جستجو

ماجرای شهادت شیخ محمد خیابانی

پس از اینکه قیام تبریز، به رهبری خیابانی، سامانی می یابد و نفوذ ملی را بسط می دهد، دولت وقت درصدد از میان بردن این قیام بر می آید. نخست ایادی خائن به ملت و دژخیمان دشمن مردم را به آذربایجان گسیل می دارد، تا از هرگونه اقدام درباره ی سرکوب ساختن قیام مردم خودداری نکنند. بدینگونه کار منتهی می شود به پراکنده شدن آزادیخواهان و اختفای خیابانی، در منزل یکی از عالمان دینی تبریز: حاج شیخ حسنعلی میانجی.
شرح این پیش آمد و واقعه ی شهادت خیابانی را، هم حاج محمدعلی آقا بادامچی و آقای سیدعلی آذری مرقوم داشته اند. مؤلف اخیر الذکر این واقعه را از قول نوه ی حاج شیخ حسنعلی میانجی، که خود شاهد واقعه بوده است، آورده و تفصیل آن را ثبت کرده است.
پس از تزویری که مخبرالسلطنه ی هدایت به کار برد و با رئیس قزاقخانه... برای امحاء قیام و قیامها تبانی کرد... روز مناسبی را برای حمله انتخاب کرده بود، زیرا در آن روزها قوای ملی اکثرا در قرجه داغ با امیر ارشد در جنگ می بودند، و قوای بسیار کمی در شهر تبریز وجود داشت. علت غلبه ی قزاقان به واسطه ی فقدان قوای کافی و تبانی رؤسای ژاندارمری بود، و الا ممکن نبود قیام به این زودی از پا درآید.
مرحوم خیابانی، به واسطه ی تسخیر عالی قاپو [ستاد دموکرات ها] و فقدان قوای ملی ناگزیر از پنهان شدن گردید. و پیش از آنکه به خانه ی ما بیاید، یکی از دوستان خیلی نزدیک او که جز هیئت مدیره ی قیام نیز می بود، چهار ساعت او را به انتظار خود گذاشته و وقت بسیار گرانبهایش را عبث و بیهوده ساخته بود.
هنگامی که به خانه ی ما آمد و جریان را به پدربزرگم گفت، با کمال محبت و شجاعت او را پذیرفت...
پدربزرگم طرز فرار او را از خانه اش پرسید، خیابانی چنین گفت: «چند دقیقه پیش که قزاقان به در خانه ام هجوم آور شدند، من چاره را در این دیدم که به پشت بام رفته و خود را به کوچه ی شما اندازم. و همین کار را کردم.
پس از فرود آمدن از پشت بام، تفنگ و قطار فشنگم را زنم از بالای بام انداخت، برداشته مستقیما به اینجا آمدم.»
آن شب را ما ابدا به خواب نرفتیم. به نوبت کشیک می دادیم. من و مادربزرگم مامور پذیرایی خیابانی شدیم. روز بعد از اختفا، پدربزرگم به خیابانی پیشنهاد کرد که «هر گاه موافقت فرمایید نزد مخبرالسلطنه رفته برای شما تأمین بگیرم؟» خیابانی چنین پاسخ داد: «شما شخصیت بزرگی هستید، او کوچکتر از آن است که شما نزد او بروید.»
بعد از ظهر روز دوم اختفا، وقتی که اسماعیل قزاق و همراهانش وارد خانه ی ما شدند و به طرف زیر زمین [محل اختفای خیابانی] روانه گردیدند، خیابانی او را از پنجره ی زیرزمین دید و امکان داشت قبل از شلیک اسماعیل او را از پای درآورد، ولی به احترام قولی که داده بود ابدا تیر خالی نکرد. اسماعیل قزاق بلادرنگ چندین تیر از پنجره ی زیر زمین به طرف شیخ که با پیراهن و زیر شلواری بود، خالی کرد... شیون و غوغای عجیبی در خانه ی ما به راه افتاده بود... اسماعیل و همراهانش وارد زیرزمین شدند، پس از لحظه ای جسد خون آلود شیخ را از زیر زمین خارج و به میان کوچه بردند... جسد را در کوچه روی یک نردبان کوچکی انداخته به مقر فرمانروایی مخبرالسلطنه بردند...
بدین گونه یکی دیگر از شهیدان بزرگ اسلام، سربلند و سرخ کفن به صف دیگر شهدا پیوست، و آزاده مردی با ترجیح دادن مرگ بر تسلیم، ورقی تابناک بر تاریخ «شهیدان فضیلت» بیفزود. شهادت خیابانی به روز بیست و نهم ماه ذیحجه ی سال 1338 هجری قمری اتفاق افتاد.

منابع

  • محمدرضا حکیمی- بیدارگران اقالیم قبله- صفحه 167-170

کلید واژه ها

علماء تشیع شیخ محمد خیابانی قیام های تاریخی ایران شهادت

مطالب مرتبط

قیام شهید خیابانی در کتاب از صبا تا نیما قیام شهید خیابانی در نوشته های محمدعلی آقا بادامچی بررسی نظر احمد کسروی درباره عملکرد شهید خیابانی گسترش تفکر و قلمرو زیدیان در شمال ایران شیخ محمدتقی بهلول گنابادی سعید ابن جبیر عبدالله غفاری

اطلاعات بیشتر

ابزار ها