مرحوم حاج محمد علی آقا بادامچی در قسمتهایی از نوشته خود، درباره قیام شهید خیابانی، چنین گفته است:
«در سال هزار و سیصد و بیست و چهار که رژیم حکومت ایران تغییر یافته و اصول حکومت شوروی در ایران برقرار شد، مرحوم خیابانی داخل یک زندگانی سیاسی جدید شده و شروع به مقدمات دوره ی حیات سیاسی خود نموده، به مفاد فرمایش صادق آل محمد (ص) که در «اصول کافی» است: «من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» عملکرده در ترفیه حال عموم و سعادت مسلمین داخل مجاهدت شده و از پیشروان و قائدین انقلاب گردید. ایامی که قوای ارتجاع و قشون محمد.
علی میرزا دور تا دور شهر تبریز را محاصره و آب و آذوقه را به روی اهالی شهر بسته بودند، مرحوم خیابانی تفنگ بر دوش در سنگرها با مجاهدین مدافعه از مشروطیت و آزادی می نمود، و موقعی که از قائدین مجاهدین اندک فتور و سستی حس می نمود با بیانات شیرین و نطقهای مهیج آنها را تشجیع و روح تازه در کالبد افسرده ی آنها تولید می کرد، در عین حالتی که تفنگ بر دوش در سنگرها مشغول مدافعه بود، در انجمن ایالتی نیز عضویت داشته بلکه یکی از عوامل مهم اعضاء انجمن بوده، با فکر و تدبیر امور انجمن را اداره می نمود تا آنکه سلطنت محمدعلی میرزا خاتمه یافته و به انداره ای انقلاب داخلی سپری و اعلان انتخابات مجلس دوم از طرف دولت جدید انتشار و در آذربایجان هم شروع به انتخاب گردید. مرحوم خیابانی که محبوبیت عامه داشتند با اکثریت آراء به سمت نمایندگی آذربایجان در دوره ی دوم انتخابات و به تهران عزیمت نمودند، در مدت اقامت خود در طهران دائما دفاع از حقوق ملی و آزادی می نمود.
اگر چه اوایل در هیچ یک از فراکسیون ها عضویت نداشت و بیطرف و مستقل بود، ولی در عین بی طرفی همواره فکر و عقیده اش با دست چپ مجلس بوده و در مسائل مهم و قوانین موضوعه با دست چپ متحد و متفق و هم رأی بود، تا آنکه اولتیماتوم معروف هزار و سیصد و بیست و نه روس به ایران داده شد. مرحوم خیابانی یکی از عوامل مهم معترضین بوده و کاملا با دست چپ متفق و داخل فراکسیون آنها شده و رسما عضو مهم تشکیلات فرقه ی دموکرات ایران گردید.
در منبر خطابه ی مجلس قریب یک ساعت در مضرات و خطرات قبولی اولتیماتوم (که وثوق الدوله وزیر خارجه قبل از ایشان در منبر خطابه لزوم قبولی اولتیماتوم را با آن بیانات که دارد گفته بود) اظهارات نموده و علنا ضدیت خود و رفقایش را نسبت به اولتیماتوم و به هر هیئت دولتی که اولتیماتوم را قبول کند بیان و نطق وثوق الدوله را رد نمود (عین نطق آن مرحوم را که در جریده ی یومیه ی ایران نو درج شده نگارنده دیده ام). در مسافرت تهران که نگارنده با مبرزین و لیدرهای فرقه ی محترم دموکرات ملاقات کردم در ضمن مصاحبات که از اولتیماتوم نیز صحبتی به میان آمد همه به اتفاق گفتند که خیابانی در آن موقع یک فداکاری نمود که برای دیگران مثل آن فداکاری غیر مقدور بود.
پس از آنکه دولت وقت به صوابدید ناصرالملک نایب السلطنه ی اولتیماتوم را قبول و مجلس دوم را با سرنیزه بست و یک کودتا در ایران شروع شد، مرحوم خیابانی در سبزه میدان بالای سکویی رفته بر علیه کودتا و حکومت وقت اولتیماتوم متینغی داده و زیاده از یک ساعت نطق نموده، در میان دست زدن های چندین هزار نفر و زنده باد ایران و خیابانی، از سکو پایین آمده و به منزلش رفته پس از چند روز که از نهضت ملیون ایران مأیوس شد فامیل خود را برداشته عازم مشهد مقدس می شود. بعد از دو روز که دولت وقت رفقای آن مرحوم را دستگیر و به کاشان و قم تبعید می کند، سروقت آقای خیابانی هم می روند که او را هم بگیرند معلوم می شود که رفته است. پس از توقیف [توقف] چند ماهه در مشهد مقدس از راه روسیه عازم تبریز شده از جلفا وضع شهر را استعلام می کند. یک نفر از خویشان نزدیک آن مرحوم به جلفا رفته فامیلش را به تبریز آورده خودش باز مدتی در روسیه مانده به ولادی قفقاز و پطروسکی رفته پس از چند ماه به وسیله ای به تبریز آمد...
خیابانی و رفقایش موفق شدند یک کنفرانس ایالتی که مرکب از چهارصد و هشتاد نفر نمایندگان شهر تبریز و ولایات آذربایجان که دعوت شده بودند تشکیل داده کمیته ی ایالتی انتخاب نمودند. فقید شهید امتیاز جریده ی فریده ی «تجدد» را که اورگان فرقه بوده تحصیل و قریب پنج سال در تحت مدیریت و نظر آن مرحوم با یک عفت قلمی مشغول تنویر افکار و ترویج مسلک بوده و خدمت به معارف مملکت می نمود (می توان گفت که در میان جراید داخله ی ایران جریده ی تجدد اولین روزنامه بود که مصداق و مفهوم جریده نگاری را ثابت نمود).
مرحوم خیابانی با معاضدت رفقا و هم مسلکان خود مشغول توسعه ی تشکیلات فرقه بوده و اصلاحات اساسی نمود؛ شالوده ی تشکیلات ژاندارمری در آذربایجان از نتایج فکر سلیم او بود که در اندک مدتی موفق شدند قریب پانصد نفر ژاندارمری مرکزی تشکیل کردند، و در نظر داشتند این قوای نظامی را توسعه دهند که متأسفانه ورود قشون عثمانی به آذربایجان مانع از این مقصد مقدس گشته تشکیلات ژاندارمری در حال تعطیل ماند.»