اسلام دینی است پیشرو و پیش برنده، قرآن کریم برای اینکه مسلمانان را متوجه کند که همواره باید در پرتو اسلام در حال رشد و نمو و تکامل باشند، مثلی می آورد، می گوید: مثل پیروان محمد (ص) مثل دانه ای است که در زمین کاشته شود. آن دانه ابتدا به صورت برگ نازکی از زمین می دمد، سپس خود را نیرومند می سازد، سپس روی ساقه خویش می ایستد. آنچنان با سرعت و قوت این مراحل را طی می کند که کشاورزان را به شگفت می آورد. این مثلی است از جامعه ای که منظور قرآن است، نموداری است از آنچه آرزوی قرآن است. قرآن اجتماعی را پی ریزی می کند که دائما در حال رشد و توسعه و انبساط و گسترش باشد.
ویل دورانت می گوید: "هیچ دینی مانند اسلام پیروان خویش را به نیرومندی دعوت نکرده است. تاریخ صدر اسلام نشان داد که اسلام چقدر برای اینکه اجتماعی را از نو بسازد و پیش ببرد تواناست."
اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطری که متوجه اسلام است، هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته. جمودها و خشک مغزی ها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی -و حال آنکه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد- بهانه به دست مردم جاهل می دهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند.
و از طرف دیگر، تقلیدها و مد پرستی ها و غرب زدگی ها و اعتقاد به اینکه سعادت مردم مشرق زمین در این است که جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانه ای به دست جامدها داده که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند.
در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است.
جمود جامدها به جاهل ها میدان تاخت و تاز می دهد و جهالت جاهل ها جامدها را در عقاید خشکشان متصلب تر می کند.
عجبا این جاهلان متمدن نما گمان می کنند زمان "معصوم" است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر به دست کس دیگر ساخته می شود؟ از کی و از چه تاریخی بشر عصمت از خطا پیدا کرده است تا تغییرات زمان از خطا و اشتباه معصوم بماند؟
بشر همان طوری که تحت تأثیر تمایلات علمی، اخلاقی، ذوقی، مذهبی، قرار دارد و هر زمان ابتکار تازه ای در طریق صلاح بشریت می کند، تحت تأثیر تمایلات خودپرستی، جاه طلبی، هوس رانی، پول دوستی، استثمارگری هم هست. بشر همان طوری که موفق به کشف های تازه و پیدا کردن راه های بهتر و وسایل بهتر می شود احیانا دچار خطا و اشتباه هم می شود. اما جاهل خود باخته این حرف ها را نمی فهمد، تکیه کلامش این است که دنیا امروز چنین است، دنیا امروز چنان است.
عجیب تر اینکه اینها اصول زندگی را از روی کفش، کلاه و لباسشان قیاس می گیرند. چون کفش و کلاه نو و کهنه دارد و در زمانی که نو است و تازه از قالب در آمده قیمت دارد و باید خرید و پوشید و همین که کهنه شد باید آن را دور انداخت پس همه حقایق عالم از این قبیل است. از نظر این جاهلان، خوب و بد مفهومی جز نو و کهنه ندارد، از نظر اینها فئودالیسم یعنی اینکه یک زورمند به ناحق نام مالک روی خود بگذارد و سر جای خود بنشیند و صدها دست و بازو کار کنند که دهان آن یکی بجنبد به این دلیل بد است که دیگر کهنه شده است، دنیای امروز نمی پسندد، دوره اش گذشته و از "مد" افتاده است. اما روز اولی که پیدا شد و تازه از قالب در آمده و به بازار جهان عرضه شده بود خوب بود.
از نظر اینها استثمار زن بد است، چون دنیای امروز دیگر نمی پسندد و زیر بار آن نمی رود. اما دیروز که به زن ارث نمی دادند، حق مالکیت برایش قائل نبودند، اراده و عقیده اش را محترم نمی شمردند خوب بود چون نو بود و تازه به بازار آمده بود.
از نظر این گونه افراد، چون عصر عصر فضاست و دیگر نمی توان هواپیما را گذاشت و الاغ سواری کرد. برق را گذاشت و چراغ نفتی روشن کرد، کارخانه های عظیم ریسندگی را گذاشت و با چرخ دستی نخ ریسی کرد، ماشین های غول پیکر چاپ را گذاشت و دست نویسی کرد، همین طور نمی شود در مجالس رقص شرکت نکرد، به مایو پارتی و آشپز خونه پارتی نرفت، عربده مستانه نکشید، پوکر نزد، مد بالای زانو نپوشید زیرا همه اینها پدیده قرن می باشند و اگر نکنند به عصر الاغ سواری برگشته اند. کلمه "پدیده قرن" چه افراد بسیاری را بدبخت و چه خانواده های بی شماری را متلاشی نموده است.
خود باختگی در مقابل علم
برخی ساده لوحانه می گویند: عصر علم است، قرن اتم است، زمان قمر مصنوعی است، دوره موشک فضاپیماست. بسیار خوب، ما هم خدا را شکر می کنیم که در این عصر و زمان و در این قرن و عهد زندگی می کنیم و آرزو می کنیم که هر چه بیشتر و بهتر از مزایای علوم و صنایع استفاده کنیم. اما آیا در این عصر، همه سرچشمه ها جز سرچشمه علم خشک شده است؟ تمام پدیده های این قرن محصول پیشرفت های علمی است؟ آیا علم چنین ادعایی دارد که طبیعت شخص عالم را صد در صد رام و مطیع و انسانی بکند؟
علم درباره شخص عالم چنین ادعایی ندارد تا چه رسد به آنجا که گروهی عالم و دانشمند با کمال صفا و خلوص نیت به کشف و جستجو می پردازند و گروه هایی جاه طلب، هوسران، پول پرست حاصل زحمات علمی آنها را در راه مقاصد پلید خودشان استخدام می کنند. ناله علم همواره از اینکه مورد سوء استفاده طبیعت سرکش بشر قرار می گیرد بلند است. گرفتاری و بدبختی قرن ما همین است.
علم در ناحیه فیزیک پیش می رود و قوانین نور را کشف می کند، گروهی سود جو همین را وسیله تهیه فیلم های خانمان برانداز قرار می دهند. علم شیمی جلو می رود و خواص ترکیبات اشیاء را بدست می آورد آنگاه افرادی به فکر استفاده می افتند و بلایی برای جان بشر بنام "هروئین" می سازند. علم تا درون اتم راه می یابد و نیروی شگفت انگیز اتم را مهار می کند. اما پیش از آنکه کوچک ترین استفاده ای در راه مصالح بشر بشود. جاه طلبان دنیا از آن بمب اتمی می سازند و بر سر مردم بی گناه می ریزند.
وقتی به افتخار "اینشتاین" دانشمند بزرگ قرن بیستم جشنی به پا کردند، خود وی پشت تریبون رفت و گفت شما برای کسی جشن می گیرید که دانش او سبب ساختن بمب اتم شده است؟!
اینشتاین نیروی دانش خود را به خاطر بمب به کار نینداخت، جاه طلبی گروهی دیگر از دانش او اینچنین استفاده کرد.
هروئین و بمب اتمی و فیلم های چنین و چنان را فقط به دلیل اینکه "پدیده قرن" می باشند نمی توان موجه دانست. اگر کامل ترین بمب ها را با آخرین نوع بمب افکن ها به وسیله زبده ترین تحصیل کرده ها بر سر مردم بی گناه بریزند از وحشیانه بودن این کار ذره ای نمی کاهد.