نقادی کتاب مقدس عبارت است از مطالعه و تحقیق درباره نوشته های کتاب مقدس، مطالعاتی که در پی داوری های ظریف و دقیق درباره این نوشته ها است. واژه criticism (نقادی) از واژه یونانی krion، به معنای «داوری کردن»، «تمیز دادن»، یا دقت در ارزیابی یا داوری، گرفته شده است. بنابراین، نقادی کتاب مقدس ضرورتا با همه دریافت هایی که از قدیم پذیرفته شده اند، در تعارض نیست; بلکه بدین معنا است که فی الجمله برخی از تفاسیر سنتی، به صورتی درست بر کتاب مقدس مبتنی نیست و اگر واقعیات کتاب مقدس درست بررسی شوند، تفاسیر جدیدی مطرح خواهند شد. به طور کلی، مسائلی که در نقادی کتاب مقدس مطرحند، با حفظ و انتقال متون کتاب مقدس ارتباط دارند. این مسائل عبارتند از: متون خطی که از این نوشته ها باقی مانده; تاریخ و مکان آنها و ارتباطشان با یکدیگر; قابل اعتمادترین شکل متن; منشا و شکل گیری متن، از جمله این که در چه زمان و مکانی و چرا و چگونه و به دست چه کسی و برای چه کسی و در چه اوضاع و احوالی به وجود آمده است; اموری که در به وجود آمدن آن دخیل بوده اند و منابعی که در شکل گیری آن به کار گرفته شده اند; پیام متن، آن گونه که در زبان خود متن بیان شده، از جمله معنای کلمات و نیز شیوه ای که آنها کنار هم چیده شده اند.
تاریخچه نقد کتاب مقدس
تاریخ نقادی کتاب مقدس به صورت یک جریان گسترده و یک رشته علمی به قرن هجدهم و عصر روشنگری برمی گردد. قبل از این دوره تنها آثاری پراکنده و فعالیت هایی فردی در این باره وجود داشته است. علاوه بر این، گستردگی و عمق و تاثیر این تلاش ها با آنچه در قرن هجدهم و تحت تاثیر نهضت روشنگری رخ داد، هرگز قابل مقایسه نیست. دانشمند یهودی، ابراهیم ابن عزرا (1089 - 1164 م)، را شاید بتوان از پیشینیان این بحث قلمداد کرد. او تلاش می کند که با استناد به مواردی از درون تورات، اثبات کند که ممکن نیست نویسنده این کتاب حضرت موسی باشد، بلکه این کتاب قرن ها بعد، به دست فرد دیگری، نوشته شده است. باروخ اسپینوزا (1632 - 1677) راه او را ادامه داد و شواهد زیادی بر آنچه ابن عزرا آورده بود، افزود.
اما این تلاش ها تنها یک حاشیه نویسی مختصر شمرده می شود و هرگز به حد نقادی کتاب مقدس، به هیچ درجه ای از آن، نمی رسد. قبل از پیدایش جریان وسیع نقادی کتاب مقدس در قرن هجدهم، کسانی مانند اراسموس (1466 - 1536) و هوگو گروتیوس (1583 - 1645) از هلند، ریچارد سایمون (1638 - 1712) و ژان آستراک (1684 - 1766) از فرانسه، توماس هابز (1588 - 1679)، جان لاک (1632 - 1704) و اسحاق نیوتن (1642 - 1727) از انگلستان، هر یک به گونه ای به بحث نقادی کتاب مقدس پرداخته اند. اما باز آنچه در عصر روشنگری رخ داد با این فعالیت های پراکنده، هم از لحاظ گستردگی و هم شیوه کار و هم نتایج و پیامدها، بسیار متفاوت بود. از همین جهت است که نام «نقادی کتاب مقدس» یا «نقد تاریخی کتاب مقدس» به جریانی منصرف است که از قرن هجدهم به وجود آمده است.
جریان نقادی کتاب مقدس در بستر نهضت روشنگری به وجود آمد و در واقع فرع و زیر مجموعه آن است. بنابراین، هم از نظر روش بحث و هم اصول حاکم بر تحقیق، تابع نهضت روشنگری است.
عصر روشنگری و پیدایش نقد تاریخی
برخی نهضت روشنگری را این گونه تعریف کرده اند. قبل از این دوره، انسان، خود، بخشی از جهانی که نظام الهی دارد به حساب می آمد; در این دوره، نه تنها از این اندیشه دست برداشته شد، بلکه به سوی این نگرش می رفتند که جهان بر حسب عقل، تجربه و کشف انسان شناخته شود. به تعبیر دیگر، در این عصر طرز تفکر علمی- انتقادی، که بر شناخت علمی متکی است، حاکم شد. شناخت علمی، بر خلاف شناخت دینی که حالتی شخصی است و از تعبد به فرایض ناشی می شود و ادعای کمال، قطعیت و اعتبار جاودانه دارد، به هیچ سنت ایمانی وابسته نیست، از نظر اخلاقی بی طرف است، ادعا ندارد که باطن ما را تغییر می دهد یا سعادت ابدی برای ما می آورد، ساخته و پرداخته انسان است، موقت و گذرا و مدام در معرض دگرگونی و رشد است.
در این عصر، اصالت تجربه و مشاهده، اساس و بنیان همه شناخت ها است و همه علوم، حتی فلسفه، باید به علم طبیعی مبدل می شد. این فرایند شامل مطالعه کتاب مقدس نیز شد و لازمه آن این بود که کتاب مقدس، که از دید سنت گرایان، مقدس و کتاب خدا به حساب می آمد و درک آن بر خضوع و حضور ذهن و ایمان مبتنی بود، همانند کتاب های عادی بشری مطالعه، نقد و بررسی شود. از این جهت است که با حوادثی که در کتاب مقدس نقل شده، مانند حوادثی که در کتاب های تاریخی آمده است برخورد شده، صحت و سقم آنها با معیارهای علم تاریخ بررسی می شود. این جریان نقد تاریخی خوانده می شود.
همچنین سه اصل حاکم بر اصالت مشاهده و تجربه مربوط به عصر روشنگری بر مطالعه کتاب مقدس هم حاکم شد. این سه اصل عبارتند از:
1. حوادثی ممکن الوقوعند که وقوع نظایر آن را مشاهده می کنیم، نه آنچه در ذهن امکان وقوع دارد.
2. همه حوادث این جهان با هم مرتبطند و وقوع هر حادثه تغییراتی در حوادث دیگر به وجود می آورد. هیچ حادثه ای وجود ندارد که بی ارتباط با حوادث دیگر جهان باشد.
3. نظام این جهان یک نظام بسته و خودکفا است و هر حادثه ای که در این جهان رخ می دهد با حوادث خود این جهان قابل تبیین و تفسیر است.
کشور آلمان به عنوان زادگاه اصلی بحث نقادی کتاب مقدس
کشور آلمان را باید زادگاه اصلی بحث نقادی کتاب مقدس و همچنین الهیات جدید شمرد. مهمترین و برجسته ترین فردی که در این کشور به نقد کتاب مقدس به شیوه جدید پرداخت، یان گاتفرید یشهورن (1752- 1827) است. او در کتابی که در حدود سال 1780 با نامی مستعار منتشر کرد، قصه های سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین انسان، توفان و غیره را مانند داستان های فراوان دیگر موجود در ادبیات باستان شمرد.
شخصیت دیگری که در میان محققان عهد قدیم محوریت داشت، دی وت (1780- 1849) بود که به خاطر اثری که درباره سفر تثنیه نگاشت، مشهور است. شخصیت برجسته دیگر این دوره، جولیوس ولهاوسن است که کار او بر روی منابع تورات محور بحث های بعدی در این موضوع بود. درباره شخصیت هایی که به عهد جدید پرداخته اند، می توان از فردیناند کریستین باور (1792 - 1860) نام برد که بین سنت پولسی و پطرسی تناقض جدی می دید.
مشکلات بحث نقادی کتاب مقدس در کشورهای انگلیسی زبان
بحث نقادی کتاب مقدس وقتی به کشورهای انگلیسی زبان رسید، با مشکلاتی روبرو شد و برای مثال، در اسکاتلند، رابرتسون اسمیت، که شخصیت برجسته ای در این رشته بود، در سال 1881 از استادی دانشگاه خلع شد، و چارلز ا. بریجز در آمریکا، در سال 1893، سمت کشیشی را از دست داد. ولی به زودی در همین کشورها جریان نقادی کتاب مقدس به موفقیت هایی دست یافت. به هر حال، نقادی کتاب مقدس به صورت جریانی گسترده ادامه یافت، و از آن جا که گزارشی از کتاب مقدس می داد که با سنت پیشین مسیحی بسیار متفاوت بود، در الهیات جدید مسیحی و اندیشه مسیحیت جدید بسیار تاثیرگذار بود.
سؤالی که در این جا مطرح می شود، این است که آیا پذیرش نتایجی که در پرتو نهضت نقد تاریخی کتاب مقدس به دست آمده است، بر پذیرش اصول حاکم بر عصر روشنگری مبتنی است؟ به تعبیر دیگر، آیا کسی که می خواهد در همه یا برخی از زمینه ها همان روش نقد تاریخی را پیش بگیرد، ضرورتا باید اصول حاکم بر عصر روشنگری را بپذیرد؟ برخی پذیرش مطلق جهان بینی حاکم بر عصر روشنگری را شرط چنین چیزی می دانند. اما به نظر می رسد که در این جا نیز جریان نقد تاریخی کتاب مقدس از کل نهضت روشنگری مستثنا نباشد.
اشکالی که عمدتا به نهضت روشنگری وارد می شود این نیست که اصول و جهان بینی حاکم بر آن به طور مطلق خطا است; بلکه اشکال این است که این اصول پیش فرض علوم تجربی است و عالم تجربی حتما باید آنها را مسلم فرض کند وگرنه تحقیقاتش به نتیجه نمی رسد، یا اصلا نمی تواند تحقیق کند. اما غیر از علوم تجربی، علوم دیگری هم وجود دارند که از راه تجربه و مشاهده حاصل نمی شوند. پس اشکال نهضت روشنگری این است که اصولی را که در جای خود باید مسلم فرض شود، به محدوده های دیگر کشانیده و آنها را عام و مطلق فرض کرده است.
بنابراین، نباید دستاوردهای عصر روشنگری را به طور مطلق کنار گذاشت، بلکه تنها بخشی از آن قابل پذیرش نیست که به محدوده های خارج از قلمرو تجربه و مشاهده پرداخته است. درباره نقد تاریخی کتاب مقدس نیز امر به همین صورت است. باید توجه کرد که آیا همه بخش های نقد تاریخی از قلمرو تجربه و مشاهده خارج است یا این که بخش هایی از آن این گونه است؟ اگر صورت دوم درست باشد، نباید دستاوردهای نقد تاریخی را به طور کلی کنار گذاشت و حتی کسی می تواند بدون این که جهان بینی حاکم بر عصر روشنگری را به صورت مطلق بپذیرد، در بخش هایی همان روش نقد تاریخی را پی بگیرد.
به طور کلی، محورهایی را که در جریان نقد تاریخی به آنها پرداخته اند، می توان به دو بخش تقسیم کرد: برخی از این محورها درباره کتاب مقدس است و به اموری از قبیل نویسنده، تاریخ نگارش، لغت شناسی و... می پردازند. برخی دیگر سخن و محتوای کتاب مقدس را بررسی، تحلیل و نقد می کنند. پس این دو بخش را می توان نقد ظاهری و نقد محتوایی کتاب مقدس نامید.
نقد ظاهری کتاب مقدس
نقد ظاهری بخشی از نقد تاریخی کتاب مقدس است که کاری به بحث محتوایی و صحت و سقم مطالب ندارد، بلکه مقدم بر آن بحث است و به امور شکلی می پردازد. این نقد چند صورت دارد:
1. نقد نسخه شناختی: این نقد بخشی از نقادی کتاب مقدس است که وظیفه شناخت و معرفی متن اصلی هر قسمت از کتاب مقدس را بر عهده دارد. در رابطه با هر کتاب نسخه هایی متعدد و نیز ترجمه هایی به زبان های مختلف موجود است. این نسخه ها تفاوت های زیادی با هم دارند. نقد متنی وظیفه دارد که نسخه های موجود یک متن را شناسایی کند و از مقایسه و بررسی آنها با یکدیگر و با کاربرد شیوه های جدید حتی الامکان متن اصلی یا معتبرتر را بشناسد. این نقد نسخه شناختی یک مطالعه علمی و جدید است و مواردی که عهد جدید از عهد قدیم نقل کرده است، نشان می دهد که در صدر مسیحیت این دقت در نقل هرگز مورد توجه مسیحیان نبوده است.
2. نقد تاریخی: نقد تاریخی شاخه ای از نقادی کتاب مقدس است که تلاش می کند هر متنی را در صحنه تاریخی و جغرافیایی که در آن پدید آمده قرار دهد و آن را با توجه به محیط و زمانش تفسیر کند. هر متنی در زمانی نوشته شده یا جمع آوری شده; به دست فردی خاص تالیف یا ویراستاری شده; برای فرد یا مخاطبانی خاص نوشته شده; در مکان و منطقه ای خاص به وجود آمده است. بنابراین، هر یک از متون کتاب مقدس تاریخی خاص خود دارند. نقد تاریخی به بیان تاریخ خاص هر متن می پردازد. در بسیاری از متون، زمان و مکان و تاریخ نگارش و نویسنده و مخاطب آنها به صراحت بیان نشده است; این وظیفه نقد تاریخی است که از لا به لای خود متن و شواهد و قرائنی که در آن وجود دارد و نیز با استفاده از دیگر قسمت های کتاب مقدس و یا متون دیگری که جزء مجموعه کتاب مقدس نیستند، و هم چنین با استفاده از شواهد باستان شناسی و امثال آن، تاریخ یک متن را مشخص کند.
3. نقد زبان شناختی: نقد زبان شناختی شاخه ای از نقادی کتاب مقدس است که به مطالعه زبان های کتاب مقدس می پردازد تا دانشی دقیق از لغات، دستور زبان و سبک کتاب مقدس و دوره آن به دست آورد. مطالعه زبانی کتاب مقدس و مقایسه زبانی بخش های مختلف با یکدیگر، علاوه بر کمک به تعیین تاریخ و محیط نگارش هر متن، به شناخت تاثیرات متون بر یکدیگر نیز کمک می کند.
4. نقد سبک شناختی: این رشته شاخه ای از نقادی کتاب مقدس است که انواع سبک های ادبی را در یک متن جستجو می کند تا شواهدی را درباره تاریخ جمع آوری، نویسنده و کاربرد گونه های مختلف نوشته های کتاب مقدس به دست آورد. در کتاب مقدس سبک ها و گونه های مختلفی از متن، از قبیل سرگذشت های تاریخی، متون شعری، متون حکمت آمیز، پیشگویی و مکاشفه وجود دارد. همچنین در درون خود این سبک ها گونه های کوچکتری از سبک ادبی نهفته است. طبیعی است که برداشتی که از یک متن تاریخی می شود، با برداشت از یک مکاشفه یا پیشگویی یا کتاب حکمت بسیار متفاوت است. بنابراین، مشخص کردن نوع متن از نظر ادبی مقدمه تفسیر و برداشت از متن است. همچنین مشخص شدن سبک ادبی یک متن و مقایسه آن با دیگر بخش های کتاب مقدس و آثار دیگر خارج از این مجموعه به روشن شدن اموری از قبیل نویسنده، تاریخ نگارش و الحاقی بودن اجزایی از متن کمک می کند.
5. نقد شکلی: نقد شکلی ترکیبی از نقد تاریخی و نقد ادبی است. هر متن از اجزایی از قبیل داستان، موعظه، مثل، مناجات، دعا و... تشکیل شده است. هر جزء برای مدت ها شکل شفاهی داشته و بعد به صورت ها و در نسخه های مختلف نوشته شده و سپس شکل نهایی خود را پیدا کرده است. تقسیم یک متن به بخش ها و واحدهایی کوچکتر در تحلیل ادبی صورت می گیرد; برای مثال، متن اناجیل را به داستان، مثل، دعا و... تقسیم می کنند. بنابراین، ابتدا در تحلیلی ادبی، بخش های یک متن معین می شوند; سپس در تحلیل تاریخی، بستری که یک بخش، برای مثال یک داستان، در آن به وجود آمده و سیری را که طی کرده تا به شکل نهایی رسیده، بررسی می شود. کل این فرایند را، که ترکیبی از تحلیل ادبی و تاریخی است، نقد شکلی می نامند.
6. نقد سنت شناختی: این نقد به ردیابی سنت های شفاهی که قبل از نوشته شدن هر متن وجود داشته است، می پردازد. یک متن سابقه ای در سنت دارد و در زمان و مکانی خاص پدید آمده و به صورت شفاهی و سینه به سینه سیر تکاملی خود را طی کرده است. نقد سنتی تلاش می کند که این مسیر را مرحله به مرحله دنبال کرده، زوایای آن را کشف کند.
7. نقد ویرایشی: این نقد بر کار ویراستار نهایی، که از منابع قبلی برای ایجاد متن اصلی و نهایی استفاده می کند، متمرکز است. نقد ویرایشی به مطالعه شیوه ای که مؤلف یا ویراستار نهایی برای استفاده از مواد سنتی به کار برده و هدفی که گردآورنده از گنجانیدن هر یک از این مواد در این متن داشته است، می پردازد. برای مثال، نویسنده دو کتاب تواریخ ایام از همان موادی استفاده کرده که در دو کتاب پادشاهان و دو کتاب سموئیل به کار رفته اند. وظیفه نقاد ویرایشی این است که تغییراتی را که نویسنده دو کتاب تواریخ ایام داده و اهداف ادبی و الهیاتی ای را که نسبت به کاربرد این مواد داشته است، تحلیل کند.
8. نقد قانونی: یک متن پس از این که شکل نهایی خود را گرفت، در زمانی شان قانونی می یابد و طی فرایند قانونی شدن، برای یهودیان یا مسیحیان حجت می شود; بنابراین، متن قانونی شده از دیگر متون قانونی جدا و بریده نیست و باید با آنها مقایسه شود. نقد قانونی به بررسی فرایند قانونی شدن یک متن و چگونگی آن می پردازد. مواردی که ذکر شد، انواع معروف نقد کتاب مقدس است که گاهی موارد دیگری را نیز به آنها می افزایند. همچنین برخی دو شیوه از شیوه های فوق را با یک عنوان می آورند. بنابراین، انواع نقد در کتاب های مختلف، از نظر تعداد و اسامی، تفاوت هایی با یکدیگر دارند.