در آیات متعددی از قرآن مجید اشاران سربسته ای به مسکن بهشتیان آمده است، و با تعبیرات مختلفی از آنان یاد شده است:
1ـ «وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن؛ خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایی از بهشت نوید داده که از زیر درختان آن نهرها روان است و در آن جاودانه خواهند بود و نیز منزل هایی (کاخ ها و قصور) پاکیزه در باغ های بهشت عدن به آنان وعده داده است.» (توبه/ 72) عدن در لغت به معنی اقامت و بقاء در یک مکان است، و لذا به معدن که جایگاه بقای مواد خاصی است این کلمه اطلاق می شود، بنابراین مفهوم عدن با خلود شباهت دارد، ولی از آنجا که در جمله قبل به مساله خلود اشاره شده، چنین استفاده می شود که جنات عدن محل خاصی از بهشت پروردگار است که بر سایر باغهای بهشت امتیاز دارد.
در احادیث اسلامی و کلمات مفسران این امتیاز به اشکال مختلف بیان شده است در حدیثی از پیامبر (ص) چنین می خوانیم که فرمود: «عدن دار الله التی لم ترها عین و لم یخطر علی قلب بشر، لا یسکنها غیر ثلاثة النبیین و الصدیقین و الشهداء؛ عدن آن خانه پروردگار است که هیچ چشمی آن را ندیده، و به فکر کسی خطور نکرده و تنها سه گروه در آن ساکن می شوند: پیامبران، صدیقان (آنها که پیامبران را تصدیق کردند و از آنها حمایت کردند) و شهیدان.» در کتاب خصال از رسول خدا (ص) چنین نقل شده: «من سره ان یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنتی التی واعدنی الله ربی، جنات عدن... فلیوال علی بن ابی طالب (ع) و ذریته (ع) من بعده؛ کسی که دوست دارد حیاتش همچون من، و مرگش نیز همانند من بوده باشد، و در بهشتی که خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساکن شود، باید علی بن ابی طالب (ع) و فرزندان بعد از او را دوست دارد.» از این حدیث روشن می شود که جنات عدن باغهایی است از بهشت که پیامبر (ص) و جمعی از خاصان پیروان او در آنها مستقر خواهند شد. این مضمون در حدیث دیگری از علی (ع) نیز نقل شده که جنات عدن جایگاه پیامبر اسلام است.
حسن بصری گوید از ابوهریره و عمران بن الحصین پرسیدم که: این که خدای تعالی می گوید: "و مساکن طیبة" در این چیزی شنیدی از رسول (ص)؟ گفتند: علی الخبیر سقطت بر دانا فتادی، ما رسول را از این پرسیدیم، گفت: کوشکی باشد در بهشت به یک پاره از لؤلؤ، در او هفتاد سرای باشد از یاقوت سرخ، در هر سرای هفتاد خانه از زمرد سبز، در هر خانه هفتاد سریر و بر هر سریری هفتاد بستر از هر لونی بر هر بستری جفتی از حورالعین، در هر خانه هفتاد [خوان نهاده، بر هر خوانی هفتاد لون طعام، در هر خانه هفتاد] وصیفت، حق تعالی بنده مؤمن را چندانی قوت و شهوت و نهمت دهد که به یک بامداد بر همه بگردد از طعامها و فراشها. فی جنات عدن در بهشتهای مقام و جای ایستادن و خلود، یقال: عدن بالمکان اذا اقام به، و منه: المعدن، و قال الشاعر:
و ان تستضیفوا الی حکمه *** تضافوا الی راجح قد عدن
و رسول (ص) گفت: عدن، بهشتی است خاص از بهشتهای خدای، هیچ چشم مثل آن ندیده است و بر خاطر هیچ بشر چنان نگذشته است. در آن جا نباشد جز سه گروه: پیغامبران و صدیقان و شهیدان. حق تعالی گوید: خنک آن را که در این جا شود! عبدالله مسعود گفت: «هی بطنان الجنة؛ ای وسطها آن میانه بهشت است، آن جا که از آن به، جای نباشد.»
عبدالله عباس از کعب الاحبار پرسید که: جنات عدن، چه باشد؟ گفت: عدن، به سریانی رز باشد و انواع انگور. عبدالله بن عمر گفت: جنات عدن، عدن کوشکی است در بهشت پیرامن او بروج و مروج است، یعنی کوشکها و مرغزارها، او را پنج هزار در است، بر هر دری خیمه ای، در آن جا نشود الا پیغامبری یا صدیقی یا شهیدی. حسن بصری گفت: جنات عدن، و ما ادریک ما جنات عدن، کوشکی است از زر، در او نشود الا به پیغامبری یا صدیقی یا شهیدی یا حاکمی عدل. و ضحاک گفته: شهری است در بهشت که رسولان و پیمبران و شهیدان و امامان راهنما در آنجا سکونت دارند و مردم در اطراف آنها مسکن دارند، و بهشتهای دیگر در اطراف آنها بنا شده.
و ابن مسعود گفته: «عدن» نام وسط بهشت است. عطاء بن السایب گفت: عدن، جویی است در بهشت، درختان بر کنارهای او، و مقاتل و کلبی گفته اند: «عدن» بلندترین درجات بهشت است، و چشمه «تسنیم» در آنجاست، و بهشتهای دیگر در اطراف آن قرار دارد، و از روزی که خدا آن را آفریده پوشیده است، تا آن گاه که خداوند صاحبانش را که همان پیمبران و شهیدان و مردمان شایسته و صالح باشند و هر که را خدا بخواهد در آن منزل دهد، و کاخهایی از در و یاقوت و طلا در آن است، و باد خوشی از زیر عرش میوزد و تلهایی از مشک سفید را با خود برداشته بر آنها در آورد. و از پیغمبر (ص) روایت شده که فرمود: «عدن» آن خانه ای است که خدا آفریده و چشمی آن را ندیده و بر دل افراد بشر خطور نکرده و جز سه دسته در آن مسکن نگیرند: پیمبران، صدیقان، شهیدان، خدای عز و جل بدان گوید: خوشا به حال کسی که در تو در آید. و آنان که خدای خواهد، و فیها قصور الدر و الیاقوت و در او کوشکهاست از در و یاقوت و زر. بادی خوش از زیر عرش می جهد بر پشته های مشک سپید، و آن را در آن کوشکها می برد. عطاء الخراسانی گفت، فی قوله: و مساکن طیبة فی جنات عدن، کوشکها باشد از زبرجد و در و یاقوت، بوی او می دهد از پانصد ساله راه، و جنات عدن قصبه بهشت است و سقف آن عرش خداست.
2 ـ «لکن الذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنیة تجری من تحتها الأنهار وعدالله لایخلف الله المیعاد؛ کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند برای ایشان غرفه هایی است که بالای آن ها غرفه های دیگر بنا شده است و نهرها از زیر آن روان است این وعده ی خداست و خداوند خلاف وعده نمی کند.» (زمر/ 20) «غرف»، جمع غرفه از ماده (غرف) بر وزن (حرف) به معنی: برداشتن چیزی است. و لذا به آبی که با کف از چشمه برمی دارند و می نوشند (غرفه) می گویند. سپس به قسمت فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل اطلاق شده است. یعنی علی رغم دوزخیان که غرق آتش دوزخند آن افرادی که تقوای خدائی پیشه کرده و می کنند در بهشت دارای غرفه هائی برفراز غرفه های دیگری خواهند بود.
دیگر اینکه نهرهائی از آب در زیر آنها در جریانند. و این وعده وعده الهی است که تخلف ناپذیر است. ابوسعید خدری بر وزن (کرسی) از پیامبر اسلام روایت می کند که فرمود: اهل بهشت، اهل این غرفه ها را به گونه ای بر بالای سر خود می بینند که ستاره درخشنده را در افق مشرق، یا مغرب بنگرند. و این به خاطر آن فضیلت و برتری است که دارند! گفتند: یا رسول الله آنها منازل پیامبران هستند؟ فرمود: لا بل، سوگند به حق آن کسی که جان من در دست قدرت او است آنان مردانی هستند که به خدا ایمان آورده و پیامبران را تصدیق کرده باشند.
در سوره فرقان نیز از مسکن بهشتیان به «غرفه» تعبیر شده است: آنجا که خدا با غرفه های بنا شده از زر و سیم و یاقوت و در آنان را استقبال می کند و در آنها شادباش و سلام از خدا و فرشتگان دریافت می کنند. «أولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما؛ اینان همان کسانند که برای صبری که تحمل کرده اند غرفه های بهشت را پاداش یابند و در آنجا به درود و سلامشان بنوازند.» (فرقان/ 75) این آیه اندیشه ای مهم را می رساند که عبارت است از این که به راستی تحقق یافتن آرزوهای بلند و رسیدن به هدفها نیازمند صبری است بسیار، و آرزوی میان تهی و بلند پروازی بی جان سودی ندارد و انسان بر آرزوجویی خود بدان اندازه پاداش نمی یابد که بر کوشش خود برای تحقق بخشیدن بدان آرزومندی پاداش می گیرد. و آنچه از این آیه در می یابیم این است که این پاداش بر صبری است که در راه هدفهای والا تحمل شده باشد.
این نکته نیز قابل توجه است که غرفه ها هوائی لطیف تر، مناظری بهتر، و محلی آرامتر برای سکنی هستند، و از این جهات مطلوبند، و تعبیر به «غرفه» اشاره به این ویژگیها است. و لذا در آیه ی 37 سوره ی سبأ می خوانیم: «فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم فی الغرفات امنون؛ پس اینانند که برای آنان در برابر آنچه انجام داده اند، پاداش مضاعف است، و آنان در غرفه ها [ی بهشتی از هر گزند و آسیبی] آسوده خاطرند.»
پیامبر (ص) در تفسیر این آیه بدان بهشت تشویق می کند و در پاسخ علی (ع) می گوید، آن گاه که وی درباره تفسیر این آیه از حضرتش پرسید: «ای پیامبر خدا! این غرفه ها را با چه چیز ساخته اند؟ گفت: «یا علی تلک غرف بناها الله لاولیائه بالدر و الیاقوت و الزبرجد سقوفها الذهب محبوکة بالفضة لکل غرفة منها الف باب من ذهب علی کل باب ملک موکل به؛ ای علی این غرفه هایی است که خدا آنها را برای اولیاء خود با در و یاقوت و زبرجد ساخته است، سقفهایش از طلاست، و با نقره محکم شده و به هم پیوسته، هر غرفه ای را هزار در زرین است و بر هر دری فرشته ای گماشته است، و در آن فرشهای گرانبها، بر روی یکدیگر، از ابریشم و دیبا به رنگهای گوناگون، درون آنها انباشته از مشک و عنبر و کافور.» و این گفته خداست: «و فرش مرفوعة؛ و فرشهای گرانبها.» (واقعه/ 34) چون مؤمن در بهشت به منزلهای خود درآید بر سر او افسر ملک و بزرگواری نهند و آرایه های زر و سیم و یاقوت و در به رشته کشیده شده در نیمتاجی زیر تاج بر او بیاویزند و هفتاد جامه حریر به رنگهای گوناگون، بافته شده از تار زر و سیم و دانه نشان به مروارید و یاقوت سرخ بر او بپوشانند، و این گفته اوست: «یحلون فیها من أساور من ذهب و لؤلؤا و لباسهم فیها حریر؛ در آن جا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته شوند و لباسشان از حریر است.» چون مؤمن بر تخت خود نشیند تختش از شادی به جنبش درآید، و چون دوستدار خدا در منازل خود در بهشت استقرار یابد فرشته گماشته بر باغ بهشتی او را به بزرگداشتی از جانب خدا شادباش گوید و خدمتگزاران و کنیزان مؤمن بدو خوشامد گویند و دوستدار خدا بر تخت خود تکیه زند و همسر حوریه زیبایش نزد او رود و چندان برای دوستدار خدا درنگ کند تا او از کار خود فارغ شود.»
آمده است که "و فرش مرفوعة" وقتی مؤمن به جایگاه هایش در بهشت وارد گردد تاج کرامت و بزرگی بر سر او گذاشته می شود، لباس های طلا و نقره بافت پوشیده ودر و یاقوت زینت بخش تاج او خواهد بود،... و این است تفسیر «یحلون فیها من أساور من ذهب و لؤلؤا و لباسهم فیها حریر؛ وقتی ولی خدا در منزل های بهشتی خود قرار گرفت فرشته موکل بهشت به او تبریک و خجسته باد می گوید و گرامی داشت خداوند را به او می رساند.» (حج/ 23 و فاطر/ 33)
3 ـ در آیاتی از سوره ی الرحمن پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهای والا سخن گفته می شود و بعد در آیاتی دیگر از دو بهشت سخن می گوید که در مرحله پائین تری و طبعا برای افرادی است که در سطح پائینتری از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است. می فرماید «و من دونهما جنتان؛ و پائینتر از آنها دو بهشت دیگر است.» (الرحمن/ 62) برای این جمله دو تفسیر ذکر کرده اند نخست همان که در بالا گفتیم تفسیر دیگر اینکه: تعبیر من دونهما یعنی غیر از آن دو بهشت، دو بهشت دیگر برای همان مؤمنان است که به عنوان تنوع در میان این باغهای بهشتی در گردشند، چرا که طبع آدمی تنوع طلب است و از آن لذت می برد.
ولی با توجه به لحن این آیات، و همچنین روایاتی که در تفسیر آن وارد شده تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد. در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (ص) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «جنتان من فضة، آنیتهما و ما فیهما، جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما؛ دو بهشت که بنای آنها و هر چه در آنها است از نقره است، و دو بهشت است که بنای آنها و هر چه در آنها است از طلا است.» تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد. در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم که در تفسیر همین آیه فرمود: «لا تقولن الجنة واحدة، ان الله یقول: و من دونهما جنتان و لا تقولن درجة واحدة ان الله یقول: درجات بعضها فوق بعض انما تفاضل القوم بالاعمال: نگو بهشت یکی است، چرا که خداوند می گوید: غیر از آن دو بهشت، دو بهشت دیگر است، و نگو درجه واحدی است، چرا که خداوند می فرماید: درجاتی است که بعضی بالاتر از بعض دیگر است و این تفاوت به خاطر اعمال می باشد.» روی همین اصل در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: «جنتان من ذهب للمقربین، و جنتان من و رق لاصحاب الیمین؛ دو بهشت از طلا است برای مقربان، و دو بهشت از نقره برای اصحاب الیمین.»
بهشت زندگی بهشتیان نعمت های الهی نتیجه اعمال پاداش الهی باورها در قرآن قیامت