یکی از تعبیراتی که از مقامات و باغهای بهشتی در قرآن آمده است، عبارت «جنات النعیم» است. خداوند راجع به مقامات و درجات مخلصین مى فرماید که: «عباد الله المخلصین* أولئک لهم رزق معلوم فواکه و هم مکرمون* فى جنات النعیم* على سرر متقابلین؛ بندگان خالص شده خدا [که از هر کیفرى در امانند،] براى آنان رزق و روزى معین و ویژه اى است، میوه هایى [گوناگون] در حالى که مورد اکرام خواهند بود،در بهشت هاى پر نعمت،در حالى که بر تخت هایى روبروى یکدیگر تکیه زده اند.» (صافات/ 40 - 43)
«الجنة- بهشت» همان بستانهاى پرکشت و درخت است، به گونه اى شاخه ها و برگها درهم رفته و زمینش زیر سایه برگها پنهان شده، و این کلمه مفید معنى گوناگونى و تنوع است، زیرا جنت بر گونه اى واحد از کشت اطلاق نمى شود. اما کلمه «نعیم پرنعمت» همان مبالغه در نعمت است براى بیان فراوانى و نیکویى آن. "جنات" به صیغه جمع اشاره به علو مقام و احاطه آنان است و آیه در مقام رتبه و مقام مخلصین بفتح لام است که آرامگاه آنها محدود به یک درجه و یک مقام بهشتى نخواهد بود بلکه تمام درجات بهشتى تقدیم قدم آنان خواهد بود. همانطور که با اضافه کردن کلمه "جنات" به کلمه "نعیم" باز براى این است که به همین احترام خاص اشاره کرده باشد.
آیاتى که در اینجا راجع به مقامات و درجات مخلصین آمده خیلى شبیه است با آیاتى که در سوره واقعه درباره (مقربین) و تفضلاتى که درباره آنها شده است: «السابقون السابقون* أولئک المقربون* فى جنات النعیم؛ و سبقتگيرندگان مقدمند. آنانند همان مقربان [خدا]، در باغستانهاى پر نعمت.» (واقعه/ 10 - 12)
یعنى هر یک نفر از این مقربین در یک جنت نعیم خواهد بود، در نتیجه همه آنان در جنات النعیم هستند، آوردن "جنات" به صیغه جمع به این اعتبار بوده، ممکن هم هست به این اعتبار باشد که هر یک نفر از مقربین در جنت هاى نعیم باشد، ولیکن این احتمال از این نظر بعید است که در آخر سوره صریحا مى فرماید: مقربین هر یک در یک جنتند: «فأما إن کان من المقربین فروح و ریحان و جنة نعیم؛ پس اگر [جان به گلو رسیده] از مقربان باشد، [در] راحت و آسایش و بهشت پرنعمت خواهد بود.» (واقعه/ 89) در اینکه «جنات النعیم» تمام بهشت را شامل می شود، یا اشاره به بخشهای مهمی از بهشت است دو احتمال وجود دارد، از یک سو وعده ی الهی در این قسمت به مقربان ممکن است دلیل بر احتمال دوم باشد به خصوص به خاطر آیه ی 88 و 89.
تعبیر به "جنات النعیم" انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مى شود. ضمنا این تعبیر مى تواند اشاره به این باشد که باغهاى بهشت تنها کانون نعمت است بر خلاف باغهاى دنیا که گاه وسیله زندگى و زحمت است، همانگونه که حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است، زیرا مقام والایشان در این دنیا توأم با مسئولیتهایى است در حالى که در سراى دیگر تنها مایه نعمت است. جالب اینکه نخست از مقام آنها سخن می گوید و سپس از جنات نعیم، و پیداست که جنات النعیم با آن همه نعمت و با آن همه عظمت در برابر مقام قرب الهی قطره ای در برابر دریاست. آنها در اظهار عبودیت به پیشگاه پروردگار سبقت نموده و در همه عوالم و ابتداى آنها صحنه عالم ذر و الست است در پاسخ مقام کبریائى که سؤال نمود الست بربکم پاسخ گفتند بلى رسولان و پیامبران و اوصیاء ارواح قدسیه بودند بر این اساس در سایر عوالم نیز سبقت ذاتى از سلسله بشر و موجودات امکانى داشته اند از جمله در جهان تکلیف بسمت رسولان معرفى شده اند تأسیس مکتب توحید و تعلیم و تربیت جامعه بشر به عهده آنان نهاده شده است.
در اثر سبقت و اظهار عبودیت به پیشگاه پروردگار به تمام شراشر وجودى که اراده و خواسته اى نداشته جز آنچه را که پروردگار درباره آنان اراده فرماید این نهایت مقام عبودیت و ارتباط به ساحت پروردگار است پروردگار نیز در اثر قابلیت و کمال عبودیت هر یک از رسولان را تحت قیمومت خود قرار داده و مشمول رحمت و فضل خود فرموده به طوری که رسولان را وسائط فیوضات تکوینى و افاضه وجود معرفى نموده و هم چنین وسائط احکام تشریعى و تعلیم و تربیت بشر قرار داده است بالاخره مراد رسولان و اوصیاء (ع) است که سبقت ذاتى و وجودى در مقام عبودیت داشته اند. منازل مقربان در عالم قیامت بهشت جوار رحمت و فضل پروردگار و قرب زیادترى خواهد بود و لازم این مقام نعمتهاى معنوى و توجه و انس به ساحت کبریائى است و سایر ساکنان جوار رحمت از اینگونه نعمت و نیل به این مقام بى بهره اند و گفته شده مراد از سابقون کسانى است که سبقت به ایمان و نیز سبقت به هجرت از مکه به سوى مدینه نموده اند و یا کسانیکه به طور ملازمت سبقت به اداء فرائض پنجگانه مى نمایند. پاسخ آن است که سابق به طور اطلاق ظاهر در افرادى است که سبقت آنان به طور موهبت و ذاتى بوده و ایمان آنان اکتسابى نباشد مانند رسولان و اوصیاء (ع) هم چنانکه درباره عیسى مسیح (ع) به ظهور پیوست و استفاده شد که نیل به این مقام و موهبت وابسته به عمل صالح نخواهد بود.
قابل توجه اینکه در این جهان هر قدر انسان به مبادی قدرت نزدیکتر و مقربتر می شود نگرانی او بیشتر است، زیرا دائما در وحشت و اضطراب خواهد بود مبادا نظر آن مبداء قدرت به خاطر پیش آمدی نسبت به او برگردد، و به بدترین عقوبتش گرفتار کند و لذا ارباب معرفت همیشه انسانهای با شخصیت را از «قرب سلطان» بر حذر می داشتند، ولی قرب پرودگار درست عکس آن است، و ثمره محصولش، آرامش، لذت معنوی و روحانی و جنات النعیم است.
ایمان قلبى صورت علمى عبودیت است و اعمال صالحه تصدیق و اظهار عبودیت و از لوازم و شاهد بر صدق آن است و صورت علمى ایمان چنانچه صادق و مستقر باشد اطاعت و انقیاد جوارحى نیز آن را تصدیق می نماید و عمل هرگز آن را تکذیب نخواهد نمود زیرا عمل و حرکت جوارحى بر طبق صورت علمى است و در صورت تخلف عملى شاهد آن است که صورت اعتقادى و ایمان استقرار ندارد و به مختصر عایقى تزلزل پذیر است. بلى التزام به انقیاد جوارحى تأثیر به سزائى درباره رسوخ ایمان و حیات معرفت و استقرار صورت علمى دارد و آن را به حد ملکه و صفت می رساند و از مرتبه خطور و حالت ارتقاء مى یابد بر این اساس انقیاد جوارحى سبب کمال روح و استقرار ایمان و شهود علمى خواهد بود.
پاداش و ظهور سیرت ایمان و انقیاد عملى به این است که اهل ایمان و تقوى در بهشت در جوار رحمت و مورد خشنودى پروردگار براى همیشه از نعمتها بهره مند خواهد بود. مى گوید: «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات یهدیهم ربهم بإیمانهم؛ کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند به کمک ایمانشان آنها را هدایت مى کند.» این نور هدایت الهى که از نور ایمانشان سرچشمه مى گیرد، تمام افق زندگانى آنها را روشن مى سازد، در پرتو این نور آن چنان روشن بینى پیدا مى کنند که جار و جنجالهاى مکتبهاى مادى، و وسوسه هاى شیطانى، و زرق و برقهاى گناه، و زر و زور، فکر آنها را نمى دزدد، و از راه به بیراهه گام نمى نهند. این حال دنیاى آنها «تجری من تحتهم الأنهار فی جنات النعیم؛ و در جهان دیگر خداوند در باغهاى پر نعمت بهشت قصرهایى به آنها مى بخشد که از زیر آنها نهرهاى آب جریان دارد.» (یونس/ 9)
این آیه شریفه بیانگر عاقبت أمر مؤمنین و پاداشى است که خداى تعالى در برابر پذیرفتن دعوت او و اطاعتش مى دهد. مى فرماید: آن پاداش این است که خداى سبحان چنین کسانى را به ایمانشان هدایت مى فرماید. و معلوم است که منظور از این هدایت، هدایت به سوى پروردگارشان است، چون کلام، درباره عاقبت امر کسى است که امیدوار لقاء الله است، هم چنان که خداى تعالى خودش فرموده: «و یهدی إلیه من أناب؛ خداى تعالى هر کسى را که به سوى او رجوع کند به سوى خود هدایت مى کند.» (رعد/ 27) و مسلما ایمان اگر آدمى را هدایت مى کند، به اذن خدا به سوى خدا هدایت مى کند، و نیز اگر مؤمنین به سوى حق و یا به سوى صراط مستقیم و یا هر چیز دیگرى که قرآن کریم مشتمل بر آن است هدایت مى کنند در حقیقت به وسائل و مدارجى هدایت مى کنند که این مدارج سرانجام منتهى به خداى تعالى مى شود، هم چنان که باز خداى تعالى فرموده: «و أن إلى ربک المنتهى؛ و محققا منتهى الیه همه حرکت ها به سوى پروردگار تو است.» (نجم/ 42)
در این آیه سؤالى به ذهن مى رسد و آن این است که چرا مؤمنین را به ایمان و اعمال صالحه توصیف کرده، ولى هدایت به سوى خودش را تنها به ایمان نسبت داده؟ جوابش این است که تنها عاملى که بنده خدا را به مقام قرب بالا مى برد ایمان است، و اعمال صالح در آن نقشى ندارد، تنها نقش اعمال صالح یارى ایمان و به نتیجه رساندن ایمان در بعد عمل است، هم چنان که خداى تعالى فرموده: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات؛ خداى تعالى از میان شما کسانى را که ایمان دارند بالا مى برد و نیز کسانى که موفق به داشتن علم شدند به درجاتى بلند مى رساند.» (مجادله/ 11) و در این گفتارش ایمان و علم را عامل بلند شدن و بالا رفتن دانسته و از تاثیر عمل صالح سکوت کرده. از این آیه روشن تر آیه زیر است که مى فرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه؛ کلمه هاى پاک (که همان عقائد حقه است) به سوى خدا بالا مى رود، و عمل صالح آن را در بالا رفتن مدد مى کند.» (فاطر/ 10) البته همه اینها درباره هدایت است که کار ایمان است، و اما نعمت هاى بهشتى امرى است که اعمال صالح در آن دخالت دارد، هم چنان که اعمال زشت دخالت در انواع عذاب دارد، خداى تعالى درباره مؤمنینى که اعمال صالح دارند مى فرماید: «تجری من تحتهم الأنهار فی جنات النعیم؛ در بهشت هاى نعیم، از زیر آنان نهرها روان است.» (یونس/ 9) و درباره کفار مى فرماید: «أولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون؛ اینان جایشان آتش است به سزاى آن اعمالى که مى کردند.» (یونس/ 8)
محبت خالص مؤمنین به خداى تعالى
خواننده محترم و پژوهشگر متدبر باید توجه داشته باشد که خداى تعالى در میان همه منازل قرب، پاداش کسانى را که به وسیله ایمان خود هدایت یافتند جنات نعیم ذکر کرده، و در میان همه نعمت هاى بهشتى انهارى را نام برده که در بهشت از زیر آنان جارى است، حال باید دید علت این انتخاب چیست؟ ما در تفسیر آیه شریفه: «صراط الذین أنعمت علیهم؛ راه کسانی که به آنها نعمت داده شده.» (حمد/ 7) و در تفسیر آیه شریفه: «فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم؛ در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند.» (نساء/ 69) گفتیم که در قرآن کریم نعمت به معناى حقیقیش همانا ولایت الهى است، و یکى از چیزهایى که خداى تعالى اولیاى مقربین خود را به آن اختصاص داده نوعى از شراب بهشت است که با نوشاندن آن شراب به ایشان احترامشان کرده، به شان آنان اعتناء مى نماید، مثلا فرموده: «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا؛ محققا ابرار از جامى خواهند نوشید که مزاج کافور دارد، از چشمه اى که بندگان خدا از آن مى نوشند، چشمه اى که خود آنان آن را به نوعى ناگفتنى به جوشش در مى آورند.» (انسان/ 5- 6) و نیز فرموده: «إن الأبرار لفی نعیم... یسقون من رحیق مختوم... عینا یشرب بها المقربون ؛ محققا ابرار در نعیم خواهند بود... و از شرابى سر به مهر خواهند نوشید...، چشمه اى که تنها مقربین از آن و یا به آن مى نوشند.» (مطففین/ 22- 28) و این بر خواننده گرامى است که در اینگونه آیات دقت نموده، بعضى را با بعضى دیگر مقایسه و تطبیق کند تا شاید بتواند به بعضى از اسرار لطیف که خداى عز و جل در کلام خود به ودیعت نهاده دست یابد.
در اخبار هست که جویهاى بهشت در اخادید و شقوق نرود، بل بر روى زمین رود و خداى تعالى به قدرت آن را راست مى دارد. در منهج آمده است که در اخبار وارد شده که چهار نهر شیر و شراب و انگبین و آب، در یک موضع جارى و با یکدیگر مخلوط نشوند. نزد بعضى جارى است در تحت امر و تصرف آنها نهرها در بهشت، کقوله «قد جعل ربک تحتک سریا؛ غم مدار، پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است.» (مریم/ 24) معلوم است که جوى در زیر مریم نبود، بلکه در حکم او بود و در تحت امر و فرمان او.
آری اینگونه است، چون مالک حقیقى او است، حاکم حقیقى هم او خواهد بود، لذا او در میان همه انسانها (اعم از مؤمن و کافر) حکومت و داورى مى کند، و نتیجه آن همان است که قرآن به دنبال این سخن فرموده: آنها که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در باغهاى پر نعمت بهشت قرار دارند، باغهایى که همه مواهب در آن جمع است و هر خیر و برکتى که بخواهند در آن موجود است: «الملک یومئذ لله یحکم بینهم فالذین ءامنوا و عملوا الصالحات فى جنات النعیم؛ آن روز، حاکمیت و فرمانروایى ویژه خداست. میان آنان داورى مى کند پس کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، در بهشت هاى پر نعمتند.» (حج/ 56)
(جنات) جمع جنة است و (نعیم) مبالغه در نعمت است. این آیه بیان ظهور مالکیت حقیقى و نفوذ حکم و فرمان کبریائى است اهل ایمان و تقوى و دانشجویان مکتب عالى قرآن که صحنه عمل و آموزش هم چنین نظام آزمایش را پشت سر نهاده و بر حسب سیر کمالى آنچه در کمون و توان داشته با سعى و نیروى حرکت کسب نموده و آموخته و به دست آورده اند تا هنگام که حرکت و سیر آن پایان یافته و به آستانه عالم برزخ در آمده و سپس به نظام کامل و جزاء که محصول نظام عمل و آزمایش است محکوم گشته، در آن روز یعنى روز قیامت ملک و مملکت مخصوص به خدا است اختصاص به قیامت با اینکه ملک و سلطنت حقیقى همیشه مخصوص به خدا است نه در دنیا و نه در آخرت کسى مالکیت و سلطنتى براى وى نیست مگر اینکه از روى حکمت بعضى را مجازا نه حقیقة مالک پاره اى از اشیاء گردانیده لکن در قیامت این مالکیت مجازى نیز مرتفع خواهد گردید. کسى را نمی رسد که ادعاء مالکیت بنماید و حکم و داورى نیز مخصوص به خداوند است و روى میزان عدل آن طورى که بخواهد بین مردم حکم می کند و آن روزى است که سیرت عقیده و حرکات جوارحى اهل ایمان و تقوى به صورت حقیقى به ظهور می رسد و حیات حقیقى و جوار رحمت و نعمت هاى همیشگى خواهد بود، مؤمنین نیکوکار در بوستانهاى پر نعمتند. بى رنج و تعب و محنت جایگزین می گردند و در مقابل آنها اهل جهنم در عذاب الیم: «إن للمتقین عند ربهم جنات النعیم؛ بى تردید براى پرهیزکاران نزد پروردگارشان بهشت هاى پرنعمت است.» (قلم/ 34) باغهایى از بهشت که هر نعمتى تصور شود کاملترین نوع آن در آنجا است، علاوه بر نعمتهایى که به فکر هیچ انسانى نرسیده است. آن هم نعمتهایى که زوال ندارد و تمام شدنى نیست بلکه می فرماید: «من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب* ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهكار [باز] آيد. به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روز جاودانگى است.» (ق/ 33- 34)
در سوره ی قلم "عند ربهم" اشاره به مقام و منزلت اشخاص با ایمان و تقوى است که نزد پروردگارشان مثل ملائکه مقربین مقام عندیت دارند و مقصود از عندیت نه قرب مکانى یا زمانى است بلکه قرب معنوى و نزدیکى شأنى و مقامى است و اگر فرمود: "عند ربهم" و نفرمود: "عند الله" براى این بود که اشاره کند به رابطه اى که تدبیر و رحمت بین خدا و متقین دارد، و اینکه اگر متقین چنین نعمتى نزد خدا دارند، به خاطر این است که در دنیا ربوبیت را منحصر در او مى دانستند، و عبادت را خالص براى او انجام مى دادند. و شاید مقصود از متقین همان مقربین می باشند که جایگاه آنان را در سوره واقعه در آیه 12 (فی جنات النعیم) معرفى فرموده و آن جوار قرب الهى و بهشتى است که دار کرامت و نعمتهاى آن غیر متناهى و زوال ناپذیر است. و کلمه ی "جنات" را به کلمه ی "نعیم" که به معناى نعمت است اضافه کرد، براى این بود که آنچه از نعمت ها در بهشت است خالص نعمت است، نه چون دنیا که نعمتش آمیخته با نقمت و لذتش مخلوط با الم باشد، از آن روى نگفت «جنات نعیم» که الف و لام به کلمه معنایى گسترده تر مى دهد، و در آن صورت که «نعیم» جزئى از آن را بیان مى کند، «النعیم» تمام معنى را که متناسب با سیاق آیه در موضوع اتراف است در برمى گیرد، و مؤمنان را از فتنه هاى دنیا بالا مى برد و در برابر ایشان افقى از نعمت را مى گشاید که به حدى مکانى و زمانى محدود نمى شود و بدین گونه دنیا در نظر مؤمنان کوچک مى نماید، و از این که چرا از آن محروم شده اند ناراحت نمى شوند، بدان سبب که آخرت خالص به آنان تعلق دارد، چنان که خداوند متعال گفته است: «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة؛ [اى پيامبر] بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز ] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت [نيز ]خاصّ آنان مىباشد.» (اعراف/ 32) و از این راه وضع در اذهان متقیان تعادل پیدا مى کند و متوجه مى شوند که اگر در دنیا مالک چیزى از متاع آن نیستند، آخرت به صورت خالص به ایشان اختصاص دارد.
نکته ی آخر اینکه تعبیر «جنة النعیم؛ جنات النعیم» ده بار در آیات قرآن مجید آمده و تکرار آن دلیل بر تأکید و اهمیت آن است: «إن المتقین فی جنات و نعیم؛ بى تردید پرهیزکاران در بهشت ها و نعمتى فراوان اند.» (طور/ 17) «أ یطمع کل امرئ منهم أن یدخل جنة نعیم؛ آیا هر یک از آنان طمع دارد که او را در بهشت پرنعمت درآورند؟!»(معارج/ 38) «إن الأبرار لفی نعیم؛ به یقین نیکان در نعمت فراوانى قرار دارند.» (انفطار/ 13) «إن الأبرار لفی نعیم؛ بى تردید نیکان در نعمتى فراوانند.» (مطففین/ 22) شرى نیست که بهشت در پى داشته باشد و منتهاى آرزوى نفس سالم و درست دست یافتن به بهشت است که سراى کسانى است که خدا از آنان راضى است و آنان را خرسند مى سازد. از جمله درخواست ابراهیم (ع) آن است که «و اجعلنی من ورثة جنة النعیم؛ بار پروردگارا مرا از ساکنان بهشت جوار رحمت و فضل خود قرار بده که به وراثت سهم خود را از این نعمت بیابم و بهره مند گردم.» (شعراء/ 85)
بهشت ایمان مذهبی پاداش الهی نتیجه اعمال انسان باورها در قرآن