موضوع مشاوره در اسلام با اهمیت خاصى تلقى شده، پیغمبر اکرم (ص) با این که قطع نظر از وحى آسمانى آن چنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت براى اینکه از یک سو مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى دیگر، نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان که جنبه اجراى قوانین الهى داشت (نه قانونگذارى) جلسه مشاوره تشکیل مى داد، و مخصوصا براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود، تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرف نظر مینمود چنان که نمونه آن را در جنگ احد می توان مشاهده کرد و مى توان گفت: یکى از عوامل موفقیت پیامبر (ص) در پیشبرد اهداف اسلامى همین موضوع بود.
خداوند در سوره آل عمران آیه 159 به پیامبر می فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الأمر فإذا عزمت فتوکل على الله إن الله یحب المتوکلین؛ از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند بنابراین آنها را عفو کن و براى آنها طلب آمرزش نما و در کارها با آنها مشورت کن اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».
دستور به مشورت
«و شاورهم فی الأمر» بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه. این دستور بخاطر آن است که پیامبر (ص) قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا این فکر به نظر بسیارى مى رسید که در آینده پیامبر (ص) نباید با کسى مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد که باز هم با آنها مشورت کن هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد زیرا از نظر کلى که بررسى کنیم منافع آن روی هم رفته بمراتب بیش از زیانهاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.
اکنون ببینیم پیامبر (ص) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد. گرچه کلمه الامر در «شاورهم فی الأمر» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود ولى مسلم است که پیامبر (ص) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد بلکه در آنها صرفا تابع وحى بود. بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود و به عبارت دیگر پیامبر (ص) در قانونگذارى، هیچوقت مشورت نمى کرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست و لذا گاهى که پیامبر (ص) پیشنهادى را طرح مى کرد مسلمانان نخست سؤال مى کردند که آیا این یک حکم الهى است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگى تطبیق قوانین مى باشد. اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر مى کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم مى شدند چنان که در جنگ بدر لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر (ص) مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند یکى از یاران بنام حباب بن منذر عرض کرد اى رسول خدا! این محلى را که براى لشگرگاه انتخاب کرده اید طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما مى باشد. پیامبر (ص) فرمود: فرمان خاصى در آن نیست، عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل جاى مناسبى براى اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلى انتخاب نماید. پیغمبر اکرم نظر او را پسندید و مطابق رأى او عمل کرد (تفسیر المنار، ج 4، ص 200).
اصولا مردمى که کارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشى یکدیگر انجام میدهند و صاحب نظران آنها به مشورت مى نشینند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند. به عکس افرادى که: گرفتار استبداد رأى هستند و خود را بى نیاز از افکار دیگران مى دانند -هر چند از نظر فکرى فوق العاده باشند- غالبا گرفتار اشتباهات خطرناک و دردناکى مى شوند. از این گذشته استبداد رأى، شخصیت را در توده مردم مى کشد و افکار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى کند، و به این ترتیب بزرگترین سرمایه هاى انسانى یک ملت از دست مى رود. به علاوه کسى که در انجام کارهاى خود با دیگران مشورت مى کند، اگر مواجه با پیروزى شود کمتر مورد حسد واقع مى گردد، زیرا دیگران پیروزى وى را ازخودشان مى دانند و معمولا انسان نسبت به کارى که خودش انجام داده حسد نمى ورزد و اگر احیانا مواجه با شکست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است، زیرا کسى به نتیجه کار خودش اعتراض نمى کند، نه تنها اعتراض نخواهد کرد بلکه دلسوزى و غمخوارى نیز مى کند.
یکى دیگر از فوائد مشورت این است که انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسایى راه را براى پیروزى او هموار مى کند و شاید مشورتهاى پیامبر با آن قدرت فکرى و فوق العاده اى که در حضرتش وجود داشت، بخاطر مجموع این جهات بوده است.
در اخبار اسلامى تاکید زیادى روى مشاوره شده است. در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «ما شقى عبد قط بمشورة و لا سعد باستغناء رأى؛ هیچکس هرگز با مشورت بدبخت و با استبداد رأى، خوشبخت نشده است» (تفسیر ابوالفتوح رازى). در سخنان علی (ع) مى خوانیم: «من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولهم؛ هر که خودکامگی کند به هلاکت رسد و هر که با دیگران مشورت کند در عقل آنان شرکت جسته است» (نهج البلاغه، حکمت 161). و نیز از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: «اذا کان امرائکم خیارکم و اغنیائکم سمحائکم و امرکم شورى بینکم فظهر الارض خیر لکم من بطنها و اذا کان امرائکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و لم یکن امرکم شورى بینکم فبطن الارض خیر لکم من ظهرها؛ هنگامى که زمامداران شما، نیکان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و کارهایتان به مشورت انجام گیرد، در این موقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (یعنى شایسته حیات و زندگى هستید) ولى اگر زمامدارانتان، بدان، و ثروتمندان، افراد بخیل باشند و در کارها مشورت نکنید در این صورت، زیر زمین از روى آن براى شما بهتر است« (تفسیر ابوالفتوح رازى).
با چه اشخاصى مشورت کنیم؟
مسلم است که هر کس نمى تواند طرف مشورت قرار گیرد، زیرا گاه آنها نقاط ضعفى دارند که مشورت با آنها مایه بدبختى و عقب افتادگى است چنان که على (ع) در نامه 53 مى فرماید: با سه طایفه مشورت نکن: «لا تدخلن فى مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر؛ با هیچ بخیلی مشورت مکن، که تو را از فضل و بخشش باز می دارد و از فقر و نیاز می ترساند»، «و لا جبانا یضعفک عن الامور؛ و نه با هیچ ترسویی، که تو را از اقدام در امور سست می سازد»، «و لا حریصا یزین لک الشره بالجور؛ و نه با هیچ حریصی، که به ناروا حرص و آز را در نظرت می آراید».
وظیفه مشاور
همان طور که در اسلام دستور مؤکد درباره مشورت کردن داده شده به افرادى که مورد مشورت قرار مى گیرند نیز تأکید شده که از: هیچگونه خیرخواهى فروگذار نکنند و خیانت در مشورت، یکى از گناهان بزرگ محسوب مى شود، حتى این حکم درباره غیرمسلمانان نیز ثابت است، یعنى اگر انسان، پیشنهاد مشورت را از غیر مسلمانى بپذیرد، حق ندارد در مشورت، نسبت به او خیانت کند و غیر از آنچه تشخیص مى دهد به او اظهار نماید.
در رساله حقوق که از امام سجاد (ع) نقل شده مى فرماید: «و حق المستشیر إن علمت له رأیا اشرت علیه و ان لم تعلم ارشدته الى من یعلم و حق المشیر علیک ان لا تتهمه فیما لا یوافقک من رأیه؛ حق کسى که از تو مشورت مى خواهد این است که اگر عقیده و نظرى دارى در اختیار او بگذارى و اگر درباره آن کار، چیزى نمى دانى، او را به کسى راهنمایى کنى که میداند و اما حق کسى که مشاور تو است این است که در آنچه با تو موافق نیست او را متهم نسازى» (تفسیر نورالثقلین، جلد 1، ص 405).
مرحله تصمیم نهایى
«فإذا عزمت فتوکل على الله» همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود، بنابراین پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده است و آن تصمیم قاطع مى باشد. قابل توجه اینکه در جمله بالا مسئله مشاوره بصورت جمع ذکر شده (و شاورهم) ولى تصمیم نهایى تنها به عهده پیامبر (ص) و بصورت مفرد ذکر شده (عزمت).
این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن اینکه بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید بصورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى بکار افتد در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد، زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعا مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد و به همین جهت در دنیاى امروز نیز مشورت را بصورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را بدست دولتهایى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود.
موضوع مهم دیگر اینکه جمله فوق، مى گوید: به هنگام تصمیم نهایى باید توکل بر خدا داشته باشید یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش مکن. البته معناى توکل این نیست که انسان از وسائل و اسباب پیروزى که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است، صرفنظر کند، چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است که هنگامى که یک نفر عرب، پاى شتر خود را نبسته بود و آن را بدون محافظ رها ساخته بود و این کار را نشانه توکل بر خدا مى دانست به او فرمود: «اعقلها و توکل؛ پایش را ببند و سپس توکل کن»، بلکه منظور این است که انسان در چهار دیوار عالم ماده، و محدوده قدرت و توانایى خود محاصره نگردد و چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد.
این توجه مخصوص، آرامش و اطمینان و نیروى فوق العاده روحى و معنوى به انسان مى بخشد که در مواجهه با مشکلات اثر عظیمى خواهد داشت. «إن الله یحب المتوکلین» در پایان آیه بعد دستور مى دهد که افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد و ضمنا از این آیه استفاده مى شود که توکل باید حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتى که انسان در اختیار دارد قرار گیرد.
شوری مهمترین اصل اجتماعی
خداوند در سوره شورى، آیه 38 می فرماید: «و الذین استجابوا لربهم و أقاموا الصلاة و أمرهم شورى بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛ و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا داشته و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت مى گیرد، و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند».
این آیه به برخی از اوصاف مؤمنین اشاره کرده، مى فرماید: آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و فرمانهاى او را از جان و دل پذیرفته اند و نماز را برپا داشته اند و کار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد «و أمرهم شورى بینهم» و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در راه خداوند انفاق مى کنند. بعد از نماز مهمترین مسأله اجتماعى همان اصل شورى است که بدون آن همه کارها ناقص است. یک انسان هر قدر از نظر فکرى نیرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد مى نگرد، و لذا ابعاد دیگر بر او مجهول مى ماند، اما هنگامى که مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارب و دیدگاههاى مختلف به کمک هم بشتابند مسائل کاملا پخته و کم عیب و نقص مى گردد و از لغزش دورتر است. به همین جهت در حدیث پرمعنایى از پیغمبر گرامى اسلام مى خوانیم: «انه ما من رجل یشاور احدا الا هدى الى الرشد؛ احدى در کارهاى خود مشورت نمى کند مگر اینکه به راه راست و مطلوب هدایت مى شود».
قابل توجه اینکه: تعبیر در اینجا به صورتى است که آن را یک برنامه مستمر مؤمنان مى شمرد، نه تنها در یک کار زودگذر و موقت، مى گوید همه کارهاى آنها در میانشان به صورت شورى است و جالب اینکه خود پیامبر (ص) با اینکه عقل کل بود و با مبدء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجرایى، در جنگ و صلح و امور مهم دیگر، به مشورت با یاران مى نشست، و حتى گاه نظر آنها را ترجیح مى داد با اینکه مشکلاتى از این ناحیه حاصل مى شد، تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا که برکات مشورت از زیانهاى احتمالى آن به مراتب بیشتر است. چند موضوع را باید در اینجا متذکر شد:
الف: شورى منحصرا در مورد کارهاى اجرایى و شناسایى موضوعات است نه درباره احکام که تنها باید از مبدء وحى و از کتاب و سنت گرفته شود. تعبیر به «امرهم» (کارهایشان) نیز ناظر به همین معنى است چرا که احکام کار مردم نیست کار خدا است. بنابراین اگر بعضى از مفسران مانند آلوسى دامنه آن را توسعه داده اند و احکام را در آنجا که نص خاصى در آن وارد نشده مشمول آن شمرده اند بى اساس است به خصوص اینکه ما معتقدیم هیچ امرى در اسلام نیست مگر اینکه نص عام یا خاصى در مورد آن صادر شده است، وگرنه «الیوم أکملت لکم دینکم؛ امروز دین شما را بر شما کامل کردم» (مائده/ 3) صحیح نبود.
ب: بعضى از مفسران گفته اند که شأن نزول جمله «أمرهم شورى بینهم» در مورد انصار است، و این یا به خاطر آن است که آنها حتى قبل از اسلام کارهایشان بر اساس شورى بود و یا اشاره به آن گروهى از انصار است که قبل از هجرت پیامبر (ص) ایمان آوردند، و در عقبه با او بیعت کردند، و از حضرتش دعوت به مدینه نمودند (چون این سوره مکى است و آیات فوق نیز ظاهرا در مکه نازل شده). ولى به هر حال آیه مخصوص شأن نزولش نیست و یک برنامه عمومى و همگانى را بیان مى کند. این سخن را با حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) پایان مى دهیم، آنجا که فرمود: «لا ظهیر کالمشاورة و الاستشارة عین الهدایة؛ هیچ پشتیبان و تکیه گاهى همچون مشورت نیست و مشورت عین هدایت است» (وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 425، باب 21 از ابواب احکام العشرة).
قرآن کریم همچنین می فرماید: «و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان؛ در کارهای خوب، در احسانها و منشأ خیر شدن ها و بر اقامه تقوا و طهارت، یکدیگر را اعانت کنید و به کمک یکدیگر بشتابید، و اما در شر و فساد و کینه توزی ها یکدیگر را اعانت نکنید» (مائده/ 2).
امیرالمؤمنین راجع به اتفاق و اتحاد بیانات زیادی دارد، در اینجا با این فکر مبارزه می کند که بعضی از مردم را غرور می گیرد و خودشان را مافوق هم فکری و همکاری، مافوق عقل و فکر و عمل دیگران فرض می کنند، فکر نمی کنند که عقل فرد هر اندازه صائب باشد و عمل فرد هر اندازه مؤثر باشد مثل عقل اجتماعی و عمل اجتماعی نیست. با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که در دستورات دین مقدس اسلام به مشورت توصیه اکیدی شده خصوصا در کارهای اجتماعی. اولا خود قرآن می فرماید: «والذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛ آنها که دعوت الهی را پذیرفته و نماز را بپا داشته اند و کارهای خود را با مشورت حل و فصل می کنند و از روزیها که به آنها داده ایم انفاق می کنند»، یکی از مختصات اهل ایمان را ایمان مطلب قرار می دهد که کارهاشان را با شور و هم فکری صورت می دهند، آن را هم ردیف نماز و انفاق قرار داده، درباره رسول اکرم می فرماید: «فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ نسبت به مردم عفو و گذشت داشته باش، برای آنها دعا و استغفار کن و در کارها با آنها مشورت کن».
رسول خدا با آنکه پیغمبر بود و با آنکه مردم توقع نداشتند که او رأی و عقیده و نظر آنها را بخواهد و دخالت دهد، او خودش برای آنکه مردم را تحقیر نکرده باشد، برای آنکه به مردم شخصیت بدهد و شخصیت آنها را محترم بشمارد، برای اینکه دستورالعمل امت باشد برای همیشه، با آنها مشورت می کرد و از آنها نظر می خواست. داستان مشورت نظامی در جنگ خندق و نظر دادن سلمان فارسی که در ایران در این گونه مواقع دور شهر خندق می کنند و به این وسیله از خود دفاع می کنند و پذیرفتن نظر سلمان توسط رسول اکرم، معروف است.
اسلام قرآن انسان تاریخ اسلام مشورت جامعه شناسی دین حدیث تربیت