خداوند در سوره غاشیه: آیات 8 تا 16 در مورد نعمتهاى روح پرور بهشتى می فرماید: «وجوه یومئذ ناعمة * لسعیها راضیة * فی جنة عالیة * لا تسمع فیها لاغیة * فیها عین جاریة *فیها سرر مرفوعة * و أکواب موضوعة * و نمارق مصفوفة * و زرابی مبثوثة؛ چهره هایى در آن روز شاداب با طراوت است. چرا که از سعى و تلاش خود خشنود است. در بهشتى است عالى! که در آن هیچ سخن لغو و بیهوده اى نمى شنوى. در آن چشمه هاى جارى است. در آن تختهاى زیباى بلند است. و قدحهایى که در کنار این چشمه ها نهاده. و بالشها و پشتیهاى صف داده شده. و فرشهاى فاخر گسترده!».
به دنبال توصیفى که در آیات گذشته از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر و عذابهاى دوزخى آمده، در این آیات به شرح حال مؤمنان نیکوکار، و توصیف نعمتهاى بى نظیر بهشتى مى پردازد، تا "قهر" را با "مهر" بیامیزد، و "انذار" را با "بشارت" همراه سازد. مى فرماید: چهره هایى در آن روز شاداب و با طراوت و غرق در سرور است. به عکس چهره بدکاران که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که غرق ذلت و اندوه است. "ناعمة" از ماده "نعمة" در اینجا اشاره به چهره هایى است که غرق نعمت شده و تر و تازه و شاداب و مسرور و نورانى است، همانگونه که در آیه 24 سوره مطففین آمده است که در توصیف بهشتیان مى فرماید: «تعرف فی وجوههم نضرة النعیم؛ در چهره هاى آنها طراوت و خرمى نعمت را مشاهده مى کنى». این چهره ها چنان مى نماید که از سعى و تلاش خود راضى و خشنود است «لسعیها راضیة» (غاشیه /9). به عکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگى و رنج بهره اى نبردند و «عاملة ناصبة؛ عمل (بیهوده) کرده و رنج (آخرت) برده اند» (غاشیه/ 3) بودند، بهشتیان نتائج تلاش و کوشش خود را به احسن وجه مى بینند و کاملا راضى و خشنودند. تلاشهایى که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر، و گاه بیشتر، رشد و نمو یافته، و گاهى با آن جزاى بى حساب را خریدارى کرده اند: «إنما یوفى الصابرون أجرهم بغیر حساب؛ بی تردید پاداش شکیبایان بی حساب و به طور کامل داده می شود» (زمر/ 10).
سپس به شرح این مطلب پرداخته، مى گوید: آنان در بهشتى عالى قرار دارند «فی جنة عالیة» (غاشیه/10). واژه"عالیة" ممکن است اشاره به" علو مکانى" باشد، یعنى آنها در طبقات عالى بهشتند، و یا "علو مقامى" و هر دو احتمال را مفسران گفته اند، ولى تفسیر دوم مناسبتر به نظر مى رسد، هر چند جمع میان دو معنى نیز ممکن است. بعد به توصیف دیگرى از این بهشت که جنبه روحانى و معنوى دارد پرداخته مى افزاید: "در آنجا هیچ سخن لغو و بیهوده اى را نمى شنوى" «لا تسمع فیها لاغیة» (غاشیه/11). نه سخنى که حاکى از نفاق باشد، یا عداوت و جنگ و جدال، و یا کینه- توزى و حسد، نه سخنان دروغ، نه تهمت و افترا، نه غیبت و ایذا، و نه حتى لغو و بى فایده. و چه آرام بخش است محیطى که از همه این سخنان پاک باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهاى زندگى دنیا از شنیدن اینگونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مى زند و آتش فتنه ها راشعله ور مى سازد.
بعد از ذکر این نعمت روحانى و آرامش که بر روح و جان بهشتیان به خاطر نبودن سخنان لغو و بیهوده حکم فرماست به بیان قسمتى از نعمتهاى مادى بهشت پرداخته، در آیه 12 (همان سوره) مى گوید: "در آن بهشت چشمه ها جارى است" «فیها عین جاریة». گرچه "عین" در اینجا " نکره" است و معمولا نکره براى بیان یک فرد مى آید، ولى به قرینه سایر آیات قرآن معنى جنس دارد، و شامل چشمه هاى مختلف مى شود، همانگونه که در آیه 15 ذاریات مى خوانیم: «إن المتقین فی جنات و عیون؛ پرهیزگاران در میان باغهاى بهشت و چشمه ها قرار دارند». بعضى نیز گفته اند در هر قصرى از قصرهاى بهشتیان چشمه اى جارى است و مفرد بودن "عین" در اینجا ناظر به آن است، چشمه اى که مطابق میل بهشتیان به هر طرف که بخواهند جریان پیدا مى کند، و نیازى به شکافتن نهر و ساختن بستر ندارد.
البته وجود چشمه هاى متعدد علاوه بر افزودن بر زیبایى و طراوت، این فایده را نیز دارد که هر کدام نوشابه مخصوصى دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر مى کند. بعد از ذکر چشمه ها به سراغ تختهاى بهشتى مى رود، و در آیه 13 غاشیه مى فرماید: در آن باغهاى بهشتى تختها و سریرهایى بلند وجود دارد «فیها سرر مرفوعة». "سرر" جمع "سریر" از ماده "سرور" به معنى تختهایى است که در مجالس انس و سرور بر آن مى نشینند. بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنه هاى اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند. "ابن عباس" مى گوید: این تختهاى بلند چنان هستند که وقتى صاحبان آنها اراده جلوس بر آن کنند تواضع مى کند و فرو مى نشیند، و بعد از جلوس به حال اول باز مى گردد! این احتمال نیز وجود دارد که توصیف این تختها به "مرفوعة" اشاره به گرانبها بودن آنها است، و آن گونه که بعضى گفته اند از قطعات طلا ساخته شده، و مزین به زبرجد و در و یاقوت است.
جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. و از آنجا که استفاده از آن چشمه هاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نیاز به ظرفهایى دارد، در آیه 14 مى افزاید: "قدحهاى زیبا و جالبى در کنار این چشمه ها گذارده شده" «و أکواب موضوعة». هر زمان اراده کنند قدحها از چشمه ها پر مى شود، و در برابر آنان قرار مى گیرد، تازه به تازه مى نوشند، و سیراب مى شوند و لذت مى برند، لذتى که توصیفش براى ساکنان دنیا غیر ممکن است. " اکواب" جمع "کوب" (بر وزن خوب) به معنى "قدح" یا ظرفى است که دسته دار باشد. توجه به این نکته لازم است که در قرآن تعبیرات مختلفى در باره ظرفهاى شراب طهور بهشتیان آمده، در اینجا و بعضى از آیات دیگر تعبیر به "أکواب" شده، در حالى که در بعضى از آیات دیگر تعبیر به "اباریق" جمع "ابریق" به معنى ظرفى که داراى دسته و لوله براى ریختن مایعات است یا "کاس" (به معنى جام پر از شراب) آمده است، مانند «یطوف علیهم ولدان مخلدون* بأکواب و أباریق و کأس من معین؛ گرداگرد آنها نوجوانانى مى گردند که همیشه طراوت جوانى را دارا هستند، در حالى که قدحها و کوزه ها و جامهایى پر از شراب طهور در دست دارند و به آنها عرضه مى کنند» (واقعه/ 17 و 18).
باز به نکته هاى بیشترى از جزئیات نعمتهاى بهشتى پرداخته، در آیه 15 سوره غاشیه اضافه مى کند: "در آنجا بالشها و پشتیهایى بر تختها وجود دارد که صف داده شده است" «و نمارق مصفوفة»." نمارق" جمع "نمرقه" (بر وزن غلغله) به معنى پشتى کوچک است که بر آن تکیه مى کنند و معمولا به هنگام استراحت کامل از آنها استفاده مى شود، و تعبیر به "مصفوفة" اشاره به تعدد و نظم خاصى است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان مى دهد که آنها جلسات انس دستجمعى تشکیل مى دهند، و این اجتماع که خالى از هر گونه لغو و بیهوده گى است، و تنها از الطاف الهى و نعمتهاى بى پایان او، و نجات از درد و رنجهاى دنیا و عذاب آخرت، در آن سخن گفته مى شود چنان لطف و لذتى دارد که چیزى با آن برابرى نمى کند.
و در آخرین آیه مورد بحث (آیه 16) به فرشهاى فاخر بهشتى اشاره کرده، مى فرماید: در آنجا فرشهایى گرانبها و بسیار زیبا گسترده شده" «و زرابی مبثوثة». "زرابى" جمع "زریبة" به معنى فرشهاى عالى خواب دار است که هم نرم و راحت است، و هم گرانبها و پر قیمت. و پیدا است به موازات این وسائل آسایش و لذت، چه وسائل دیگرى درآنجا وجود دارد که مشت نمونه خروار است. در این آیات هفت نعمت مهم بهشتى ذکر شده که هر یک از دیگرى جالبتر و زیباتر است. کوتاه سخن اینکه بهشت جایگاهى است بى نظیر از هر جهت و خالى از هر گونه ناراحتى و جنگ و جدال، با انواع میوه هاى رنگارنگ، و نغمه هاى دلپذیر و چشمه هاى آب جارى، و شرابهاى طهور، و خدمتگزارانى شایسته و همسرانى بى مانند، و تختهایى مرصع، و فرشهایى فاخر، و دوستانى با صفا و ظروف و قدحهایى جالب در کنار چشمه ها، و خلاصه نعمتهایى که نه بالفاظ محدود این جهان قابل شرح است، و نه در عالم خیال قابل در و همه اینها در انتظار مقدم مؤمنانى است که با اعمال صالح خود اجازه ورود در این کانون نعمت الهى را کسب کرده اند. و فراتر از این لذات مادى لذات معنوى، و برتر از همه "لقاء الله" و جلوه هاى محبوب، و الطاف آن معبود است که اگر یک لحظه آن به دست آید بر تمام نعمتهاى مادى بهشت برترى دارد، و به گفته شاعر:
گرم به دامن وصل تو دسترس باشد *** دگر ز طالع خویشم چه ملتمس باشد؟!
اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست *** مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد