مؤمنان به خدا و رسالتهاى او در باغهایى قرار خواهند گرفت که همه نعمتهاى زندگى و افزون بر آن در اختیارشان است. خداوند در قرآن می فرماید که: «و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ به آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند بشارت ده که براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر درختانش جریان دارد.» سپس ضمن اشاره به میوه هاى گوناگون این باغها مى گوید: «کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل؛ هر زمان از این باغها میوه اى به آنها داده مى شود مى گویند: این همان است که از قبل به ما داده شده است.» سپس اضافه مى کند: «و أتوا به متشابها؛ و میوه هایى براى آنها مى آورند که با یکدیگر شبیهند.» و بالاخره آخرین نعمت بهشتى که در این آیه به آن اشاره شده همسران پاک و پاکیزه است مى فرماید: «و لهم فیها أزواج مطهرة؛ براى آنها در بهشت همسران مطهر و پاکى است.» (بقره/ 25)
اینها آرزوها و خواستهاى بشرى است، آنچه آدمى را که در هر مرتبه عقل و شعور است زنده و جوینده می دارد رسیدن به همین آرزوها است «به مراتب و درجاتى که دارد» ظاهر و باطن بدن و شهوات و آمال آن، خواستهاى خیال و عقل، هر یک به سوى محیطى مى کشاند تا لذات بدون آلام و مزاحمت و تضادهاى درونى تحقق یابد، چون ظرف طبیعت، و دنیاى متضاد براى تحقق چنین محیطى سازگار نیست، اگر عالمى برتر و محیطى بالاتر براى رسیدن به این جاذبه هاى نفسانى و عقلى نباشد، پس این آمال و آرزوها و قواى محرکه بیهوده آفریده شده، با آنکه سر مویى و خارش بدنى بدون غایت و بیهوده نیست چه رسد به این قوا و محرکهایى که شاهکار خلقت (انسان) را به تلاش آورده بلکه وجود انسان تنها از همین ها ترکیب یافته. «سبحانک ما خلقت هذا باطلا؛ پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده اى.» (آل عمران/ 191)
در این آیه انسان تحقق همه خواستهاى خود را در نتیجه ایمان و عمل صالح می نگرد، نعمتهاى گوناگون که سراپاى وجود را فرا گیرد، درک نتائج اعمال، تحقق جمال مطلوبى که در دنیا با هر چه تطبیق نماید و مورد عشق درونى خود قرار دهد با آلودگیهاى خلقى و خلقى (فتح و ضم خاء) همراه است و از آلام و بى مهرى ها سر در مى آورد، و هر چه از لذات و نعمتها برخوردار شود رسیدن به آن همان و جدا شدن از آن همان، تا نرسید دچار آرزوى وصل است همین که رسید نگران فصل و فناء است. پس باید دل به آن بست که دل برد و هر زمان رنگى نگیرد، و آن را جست که خزان فناء برگ و گل نعمت و جمالش را پژمرده ننماید و باد آن پرپرش نسازد، شخص با ایمان و خردمند خود را بازیچه سرگرمیهاى ناپایدار نمى گرداند، و چشم عاقبت بین را از نعیم جاویدان نمى پوشد چه ناپایدارى نگرانى همراه دارد و نگرانى نعمت را با آلام مى آمیزد قرآن در پایان بشارت این نگرانى را از بهشتیان برداشته و با وعده خلود (جاویدانى) آسوده خاطرشان نموده: «و هم فیها خالدون؛ و جاودان در آن خواهند ماند.» (بقره/ 25)
«خلود»: به معنى مطلق استمرار و دوام است، و این استمرار و دوام چون به نحو مطلق ملحوظ گردد، وابسته مى شود به نحوه استمرار مکان و محل، و همچنین به مقدار استمرار موضوع، و در عین حال از ابتداى وقت معینى حساب مى شود. پس خلود با ازلى و ابدى بودن فرق پیدا مى کند، در خلود ازلیت نبوده و از ابتداى محدودى شروع مى شود، و ابدیت بى قید بوده و حدى هم ندارد، بلکه قهرا متوقف باشد به مقدار استمرار موضوع و محل. و موضوع در خلود نفسى است که عقاید کفر و الحادى و صفات طغیان و عناد و ظلم در قلب او راسخ و ثابت گردد، و یا ایمان و اعتقاد حق و نورانیت و صفات روحانى در روح او محکم و ملکه بشود.
پس تا نفس انسان با این خصوصیات و تحولاتى که راسخ و ملکه شده است، بقاء و استمرار دارد: در جهنم یا در بهشت خالد خواهد بود. و باید توجه داشت که: أزلى و ابدى بودن مخصوص وجودى است که ثبوت و وجوب ذاتى داشته باشد، و آن منحصر به واجب الوجود و خداوند خالق مطلق نامتناهى است. و غیر او هر چه باشد از مادى و معنوى و در هر عالمى باشد وجوب ذاتى و أزلى و ابدى نخواهد داشت. پس قوام خلود با موضوعاتی است که وجوب ذاتى ندارند، و همچنین در محلهایى قرار مى گیرند که امکان ذاتى دارند، و تفسیر آن با ابدى بودن با خصوصیات وجودى آن منافى خواهد بود.
خلود و جاودانى اهل بهشت در بهشت و کفار و معاندین در دوزخ از ضروریات دین اسلام بوده و به نص آیات شریفه قرآن و اخبار بسیار ثابت و مسلم است در اینجا به بعضى از آیات و اخبار آن اکتفاء می کنیم.
در سوره ی بقره آیه 81 می فرماید: «و الذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون؛ کسانى که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند اینان یاران بهشت و در آن جاودانند.» و نیز می فرماید: «بلى من کسب سیئة و أحاطت به خطیئته فأولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ آرى کسى که کار بد پیشه کند و گناهش آن را فرا گیرد اینان یاران آتش و در آن جاودانند.» (بقره/ 80) و نیز می فرماید: «و الذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلى الظلمات أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ و کسانى که کافر شدند ولى امر آنان شیطان و هر متجاوز و سرکشى است، آنان را از روشنى به طرف تاریکی ها می برند اینان یار آتش و در آن جاودانند.» (بقره/ 256)
در سوره ی لقمان آیه 7 می فرماید: «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعیم خالدین فیها وعد الله حقا و هو العزیز الحکیم؛ کسانى که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند براى آنها بهشتهاى پر نعمت است در حالى که در آنها جاودانند وعده ثابت خداست و او غالب و حکیم است.» در سوره زخرف آیه 82 می فرماید: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین و أنتم فیها خالدون؛ و در بهشت است آنچه نفسهاى شما میل دارد و چشمهاى شما لذت می برد و شما در آن جاودانید.» و نیز می فرماید: «إن المجرمین فی عذاب جهنم خالدون؛ محققا گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند.» (زخرف/ 74)
در سوره احزاب آیه 64 می فرماید: «إن الله لعن الکافرین و أعد لهم سعیرا خالدین فیها أبدا لا یجدون ولیا و لا نصیرا؛ محققا خداوند کافران را از رحمت حق دور نموده و آتش افروخته دوزخ را براى آنان آماده کرده در حالى که در آن براى همیشه جاودانند و یار و مددکارى نمى یابند.» و در سوره فاطر آیه 33 می فرماید «و الذین کفروا لهم نار جهنم لا یقضى علیهم فیموتوا و لا یخفف عنهم من عذابها کذلک نجزی کل کفور؛ و کسانى که کافر شدند براى آنان آتش دوزخ است، مرگ بر آنان وارد نمیشود که بمیرند و عذاب دوزخ از آنان تخفیف داده نشود، چنین جزا می دهیم هر کافرى را.» و نیز می فرماید: «جنات عدن یدخلونها؛ فضل بزرگ خدا بهشتهاى دائم الاقامة است که در آن جاودانند.» (فاطر/ 32) و در سوره ق آیه 33 می فرماید: «ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود؛ داخل بهشت شوید به سلامتى این روز روز جاودانى است.»
غیر اینها از آیات دیگر و اخبار در این باره نیز متواتر معنوى اجمالى است مانند خطب منسوبه به حضرت على (ع)، در ضمن خطبه در وصف اهل نار می فرماید: «قد اطبق على اهلها فلا یفتح عنهم ابدا و لا یدخل علیهم ریح ابدا و لا ینقضى منهم غم ابدا و العذاب ابدا شدید و العذاب ابدا جدید، لا الدار زائلة فتفنى و لا آجال القوم تقضى؛ درهاى دوزخ بر اهل آتش بسته شود و براى همیشه بر آنان باز نگردد و نسیمى بر آنان هرگز داخل نشود و غمى از آنان هرگز برطرف نگردد، عذاب همیشه سخت، و همیشه تازه است، نه سراى زائل شدنى است تا فانى شود و نه اجلهاى اهل دوزخ بپایان می رسد.» و در خطبه دیگر می فرماید: «لا مدة للدار فتفنى و لا اجل للقوم فتقضى؛ نه مدتى براى دار آخرت است که فانى شود و نه اجلى براى اهل آن ست که پایان یابد.» و در دعاى کمیل می فرماید: «و هو بلاء تطول مدته و یدوم بقائه و لا یخفف عن اهله؛ بلاء آخرت بلائى است که مدت آن طولانى و بقاء آن دائمى است و عذاب آن از اهلش تخفیف داده نمی شود.»
جمله ی "هم فیها خالدون" بیان ماهیت شؤون وجودیه اهل بهشت و دوام نعمتهاى آن است که هرگز زوال پذیر نخواهد بود و بهترین مژده است بر بندگان شایسته زیرا بهترین مظاهر رحمت می باشد که قوام آن به دوام و ثبات آن است، چون تبدل هر نعمت و زوال آن عین نقص بوده که لازمه آن آلودگى به ناگواریها می باشد. رکن اعتقادى و خلقى ایمان از صفات نفسانیه بلکه حقیقت انسانیست، پس همواره دائم و ثابت خواهد بود ولى رکن جوارحى ایمان گرچه از لحاظ اینکه از مقوله عرضیه است توأم به تبدل و زوال می باشد، ولى به لحاظ اینکه داراى نشئات دیگرى از ظهورست، چه در نفس و چه در نظام امکانى که هرگز قابل زوال و انقلاب نخواهد بود، بدین نظر افعال صالحه اختیاریه نیز ثابت بوده مانند دو رکن دیگر ایمان. و چون أرکان سه گانه ایمان از مراتب نفس و حقیقت انسانیست و همواره دائم و باقى می باشد، بدین جهت اهل ایمان و تقوى به واسطه رسوخ ارکان ایمان اقتضاى دوام فضل آفریدگار را خواهند داشت.
کتاب علل از حضرت صادق (ع) روایت نموده، چون منویات اهل ایمان و تقوى آن بوده که هر چه درین جهان زندگى نمایند به اطاعت آفریدگار به سر برند پس به همان نیات در بهشت به طور جاوید متنعم خواهند بود. اینها نتیجه و ثمرات ایمان به قرآن و حاکمیت آن است، چه نخستین تأثیر آن در هم شکستن عقاید و عادات پستى است که با گذشت زمان متحجر مى شود و نفوس و جوامع را از تطور که خاصیت انسان است باز می دارد، چون عقول بشرى در پرتو هدایت قرآن از زیر پرده اوهام خلاص شد سرچشمه هاى معارف و ابتکارات در آن باز مى شود و قواى فرد و اجتماع با توازن و تعادل پیش مى رود، اخلاق فاضله و اعمال صالحه از آن مى روید و اعمال رو به نتیجه درست مى رود و ثمرات متشابه از آن به دست می آید، چون هر ثمره اى با فکر ایمانى جفت گردد بهره ها مضاعف مى شود.
نتیجه این تضاعف جاودانى است. خداوند اینگونه حقایق را که اساس بهشت است براى فهم عموم در این جهان با مثلها و در عالم دیگر به لذات حسى متمثل نموده تا هر کس فراخور اشتهاى عقل و ادراک خود از آن بهره گیرد، چه لذت و نعمت به اندازه ادراک بلکه جز ادراک چیزى نیست:
مائده عقلست نى نان و شوى *** نور عقلست اى پسر جان را غذى
نیست غیر نور آدم را خورش *** از جز آن جان را نیابد پرورش
زین خورش ها اندک اندک با زبر *** کین غذاى خر بود نى آن حر
تا غذاى اصل را لایق شوى *** لقمه هاى نور را آکل شوى
عکس آن نور است کین نان نان شده *** فیض آن جان است کین جان جان شده
آنچه اهل بهشت متنعمند، لذت حقیقى باشد یعنى خوردن و آشامیدن و نکاح و غیره صرف لذت فقط باشد، به خلاف نعم دنیا که گذشته از مشوب بودن به آلام و اسقام، لذت نباشد، بلکه دفع مرض باشد مثلا غذا هر چه لذیذ باشد، تناول آن رفع مرض گرسنگى است که اگر به او نرسد، او را تلف نماید. و همچنین تشنگى مرضى است مهلک که سیراب شدن دفع آن را نماید و همچنین تمام لذتها. لکن در بهشت آنچه بهره ور شوند، عین لذت و حقیقت لذت مى باشد. و نیز نعم بهشتى تناهى ندارد و هر آنى الذ نعمت قبل را عطا شوند. زیرا اگر به یک طریقه از نعمت مستلذ شوند، هر آینه کاشف باشد از تناهى قدرت، و چون ثابت و محقق است قدرت مطلقه سبحانى، بنابراین آنا فآنا در تجدید باشد. همچنین عذاب اهل جهنم دائما در شدت و زیادتى باشد و فتور و سستى نیابد.
موعظه: عاقل منصف متدین پس از تأمل دریابد که شایسته و روا نباشد آدمى براى چند روزه دنیا (که دنیا و نعمتش هر دو فانى شوند) نعمتهاى باقیه اخروى را که خداى تعالى در آیات توصیف فرموده از دست بدهد، و براى جیفه دنیا گوهر دیانت را (که سرمایه سعادت است) بذل نماید و عاقبت حسرت و ندامت یابد.
کجا عقل یا شرع فتوى دهد *** که مرد خرد دین به دنیا دهد
تفکر در احوال گذشتگان و نظاره در مساکن آنان، آخرت را یادآورى نماید. زهى سعادت انسانى که این تفکر را غنیمت و در تعقیب آن به صدد تدارک و عمل برآید.