علم و ایمان هر کدام نقشی متفاوت در سازندگی آینده انسان دارند. نقش علم این است که راه ساختن را به انسان ارائه می دهد. علم انسان را توانا می کند که هرگونه بخواهد آینده را همان گونه بسازد. علم مانند ابزاری در اختیار خواست انسان قرار می گیرد و طبیعت را آنچنانکه انسان بخواهد و فرمان دهد می سازد. اما اینکه طبیعت را چگونه بسازد، آیا از طبیعت مصنوعاتی بسازد به سود جامعه انسانی و یا نیروهای مخرب برای مزید توسعه طلبی افرادی مخصوص، این دیگر به این ابزار که نامش علم است مربوط نیست، این بسته به این است که انسانهایی که علم در فرمان آنهاست چگونه انسانهایی بوده باشند.
پیامبر اکرم (ص) به علم و سواد تشویق می کرد، کودکان اصحابش را وادار کرد که سواد بیاموزند، برخی از یارانش را فرمان داد زبان سریانی بیاموزند. این تأکید و تشویقها درباره علم سبب شد که مسلمین با همت و سرعت بی نظیری به جستجوی علم در همه جهان پرداختند، آثار علمی را هر کجا یافتند به دست آوردند و ترجمه کردند و خود به تحقیق پرداخته و از این راه علاوه بر اینکه حلقه ارتباطی شدند میان تمدنهای قدیم یونانی و رومی و ایرانی و مصری و هندی و غیره، و تمدن جدید اروپایی، خود یکی از شکوهمندترین تمدنها و فرهنگهای تاریخ بشریت را آفریدند که به نام تمدن و فرهنگ اسلامی شناخته شده و می شود.
خداوند در قرآن می فرماید: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون، انما یتذکر اولوا الالباب؛ بگو آیا دانایان با نادانان مساویند؟ جز این نیست که تنها خردمندان یادآور می شوند» (زمر/ 9). نقش علم برای انسان اینقدر زیاد است که اسلام طلب آن را بر هر مسلمانی واجب دانسته است. پیامبر اکرم می فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ یعنی جستجو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است» (اصول کافی، ج 1، ص 30). این حدیث از جمله احادیث اسلامی است که شیعه و سنی هر یک به طرق و سندهای خود آن را از رسول اکرم نقل کرده اند. اگر چند حدیث مسلم داشته باشیم که فریقین آنرا از رسول اکرم (ص) نقل کرده باشند یکی همین حدیث است. معنی حدیث این است: یکی از فرائض اسلامی و واجبات اسلامی، در ردیف سایر واجبات و فرائض، طلب و تحصیل علم است. تحصیل و طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، اختصاص به طبقه و دسته های دون طبقه و دسته ای ندارد. در تواریخ آمده که قبل از ظهور اسلام بعضی از جامعه های متمدن آنروز تحصیل علم را از حقوق و امتیازات بعضی از طبقات می دانسته اند و برای سایرین چنین حقی قائل نبوده اند. در اسلام نه تنها علم به عنوان حق از امتیازات کسی نیست، بلکه به عنوان تکلیف و وظیفه بر همه افراد تحصیل آن فرض و واجب است مانند سایر تکالیف.
نماز یکی از فرائض است. روزه یکی از فرائض است. زکات یکی از فرائض است. حج یکی از فرائض است. جهاد یکی از فرائض است. امر به معروف و نهی از منکر یکی از فرائض است. همچنین عالم شدن و دانا شدن هم (به نص این حدیث) یکی از فرائض است. در این جهت به طور اجمال و سربسته اختلافی نیست. از صدر اسلام تا امروز همه فرق و همه علمای اسلامی این مطلب را قبول داشته اند. در کتب حدیث همیشه یک باب مخصوص هست تحت عنوان باب وجوب طلب العلم و یا عنوانی نظیر این عنوان. می فرماید جستجو و طلب علم بر هر مسلمان واجب است، هیچ استثنائی ندارد، حتی از لحاظ زن و مرد هم استثنائی ندارد، چون مسلم یعنی مسلمان، خواه مرد باشد و خواه زن. این حدیث می فرماید فریضه علم یک فریضه عمومی است، اختصاص به طبقه ای یا صنفی یا جنسی ندارد. ممکن است یک چیز مثلا بر جوانان فرض باشد نه بر پیران، بر حاکم فرض باشد و نه بر رعیت، یا بر رعیت فرض باشد نه بر حاکم، وظیفه مرد باشد نه وظیفه زن، مانند جهاد و نماز جمعه که فقط بر مردان فرض است، بر زنان فرض نیست، اما این فریضه که نامش فریضه علم است بر هر مسلمانی فرض است و هیچگونه اختصاصی ندارد.
حدیث دیگر اینکه: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛ در همه عمر، از گهواره تا گور، در جستجو و طلب علم باشید»، یعنی علم فصل و زمان معین ندارد، در هر زمانی باید از این فرصت استفاده کرد. همان طوری که حدیث اول از لحاظ افراد و از لحاظ جنس و صنف و طبقه اختصاص و محدودیت را برداشت و این فریضه را از آن نظر تعمیم داد، این حدیث از لحاظ وقت و زمان توسعه و تعمیم می دهد. ممکن است فریضه و تکلیفی از لحاظ زمان محدودیت داشته باشد و نشود در هر زمانی به او پرداخت. مثلا روزه های واجب وقت و زمانش معین است و آن ماه مبارک رمضان است، و حتی نماز از لحاظ ساعت شبانه روز وقت معینی دارد و فقط در ساعات معین باید انجام گیرد. حج واجب است اما در همه وقت نمی شود آن را بجا آورد، موسم معین دارد و آن ماه ذی الحجه است، ولی فریضه علم محدود به هیچ وقت، هیچ زمان و هیچ سن و سال نیست و اگر وقت روزه، ماه رمضان و وقت حج، ماه ذی الحجه و وقت نماز ظهر مثلا از ظهر تا نزدیک غروب است، وقت تحصیل علم از گهواره تا گور است و نیز فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین؛ علم را جستجو و تحصیل کنید و به دست آوردید ولو در چین» (بحارالانوار، ج 1 ص 180 )، ولو اینکه مستلزم این باشد که به دورترین نقاط جهان مانند چین سفر کنید.
این حدیث می گوید تحصیل علم، جا و مکان معین ندارد، همان طوری که وقت و زمان معین هم ندارد. ممکن است یک تکلیف و فریضه از لحاظ جا و مکان محدودیت داشته باشد، نشود آن را در همه جا انجام داد، مثلا اعمال حج از لحاظ محل و مکان هم مقید و محدود است. مسلمانان حتما باید اعمال حج را در مکه، در همان سرزمینی که توحید و اسلام از آنجا طلوع کرد و به سایر جهانیان رسید، در اطراف خانه ای که به دست ابراهیم و فرزند پاک نهادش بنا شد انجام یابد.
مسلمانان نمی توانند با هم توافق کنند و نقطه دیگری را برای اعمال حج انتخاب کنند. پس این تکلیف از این نظر محدودیت دارد، اما در انجام فریضه علم هیچ نقطه معین در نظر گرفته نشده، هر جا که علم هست آنجا جای تحصیل و به دست آوردن است، می خواهد مکه باشد یا مدینه، مصر باشد یا شام یا عراق، یا دورترین نقاط جهان، می خواهد در مشرق باشد یا مغرب. یک سلسله احادیث داریم در باب فضل مهاجرت و مسافرت برای علم به نقاط دوردست، و حتی آیه کریمه «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله؛ و هر کس از خانه خود به سوی خدا و پیامبرش برای هجرت خارج شود و در راه بمیرد اجرش با خداست» (نساء/ 100)، به مهاجرت و مسافرت در طلب علم تفسیر شده است. در یکی از احادیث معتبر وارد شده: «لو علمتم ما فی طلب العلم لطلبتموه و لو بسفک المهج و خوض اللجج؛ اگر می دانستید در نتیجه طلب و تحصیل علم به چه سعادتهائی می رسید، به دنبال آن می رفتید ولو به اینکه خون شما در این راه ریخته شود و یا مستلزم این باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوسها بپیمائید» (بحار، ج 2، ص 177).
همچنین از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «الحکمة ضاله المؤمن یأخذها اینما وجدها»، یا به این تعبیر: «کلمة الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها» (بحار الانوار، ج 2، ص 99) یعنی حکمت گمشده مؤمن است، و هر کس که چیزی گم کرده آن را در هر نقطه که پیدا کند معطل نمی شود و برمی دارد. حکمت یعنی سخن و مطلب محکم و متقن و منطقی و درست، یعنی دریافت حقیقت. هر قانون و قاعده ای که با حقیقت وفق دهد و ساخته وهم و تخیلات نباشد حکمت است. امام علی (ع) می فرماید: «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله؛ حکمت گمشده مؤمن است پس او را بجوئید و بیابید هر چند در نزدیک نفر مشرک باشد. شما که مؤمن هستید، به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته آن می باشید». و هم آن حضرت فرموده: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق؛ حکمت، گمشده مؤمن است. آن را بگیر ولو از اهل نفاق» (نهج البلاغه، حکمت 80)، باز هم از این تعبیرات زیاد داریم.
خلاصه همه اینها اینست که در فرا گرفتن علم، یگانه شرط اینست که آن علم درست و صحیح و مطابق با واقع و حقیقت باشد، شما به آن کسی که علم و حکمت را از او فرا می گیرید کار نداشته باشید. بلی یک وقت هست که آدمی در درست بودن و صحیح بودن مطلب تردید دارد. در اینگونه موارد کسانی که اهل تشخیص نیستند نباید به سخن هرکس گوش کنند، باید دقت کنند که تحت تأثیر و تلقین چه کسی هستند. اگر در این جهت دقت نکنند بسا هست که از آن راه گمراه شوند. ولی یک وقت هست که معلوم است که حرف طرف درست است، مثلا واقعا یک کشف علمی در طب، یا در طبیعی، یا غیر اینها، مسلم است که درست است. می فرماید در این صورت بروید یاد بگیرید.
در احادیث ما از زبان حضرت مسیح عیسی بن مریم (ع) نقل شده که فرمود: «خذوا الحق من اهل الباطل و لا تأخذوا الباطل من اهل الحق، کونوا نقاد الکلام؛ حق را بگیرید و بپذیرید ولو از اهل باطل، اما باطل را هرگز نگیرید و نپذیرید ولو از اهل حق، خودتان صراف سخن و سخن شناس باشید» (بحارالانوار، ج 2، ص 96 ). به هر حال این سلسله احادیث، قید و محدودیت را در باب علم از لحاظ صرف ارتباط، یعنی از لحاظ کسانی که یک نفر مسلمان علم خود را از آنها فرا می گیرد برداشته است. زیرا ممکن است یک وظیفه ای از این نظر محدود باشد. مثلا نماز جماعت را باید به یک نفر اقتداء کرد، اما شرط دارد، شرطش این است که مسلمان باشد، مؤمن باشد، عادل باشد. اما در تعلیم و تعلم هیچیک از این شرطها منظور نشده.
اسلام جامعه ای می خواهد عزیز و مستقل و متکی به خود، اسلام نمی پسندد که یک ملت مسلمان، زیردست و تو سری خور یک ملت غیرمسلمان بوده باشد: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛ خداوند نمی پسندد که کافران بر مسلمانان سیطره و تسلط داشته باشند» (نساء/ 141). اسلام نمی پسندد یک ملت مسلمان همیشه دست دریوزگی به سوی یک ملت دیگری به عنوان قرض یا کمک بلا عوض دراز کند. اسلام نمی پسندد جامعه اسلامی استقلال اقتصادی یا اجتماعی نداشته باشد. اسلام نمی پسندد که مسلمانان همین که بیماری سختی پیدا کردند خودشان طبیب و وسائل کافی نداشته باشند و بیماران را به دوش بکشند و به سوی ملتهای غیرمسلمان بروند.
علم، پایه عزتها و استقلالها
در دنیا تحولی به وجود آمده که همه کارها بر پاشنه علم می چرخد و چرخ زندگی بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حیات بشر با علم وابستگی پیدا کرده به طوری که هیچ کاری و هیچ شأنی از شئون حیات بشر را جز با کلید علم نمی توان انجام داد.
فریضه علم، مفتاح سایر فرائض
انجام سائر فرائض و تکالیف فردی و اجتماعی اسلام، به فریضه علم بستگی دارد. فریضه علم به عنوان یک کلید و مفتاح برای انجام سایر فرائض و منظورهای اسلامی شناخته شده و به اصطلاح فقهاء، واجب تهیوئی است، و بالنتیجه اگر شئون حیاتی مسلمین شکلی به خود بگیرد که وابستگی بیشتری به علم پیدا کند فریضه علم هم اهمیت و لزوم و توسعه و عموم بیشتری پیدا می کند. هر علمی که به حال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است آن را باید از علوم دینی شمرد و اگر کسی خلوص نیت داشته باشد و برای خدمت به اسلام و مسلمین آن علم را تحصیل کند، مشمول اجر و ثوابهائی که در تحصیل علم گفته شده هست، مشمول این حدیث است که «و ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم؛ فرشتگان، زیر پای طالبان علم پر می نهند». اما اگر خلوص نیت در کار نباشد تحصیل هیچ علمی ولو یاد گرفتن آیات قرآن باشد اجر و ثوابی ندارد. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضاء می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم.