انتقام و مجازات اقسامی دارد که به چهار قسم معروف آن اشاره می شود:
1- انتقام تشفی گونه که مظلوم از ظالم می گیرد و با آن سوزش قلبش را بر طرف و دل را آرام می کند. انتقام الهی قطعا از این دسته نیست.
2- انتقام انتظامی و قضایی که دستگاه قضایی برای برقراری امنیت در جامعه و عبرت دیگران از مجرمان به عمل می آورد. این قسم از انتقام هر چند حق است ولی انتقام الهی جزء این قسم هم نیست، چون در قیامت از ناحیه غیر خدا تهدیدی وجود ندارد تا با انتقام امنیت برقرار شود و قیامت دار عمل نیست تا دیگران عبرت بگیرند.
3- انتقام طبی که طبیب از بیمار ناپرهیز می گیرد؛ بیماری که به نسخه طبیب حاذق بی اعتنایی می کند، بیماری او تشدید می شود، افزایش مرض و تهدید به زوال سلامت انتقام طبیبانه است. پزشک به بیمار ناپرهیز تازیانه نمی زند بلکه به او می آموزد که چون به دستور پزشکی عمل نکردی به فلان درد مبتلا شدی. انتقام طبیب تشدید بیماری و تهدید سلامتی مریض است؛ انتقام خداوند برای اوساط مردم در همین حد قابل توجیه است.
4- چهارمین نوع انتقام که دقیق تر از قبلی ات انتقام پدر و مادر از فرزند بازیگوش است؛ سرپرست کودک از وی می خواهد که به شعله زیبایی آتش نزدیک نشود؛ اما کودک بازی گوش بی اعتنا به شعله دست می زند و می سوزد. انتقام و مجازات الهی می تواند از این قسم باشد. درست است که تکالیف به حقوق بر می گردند، اما ترک تکالیفی که راه رسیدن به حقوق هستند، نتیجه و اثری جز آنچه عذاب نامیده می شود ندارد. عذاب ها هرچند در آخرت ادراک می شوند؛ اما همان لحظه که گناه صورت می گیرد فرد تبهکار عذاب می شود: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا؛ همانا کسانی که اموال یتیمان را به ستم می خورند جز این نیست که در شکم هایشان آتش فرو می خورند و در آینده به آتش افروخته دوزخ در آیند.» (نساء/ 10) اصل آتش نقد کوتاه مدت هم اکنون نیز موجود است، لیکن چون تبهکار مست دنیاست سوختن را احساس نمی کند. باطن گناه در همین دنیا عذاب دوزخ است و آنچه در آخرت مطرح می شود تجسم آن است.
معنای تعذیب الهی این نیست که خداوند بگوید چون شما حقوقتان را که به صورت تکالیف بیان شده استیفا نکردید مجازات اضافه ای برای شما قرار می دهم. عذابی که از ناحیه ترک تکلیف به انسان می رسد پی آمد و اثر طبیعی استیفا نکردن حقوق است. خداوند درباره حکمت ارسال رسولان می فرماید: آنان را فرستادیم تا در قیامت کسی نگوید: خدایا چرا کسی را نفرستادی تا ما را از گمراهی باز دارد پیش از آنکه به خواری و رسوایی مبتلا شویم: «ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع ایاتک من قبل ان نذل و نخزی» (طه/ 134) یعنی فرستادن رسولان و نازل کردن کتاب های الهی حق مسلم جامعه بشری است که خداوند به وسیله پیک های خاص مردم را آگاه و آنان را از گناه و گمراهی بیم داده و باز می دارد به طوری که می توان گفت ارسال منذران آسمانی جزو مطالبات بشر است و بشر حق دارد از راهنمایان دلسوز برخوردار باشد. انسانی که توانایی و قدرت فهم و دانش را داراست و ابزار معرفتی هم به او ارزانی شده دانستن را حق خود می داند و حق دارد از واقعیات و حقایق حیات خویش آگاه گردد. اگر معادی هست حساب و کتاب و عقابی وجود دارد -که چنین است- بشر حق دارد از آنها مطلع شود و خدا پیامبران را فرستاد تا این حق بشر را تامین کند و حجت خود را بر انسان تمام گرداند: «لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسول» (نساء/ 65)
عقل و استدلال های قطعی لازم است؛ ولی کافی نیست و وحی برای اثاره و شکوفا کردن عقل فردی و جمعی و تصحیح عیب و تکمیل نقص وی ضروری است: «و یثیروا لهم دفائن العقول» بنابراین، باز دارنده های دنیوی و انذارهای الهی به نوعی حق بشر است تا او را از گرفتار شدن به عذاب ابدی نجات دهد. چنین کاری نیز به سود و نفع انسان است.
در صدر اسلام وقتی به حکم علی (ع) درباره جوان سارقی حد سرقت جاری گردید و دستش بریده شد، جوان فریاد کشید و از حضرت به عظمت یاد کرد و گفت علی (ع) مرا نجات داد. مجازات در حقیقت نجات دادن مجرم است و نجات یافتن هم حق انسان است.
حاصل اینکه حق قرین آزادی و اختیار و شاید ملازم آن باشد و دین هم مجازات های دنیوی و اخروی برای تبهکاران تعین کرده است؛ ولی این گونه از دستورها و برنامه های دینی به معنای تکلیف گرایی و حق ستیزی دین نیست، زیرا هرگونه عقاب و مجازاتی در دین نتیجه سوء و اثر عدم استیفای حقوق انسان است؛ نه عقوبتی از جانب شخص ثالث. بسیار فرق است میان آسیبی که از ناحیه استیفا نکردن حقوق متوجه خود انسان مستحق می شود با مجازاتی که از جانب شخص ثالث بر او تحمیل می گردد. تحصیل نکردن حقوق، آثار زیانباری خواهد داشت که یکی از آن آثار شوم مجازات های مطرح شده در دین است. در حقیقت این بخش ازدین بیان کننده دسته ای از واقعیات است، نه دستور مجازات های اعتباری برای کسانی که حقوق خود را استیفا و تحصیل نکرده اند. لذا میتوان گفت که: اینگونه اوامر و نواهی انشایی همان اخبار از حقایق عینی و واقعیت های تکوینی است.