حمله ی مغول به جهان اسلام آثار شوم و نکبت بار خود را به جای گذاشت و به فکر و فرهنگ مردم لطمه های جبران ناپذیر وارد ساخت. در فاصله ی مرگ ابوسعید آخرین ایلخان مغول و آمدن صفویان هرج و مرج فراوان گشت و فضایل و مکارم اخلاق به انحطاط و سقوط کشیده شد. با این همه از یک واقعیت نباید غافل شد و آن این است که گاهی در میان یک بیابان برهوت یا در دل یک صحرای خشک و تفتیده درختی سبز یا گیاهی پرنشاط چشم انسان را نوازش می دهد. مقارن ایامی که دولت صفوی شکل می گرفت اندیشمندی از جهان چشم فروبست که همانند یک شعله از درون خاکستر خرابیهای گذشته پیرامون خود را روشن ساخته بود. جلال الدین دوانی در یکی از تاریک ترین ادوار تاریخ ایران زندگی کرد و در طول زندگی سخت و طاقت فرسای خود، از اشتغال به اندیشه های فلسفی بازنماند. این اندیشمند توانا در سال 830 هجری در روستای دوان که از قوای شهر کازرون فارس محسوب می شود دیده به جهان گشود و در سال 908 زندگی را بدرود گفت. او در مدت عمر پربار خود که هفتاد و هشت سال به طول انجامید از کار تحقیق و تألیف غافل نماند.
اهمیت دوانی در کثرت تصنیف و فراوانی تألیف نیست بلکه آنچه موجب امتیاز و برجستگی شخصیت او می گردد این است که از نوعی استقلال در فکر و نوآوری بهره مند است. رساله شواکل الحور فی شرح هیاکل النور به خوبی نشان می دهد که جلال الدین دوانی با آثار سهروردی انس و آشنایی داشته است. رساله ی هیاکل النور یکی از تألیفات معروف شیخ اشراق شناخته می شود که در هفت هیکل تنظیم یافته است. این رساله به زبان عربی نوشته شده و مصنف خود، آن را به فارسی ترجمه کرده است. جلال الدین دوانی بر این رساله شرح نوشته و آن را شواکل الحور فی شرح هیاکل النور نامیده است. دوانی نه تنها با آثار سهروردی و اندیشه های اشراقی او آشنایی کامل دارد. بلکه با آثار عرفانی شیخ اکبر محی الدین ابن عربی نیز به خوبی مأنوس است.
بررسی رساله الزوراء نشان می دهد که او تا چه اندازه از حکمای مشائی فاصله گرفته است. جلال الدین دوانی در این رساله به برخی از حقایق اشاره کرده و بعضی از مواضع مهم فلسفی خود را آشکار ساخته است. او در رساله ی الزوراء مسئله ی علت و معلول را مورد بررسی قرار داده و معلول را وجهی از وجوه یا شأنی از شئون علت به شمار آورده است. محقق دوانی به این نکته نیز توجه کرده که کل عالم هستی یا با واسطه یا بدون واسطه معلول حق شناخته می شود و معلول نیز جز شأنی از شئون حق تبارک و تعالی چیز دیگری نیست. بنابراین در عالم هستی ذوات متعدد وجود ندارد بلکه آنچه حقیقت هستی را تشکیل می دهد ذات واحدی است که دارای صفات متعدد و بسیار است. دوانی پس از ذکر این مطلب به مسئله ی دیگری اشاره می کند که دارای اهمیت بسیار است.
او می گوید: «معدوم شدن و نیست گشتن یک شی ء به طور کلی و همه جانبه امکان پذیر نیست. بنابراین ازیل شدن یک معلول به معنی این است که علت در طور دیگر ظهور پیدا کرده و به وجه دیگر تجلی نموده است. به عبارت دیگر می توان گفت تطور علت در اطوار مختلف و تشأن آن به شئون متفاوت، به معنی نابودی و معدوم شدن هر یک از اطوار و شئون مختلف نیست.»
مواضع فکری جلال الدین دوانی در رساله ی الزوراء به روشنی نشان می دهد که او با آثار عرفای بزرگ اسلامی مانند ابن عربی و دیگران آشنایی داشته و از اندیشه های این بزرگان بهره مند بوده و می توان ادعا کرد که این اندیشمند تیزهوش با نوشتن رساله ی الزوراء در تقریب میان فلسفه و عرفان گامی بزرگ برداشته است. کسانی که با حکمت متعالیه ی صدرالمتألهین شیرازی آشنایی دارند به خوبی می دانند که این حکیم بزرگ تاچه اندازه از رساله ی الزوراء دوانی استفاده کرده و به مطالب آن در خلال کتب خود استفاده کرده است. جلال الدین دوانی بر اساس انس و آشنایی با قول عرفا در باب واحد حقیقی و اینکه حقیقت را می توان در پرده کثرات بدون هرگونه جدایی کتب یا ممازجت مشاهده کرد مسائلی دست یافته که حائز اهمیت است. او در رساله ی الزوراء این مسئله را مطرح کرده و می گوید:
«حقیقت عینی خارجی همان گونه که با یک سلسله شرایط در چشم آدمی ظاهر می شود در حس مشترک نیز با صورتی مشابه با صورت حسی ظاهر می گردد. تنها تفاوتی که میان حس مشترک و حس ظاهر وجود دارد این است که حس مشترک به شرایط حس ظاهر مشروط نیست. البته حقیقتی که در حس ظاهر و حس مشترک صورت می پذیرد قابل تعدد بوده و بر حسب اشخاص کثرت می یابد. همان حقیقت در عقل نیز ظاهر می شود ولی صورت عقلی در عین جامعیت خود کثیر به شمار نمی آید. صورت عقلی به گونه ای است که هم صورتهای مرئی و هم صورتهای متخیل در آن، اتحاد پیدا می کنند. توجه به این مسئله نشان می دهد که یک حقیقت می تواند در مظاهر مختلف و متعدد ظاهر گردد. مظاهر متعدد یک حقیقت صورتهای مختلف آن را شکل می دهد. این صورتها اگر چه با یکدیگر اختلاف دارند ولی حقیقتی که در آنها ظاهر و متجلی می گردد با همه ی آنها متحد و یگانه است.»
محقق دوانی به شبهه ی معروف وجود ذهنی اشاره کرده و می گوید سخن ما در اینجا شبیه است به آنچه حکمای اسلامی در دفع شبهه ی وجود ذهنی ابراز داشته اند. حکما معتقدند وقتی یک جوهر خارجی مدرک واقع شد و از طریق ادراک در ذهن جای گرفت به اعتبار اینکه در ذهن تحقق یافته عرض شناخته می شود ولی همین جوهر مدرک به اعتبار اینکه در جهان خارج بدون احتیاج به موضوع وجود دارد جوهر به شمار می آید. معنی این سخن آن است که یک حقیقت می تواند به یک اعتبار در زمره ی اعراض قرار گیرد و به اعتبار دیگر در مقوله ی جوهر جای داشته باشد. عین عبارت دوانی در این باب چنین است: «ما اشبه ذالک مما یقوله اهل الحکمة النظریه: ان الجواهر باعتبار وجودها فی الذهن اعراض قائمه به محتاجة الیه ثم هی فی الخارج قائمة بأنفسها مستغنیة عن غیرها». همان طور که در این عبارت مشاهده می شود یک حقیقت در عین وحدت و یگانگی می تواند در عالم ذهن عرض شناخته شود و نیازمندی خود را به موضوع آشکار سازد ولی همین حقیقت در جهان خارج جوهر به شمار می آید و برای تحقق خود به موضوع نیازمند نیست. نظریه ی محقق دوانی در دفع شبهه وجود ذهنی در میان اندیشمندان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و پس از سالهای متمادی حاجی ملاهادی سبزواری در کتاب منظومه ی خود آن را مطرح ساخته است.
سبزواری به نظریه ی محقق دوانی اشاره کرده و می گوید طبق عقیده ی محقق دوانی قول به اینکه صور حاصله از اشیاء در ذهن کیف نفسانی شناخته می شود یک نوع تشبیه و مسامحه به شمار می آید زیرا علم بالذات با معلوم خود متحد و یگانه است. بنابراین آنجا که معلوم در مقوله ی جوهری شناخته شود. به این ترتیب اطلاق عنوان «کیف» بر صورت علمیه در غیر موردی که معلوم از مقوله ی کیف باشد نوعی مسامحه به شمار می آید. محقق دوانی منشأ پیدایش صور را نفس ناطقه دانسته و به طور ضمنی و تلویحی پذیرفته است که حقیقت غیر از صورت شناخته می شود. درست است که محقق دوانی در یک جمله ی کوتاه نفس ناطقه را زمین حقایق به شمار آورده است ولی او در جای دیگر از رساله ی الزوراء با صراحت تمام بین صورت و حقیقت تفاوت قائل شده است. عین عبارت او در این باب چنین است: «ولو حنالک ان الحقیقه غیر الصورة فانها فی حد ذاتها و صرافة سذاجتها عاریة عن جمیع الصور التی یتجلی بها...». همان طور که در این عبارت مشاهده می شود دوانی معتقد است حقیقت در حد ذات و سادگی خود از هرگونه صورت عاری و مبراست و به همین جهت حقیقت با صورت تفاوت دارد. آنچه در اینجا ذکر شد اگر با موازین اهل نظر سنجیده شود باید گفت سخنان جلال الدین دوانی در رساله ی الزوراء با آنچه قائلان به شبخ در باب وجود ذهنی ابراز داشته اند قابل انطباق است ولی به نظر می رسد به سخنان برخی از عرفا نزدیک شده است.
نزدیک شدن مباحث فلسفی به مسائل عرفانی پس از جلال الدین دوانی نیز ادامه پیدا کرد و حوزه ی فلسفی اصفهان و آثار صدرالمتألهین شیرازی به اوج خود رسید. به این ترتیب رساله ی الزوراء دوانی با حجم کوچک و اوراق معدودی که دارد در مقطعی از تاریخ، نقش بسیار مهمی داشته و به دنبال آن جریان فکری بسیار بزرگی به وجود آمده است. آنجا که محقق دوانی بین حقیقت و صورت تفاوت قائل می شود درباره ی حقایق ماهوی سخن نمی گوید بلکه منظور او از حقیقت جز هستی صرف چیز دیگری نیست. به همین جهت هرگز نمی توان این محقق اندیشمند را در باب وجود ذهنی از جمله قائلان به شبح قلمداد کرد. زیرا وقتی او صورت را غیر از حقیقت می داند منظورش این نیست که صورت موجودات خارجی در عالم ذهن به نحو شبح تحقق یافته و چون صورت ذهنی، شبح شیئی خارجی به شمار می آید ناچار صورت غیر از حقیقت است.
جلال الدین دوانی وقتی از حقیقت سخن می گوید هستی را مراد می کند و هستی نیز در نظر او واحد و قائم به ذات است و هیچ گونه کثرت و تعددی در آن راه ندارد. او نه تنها کثرت نوعی و کثرت فردی را از ساخت هستی سلب می کند بلکه به کثرت تشکیکی و ذو مراتب بودن هستی نیز قائل نیست. درنظر این محقق اندیشمند کثرت در ماهیاتی است که با وجود نسبت پیدا می کنند. بنابراین موجود بودن ماهیت جز منسوب بودن به وجود معنی دیگری ندارد. این نظریه در باب وجود همان چیزی است که در عرف حکما به عنوان ذوق التأله یا ذوق المتألهین معروف گشته است.
جلال الدین دوانی از طرفداران سرسخت قول به اصالت ماهیت است و به صراحت تمام نیز درباره ی این مسئله سخن گفته است. این محقق توانا بر اثر انس و احاطه ای که به جریانهای فکری در جهان اسلام داشته به نکته های مهمی دست یافته و توانسته در موضع گیرایهای فلسفی صلابت و استواری از خود نشان دهد. او به علت ممارست استدلالی با سبک و اسلوب عقلی مأنوس گشته بود و در تفسیر قرآن مجید نیز از همین اسلوب استفاده می کرد.
جلال الدین دوانی معتقد است استعمال الفاظ قرآن مجید در آنچه اهل ظاهر آن را مجاز می دانند به هیچ وجه مجاز نیست. آنچه این اندیشمند توانا ابراز داشته دارای اهمیت بسیار است و می تواند باب مباحث عمیق و گسترده ی مربوط به «هرمنوتیک» یا تأویل را بگشاید. اگر همه ی عوالم با یکدیگر انطباق دارند و در عین حال صورتهای مختلف و متعدد یک حقیقت شناخته می شوند چرا باید استعمال الفاظ قرآن مجید در یکی از این عوالم حقیقت شناخته شود؟
منصفانه باید اعتراف کرد که اگر خواجه نصیرالدین طوسی با درایت و هوشیاری همراه با بردباری و شکیبایی توانست در دوره ی فاجعه انگیز مغول احیاء حکمت کند و فلسفه ی مشایی را زنده نگاه دارد جلال الدین دوانی نیز در یکی از ادوار تیره ی تاریخ به احیاء حکمت اشراقی پرداخت و با کوشش فراوان و طاقت فرسای خود نگذاشت شمع حکمت بر اثر تندباد حوادث برای همیشه خاموش گردد.
اندیشه های فلسفی جلال الدین دوانی از سوی اندیشمندان رقیب و معاصر وی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و کتابهای در رد آراء و نظریات او به رشته ی تحریر درآمد. از جمله کسانی که دست به قلم گرفت و روی اندیشه های جلال الدین دوانی انگشت انتقاد گذاشت سید صدرالدین دشتکی شیرازی (معرف به سید سند) را باید نام برد.
البته فرزند برومند سید، غیاث الدین منصور دشتکی نیز در این راه کوتاهی نکرد و تا آنجا که در توان داشت به انتقاد از آراء و نظریات محقق دوانی پرداخت. سید سند پیش از به شهرت رسیدن محقق دوانی مجلس درس داشت و شاگردان بسیاری از محفل تدریس او بهره مند می شدند ولی با روی کار آمدن جلال الدین دوانی به میزان قابل ملاحظه ای از رونق حوزه ی تدریس او کاسته شد. انگیزه ی اشخاصی که با محقق دوانی به مخالفت برخاستند چندان اهمیت ندارد، آنچه مهم است این است که برخورد انتقادی این اشخاس با اندیشه های فلسفی دوانی زمینه ی تفکر را فراهم ساخت و در نتیجه یک جریان فکری به وجود آمد. این جریان فکری در یک مقطع تاریخی همان چیزی است که می توان آن را حاصل حوزه ی فلسفی شیراز نامید. در این حوزه ی فلسفی- کلامی نوعی تضارب آراء تعاطی افکار جریان پیدا می کند و در نتیجه ثمرات خود را نیز به بار می آورد.
نتیجه ی برخوردهای فکری سید سند با جلال الدین دوانی کتابهایی بود که در این باب به دست آن دو اندیشمند نوشته شد و به چند مجلد بالغ می گردد. این نوشته ها به عنوان طبقات جلالی یا طبقات صدری معروف شده است. این نوشته ها که به صورت رد و رد بر رد هر یک از این دو اندیشمند علیه دیگری به رشته ی تحریر درآمده است بیشتر به مباحث الهیات و مسئله ی اثبات صانع مربوط می گردد. غیاث الدین منصور دشتکی نیر اندیشه های جلال الدین دوانی را مورد انتقاد قرار داده و در رد کتاب شواکل الحور فی شرح هیاکل النور او به تألیف یک کتاب پرداخته است. آنچه مسلم است این است که این برخورد فکری در این مقطع از تاریخ آثار سودمندی به جای گذاشت که پیدایش حوزه ی فلسفی اصفهان یکی از آن آثار به شمار می آید.
اثرپذیری صدرالمتألهین شیرازی از نوشته های جلال الدین دوانی و سید سند و همچنین غیاث الدین منصور دشتکی چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد. آنچه مایه ی تأسف است این است که آثار فلسفی اندیشمندان مکتب شیراز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته و نقش آنها در تاریخ تفکر به روشنی معلوم نگشته است.
فلسفه اسلامی فلاسفه اسلامی جلال الدین دوانی اندیشه زندگینامه ماهیت وجود