هرگونه اختلال نظام از زندگى بشر رخ دهد از آثار مستقیم و یا غیر مستقیم افعال و گناهان و ظلم و ستم هاى پیگیر بشر نسبت به یکدیگر است و چنانچه جنایتها و تبهکارى هاى بشر نسبت به یکدیگر در جهان مطرح نباشد هرگز فساد و یا اختلال در نظام زندگى بشر پدید نخواهد آمد زیرا اعمال و رفتار تجاوزگرانه بشر درباره یکدیگر و تضییع حقوق یکدیگر سبب فساد و اخلال نظام زندگى مى شود مانند خشک سالى و یا وقوع زلزله که اساس و علل طبیعى مرموزى دارد به لحاظ وجود بشر صدق فساد و اخلال نظام مى نماید.
بشر مانند سایر انواع موجودات جهان است بلکه از طبقه ضعیف از سایر انواع است از نظر نیازهاى او به سایر افراد از بشر و هم چنین به سایر موجودات قابل قیاس به سایر انواع نیست بالاخره نهایت ارتباط و نیاز به سایر موجودات جهان دارد. و هم چنین در اثر حرکات ارادى که بدان وسیله منازل سعادت ذاتى خود را مى پیماید نهایت ارتباط با سایر اجزاء جهان دارد چنانچه حرکات و افعال اختیارى او موافق با نظام بود سایر اجزاء نیز با او چنین خواهند بود و از هر سو نعمت و آسایش به او رو خواهد آورد چنانچه بشر در افعال اختیارى خود طریقه فساد و اختلال نظام را بپیماید ناگزیر نظام جهان با او مبارزه خواهد داشت تا اینکه او را به هلاکت افکند چه آنکه خبر دو عضو ضعیف و نیازهاى بیشترى بغیر قیاس دارد بشر از نظر کثرت احتیاج که او را فراگرفته نمى تواند با نظام جهان مبارزه نماید زیرا او نیز جزء و عضوى از آن است و هرگز از آن استقلال نداشته و بى نیاز نخواهد بود و هر فکر و اندیشه اى بنماید از نظامات آن استفاده نموده است. خداوند در قرآن سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آورده، مى گوید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس؛ فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند آشکار شده.» (روم/ 41)
انحرافى که در هر ساعت در اعمال و رفتار انسانها مشاهده مى کنیم طبعا انحرافى نیست که از انحراف در طبیعت آنها نتیجه شده باشد. زیرا خداوند طبیعت را نیکو آفریده و ساخت آن را استحکام بخشیده. فسادى اگر هست به سبب اعمال مردم است. سبب زشتکارى نوع بشر دور شدن او از سرچشمه توحید است و نزدیک شدن او به مرحله شرک. هنگامى که قرآن فساد را به گناهان انسان پیوند مى دهد معلوم مى شود که روش اسلامى یک درجه دیرینه تر از روش معمول اجتماعى است و دو درجه از نظریه جاهلى پیش افتاده تر است. اهل جاهلیت معتقدند که آثارى که در زندگى پدیدار مى شوند به هیچ سببى پیوند ندارند پس هیچ گاه در پى یافتن سبب معقول نبوده اند. در حالى که روش قرآنى پدیده هاى طبیعى را به علل و اسباب مشهور و نیز غیبى آن ربط مى دهد. مثلا ظلم سبب بدبختى ظالم مى شود و باعث نزول عذاب بر او یا به صورت مشهور که همانا قیام مظلوم است بر ضد ظالم یا به طریقه غیبى، زیرا خداست که ملکوت آسمانها و زمین به دست اوست براى ظالم عذاب یا بدبختى مقرر کرده مثلا به تسلط بیماریها یا نزول صاعقه ها و دیگر حوادث طبیعى بر شهر.
وقتى این آیه را مى خوانیم اگر آن را با زمانى که در آن زندگى مى کنیم مقایسه کنیم به عظمت قرآن بیشتر پى مى بریم. فساد در دریا و خشکى به سبب انتشار وسائل آدمکشى و تخریب، از سلاحهاى معمولى و سلاحهاى هسته اى و شیمیایى هرچه بیشتر گسترده شده. مى گویند اگر روزى جنگ اتمى درگیرد میلیاردها نفر در جهان سوم خواهند مرد. حتى تغییرات در مسیر وزش بادهاى موسمى رخ خواهد داد. خورشید در پرده اى ستبر از دود سیاهى که از سوختن شهرها به هوا برخواهد خاست پوشیده خواهد شد. اگر اعتراف کنیم که ساکنان روى زمین پنج میلیارد نفر هستند چهارپنجم از آنها کشته خواهند شد. آنها که زنده مى مانند به انواع بیماریهاى هسته اى چون سرطان و ایدز و دیوانگى و امراض عصبى دچار خواهند شد تا این باقى بقایا هم در عین شدت و بدبختى جان تسلیم کنند.
اما خطرى که هم اکنون بشر را تهدید مى کند آلودگى اجتماعى است. «مجله الحقیقة الواضحة» که مردم را به بازگشت به دین فرا مى خواند در شماره مورخ 1/ 2/ 1982 م مطلب تکان دهنده اى دارد. توضیح آن که تیراژ این مجله هفت میلیون نسخه است. این مجله مى نویسد: «آیا نیروى هسته اى تنها عامل از بین بردن بیماریهاست؟» اکنون به مجموعه معلوماتى که در بعضى مجلات آمده است نگاه مى کنیم: «آلودگى زمین به گونه اى که حتى با حادثه به وبال در هند قابل مقایسه نیست در اثر سوراخ شدن لایه اوزون است که به سبب گازهایى که انسان تولید مى کند خطر آن هر بار بیشتر و بیشتر مى شود.» مى گوید: «امریکائیها 5/ 1 میلیارد کیلو در روز زباله تولید مى کنند و این سبب ویرانى محیط زیست مى شود که اگر مانع آن نشوند فاجعه به بار خواهد برد.» و در باب آلودگى محیط امریکا نوشته است که «محققان گفته اند 100 میلیارد دلار و پنجاه سال وقت لازم است تا بتوان مواد سمى را از ایالات متحد امریکا پاک کرد.»
سرچشمه فساد، اعمال خود مردم است!
اکنون بنگریم که امام محمد باقر چه مى فرماید: «هرگز در یک سال باران کمتر از سال دیگر نیست. ولى خدا آن را به هر جاى که بخواهد مى فرستد. هنگامى که قومى گرفتار معاصى شوند خداوند جیره باران آنها را در آن سال به جاى دیگر مى فرستد. حتى به دریاها و بیابانها و کوه ها. خداوند تعالى جمل را در سوراخش به حبس باران عذاب مى کند و این هنگامى است که مردم آن خطه دچار خطاها و معاصى شده باشند ولى سرانجام براى او راهى باز مى کند تا به زمینى رود که مردمش اهل معاصى نباشند.» پس ابوجعفر فرمود: «اى صاحب نظران عبرت گیرید.»
سپس گوید در کتاب على (ع) از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: «زمانى که زنا زیاد شود مرگ ناگهانى هم زیاد مى شود. و اگر کمفروشى رواج یابد مردم به قحطى دچار شوند و اگر زکات ندهند زمین نیز برکت خود دریغ مى دارد چه از مزارع و چه از معادن. و چون یار ظالم و تجاوزگر باشند به حکام ظالم گرفتار آیند. و اگر پیمان شکنى کنند خدا دشمنشان را بر آنها مسلط مى نماید و اگر قطع رحم کنند اموالشان به دست اشرار افتد و اگر امر به معروف و نهى از منکر نکنند و از اهل بیت نیکان من پیروى ننمایند خداوند بدترین آنها بر آنها مسلط خواهد ساخت. پس در این حال دعاى نیکانشان هم مستجاب نخواهد شد.»
از حضرت على (ع) روایت شد که فرمود: «سه گناه است که عقوبت آن پیش از آن که آخرت برسد گریبانگیر صاحبش مى شود: نافرمانى پدر و مادر، ستم بر مردم و کفران احسان.» امام صادق فرمود: «از گناهانى که نعمت را دگرگون مى کنند ستم و تجاوز بر مردم است. از گناهانى که سبب پشیمانى مى شوند قتل است. گناهى که خشم خدا را سبب مى شود ظلم است. گناهى که پرده عفت را مى درد، شرابخوارى است. گناهى که روزى را حبس مى کند، زناست. گناهى که به فنا مى انجامد قطع رحم است و گناهى که نمى گذارد دعا مستجاب شود نافرمانى پدر و مادر است.»
چه بسا علم هنوز رابطه بین زنا و مرگ ناگهانى (سکته) را یا رابطه بین کم فروشى و فقر را یا بین معصیت کردن و قطع باران را کشف نکرده باشد ولى در واقع اینها معلول آنها توانند بود. زیرا طاعت یا معصیت تو در محیط اطرافت مؤثر است و قرآن بارها بر این فکر تأکید کرده است. آنجا که فرماید: «اگر بر طریقه راست پایدارى کنند از آبى فراوان سیرابشان کنیم.» (جن/ 16) و نیز: «اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزگارى پیشه کرده بودند برکات آسمان و زمین را مى گشودیم ولى پیامبران را به دروغگویى نسبت دادند، ما نیز به کیفر کردارشان مؤاخذه شان کردیم.» (اعراف/ 96) و نیز: «خدا قریه اى را مثل مى زند که امن و آرام بود. روزى مردمش به فراوانى از هر جاى مى رسید، اما کفران نعمت خدا کردند و خدا به کیفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلایشان ساخت.» (نحل/ 112)
اگر تو نمى دانى که سبب ابتلاء به بیمارى ها، گناهان است دلیل نیست که روش منحرف خود را ادامه دهى و پى آمدهاى آن روش را تحمل کنى. از حضرت امیرالمؤمنین در تفسیر آیه ی «و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر؛ و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى گذرد.» (شوری/ 30) آمده است. «حتى پیچیدن رک، و پاى به سنگ برآمدن و لغزش قدم و یا خراش از چوبى هم که باشد همه در اثر معصیت است.» خداوند تعالى همواره گناه را به دست نسبت مى دهد، زیرا دست آلت بسیارى از گناهان است و گاه از دست مراد اراده است چنان که مى گویند این کار به دست او انجام گرفت یعنى به اراده او.
در آیه می فرماید که: «لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون؛ خدا مى خواهد عکس العمل کارهاى مردم را به آنها نشان دهد و نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند، شاید بیدار شوند، و به سوى حق بازگردند!» (روم/ 41) بدیهى است پاداش همه اعمال قبیح آنان در این جهان هرگز میسر نیست و ظرفیت آنها را ندارد و این روش به منظور آن است که شاید سبب تأثر خاطر تبهکاران گردد و از کردار ناسزاى خود پشیمان شده به سوى آفریدگار رو آورند و در مقام تدارک اعمال قبیح خود برآیند با اینکه این جهان بر اساس نظام عمل است نه جزاء و از نظر حکمت و تنبیه تبهکاران را بدین وسیله یادآورى و تهدید مى نماید.
علت و معلول ظلم کفر نتیجه اعمال باورها در قرآن جهان بینی اسلامی گناه نعمت های الهی