در این تحقیق ماجرای مشترک سده های نوزدهم و بیستم یعنی نهضت تبشیری (تبلیغی) بررسی می شود تا دیده شود چگونه مسیحیت در این محیط های فرهنگی جدید رشد و گسترش یافته است و چگونه این محیط ها آن را به چالش واداشته است.
انگیزه های تبشیر و تبلیغ
از نخستین روزهای نهضت مسیحی، دعوت به مسیحیت موضوع مهمی بود. سخنان عیسی در انجیل متی، 28: 19-20 به عنوان یک دستور روشن تفسیر می شد. مومنان ملزم بودند که «همه امت ها را پیرو سازند»، با این اطمینان که عیسی همیشه با آنان خواهد بود، حتی در «آخرالزمان». همین اندیشه که «آخرالزمان» یا پایان جهان نزدیک است، الهام بخش بعضی از نخستین مسیحیان شد تا پیام خود را در سراسر دنیای شناخته شده گسترش دهند؛ با این حال، وقتی آشکار شد که جهان به این زودی پایان نمی یابد، با این حال، مسیحیان سخنان عیسی را به مثابه یک فرمان اخذ کردند و هرجا رفتند اعتقاد جدید خود را اشاعه دادند. امپراتوری مسیحی تحت حکومت قسطنطین به واسطه قدرت و زیباییش و نیز به واسطه توجهش به بحث های فلسفی و صراحت اعتقادی ممتاز بود. جنبه مهم دیگری از پشتیبانی های قسطنطین از مسیحیت حمایت او از مبلغان مسیحی بود، کاری که مسیحیت ارتدکس آن را ادامه داد. مثلا سیریل و متدیوس (وفات 869-885)، دو برادری که امپراتوری ارتدکس شرقی از آنان حمایت کرد، به «رسولان اسلاوها» معروف بودند.
سیریل مقام خود را در دانشگاه سلطنتی قسطنطنیه رها کرد و متدیوس نیز از موقعیت خویش، که فرمانداری ایالتی بود، دست کشید و هر دو به سلک کشیشی درآمدند و مسیحیت را در سرزمین موراویا اشاعه دادند. ایشان به دلیل آشنایی با زبان اسلاوی، توانستند به موفقیت های دست یابند. به دلیل کاری که آنان درباره الفبای این زبان انجام داده بودند، توانستند کتاب مقدس و دعای مربوط به آیین عبادی را به زبان اسلاوی ترجمه کنند و زیربنای آنچه را به شکوفایی ادبیات اسلاوی انجامید بنیان گذاشتند. از نظر بسیاری از مسیحیان ارتدکس امروزی، زبان اسلاوی زبان رسمی آیین عبادی است.
پولس برای این که مسیحیت را در دسترس «امت ها» قرار دهد و انجیل را در سراسر دنیای روم تبلیغ کند چه تلاش ها و کارهای سختی انجام داد. پولس، تا حدی به دلیل شور و اشتیاقش و تا حدی نیز به سبب سیاست تبلیغیش، مبلغی زبردست بود. هنگامی که در بین آتنی ها بود (اعمال رسولان، 17:16-34) و از او خواسته می شد تا تعالیم جدیدش را شرح دهد، او خود را با مخاطبانش وفق داد. به مستمعان خود گفت که در بازار آنان «محراب یک خدای ناشناخته » را دیده است، و در ادامه بیان داشت که تبلیغ را می شناخت، یعنی این عقیده که یک مبلغ باید ارزش های فرهنگی کسانی را که می خواهد برای آنان موعظه و تبلیغ کند بشناسد و محترم شمرد. شور و اشتیاق پولس الهام بخش مبلغان در سراسر تاریخ مسیحیت بوده است، هرچند روش سازگاری او به فراموشی سپرده شد. در بخش غربی امپراتوری، مبلغان به مناطق دوردست فرستاده می شدند تا پیام مسیحیت را به قبایل مختلف بربر برسانند. ما به کار پاتریک در ایرلند، بونیفاس در آلمان و آگوستین کانتربری در انگلستان اشاره کردیم. وقتی مسیحیت غربی در دوران سخت قرون تاریک به زوال رفت، راهبان مردم اروپا را «دوباره مسیحی» کردند.
نیروی موثر فعالیت تبلیغی را که از طریق رهبانیت در اختیار مسیحیت غربی بود، نباید دست کم گرفت. علاوه بر راهبان، نظام های دینی جدید نیز برای تداوم کار تبلیغی مهم بودند؛ مثلا دمینیک (1170-1221) در سال 1216 فرقه دمینیکن ها را بنیان گذاشت تا هدف تبلیغ و تعلیم را در سرزمین هایی که مورد تهدید تفاسیر بدعت گرایانه از مسیحیت بودند، بیان کنند. تاثیر احیای تعلیم و تربیت تحت نظارت شارلمانی در قرن نهم (معروف به رنسانس کارلینجی) و همچنین اهمیت مدارس، زندگی رهبانی و دانشگاه ها را برای حفظ مسیحیت غربی.. تصور می شد که در طول دوره قرون وسطا، مسیحیت در دنیای شناخته شده آن روز، در دسترس همه بود. مسیحیان دنیای خود را مرکز عالم می پنداشتند و دین خود را کامل ترین بنیان آگاهی دینی در این دنیا می دانستند. اگر سرزمین های جدیدی فتح می شد کلیسا آماده بود تا به خاطر مسیح بر اقوام جدید سلطه یابد. دو حادثه فوق العاده باعث شد که حوزه های جدیدی از تبلیغ بر روی مسیحیت در اواخر قرون وسطا گشوده شود: مارکوپولو چین و کریستف کلمب آمریکا را کشف کردند. مارکوپولو (1254-1324)، کاشفی اهل ونیز، در سال 1275 به دربار پرشکوه و عظمت کوبلای خان رسید. او مسافرت های دیگری به چین کرد و مبلغانی که با او همراه بودند، مسیحیت را به چین بردند. کار آنان موثر بود و به ناحیه ای که امروزه به «بجینگ» معروف است رسیدند، اما این تلاش اولیه برای مسیحی کردن چین ثمری نداشت.
به محض برقراری ارتباط، علاقه اروپایی ها به امور تبلیغی و اقتصادی در شرق برانگیخته شد و صحنه برای مبلغان بعدی و تا حد زیادی برای کار یسوعیان در قرن هفدهم که ماتئوریکی (1552-1610) آن را رهبری می کرد، مهیا شد. ریکی توانایی شگفت آوری در زبان های مختلف داشت و همان طور که خود اشاره کرده است، چون سعی می کرد «چینی شود تا بر چینیان غلبه کند»، در چین به پیشرفت هایی نائل آمد. او موهای بلندی داشت که به شکل سنتی آن را می بافت، لباس محلی می پوشید، به زبان چینی ماندارین به راحتی صحبت می کرد و با ابراز علاقه به آثار ادبی محلی جایگاه خود را در قلب های مخاطبان حفظ می کرد. او مبلغی بود که از زمان خود جلوتر بود، چون هدف اولیه اش سازگاری با فرهنگ چینی بود، نه این بود که بخواهد اندیشه های اروپایی را بر آن تحمیل کند.
او سال هایی از عمر خود را در چین گذراند و بیشتر از اختراعات غرب (نظیر ساعت) سخن می گفت تا از زندگی و مرگ عیسی. آن طور که او موقعیت را درک می کرد، تنها تدبیر یک مبلغ باید بردباری و صبر و حوصله باشد. قبل از این که داستان های مسیحی را برای مردم بیان کند، دقت می کرد که اطمینان آنان را به دست آورد. او به این نکته پی برد که مسیحیت تنها اگر واقعیت های فرهنگی چین را بپذیرد می تواند در آن جا پیشرفت کند. چنان که روحیه نوآور او اقتضا می کرد، به دنبال جواز اجرای عبادت به زبان بومی بود. به خاطر داشته باشید که از نظر کاتولیک ها، زبان رسمی عبادت لاتینی بود. او سعی می کرد که کتاب مقدس را به زبان چینی ماندارین ترجمه کند. او امیدوار بود که مقامات واتیکان اجازه دهند که آیین عبادت و اسناد مسیحی به چینی ترجمه شوند و با اقتضائات فرهنگی چین سازگار و هماهنگ شوند. متاسفانه این آرزوها نابجا بودند. سرانجام رسالت ریکی در چین شکست غم انگیزی بود، چون مقامات کاتولیک رم هیچ نوع سازگاری را به رسمیت نمی شناختند.
داستان شکست تبلیغ در چین در سده های هفدهم و هجدهم داستان غم انگیزی است، اما داستان آموزنده ای است چون در تشخیص یکی از مسائل اولیه نهضت تبلیغی به ما کمک می کند. امروزه خواسته ها و روش های معمولند، یعنی مبلغان از همه شاخه های مسیحیت ابتدا خود را با فرهنگ مستمعان خود وفق می دهند و سپس آنان را به مسیحیت سوق می دهند. مبلغان مردم را به حفظ هویت فرهنگی خویش تشویق می کنند تا احتمال تغییر کیش دادن آنان به مسیحیت، باعث نشود که ایشان به ترک میراث خویش مجبور شوند. اما در زمان او چنین تطبیقی در تبلیغ مبلغان ناممکن بود. مقامات رومی از ترجمه کتاب مقدس به زبان چینی نگران و عصبانی بودند، چون می ترسیدند که مسیحیت با عقاید الحادی چینی آلوده شود. مقامات واتیکان در فرمان به مبلغان خارجی تاکید می کردند که نوکشیشان برای کشیش شدن باید زبان لاتین را فراگیرند و روحانی بومی باید از قوانین مسیحیت غربی در باب تجرد پیروی کند، عملی که برای چینی ها بی معنا بود.
اوضاع و احوال کلی با رقابت مبلغان غیر یسوعی، که با حکمت سازگاری مبلغ موافق نبودند پیچیده تر شد. مثلا فرانسیسکن ها و دمینیکن ها خود را با فرهنگ چینی وفق نمی دادند و سعی می کردند که {فرهنگ} چینی را به {فرهنگ} اروپایی مبدل کنند. سیاست های آنان مقامات چینی را عمیقا آزرده خاطر کرد. فرهنگ مبلغان مسیحی امپریالیستی تلقی می شد، چون نسبت به مردمی که برای آنان تبلیغ می کردند احترامی قائل نبودند. بنابراین، نهضت تبلیغی در چین یافت و تا قرن نوزدهم از آن خبری نبود، در این هنگام دوباره بروز کرد، تا این که در اواسط قرن بیستم، وقایع سیاسی موجب اخراج مبلغان مسیحی از این سرزمین شد.
دومین کشف بزرگی که حوزه های جدید تبلیغی را به روی مسیحیان اروپا گشود، کشف «دنیای جدید» توسط کریستف کلمب و دیگر کاشفان در سده های پانزدهم و شانزدهم بود. وقتی پاپ الکساندر ششم در سال 1493 دنیای جدید را بین اسپانیا و پرتغال «تقسیم کرد»، مسئولیت فعالیت تبلیغی را بین این دو کشور قسمت کرد. کاشفان به دنیای جدید رفتند تا آن را «برای شکوه بیشتر خدا تسخیر کنند» و منابع آن مانند طلا و نقره و سنگ های قیمتی را به اروپا ببرند. داستان مبلغان در دنیای جدید (شامل مکزیک امروزی، آمریکای مرکزی و جنوبی، کالیفرنیا، کانادا، و دره می سی سی پی) داستان ساده ای نیست. مبلغان گاهی با مردم بومی به مانند کودکان یا بدتر، به مانند بردگان رفتار می کردند و آنان را به پذیرش دین جدید و به کارهای سخت به نفع اسپانیا و فرانسه یا پرتغال وامی داشتند. بعضی از مبلغان که طرفداران پرشور حقوق سرخ پوستان بودند، به رفتار خشن با مردم بومی اعتراض می کردند. اما فریادهای آنان نافذ نبود و فعالیت بسیاری از مبلغان در دنیای جدید متصف به همان گرایش هایی گردید که منجر به زوال رسالت تبلیغی در چین شد، یعنی آنان با فرهنگ و زندگی بومیان کنار نیامدند یا آنها را محترم نشمردند، بلکه تلاش می کردند که سرخ پوستان را اروپایی کنند تا بتوانند آنان را به مسیحیت تغییر کیش دهند.
فارق بین این دو موقعیت عبارت بود از قدرت، یعنی امپراتوری چین توانست در مقابل مسیحیت مقاومت و مبلغان آن را اخراج کند اما قبایل سرخ پوست آمریکایی به آسانی تسلیم کاشفان شدند. وقتی مسیحیت با تهدید به مجازات سخت بر مردم تحمیل شد، ادیان و فرهنگ های بومی به آسانی از بین رفتند. تاریخ هیئت های تبلیغی مسیحی در دنیای جدید مانند تاریخ آن در چین، تاریخ ساده ای نیست: می توان داستان هایی از دلسوزی و قهرمانی های مبلغان مثل عمل یسوعیان در میان مورمون ها یافت و نیز می توان داستان هایی از بهره کشی ها و بی رحمی های آنان یافت. تنها اشاره ای که می خواهیم به فعالیت تبلیغی مسیحی در اوایل دوره جدید کنیم این است که مبلغان معتقد نبودند که باید خود را با فرهنگ های بومی وفق دهند یا به عقاید بومی احترام بگذارند؛ هدف آنان نیز همچون کاشفان، غالبا این بود که بر مردم دنیای جدید به خاطر مسیح تسلط پیدا کنند.
این هدف غایی حتی اگر که با نیت خیر انجام می گرفت (یعنی آنان معتقد بودند که ایمان و اعتقاد واقعی برای مردم دنیای جدید آورده اند) روش های آن غالبا ظالمانه بود. هرقدر هم که نتیجه آن موفقیت آمیز باشد (حضور قاطعانه مسیحیت در نیم کره غربی) بهای این موفقیت برای ما جای پرسش ها دارد.
بنابر دلایل واضحی، پروتستان ها در سده های شانزدهم، هفدهم و هجدهم در انجام فعالیت تبلیغی تعجیل نکردند. ایشان علاوه بر این که کاملا مشغولیت تثبیت بینش های جدید دینی خود بودند، این امر نیز که آنان رهبانیت را شیوه ای از حیات مسیحی نمی دانستند می رساند که توان اجرایی برای استیلای تبلیغی نداشتند. به علاوه، این اعتقاد که خدا کسانی را برمی گزینند تا آنان را نجات دهد، غالبا پروتستان ها را وامی داشت که تغییر کیش دادن را «برنامه خدا» بدانند، یعنی {در امر سعادت و رستگاری} هیچ نیازی به کمک عوامل انسانی نیست. آنان عبارت انجیل متی را رهنمود عیسی به حواریون می دانستند و نه فرمانی به مسیحیان همه دوران ها. البته استثناهای قابل ذکری هم در کار بوده است. نهضت زهدگرایی انگیزه قوی در امر تبلیغ داشت و موراویان قرن هجدهم با شور و اشتیاق تبلیغیشان متمایز بودند مخصوصا در ارتباط با سرخ پوستان آمریکایی در دنیای جدید.
جان ویسلی مسئله قضا و قدر را انکار و بر این نکته تأکید کرد که نجات شامل همه کسانی است که به دعوت عیسی پاسخ دهند؛ این مواضع نشانه نگرش تبلیغی متدیسم بود، و نیز می توان شواهد تاریخی بر فعالیت تبلیغی در آیین پیوریتن یافت؛ اما اوج واقعی کار تبلیغی در کلیساهای پروتستان از قرن نوزدهم آغاز شد. اولین قهرمان بزرگ نهضت تبلیغی پروتستان مردی انگلیسی به نام ویلیام کری (1761-1834) بود؛ وی کفاشی خودآموخته و نابغه ای در زبان بود که به آیین انگلیکن درآمد و سپس بپتیست شد. در زمانی که امپراتوری بریتانیا بر اقوام جدیدی در هند و آفریقا تسلط یافته بود او نگرش نوعی آیین پروتستان را به تبلیغ تغییر داد. کتاب او به نام تحقیق در تعهدات مسیحیان نسبت به کاربرد ابزارهایی در تغییر کیش کفار (1792) مؤید فهم او از سخنان عیسی به عنوان نوعی وظیفه جدید مسیحی بود. او اظهار داشت که عیسی فقط برای حواریون سخن نمی گفت، بلکه برای همه مسیحیان سخن می گفت و آنان را می فرستاد تا پیام بشارت را به دنیا برسانند. کری الهام بخش علاقه مندی بپتست ها به حوزه های تبلیغ شد.
او برای فراهم آوردن اسباب مسافرت به هند پول تهیه کرد. در هند کتاب مقدس را به زبان بنگالی ترجمه و نوکیشانی را به مسیحیت جذب کرد، چون با آنان به زبان خودشان سخن می گفت. سال ها بعد استاد زبان در کلکته شد و دستور زبان های مهمی در زبان های مختلف هندی نوشت. به طور کلی در قرن نوزدهم شور و اشتیاق تبلیغی از مشخصات کلیساهای پروتستان بود، مخصوصا در انگلستان و آمریکا. جوانان به چالش های ناشی از عرضه سخنان خدا به اقوام مختلف در اقصا نقاط کره زمین علاقه خاصی داشتند. آنان مانند کری سخنان عیسی را متوجه خود می دانستند. سرودهای مذهبی و رساله هایی که در آن زمان ارائه شده بود، الهام بخش آنان شد که «نوای خوش نجات» را به دورترین نقاط جهان برسانند. مخصوصا مسیحیان انجیلی معتقد بودند که برای شکرگزاری از ایمان مسیحی خود، بهترین واکنش این است که وحی مسیح را به همه برسانند.
اگر مسیحیان وابسته به نهضت اصلاح دینی زندگی خود را وقف دوستی و محبت به همسایه می دانستند مسیحیان احیاگرا در دوره بعد از دومین بیداری عظیم این محبت همسایه را به همه جا بسط و گسترش می دادند. آرزو و امیدی که آنان را به حرکت درمی آورد این بود که دنیا کاملا تحت سلطه مسیح درخواهد آمد و هدف آنان این بود که در سراسر کره زمین انقلابی اخلاقی به وجود آورند. شور و اشتیاق و خوش بینی فراوان بود و به خوبی با اندیشه های آمریکاییان راجع به تقدیر روشن عجین شده بود؛ یعنی بسیاری معتقد بودند که خدا آمریکا را مقدر کرده است تا دمکراسی را به جهان عرضه کند، همان طور که مسیحیان مأمور بودند تا پیام بشارت را به همه ملل برسانند.
شکل گیری انجمن های مددکاری
موفقیت کری، که با شور و شوق عمومی وسیعی در قرن نوزدهم همراه بود، منجر به شکل گیری تعدادی از انجمن های مددکاری شد؛ مثلا انجمن تبلیغی لندن در سال 1795 به عنوان اولین گروه تبلیغی بین فرقه ای تأسیس شد، انجمنی که ما امروزه به دلیل فرستادن دیوید لیونگسنون (1813-73)، مبلغ و کاشف اسکاتلندی، به آفریقا از آن یاد می کنیم. چون مبلغان برای انجام کار خود به منابع و مطالب نیاز داشتند، انجمن هایی برای تهیه کتب مقدس و رساله های دینی تأسیس کردند. از بسیاری جهات، کار این گروه ها اولین ماجرا در همکاری بین فرقه ای محسوب می شد. مجمع هیئت های مبلغان خارجی در سال 1810 در آمریکا سازماندهی شد تا مبلغان جماعت گرا را به آسیای جنوب شرقی اعزام دارد. انگیزه تأسیس آن علاقه مندی بعضی از جوانان شاخص در کالج ویلیامز مخصوصا آدونیرام یادسون (1788-1850) بود. او احساس کرد که مبلغ شدن خودش در واقع از روی احساس این وظیفه بوده است که بشارت را به کشور برمه برساند.
وقتی او و دوستانش به مأموریت فرستاده شدند در دیگر گروه ها نیز شور و اشتیاق عظیمی پدید آمد. هنگامی که یادسون در هند برای دیدن کری توقف کرد متقاعد شد که مسیحیت بپتیستی بیشتر معرف رسوم و آداب عهد جدید است؛ لذا به آیین بپتیست درآمد و موجب شکل گیری اتحادیه تبلیغی بپتیست آمریکا شد. (1814) او مانند کری از پیشگامان امور مربوط به زبان بود که سال های اولیه عمر خود را در حوزه های تبلیغی صرف ترجمه کتاب مقدس به زبان برمه ای کرد. او نیز، مانند ماتئوریکی که در قرن هفدهم در چین بود، تا زمانی که پیوندهای زبانی و فرهنگی با مردم برقرار نکرده بود به تبلیغ بشارت نپرداخت. در طول سده نوزدهم، انجمن های تبلیغی در سراسر اروپا و ایالات متحده در همه فرقه ها شکل گرفتند. هیئت ها و انجمن های تبلیغی بسیاری از مسیحیان پرشور را به خود جذب کردند و به اشاعه بشارت در آسیای جنوب شرقی، { سواحل} اقیانوس آرام، چین، ژاپن و آفریقا کمک کردند.
اعزام هیئت های تبلیغی مسیحیت از جهات بسیاری در قرن نوزدهم به اوج خود رسید. حکومت از آنان پشتیبانی نمی کرد و از این رو مجبور بودند که به ایثار و کمک های مالی مؤمنان متکی باشند. هیئت های تبلیغی را مردم عادی تأمین و حمایت می کردند که مقدرات مسیحی خویش را منوط به تغییر کیش مردم دنیا می دیدند. به علاوه، فعالیت های تبلیغی از امور مربوط به بشارت فراتر رفت، یعنی مبلغان کلیساها، مدارس، بیمارستان ها و نهادهای دیگری را تأسیس کردند، همان طور که سعی داشتند زبان ها و صرف و نحو فرهنگ های جدید را بفهمند. بیشتر مطالبی که امروزه درباره آداب و رسوم و زبان های بیگانه دانسته می شود، ابتدائا توسط مبلغان کاتولیک و پروتستان ثبت و ضبط شد. مبلغان رهبری بومی را به وجود آوردند و نوآوری هایی نیز در کشاورزی بومی و در شیوه های تجاری ایجاد کردند.