از انصار و اصحاب معروف پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین علی (ع).
کنیه اش، ابوعماره، ابوعامر، ابوالطفیل و ابوعمرو، که اولی مشهورتر است.
پدرش: حارث بن عدی بن جشم... اوس، از اصحاب قدمای پیامبر اکرم (ص)، هرچند که نامی از او در جنگ های مسلمین نیست.
مادرش: حبیبه، دختر حباب بن انس بن زید بن مالک، (و به نقلی، ام خالد، دختر ثابت بن سنان و دخترعموی «ابوسعید خدری» است).
برادرش نیز جزو صحابه بوده و در جنگ های حضرت علی (ع) شرکت داشت.
تعدادی از فرزندان او، به نام های ربیع، عبید، لوط و یزید، در شمار راویان ذکر شده اند.
نسب براء، از طرف پدر به قبیله «اوس» و از طرف مادر به قبیله «خزرج» می رسد. (اوس و خزرج دو برادر از تیره بزرگ قحطانی بودند)
تولدش با توجه به گفته او که در جنگ خندق، پانزده ساله بوده، 10 یا 12 سال قبل از هجرت پیغمبر می باشد. در تاریخچه زندگی او، نقاط روشن و درخشان زیادی به چشم می خورد، هرچند که نقطه ضعف هایی نیز هست. 13 ساله بود که قبل از هجرت پیامبر به شهر مدینه، جزو مسلمانان شد و کمی با تعالیم اسلام آشنا و تعدادی از سوره های قرآن را یاد گرفت.
در 15 سالگی، داوطلب برای شرکت در جنگ بدر (جنگ بدر 2 سال بعد از هجرت بود) شد که پیامبر خدا به علت کمی سنش، موافقت نفرمود. برای اولین بار در جنگ خندق (و بنا به نقل اندکی در جنگ احد)، شرکت کرد و بعدا در 14 یا 15 غزوه دیگر شرکت فعال داشته و در 18 سفر با پیامبر همراهی کرد.
سال ششم هجری، در «جریان حدیبیه» که در کنار پیامبر بود، به دستور آن حضرت، تیری به درون چاه افکند و آب از آن چاه بالا آمد. (اینکار را بعضی مورخین به شخص دیگری به نام «نایجة بن جندب» بیشتر نسبت دادند.)
او از هواداران بنی هاشم و ارادتمندان علی (ع) بود و به همین دلیل، پس از انتقال مرکز حکومت آن حضرت از مدینه به عراق (کوفه)، در کوفه اقامت نموده و همچنان در صف یاران آن حضرت ماند. عده ای از محدثین و مورخین، او را از مخالفین بیعت با ابوبکر دانسته و روایت کرده اند که وی مکررا این سخن را ذکر کرده که «من در دنیا و آخرت، از کسانی که بر علی (ع)، پیشی گرفته اند، بیزارم!»
آیت الله خویی از او به عنوان یکی از برگزیدگان اصحاب آن حضرت، یاد کرده است.
آیت الله سیدمحسن امین: «براء، از کسانی است که به امیرالمؤمنین علی (ع)، پیوست و در جنگ های سه گانه آن حضرت شرکت داشت.»
طوسی نام او را در شمار یاران پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) آورده است.
وی از شاهدان عینی بر قضایای بعد از وفات رسول خداست و به نقل «ابن ابی الحدید» دانشمند بزرگ اهل تسنن که براء بن عازب گفت: «پس از رحلت پیامبر (ص)، من درباره خلافت، نگران و از تصنع و ظاهرسازی مردم بسیار ناراحت بودم و می ترسیدم که مبادا قریش، برای بیرون بردن آن از دست بنی هاشم، همدست شوند و حکومت و خلافت از این خاندان بیرون رود. و متحیر و اندیشناک نزد بنی هاشم که کنار بدن پیغمبر خدا، در حجره بودند، رفت و آمد می کردم، مدت کوتاهی گذشت که متوجه شدم عمر و ابابکر، آنجا حضور ندارند، تا اینکه ناگهان شنیدم که این گروه در «سقیفه بنی ساعده» تجمع کرده و بعد از مدتی خبر رسید که با ابوبکر بیعت کردند.» او بلافاصله به در خانه بنی هاشم رفته و می گوید: «با ابوبکر بیعت شد.» (تاریخ تحول دولت ص 84، جعفریان)
براء در جنگهای جمل، صفین و نهروان، به همراه برادرش «عبید»، در سپاه علی (ع) بود. در جریان جنگ نهروان، به عنوان نماینده آن حضرت، مأموریت یافت به سوی خوارج برود تا شاید از راه مذاکره و احتجاج، آنها را به ترک مخاصمه و اطاعت علی (ع)، دعوت کند، هرچند که گفتگو بعد از 3 روز با آنها، هیچ فایده ای در بر نداشت.
مدتی در زمان پیامبر در کنار امام علی (ع)، در یمن بود! از افتخارات دیگر این صحابی اینکه او از جمله شاهدان و راویان حدیث غدیر است. آن چنانکه در مناقب خوارزمی است، خودش گوید: با پیامبر در سفر حج بودیم، در بین راه مکه و مدینه فرود آمد و دستور داد تا مردم جمع شوند هنگام نماز ظهر شد، پیامبر نماز را با مسلمانان به جماعت خواند، آنگاه دست علی بن ابیطالب را گرفت و فرمود: «آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان سزاوارتر نیستم؟» گفتند «چرا!» فرمود: «من کنت مولا فهذا علی مولاه؛ بار خدایا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار، دشمنش را.» الی آخر. (احقاق الحق 3/324:2)، (الغدیر 1/277) این روایت را به فرموده علامه امینی در «الغدیر»، حدود چهل نفر از علمای اهل تسنن، از براء بن عازب، نقل کرده اند.
شاید به همین علت، وضع حال او در روز وفات پیامبر (ص) با بسیاری دیگر از مسلمانان فرق داشته این امر اقتضا می کرد که در مورد تعیین رهبر و پیشوای جامعه اسلامی، دغدغه و نگرانی داشته باشد که مبادا عده ای مانع شوند که علی (ع)، خلافت را در دست بگیرد.
از امام صادق (ع) (امام ششم شیعیان)، روایت است که روزی امیر مؤمنان علی (ع)، به او فرمود: «این دین را چگونه یافتی؟» براء گفت: «ما قبل از آنکه از شما پیروی کنیم، مانند یهودیان بودیم، عبادت و بندگی و از دین چیزی نمی فهمیدیم، اما از زمانی که از تو تبعیت نمودیم و حقیقت ایمان در قلب های ما رسوخ کرد، ایمان در دل ما جایگزین شد و سنگینی عبادت را در خود احساس می کنیم.»
مورخین او را در طبقه راویان حدیث آورده و گفته اند که بیش از 300 حدیث از پیامبر (ص) مشخصا و یا با واسطه شنیده و نقل کرده است. تعداد زیادی از این احادیث در کتابهای مهم اهل تسنن چون: مسند «احمد بن حنبل» و «جامع الاحادیث الکبیر سیوطی» «و صحیح بخاری و صحیح مسلم» آمده است. به علاوه از چند نفر صحابی دیگر از جمله: حضرت علی (ع)، بلال بن رباح، ابوبکر، ابوایوب انصاری، عمربن خطاب و... روایت کرده است.
حدود چهل نفر از صحابه و تابعین، چون: ابواسحاق سبیعی، سعید بن مسیب، ابوجحیفه، عبدالله بن یزید خطمی، هلال بن یساف، عامر شعبی، ابن ابی لیلی، عدی بن ثابت، یزید بن براء و عبید بن براء (فرزندانش)، روایات او را نقل کرده اند.
این بزرگوار، سالهای آخر عمرش را در کوفه گذراند و در سال 72 یا 71 هـ.ق، در زمان حاکیمت «مصعب بن زبیر»، وفات کرد.
بر اساس رواتی که شیخ صدوق از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده، وی در زمان معاویه، والی یمن شد و همانجا از دنیا رفت. اما بنابر قول اکثر مورخین سند این روایت و روایات دیگر درباره محل و زمان مرگ او ضعیف و بعضی نکات تاریخی زندگیش از جمله زنده بودن وی تا واقعه عاشورا و شرکت نکردن او در آن واقعه، مخدوش است. (آیة الله خویی، مامقانی، سیدمحسن امین و...)
براء بن عازب انصاری تاریخ اسلام زندگینامه اصحاب پیامبر اکرم انصار اصحاب امام علی (ع) عید غدیر