سخن مهم دیگر در آیه 54 سوره آل عمران
ولی سخن مهم دیگری وجود دارد. در آیه 54 سوره آل عمران آمده است: «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین؛ و دشمنان عیسی مکر ورزیدند و خدا مکر در میان آورد و خدا بهتر از همگان مکر می انگیزد.» سخن این است که علت اینکه سران یهود می خواستند عیسی را به قتل برسانند این بود که عیسی اعمال و سوء استفاده های آنان را رد می کرد. عیسی در کوچه و بازار و معبد و کنیسه ها با مردم بود و برای آنان سخن می گفت و سخنان او که به صورت بسیار دلنشینی بیان می شد و با معجزات عجیب او تأیید می شد، در بسیاری تحول ایجاد می کرد و این هرگز خوشایند عالمان و کاهنان یهود نبود. پس آنان مکر و حیله کردند؛ آنان زمینه سازی کردند که فرماندار رومی عیسی را به صلیب کشیده، به قتل برساند.
حال اگر قرآن بفرماید که آنان در این مکر و حیله خود موفق نشدند و نتوانستند عیسی را به صلیب بکشند، زیرا خدا عیسی را به آسمان برد، ممکن است کسی بگوید یهودیان به هدف خود رسیده اند؛ چرا که آنان می خواستند عیسی به فعالیت های خود ادامه ندهد و برای آنان فرقی نمی کرد که عیسی به صلیب کشیده شود یا به طریق دیگری وفات یابد. در آن زمان شورشیان و یاغیان را به صلیب می کشیدند، یهودیان برای اینکه فرماندار رومی را مجبور کنند که او را اعدام کند، عیسی را به شورشی بودن متهم کردند و این مکر آنان بود. ولی آنان می خواستند که عیسی نباشد و این تنها هدف آنان بود. اما این هدف را خود خداوند برای آنان برآورده کرد، چرا که عیسی را به آسمان برد. خدا نگذاشت آنان عیسی را به صلیب بکشند؛ اما خودش او را میراند و به آسمان برد.
آیا «خیر الماکرین» بودن خدا به این است که هدف سران یهود را اجرا کند؟ برای پاسخ به این مسئله، آیات 54 و 55 سوره آل عمران را یک بار دیگر به طور کامل قرائت می شود: «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین* اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی و مطهرک من الذین کفروا و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامة؛ و دشمنان عیسی مکر کردند و خدا مکر کرد و خدا برترین مکرکنندگان است. هنگامی که خدا گفت: ای عیسی، من دربرگیرنده و بالابرنده تو به سوی خود هستم و پاک کننده تو از کسانی که کفر ورزیده اند هستم و تا روز قیامت پیروان تو را فوق کافران قرار دهنده هستم.» از این آیات برمی آید که سران یهود هرگز به هدف خود نرسیده اند. آنان به عیسی کفر ورزیدند و زیر بار حق نرفتند و برای قتل او مکر کردند، اما آنچه مهم بود کاری بود که عیسی در صدد انجام آن بود و رسالتی بود که می بایست انجام دهد.
آن رسالت انجام شده است و پیروان عیسی فوق کفار قرار خواهند گرفت و خدا عیسی را از کافران پاک گردانید، چون رسالت حق او با باطل کفر کافران آلوده نگردید. آنان می خواستند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند؛ اما خدا، با اینکه کافران نمی خواستند، نور خود را کامل کرد. (صف/ 8) در قرآن مجید پایان زندگی هیچ یک از انبیا اهمیت ندارد، آنچه مهم است رسالت رسولان است. قرآن مجید درباره خاتم پیامبران می گوید: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم؛ و محمد، جز فرستاده ای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر می گردید؟» (آل عمران/ 144) و نیز می گوید: «انک میت و انهم میتون؛ قطعا تو خواهی مرد، و آنان نیز خواهند مرد.» (الزمر/ 30) پیامبر حتما می میرد، کما اینکه پیامبران قبل از او نیز مردند و فرقی نمی کند که در بستر بمیرد یا کشته شود؛ زیرا آنچه مهم است رسالتی است که او انجام داده است. پس امر بر یهودیان مشتبه شد و گمان کردند که به هدف خود رسیده اند.
بنابراین «عیسی به صلیب نرفت و کشته نشد» یعنی سران یهود هرگز به هدف خود نرسیدند. درباره شهدا در قرآن مجید آمده است که «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» (آل عمران/ 169) با اینکه چه به لحاظ لغوی و چه به لحاظ عرف و تجربه مردم کسی که در جنگ کشته شده میت و مرده به حساب می آید، اما او را نباید مرده به حساب آورد. شاید بتوان آیه «ماقتلوه و ماصلبوه؛ او را نكشتند و مصلوبش نكردند.» (نساء/ 157) را این گونه تأویل کرد.
جمع بندی و نتیجه گیری
ماجرای پایان زندگی زمینی حضرت عیسی، در عهد جدید به تفصیل و در قرآن مجید به اجمال مطرح شده است. جایگاه و نقش این حادثه را در این دو کتاب از دو بعد می توان با هم مقایسه کرد: یکی بعد الاهیاتی و دیگری تاریخی. در بعد الاهیاتی ماجرای صلیب عیسی در عهد جدید نقش محوری دارد و در آموزه های بنیادینی مانند انسان، نجات، راه نجات و... تأثیری اساسی دارد؛ صلیب است که انسان سقوط کرده را فرزند خدا می گرداند؛ صلیب است که نجات و رستگاری را برای انسان میسر می کند؛ صلیب است که راه این رستگاری را ترسیم می کند و صلیب است که دوره شریعت را پایان می دهد و دوره نجات با ایمان را آغاز می کند. صلیب در عهد جدید محور و اساس الاهیات است. این در حالی است که در قرآن مجید چگونگی پایان یافتن زندگی عیسی و نیز هیچ شخصیت دیگری، و نیز هیچ حادثه دیگری، هیچ تأثیری در هیچ یک از آموزه های عقیدتی ندارند؛ چرا که راه نجات به وسیله خدا مشخص شده است و شخصیت هایی چون مسیح تنها انسان را به این مسیر راهنمایی می کنند.
نجات و رستگاری همیشه برای انسان ممکن بوده و هیچ شخص یا حادثه ای در اصل امکان یا عدم امکان آن مؤثر نبوده است. پس اگر بخواهیم پایان زندگی عیسی را در این دو کتاب به لحاظ الاهیاتی مقایسه کنیم، باید بگوییم نه تنها امر مشترکی بین دو کتاب نیست، بلکه از هر جهت نهایت اختلاف وجود دارد. البته همان طور که گذشت برداشت الاهیاتی عهد جدید از این ماجرا خردستیز می نماید. اما از بعد کم اهمیت تر تاریخی، از چهار انجیل برمی آید که حضرت عیسی با توطئه و تحریک یهودیان به وسیله فرماندار رومی محاکمه شد و به صلیب کشیده شده و مدفون شد؛ اما پس از سه روز از قبر برخاست و پس از مدتی به آسمان صعود کرد و زمانی باز خواهد گشت.
این ماجرا در هر چهار انجیل با تفاوت هایی آمده است. انجیل برنابا روایتی دیگر ارائه می دهد. قیافه یهودای اسخریوطی، که به عیسی خیانت کرد، مانند قیافه عیسی شد و قیافه عیسی نیز به قیافه یهودا شبیه گشت. یهودا را به جای عیسی به صلیب کشیدند و عیسی را خدا به آسمان برد. بسیاری از کسانی که به عیسی ایمان آورده بودند وقتی اعمال یهودا را دیدند، از ایمان خود دست برداشتند. روایت اناجیل رسمی از صلیب خردگریز است؛ اما روایت انجیل برنابا خردستیز است. قرآن مجید در دو فقره به این موضوع پرداخته است. یکی در سوره نساء آیات 156 تا 158 که از قول یهودیان نقل می کند که ما عیسی را کشتیم؛ اما با رد سخن آنان می گوید که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند؛ بلکه امر بر آنان مشتبه شد و خدا او را نزد خود به آسمان برد. از ظاهر این آیات تنها این مطلب استفاده می شود که عیسی را به صلیب نکشیده اند و در واقع یهودیان اشتباه کرده اند؛ اما درباره چگونگی این اشتباه در قرآن سخنی نیست.
مفسران در توجیه چگونگی این اشتباه اقوال متعددی دارند که البته هیچ یک از این اقوال شباهت به روایت انجیل برنابا ندارند و هرچند درباره آنها سؤالاتی وجود دارد اما خردستیز نیستند.
اما در آیه 55 از سوره آل عمران پایان زندگی عیسی به گونه ای دیگر به تصویر کشیده شده است. ظاهر این آیه این است که خدا عیسی را میرانده و او را نزد خود برده است. اگر ما باشیم و این آیه از قرآن باید بگوییم حضرت عیسی مانند شهدا است که روحشان نزد خدا زندگی می کنند. البته عیسی مطابق ظاهر برخی از آیات و نیز روایات روزی بر می گردد که این بازگشت به دنیا دقیقا همان آموزه «رجعت» نزد شیعه است. اگر بخواهیم ظاهر این آیه را بگیریم، که همان طور که گذشت مؤیدات بیشتری دارد، باید ظاهر آیه قبل را تأویل کنیم. در سنت اسلامی غالبا آیه سوره نساء «ما قتلوه و ما صلبوه» را گرفته و آیه 55 سوره آل عمران را به گونه ای تأویل کرده اند. سخن ما این است که هرچند در این باره سخنی قطعی نمی توان گفت، ولی این امکان وجود دارد که کسی ظاهر آیه 55 آل عمران را بگیرد و آیه «ما قتلوه...» را تأویل کند. در این صورت در بعد تاریخی اختلاف مهمی بین روایت اناجیل و قرآن وجود ندارد و تنها در بعد الاهیاتی اختلاف است.
مسیحیت حضرت عیسی (ع) باورها در قرآن صلیب جهان بینی اسلامی مرگ