بود فورا به آسمان برده شود) شده، و به صلیب کشیده شود. اگر قرار بود معجزه ای صورت گیرد، این معجزه چه ترجیحی بر معجزه منقول در اناجیل دارد که طبق آن عیسی به صلیب کشیده شد، اما سپس زنده گشت. خصوصا که بسیاری، چه از موافقان و چه از مخالفان، این را می دیدند که عیسی بود که به صلیب کشیده شد. به هر حال این روایت حتی اگر ما وجه ترجیح این صورت را ندانیم باز هم خردستیز نیست و خردگریز است و نمی توان آن را رد کرد؛ اما نکته مهم این است که دلیل قطعی برای آن نیست.
مفسری دیگر می گوید در این مسئله سه قول وجود دارد، یکی اینکه همه حواریان مانند عیسی شدند و عیسی از آنان خواست که یک نفر خود را فدا کند. یکی پذیرفت و به صلیب کشیده شد و عیسی بالا برده شد. قول دوم این است که همه حواریان مانند عیسی شدند و دشمنان یکی از آنان را دستگیر کردند و به جای عیسی به صلیب کشیدند. قول سوم این است که قیافه کسی عوض نشد، اما آنان یک نفر را گرفتند و به جای عیسی به صلیب کشیدند و چون فاصله زیاد بود مردم گمان کردند که همان عیسی است.
در تأیید قول سوم شاهدی وجود دارد. از اناجیل نقل شد که یهودیان عیسی را پس از دستگیری به رومیان تحویل دادند و اصرار کردند که او به صلیب کشیده شود. اما فرماندار رومی عیسی را بی گناه می دانست و از این کار اکراه داشت و می خواست او را آزاد کند. چه بسا فرماندار فرد دیگری را به صلیب کشیده باشد و یهودیان که ماجرا را از دور نظاره می کردند گمان کرده اند که فرد مصلوب، عیسی است. به هر حال همان طور که از نقل های فوق نیز پیداست، هرچند در سنت اسلامی اصل این مطلب پذیرفته شده است که مطابق قرآن مجید عیسی به صلیب کشیده نشده و امر بر یهودیان مشتبه شده است، اما درباره اینکه این اشتباه به چه صورت بوده است اقوال زیادی وجود دارد و نمی توان یک قول خاص را به سنت اسلامی نسبت داد. البته مسلم است که روایت انجیل برنابا را نمی توان به قرآن و سنت اسلامی نسبت داد. همه بیان هایی که از سنت اسلامی در مورد این ماجرا نقل شد، خردگریزند و نه خردستیز، هرچند در رابطه با برخی از این بیان ها سؤال هایی مطرح است.
نکته دیگری که این آیات بیان کرده اند این است که خدا عیسی را به سوی خود بالا برد و او زنده است و اینکه اهل کتاب قبل از مرگش به او ایمان می آورند. از این قسمت اخیر برخی از مفسران بازگشت دوباره مسیح را استفاده کرده اند. اما اینکه خدا او را چگونه و به چه صورت بالا برد را در ذیل آیه دیگری که به پایان زندگی زمینی عیسی مربوط است بررسی می کنیم: «هنگامی که خدا گفت ای عیسی من برگیرنده تو و بالابرنده تو به سوی خود و پاک کننده تو از کسانی که کفر ورزیده اند هستم.» (آل عمران/ 55)
سخن مهم در این آیه این است که مقصود از «متوفیک» (که قبل از بالا بردن عیسی واقع شده است) چیست؟ واژه «توفی» به معنای گرفتن شیء به طور کامل است و به همین جهت در قرآن به معنای «میراندن» به کار رفته است: «الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند.» (زمر/ 42) «قل یتوفاکم ملک الموت؛ بگو فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده.» (سجده/ 11) بنابراین متبادر از آیه مذکور این است که «ما میراننده و بالا برنده تو به مکانی رفیع هستیم.»
دیدگاه برخی مفسران
صاحب تفسیر روض الجنان پس از نقل سخن ابن عباس مبنی بر اینکه مقصود از «متوفیک» همان میراندن است و دلیل آن آیه «قل یتوفیکم ملک الموت» است، می گوید: «همین قول به حقیقت نزدیک تر است و به ظاهر لایق تر، و در آیه دو تأویل است یکی اینکه عیسی سه ساعت مرد و زنده شد و به آسمان برده شد و تأویل دیگر قول مسیحیان است که هفت ساعت مرد و زنده شد.» شریف لاهیجی نیز همین قول را به برخی نسبت می دهد. شیخ طوسی می گوید در تفسیر «متوفیک» سه قول مطرح است یکی اینکه تو را از زمین (بدون موت) برگرفتیم و به آسمان بردیم. قول دیگر این است که عیسی یک روز وفات یافت و بعد زنده شد و قول سوم این است که در آیه تقدیم و تأخیر است، یعنی اول باید «رافعک» باشد و بعد «متوفیک». روشن است که قول سوم به دنبال آن است که با آیه «ماقتلوه و ماصلبوه» تعارض نداشته باشد. صاحب تفسیر بیان السعاده نیز سه قول را نقل می کند که یکی از آنها موت است و درباره آن دو قول است یکی اینکه سه ساعت مرد و زنده شد و قول دوم همان قول مسیحیان است که به صلیب کشیده شد و دفن شد و زنده شد. بنابر احتمال دوم باید آیه «ماصلبوه» را تأویل کرد.
صاحب تفسیر المیزان تلاش می کند که «متوفیک» را به معنای دیگری غیر از میراندن بگیرد؛ البته تلاش ایشان، همان طور که خود ایشان نیز اشاره کرده اند بیشتر برای هماهنگ کردن این آیه با آیه «ماصلبوه» است و در پایان می گوید که آیه صریح نیست. به نظر می رسد که حق با مفسر اول باشد؛ یعنی متبادر از آیه این است که خدا ابتدا عیسی را میرانده و بعد به آسمان برده است. اگر آیه دیگر، یعنی آیه «ماقتلوه و ماصلبوه»، نبود، کسی در این سخن تردید نمی کرد. بر اساس این معنا از آیه، اگر این دو آیه را کنار هم بگذاریم و بخواهیم ظاهر هر دو را نگاه داریم، باید بگوییم که در حادثه صلیب یهودیان اشتباه کردند و عیسی به صلیب کشیده نشد؛ اما خدا قبل از آنکه او را به آسمان ببرد، او را میراند و پس از چند ساعت زنده کرد و سپس به آسمان برد.
اما در این فرض چند سؤال مهم مطرح می شود: یکی اینکه چرا خدا ابتدا عیسی را میرانده و زنده کرده است و بعد او را به آسمان برده است. اگر قرار است عیسی به صورت زنده، به معنای عادی آن، به آسمان برده شود، این عمل خداوند چه معنایی می دهد که او را چند ساعت بمیراند، سپس به صورت اول در آورد و بعد به آسمان ببرد؟ سؤال دوم این است که مفسران از کجای آیه برداشت کرده اند که خدا بعد از میراندن، دوباره او را زنده کرد؟
آیه می گوید «ما تو را گرفتیم و به سوی خود بالا بردیم.» و در آیه هرگز اشاره ای به زنده شدن دوباره عیسی نیست. از طرفی در آیات دیگری که کلمه «توفی» به کار رفته همه می گویند مقصود این است که روح گرفته شده است. پس ظاهر آیه این است که خدا روح مسیح را گرفت و بالا برد. و سوم اینکه مگر ممکن است جسم عیسی نزد خداوند برود؟ مگر خدا مکان دارد؟ و مگر جسم می تواند به عالم لامکان برود؟ پس همان طور که برخی از مفسران گفته اند منظور از رفع، رفع معنوی است و نه مکانی، و روح صعود کرده است. پس روح مسیح همانند روح شهداء که قرآن درباره آنان می فرماید «بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.» (آل عمران/ 169) زنده است و پیش خداست.
پس مطابق ظاهر این آیه پایان زندگی زمینی عیسی مانند پایان زندگی شهدا بوده است. حال اگر از ظاهر برخی از آیات و روایات برداشت می شود که عیسی در زمانی باز خواهد گشت، باید در این باره همان چیزی را بگوییم که شیعه در آموزه «رجعت» قائل است؛ یعنی برخی از کسانی که وفات یافته اند یا شهید شده اند در آخرالزمان به همین دنیا باز خواهند گشت و زندگی خواهند کرد. همان طور که بقیه کسانی که باز می گردند روح به بدنشان برمی گردد، عیسی نیز همین گونه رجعت خواهد کرد. آنچه در اینجا گفته شد با توجه به آیه 55 از سوره آل عمران است. البته این بیان تضادی با آیه «ماقتلوه و ما صلبوه» ندارد؛ چرا که می توان گفت که یهودیان او را به صلیب نکشیدند و به قتل نرساندند، اما خدا خودش او را میراند و روح او را بالا برد.