کتاب مقدس عبرى اگرچه اساسى ترین و مهمترین بخش میراث نوشته هاى یهود است، به ندرت اتفاق مى افتد که یهودیان آن را مستقیما مطالعه کنند، بلکه آن را به کمک شروح سنتى مى خوانند; زیرا خود متن، مقدس نیست بلکه آنچه مقدس است متنى است که سنت تفسیرى حاخامى یهود آن را تفسیر کرده باشد. بخش اسفار خمسه بیش از همه برایشان آشناست; زیرا تمام آن را در یک دوره یک ساله، هر شنبه در کنیساهاى سنتى مى خوانند. مجامع مترقى یا دوره اى سه ساله براى اسفار پنج گانه مى گیرند و یا آنکه همان دوره یک ساله را دارند ولى ترجیح مى دهند بخشى از خواندنى هاى هفتگى را برگزینند و نه تمام آن را; چرا که احتمالا براى خواندن دسته جمعى خیلى طولانى جلوه مى کند.
از آنجا که خواندن اسفار خمسه در شکل سنتى، به زبان عبرى است و به سرود یا ترنم و با دمى مخصوص اجرا مى شود جماعت کنیسا معمولا آن را از روى متنى دنبال مى کنند که اصل عبرى را به همراه ترجمه اى و نیز در بیشتر موارد با شرح کوتاهى به زبان ساده، در خود دارد. غیر از اسفار پنج گانه، بخش هاى خاصى از پیامبران که قسمت پایانى خواندنى هاى هفتگى را تشکیل مى دهند نیز نزد یهودیان معروفند. اما اینها «تنها» نشان دهنده بخش کوچکى از نوشته هاى کتاب مقدسند. کتاب هاى دیگر کتاب مقدس مانند پنج طومار، یا مگیلوت یعنی غزل غزل ها، روت، مراثی، جامعه و استر و کتاب یونا، در موقعیت ها و مناسبت هاى خاصى خوانده مى شوند. برگزیده هاى زیادى از کتاب هاى دیگر کتاب مقدس عبرى بخشى از نماز شده اند و با دعاهاى آن در آمیخته اند. نمونه برجسته این نوع کتاب مزامیر است.
قسمت هاى زیادى از کتاب مقدس براى اکثر یهودیان، حتى آنان که به طور منظم در مراسم کنیساها حضور به هم مى رسانند، تقریبا ناشناخته اند. مسلما افراد زیادى چیزهایى از امور تاریخى کتاب مقدس را هم فرا خواهند گرفت و چه بسا براى مراسم تکلیف خود، بر میصوا برای پسران و بت مصیوا برای دختران که در ابتدای بلوغ جنسی آنان اجرا می شوند، برگزیده هایی از متون را فراگیرند. دیگرانی هم هستند که در گروه های مطالعاتی بزرگسالان حضور می یابند که گهگاه بخشی از کتاب مقدس را برای مطالعه انتخاب می کنند. البته معمولا این متن از اسفار خمسه برگزیده می شود و نه مثلا از پادشاهان یا یشعیا.
به هر حال، یهودیانى که آموزش هاى دینى خویش را تا سن بزرگسالى ادامه مى دهند استثناء هستند نه قاعده. حتى یهودیانى که از دیگران سنت گراترند و به آنها، از پیر و جوان، دستور داده شده که تورا را به عنوان وظیفه اى دینى مطالعه کنند فقط قسمت کمى از عمر خویش را به کتاب هایى غیر از اسفار خمسه کتاب مقدس اختصاص مى دهند. دوره آموزش یشیوا، که نهاد تعلیم و تربیت اصلى و عمده سنت گراها است به خوبى نشانه این پدیده است. درصد بسیار زیادى از مطالعات یشیوائى متمرکز بر تلمود بابلى و شروح آن است. ممکن است مقدارى از وقت آزاد طلبه براى اختصاص یافتن به خواندن هفتگى اسفار خمسه کنار گذاشته شود اما تدریس عمومى کتاب مقدس یا برنامه درسى خاصى براى مطالعه آن وجود ندارد. درست است که تلمود گاه به گاه به آیات زیادى از کتاب مقدس ارجاع مى دهد اما این امر بیشتر به اسفار خمسه مربوط مى شود تا مثلا به پیام هاى کتب انبیا یا بخش هاى تاریخى کتاب مقدس. در مورد طلبه یشیوا لطیفه یهودى مشهورى وجود دارد که مى گوید او از آن رو چیزى درباره آیه اى از کتاب مقدس مى داند که دیده است در فلان صفحه از تلمود از آن یاد شده است. این ویژگى هاى زندگى سنتى یهودیان نشان مى دهد که در رویکرد آنان به کتاب مقدس، مرکزیت از آن شرح و تفسیر سنتى است.
حکیم بر نبى مقدم است; زیرا پیام الاهى را تفسیر کرده، آن را به زندگى مردم پیوند مى زند. اگر اثر تعدیل کننده فهم سنتى از کتاب مقدس وجود نداشت تفاسیرى در تعالیم انبیا راه مى یافتند که ممکن بود خصیصه فرهنگى تنوع وحدت آمیز قوم یهود را از بین ببرند. بخش هایى از کتاب مقدس براى دیدگاه سنتى از اهمیت بیشترى برخوردارند و این بخش ها از بقیه کتاب مقدس براى یهودیان آشناتر به نظر مى آیند. البته هیچ یک از این امور توجیه کننده این مسئله نمى شوند که یهودیان از مطالعه کتاب مقدس طفره روند. خود کارشناسان تعلیم و تربیت یهودى نیز گاهى به این غفلت از متن اساسى دین یهود اعتراض کرده اند. میشنا برنامه تعلیماتى متعادل ترى قرار داده است: براى پسر در پنج سالگى کتاب مقدس، در ده سالگى میشنا،... و در پانزده سالگى تلمود آموزش داده مى شود.
گروه هاى غیر سنت گرا، در طى قرن اخیر یا چیزى در همین حدود، کوشیده اند تا این وضعیت را اصلاح کنند. براى مثال، در اسرائیل نهادهاى تعلیمى صهیونیست ها کتاب مقدس و شعر و تاریخ آن را به عنوان قسمت عمده دوره آموزش خویش تدریس مى کنند، و یهودیت اصلاح گرا نیز در تعلیمات یهودیش تأکیدات و توجه خود را از مطالعات تلمودى به مطالعات کتابى منتقل کرده است. اما تا کنون همه این امور از ایجاد تغییر چشمگیرى در وضعیت سنت گراها و یا در اوضاع یهودیان دیاسپورایى کم و بیش کنیسارو عاجز مانده است. از آنجا که براى یهودیت آن چیزى که تمام اهمیت ها را به خود اختصاص مى دهد کتاب مقدسى است که با چشم سنت به آن نگاه مى شود، ضرورى است سخن کوتاهى نیز در باب مؤلفه هاى اصلى این دیدگاه سنتى بیان کنیم. فرآیند شرح نویسى بر متون مقدس به احتمال زیاد به همان قدمت خود متن است. این فرآیند تلویحا از این گزارش کتاب مقدس فهمیده مى شود که چگونه عزراى کاتب کتاب توراى موسى را براى مردمى که در اورشلیم جمع شده بودند خواند. در کنار او لاویان و شمارى از افراد سرشناس وجود داشتند که آنچه را خوانده مى شد براى توده توضیح مى دادند تا ارزش و اهمیت آن را دریابند.
ترگوم ها
در طى زمان، وقتى که آرامى زبان ارتباطى یهودیان شده بود، و از عبری استفاده عام نمی شد ،ترجمه تفسیرهایی پدید آمدند که معمولا در بین توضیحاتشان درباره متن کتاب مقدس، تفسیر ربی ها را نیز می گنجاندند. این شروح آرامی به ترگومیم (جمع ترگوم ها) شهرت دارند. در ادوار میشنایى قرائت تورا در ملأ عام به همراه یک ترگوم یا «ترجمه» صورت مى گرفته است. ترگومهایى که سرانجام رسمیت مى یافتند به رشته تحریر در مى آمدند; اما از اصل و مبدأ آنها جز با احتیاط نمى توان چیزى اظهار داشت، به علاوه که بسیارى از مطالب مربوط به کیفیت انشا و نگارش آنها در پرده ابهام مانده است.
ترگوم آنقلوس
مشهورترین و رایج ترین ترگومها، ترگوم آنقلوس بر اسفار خمسه است. سنت یهود این شرح را منسوب به یهودی نوآیینی می داند که ترگوم خویش را تحت نظارت دو تن از رهبران ربی های قرن دوم نوشته است. بیشتر دانشمندان این نسبت را مشکوک می دانند و آن را از اشتباهی ناشی می بینند که بین ترگوم آنقلوس و ترجمه ای یونانی از کتاب مقدس به قلم عقیلاس رخ داده است. منشا حقیقی اثر آنقلوس هر چه باشد، دیگر آن را همچون شرحی الهامی پذیرفته اند. حکیم بابلی سر شالوم گائون درباره آن مى نویسد: «دیگر ترگومها قدسیت این ترگوم را ندارند. من از حکیمان قدیم شنیده ام که قدوس متبارک لطف بزرگى در حق آنقلوس نوآیین کرد که این ترگوم به دست او به وجود آمد. آنقلوس با التزام به متن اصلى عبرى و با به اندازه استفاده کردن از نکته هاى اگادایى، ترجمه بسیار محدد و مضبوطى از متن به دست مى دهد. یکى از ویژگى هاى خاص آنقلوس آن است که به هنگام سخن گفتن از خدا از تعابیرى که به وضوح انسان انگارانه باشند برکنار است و در واقع انسان انگارى هاى موجود در کتاب مقدس به هنگام ترجمه آزاد آرامى خنثا شده اند.»
در نسخه هایى از اسفار پنج گانه که بیشتر از همه چاپ مى شوند ترگوم آنقلوس در کنار متن عبرى جاى گرفته است; اما اهمیت آن براى یهودیان جدید کم شده و به جاى آن شرح ربى شلومو ییصحاقى مشهور به راشی قرار داده شده است. از آنجا که به توصیه تلمود، فرد یهودی باید بخش های مربوط به هفته در کتاب مقدس را دو بار و ترگوم مربوط به آن بخش را یک بار بخواند هلاخایی قرن چهاردهم، ربی یعقووبن آشر در مجموعه هلاخایى خود مى گوید: «اگر کسى بخشى از کتاب مقدس را با شرح راشى مطالعه کند چنان است که گویى ترگوم را خوانده است; زیرا هدف از ترگوم فقط فهماندن موضوع بحث است.»
دیگر مراجع ذى صلاح با این حکم مخالف بودند; زیرا احساس مى کردند آنقلوس جایگاه خاصى براى خود دارد و حتى گفته شده که نسخه آرامى آنقلوس در سینا وحى شده است. با این همه، از آنجا که یهودیان، دیگر آرامى نمى دانستند استفاده از ترجمه شرح دیگرى به جاى آن مرسوم و رایج شد.
ترگوم یروشلمى
از میان ترگومهاى دیگرى که بخش هاى مختلفى از کتاب مقدس را شرح مى کردند، نسخه هاى گوناگون ترگوم یروشلمى، یعنی ترگوم اورشلیم یا فلسطین در شرح اسفار خمسه، از همه مهمتر است. اگرچه این ترگوم هرگز از موقعیت نیمه رسمی اثر آنقلس در مجموعه نوشته های مقدس برخوردار نشد اما برای فهمیدن تفسیر ربی های نخستین از کتاب مقدس بیشترین اهمییت را داشت. ترگوم یروشلمی که به زبان آرامی منطقه گالیل نوشته شده و در نتیجه نقطه مقابل زبان بابلی متن آنقلوس است، مقدار زیادی از اطلاعات میدراشی را در خود دارد و بدین جهت صرفا ترجمه ای در متن نیست بلکه شرحی برای آن محسوب می شود. در 1956 در گوشه ای از واتیکان، دست نوشته کاملی از ترگوم یروشلمی، که به غلط به عنوان نسخه ای از آنقلوس فهرست شده بود، کشف شد.
این دست نوشته که به نئوفیتی اول است، مشهور است، به فهم ما از عرصه هاى زیادى که در تحولات الاهیات یهودى و تفسیر کتاب مقدس پیدا شده بسیار افزوده است. فقط کشف نسخه هاى قمران بود که در اهمیت، از این نسخه ها سبق مى برد. یکى از دانشمندان مهم تفسیر سنتى یهود در این مورد مى گوید گزاف نخواهد بود اگر بگوییم کشف دست نوشته کامل ترگوم یروشلمى در شرح اسفار پنج گانه، در بین دست نوشته هاى عبرى مربوط به موضوعات توراتى که در زمان هاى اخیر در جهان پیدا شده اند، هم از نظر کمیت و هم از حیث کیفیت، مهم ترین کشف بوده است.
در دوره قرون وسطا، کتاب هایى تحت عنوان شرح کتاب مقدس کم کم پیدا مى شوند. انگیزه این کار نیازى بود که به تبیین متن پیدا شده بود و نیز براى نفى دیدگاه هایى بود که در آن زمان درباره برخى عبارات کتاب مقدس وجود داشتند، اما با تعالیم رسمى و اصولى ربى ها جور در نمى آمدند. شروح سعدیا گائون بر کتاب مقدس (قرن هاى نهم و دهم) در جدال با جدایى طلبان فرقه قرائیم و دفاع از تفسیرهاى سنتى نگاشته مى شد.
شرح راشى به تفاسیر حاخامى کتاب مقدس
مهمترین شارح قرون وسطا راشى است، که در شمال فرانسه و در قرن یازدهم مى زیست. بر خلاف سبک تفسیرى موجود در نوشته هاى میدراشى، که چندان به متن ملتزم نیست و از معناى لفظى آن بسیار دور مى شود، شرح راشى به تفاسیر حاخامى کتاب مقدس ملتزم مى ماند و در عین حال مى کوشد تفسیرى لفظ گرا ارائه کند که به معناى ظاهرى و ساده کتاب مقدس نزدیک باشد. در جاى جاى شرح راشى تبیین هاى نحوى، انتقادات دیگر شارحان، ترجمه اصطلاحات مشکل به فرانسه قدیمى، مجادلات و محاجه هاى ضد مسیحى، و نقد و نظرهاى منتخب میدراشى پراکنده اند. میدراش هایى که راشى نقل مى کند براى یهودیان عادى که میدراشى جز از طریق او با مکتوبات میدراشى آشنایى نداشتند از ارزش بسیارى برخوردار است. مطالعات سنتى یهودیان در باب کتاب مقدس همواره با شرح راشى که مقامى تقریبا مقدس پیدا کرده و خود با صدها شرح لفظى دیگر تفسیر گشته، همراه بوده است. راشى بر طلاب مسیحى کتاب مقدس در قرون وسطا نیز تأثیر داشته است.
دو شرح قرون وسطایى دیگر
دو شرح قرون وسطایى دیگر نیز وجود دارند که از شأن و منزلت آثار جاافتاده و اصلى برخوردار گشته و موضوع بسیارى از شروح دیگر واقع شده اند; اما هیچ یک جاى اثر راشى را که تفسیرى کامل و مقبول براى کتاب مقدس بود نگرفتند. اینها عبارتند از شرح اوراهام ابن عزرا (1089ـ1164)، دانشمند خانه به دوش اسپانیایى، و شرح مشه بن نحمان (1194ـ1270) مشهور به رامبان یا ابن نحمان،که عارف و از تلودیان اسپانیایی بود. ابن عزرا مرد پرجنبه ای است: شاعر، نحوی، فلک شناس، ستاره بین، ریاضی دان و فیلسوف. در شرحش بر کتاب مقدس علایق مختلف او منعکس است. اثر ابن عزرا هیچ یک از ویژگی های آشنای نوشته های راشی را نداشت. او حتی از کسانی که قابلیت بیشتری در استفاده از شرح او دارند درخواست کرده است که نگذارند آرای او در دسترس همگان باشد.
ابن عزرا از چنان استقلال فکری و روحیه انتقادی تندی برخوردار بود که او را به انکار بسیاری از تفسیر های سنتی و حتی آن تفسیرهایی که توسط حکیمان تلمودی پیشنهاد شده بودند کشاند. از همین روی دانشمندان بعدی او را مورد انتقاد شدید قرار دادند و کاهنان در استفاده از شروح او محتاط و بیمناک بودند. اما با همه اینها، در اساطیر یهود او را مانند عارفی محیرالعقول تصویر می کنند که زمانی یک گولم یا انسانی مصنوعی آفریده بود. شرح ابن نحمان به اصولگرایى و سنت حاخامى از شرح ابن عزرا نزدیک تر است و گهگاه آن را به خاطر دیدگاه هاى دگراندیشانه و غیر اصولى اش توبیخ مى کند. ابن نحمان در مقدمه شرحش اظهار مى دارد که نسبت به ابن عزرا «عشقى پنهان، اما نقدى آشکار» دارد. وى همچنین به استدلال بر ضد تمایلات تمثیل گرایانه فیلسوفانى مى پردازد که واقعیت گزارش هاى کتاب مقدس از فرشتگان و معجزات را انکار مى کنند. ابن نحمان در جاهاى خاصى از شرح خود به تفسیر عرفانى متن که به اعتقاد او معناى درست متون مقدس است ارجاع مى دهد اما هرگز چیزى از اندیشه هاى قبالایى پیش نمى کشد. وى بر خلاف راشى، که شروحش بدون استثنا کوتاهند، برخى مضامین کلامى را به تفصیل برگزار مى کند.
شرح هاى جدید از کتاب مقدس
در خلال قرون وسطا و از آن دوره تا زمان هاى جدید دانشمندان یهود انواع زیادى از شرح هاى کتاب مقدس را به وجود آورده اند که در هر یک از آنها علایق الاهیاتى، فلسفى، وعظى و تفسیرى خاص هر دوره نمود یافته است. برخى شرح ها خلاق و اصیلند ولى برخى آثار دیگر در واقع اندیشه هاى خودشان را تحت لواى شرح مطرح مى کنند. این شروح به نحو قابل توجهى از متنى که تفسیر مى کنند فاصله مى گیرند. از آنجا که افراد عادى و غیر دانشمند یهود به احتمال زیاد مى بایست اطلاعاتشان از اندیشه یهودى را از طریق مطالعه اسفار پنج گانه به همراه شروح آن به دست مى آوردند، لذا مطمئن ترین وسیله براى رساندن اندیشه هاى جدید به توده هاى یهودى همین شیوه شرح نویسى بود. بى دلیل نیست که وقتى یهودیان در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم از گتو بیرون آمدند و دیوارهاى گتوى فرهنگى خویش را نیز در هم شکستند، مسلک روشنگرى آنان در شکل جدیدى از تفسیر کتاب مقدس نمود یافت.
شرح بئور
اولین اثرى که مبلغ این مسلک بود شرحى بود مشهور به بئور که بر کل کتاب مقدس عبری و به دست موزس مندلسون (1729-1786) و همقطارانش نگاشته شد. بئور خواسته است در عین کنار گذاشتن میدراش یا مباحثات ربی ها معنای لفظی متن کتاب مقدس را به همراه روح سنت حاخامی ارائه کند. ترجمه ای از کتاب مقدس به آلمانی که با الفبای عبری نوشته شده بود، نیز در کنار بئور به وجود آمد. مندلسون با این کار امید داشت که یهودیان با زبان محیط فرهنگی بیگانه ای که در آن می زیستند پرورش یابند و لهجه یودائی را ترک گویند. یکی دیگر از اهداف مندلسون آن بود که حس شاعرانه، زیبایی بیان و ازرش های اخلاقی کتاب مقدس را به توده های یهود بشناساند، چرا که احساس می کرد آنان از نظر روحی آمادگی مواجهه با دنیای اروپایی بیرون از گتو را ندرند. حتی سنت گراها که با آنچه زیاده روی های عصر روشنگری می نامیدند مخالف بودند، در اولین اقدام در برابر اقدامات اصلاح گرایان به استفاده از تفسیر کتاب مقدس روی می آوردند. مثلا حاخام سامسون رافائل هرش (1808ـ1888)، پدر نو راست کیشى آلمان، شرح مطولى به زبان آلمانى بر اسفار پنج گانه به رشته تحریر آورد و در حالى که در آن از تفاسیر سنتى ناظر به گذشته یهودیت در قبال اندیشه هاى متجددان دفاع مى کرد، در عین حال دوباره همان سنت را با مفاهیم پیچیده و فاضلانه تفکرات قرن نوزدهمى از نو تفسیر مى کرد.