دعبل خزاعی در سوگ سبط شهید امام سوم چنین سروده است:
أ تسکب دمع العین بالعبرات *** و بت تقاسی شدة الزفرات؟
و تبکی لآثار لآل محمد *** فقد ضاق منک الصدر بالحسرات
ألا فابکهم حقا و بل علیهم *** عیونا لریب الدهر منسکبات
و لا تنس فی یوم الطفوف مصابهم *** و داهیة من أعظم النکبات
سقى الله أجداثا على أرض کربلا *** مرابیع أمطار من المزنات
و صلى على روح الحسین حبیبه *** قتیلا لدى النهرین بالفلوات
قتیلا بلا جرم فجعنا بفقده *** فریدا ینادی: أین أین حماتی
أنا الظامئ العطشان فی أرض غربة *** قتیلا و مظلوما بغیر ترات
و قد رفعوا رأس الحسین على القنا *** و ساقوا نساء ولها خفرات
فقل لابن سعد عذب الله روحه *** ستلقى عذاب النار باللعنات
سأقنت طول الدهر ما هبت الصبا *** و أقنت بالآصال و الغدوات
على معشر ضلوا جمیعا و ضیعوا *** مقال رسول الله بالشبهات
ترجمه: «آیا از دیده اشک مى ریزى و از سوز دل رنج مى برى؟ و بر آثار دودمان محمد (ص) مى گریی و سینه ات از حسرت به تنگ آمده است؟ هان بحق بر ایشان بگرى و از گردش روزگار باران اشک از دیدگان ببار. و مصیبتشان را به روز عاشورا و آن پیشامد سختى که از بزرگترین دشواریهاى زمان بود از یاد مبر. خداوند به باران بهارى پیکرهاى افتاده در دشت کربلا را سیراب کناد و بر روان پاک حبیب خود حسین درود پیاپى فرستد. کشته اى که در کنار دو نهر در بیابان کربلا افتاد، کشته بى گناهى که فقدانش ما را به درد آورد و تنها مانده اى که فریاد مى کرد: یاوران من کجا رفتند؟ من تشنه عطش زده در سرزمین غربتم و کشته و ستم رسیده اى بى گناهم سرش را بر فراز نى زدند و خاندان پریشان و آشفته اش را به اسارت کشیدند. به پسر سعد که خدا روانش را بدرد آرد، بگو به زودى عذاب دوزخ را به لعن و نفرین درخواهى یافت. بروزگار دراز تا آنگاه که باد صبا مى وزد، بر گروهى که همگى به گمراهى فتادند و گفتار پیغمبر خدا را به شبهه انگیزى تباه کردند، در بام و شام نفرین باد.»
دعبل، أمیر مؤمنان (ع) را نیز مى ستاید و از خاتم بخشى او در نماز به سائل و نزول آیه شریفه «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛ ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند: همان کسانى که نماز برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند.» (مائده/ 55) چنین یاد مى کند:
نطق القرآن بفضل آل محمد *** و ولایة لعلیه لم تجحد
بولایة المختار من خیر الذی *** بعد النبی الصادق المتودد
إذ جاءه المسکین حال صلاته *** فامتد طوعا بالذراع و بالید
فتناول المسکین منه خاتما *** هبة الکریم الأجود بن الأجود
فاختصه الرحمن فی تنزیله *** من حاز مثل فخاره فلیعدد
إن الإله ولیکم و رسوله *** و المؤمنین فمن یشأ فلیجحد
یکن الإله خصیمه فیها غدا *** و الله لیس بمخلف فی الموعد
ترجمه: «قرآن به برترى خاندان پیغمبر و ولایت غیر قابل انکار على ناطق است به ولایت پس از پیغمبر آن برگزیده نیکمرد و راستگوى دوستدار ناطق است، آنگاه که وى نماز مى گزارد و نیازمندى دست تمنا دراز کرد. و او با بخششى بزرگوارانه که از این بخشنده پسر بخشنده سزاوار بود، خاتمش را به مستمند داد. و خداى مهربان وى را در قرآن خود چنین ویژگى بخشید: (و هر کس را چنین افتخارى است، گو بیارد) به راستى که ولى و سرپرست شما، خدا و پیغمبرش و مؤمنانى هستند که نماز مى گزارند و در حال رکوع زکوة مى پردازند. و هر که خواهد انکار این فضیلت کند، در فرداى قیامت خداوند خصمش خواهد بود. و خدا در وعده هایش خلاف نخواهد کرد». و نیز امیر مؤمنان (ع) را چنین مى ستاید:
سقیا لبیعة أحمد و وصیه *** أعنی الإمام ولینا المحسودا
أعنی الذی نصر النبی محمدا *** قبل البریة ناشئا و ولیدا
أعنی الذی کشف الکروب و لم یکن *** فی الحرب عند لقائه رعدیدا
أعنی الموحد قبل کل موحد *** لا عابدا وثنا و لا جلمودا
ترجمه: «زهى بیعت احمد و جانشین او، یعنى سرور ما و امامى که محسود دشمن بود. یعنى آنکه به روزگار کودکى و سرآغاز جوانى، پیش از دیگران پیغمبر را یارى کرد. یعنى آنکه غمها را زدود و هیچگاه در نبرد نترسید. یعنى آنکه پیش از هر یکتا پرستى، خدا را بیگانگى شناخت. و هرگز صنم و بتى را پرستش نکرد.»
نیز در سوگ شهید کربلا سبط پیغمبر خدا امام سوم (ع) چنین سروده است:
إن کنت محزونا فمالک ترقد *** هلا بکیت لمن بکاه محمد
هلا بکیت على الحسین و أهله *** إن البکاء لمثلهم قد یحمد
لتضعضع الإسلام یوم مصابه *** فالجود یبکی فقده و السؤدد
فلقد بکته فی السماء ملائک *** زهر کرام راکعون و سجد
أ نسیت إذ صارت إلیه کتائب*** فیها ابن سعد و الطغاة الجحد
فسقوه من جرع الحتوف بمشهد *** کثر العداة به و قل المسعد
لم یحفظوا حق النبی محمد *** إذ جرعوه حرارة ما تبرد
قتلوا الحسین فأثکلوه بسبطه *** فالثکل من بعد الحسین مبرد
کیف القرار و فی السبایا زینب *** تدعو بفرط حرارة: یا أحمد
هذا حسین بالسیوف مبضع *** متلطخ بدمائه مستشهد
عار بلا ثوب صریع فی الثرى*** بین الحوافر و السنابک یقصد
و الطیبون بنوک قتلى حوله *** فوق التراب ذبائح لا تلحد
یا جد قد منعوا الفرات و قتلوا *** عطشا فلیس لهم هنالک مورد
یا جد من ثکلی و طول مصیبتی *** و لما أعانیه أقوم و أقعد
ترجمه: «تو که غمگینى چرا مى خوابى؟ و بر کسى که محمد (ص) بر او گریست، نمى گرئى؟ چرا بر حسین و خاندانش اشک نمى ریزى مگر نمی دانى که گریه بر مثل آنها ستوده است؟ اسلام به روز شهادت او به خوارى فتاد و بخشش و سرورى از فقدانش گریست فرشتگان روشن بین و بزرگوارى که در آسمان خدا را راکع و ساجدند نیز بر حسین گریستند. آیا فراموش کردى زمانى را که افواج سپاه دشمن که عمر سعد و دیگر سر کردگان کافرپیشه در میانشان بودند چگونه بر حسین تاختند؟ و در نبردگاهى که دشمنان وى بسیار و دوستانش اندک بودند، جام مرگ را به کامش ریختند و حق پیغمبر را با چشاندن سوز عطشى فرو ننشستنى به آنها، نگه نداشتند حسین را کشتند و پیغمبر را به سوگ سبطش نشاندند راستى که پس از ماتم وى دیگر ماتمها آسان نمود. چگونه مى توان آرام گرفت حال آنکه زینب در زمره اسیران بود و از سوز عطش فریاد مى زد و مى گفت: اى جد بزرگوار اى احمد: این حسین تو است که به شمشیر دشمن کشته و پاره پاره شده و به خون آغشته گردیده است عریان و برهنه و بر خاک افتاده و پا مال سم ستوران و اسبان تاخته است و اجساد پاک و بى گور و کفن فرزندان کشته ات در پیرامون او به خاک فتاده. اى نیاى بزرگ و بزگوار: اینها را از آب فرات منع کردند و به تشنگى و بى آبى کشتند اى جد والا مقام: از ماتم و بسیارى مصیبت و آنچه بر من مى رود، مى افتم و مى خیزم.»
این ابیات از چکامه اى طولانى است که وى در رثاء سبط شهید سروده است:
جاءوا من الشام المشومة أهلها *** للشوم یقدم جندهم إبلیس
لعنوا و قد لعنوا بقتل إمامهم *** ترکوه و هو مبضع مخموس
و سبوا فوا حزنی بنات محمد *** عبرى حواسر ما لهن لبوس
تبا لکم یا ویلکم أ رضیتم *** بالنار ذل هنالک المحبوس
بعتم بدنیا غیرکم جهلا بکم *** عز الحیاة و إنه لنفیس
أخزی بها من بیعة أمویة *** لعنت و حظ البائعین خسیس
بؤسا لمن بایعتم و کأننی *** بإمامکم وسط الجحیم حبیس
یا آل أحمد ما لقیتم بعده *** من عصبة هم فی القیاس مجوس
کم عبرة فاضت لکم و تقطعت *** یوم الطفوف على الحسین نفوس
صبرا موالینا فسوف ندیلکم *** یوما على آل اللعین عبوس
ما زلت متبعا لکم و لأمرکم *** و علیه نفسی ما حییت أسوس
ترجمه: «از شامى که مردم آن شوم و تیره روز بودند و از نگونبختى سپاهشان را ابلیس فرماندهى مى کرد، آمدند اى لعنت بر آنها باد و چنین مردمى که امام خود را مى کشند و پیکر پاره پاره اش را بر خاک رها مى کنند ملعون خواهند بود. اى واى من که دختران گریان پیغمبر را عریان و سر برهنه اسیر کردند. مرگ و ننگ بر شما! آیا به دوزخ آن تنگناى زشت و پست خرسند آمدید؟ و به نادانى عزت زندگى نفیس خود را به دنیاى دیگران فروختید؟ و بیعت ننگین اموى دنیا شما را خوار کرد. وه! که بهره بیعت کنندگان چه ناچیز و پست بود. مرگ و ننگ بر کسى که با او بیعت کردید گوئی رهبرتان را سرنگون در دوزخ مى بینم اى خاندان محمد (ص) پس از پیغمبر از این مردم چون گبر، چها که دیدید؟ چه اشکها که به پایتان ریخته شد! و چه جانها که به روز وقعه کربلا براى حسین از تن گسست؟ شکیبا باشید اى سروران ما، که روزگار سخت آن دودمان ملعون نیز فرا خواهد رسید! من همیشه پیرو شما و فرمانتان هستم و جان خویشتن را تا زنده ام به اطاعت شما وامى دارم.»
«یاقوت حموى» در ص 110 جلد 11 «معجم الادباء» این ابیات را از دعبل در سوگ امام سوم، یاد کرده است:
رأس ابن بنت محمد و وصیه *** یا للرجال على قناة یرفع
و المسلمون بمنظر و بمسمع *** لا جازع من ذا و لا متخشع
أیقظت أجفانا و کنت لها کرى *** و أنمت عینا لم تکن بک تهجع
کحلت بمنظرک العیون عمایة *** و أصم نعیک کل أذن تسمع
ما روضة إلا تمنت أنها *** لک مضجع و لخط قبرک موضع
ترجمه: «واى اى مردان! سر پسر پیغمبر و على بر فراز نیزه بالا رفت. و با آنکه مسلمین مى دیدند و مى شنیدند. فریادى از کسى برنخاست و کسى نگران نشد. اى حسین! دیده هائى را که به برکت زندگیت خواب و آرام داشت، بیدار گذاشتى و چشمانى را که از بیمت نمى خفت، به خواب کردى. دیدار شهادتت دیدها را کور و ناله مرگت گوشها را کر کرد. باغ و بستانى نیست که آرزوى این نداشته باشد که آرامگاه و مدفنت باشد.»
در ستایش امام پاک نهاد على بن ابى طالب چنین گفته است:
أبو تراب حیدره *** ذاک الإمام القسوره
مبید کل الکفره *** لیس له مناضل
***
مبارز ما یهب *** و ضیغم ما یغلب
و صادق لا یکذب *** و فارس محاول
***
سیف النبی الصادق *** مبید کل فاسق
بمرهف ذی بارق *** أخلصه الصیاقل
ترجمه: «ابوتراب حیدر! آن پیشواى شیر مردى که کشنده کافران است و هماورد ندارد. وى مبارزى سرسخت و شیرى شکست ناپذیر و راستگوئى است که هرگز دروغ نگفته و پهلوانى است که نیرومند و مصمم است. على شمشیر بران پیغمبر راستگو و کشنده تبهکاران به شمشیر آخته و صیقل زده است.»
و نیز در رثاء سبط شهید امام سوم چنین سروده است:
منازل بین أکناف الغری *** إلى وادی المیاه إلى الطوی
لقد شغل الدموع عن الغوانی *** مصاب الأکرمین بنی علی
أتى أسفی على هفوات دهری *** تضاءل فیه أولاد الزکی
أ لم تقف البکاء على حسین *** و ذکرک مصرع الحبر التقی
أ لم یحزنک أن بنی زیاد *** أصابوا بالترات بنی النبی
و أن بنی الحصان یمر فیهم *** علانیة سیوف بنی البغی
ترجمه: «اشکهائى که از مصیباتى که بر فرزندان بزرگوار على در منازل پیرامون نجف و کنار فرات یعنى سرزمین کربلا رفته است، ریخته مى شود، انسان را از نغمه و نشاط باز مى دارد و افسوس من بر زلت هاى زمانه اى است که فرزند پاک پیغمبر را خوار مى دارد. آیا بر حسین و به یاد کشتن این داناى پرهیزکار اشک پیاپى نمى ریزى؟ و آیا از اینکه، پدران زیاد، فرزندان پیغمبر را به خاک نشاندند و چنین ناپاک زادگانى آشکارا بر آن پاک زادگان شمشیر کشیدند، اندوهگین نیستى؟»