آیه 87 سوره زخرف: «لقد جئناکم بالحق ولکن اکثرکم للحق کارهون»؛ «ما عین حق و حقیقت را برای شما آورده ایم ولی بیشترین شما حقیقت را کراهت دارید،» خطاب به مردم است، البته مردم زمان پیغمبر، نزولش در آنجا و درباره همه مردم (است)، آن چیزی که با روح دین و روح اسلام صد در صد مخالف و معاند است این است که انسان این حالت را پیدا کند که از حق کراهت داشته باشد. "خداوند فطرت انسان را آن چنان آفریده است که حق جوست."
انسان به حسب فطرت، حق جو و حق خواه است و چون حق جو و حق خواه است، هر چیزی را که بالذات و بالفطره می خواهد آن چیز برایش شیرین هم هست.
اصلا شیرینی همین است. اگر بعضی از غذاها در ذائقه ما شیرین است علت شیرینی اش ملایمت است، یعنی علتش این است که دستگاه ذائقه و هاضمه ما برای این غذاها ساخته شده و این غذاها برای آن ساخته شده.
این است که وقتی که ما می رسیم به چنین مأکول یا آشامیدنی، مطبوع بودن و شیرین بودن آن را احساس می کنیم در صورتی که یک حیوان دیگر که هاضمه اش طور دیگری ساخته شده است این جور احساس نمی کند.
مثالی عرض می کنم تا روشن شود که شیرینی چطور امر نسبی است و چطور این مطلب درک می شود. بعضی حیوانات علف خوارند و بعضی گوشت خوار. هاضمه بعضی طوری ساخته شده که می تواند گوشت را ببلعد و هضم کند و برای او گوشت خوب است (درندگان). حیوانات علف خوار بر عکسند و طور دیگر ساخته شده اند.
شما می بینید برای حیوان گوشت خوار گوشت چقدر لذیذ است! جلوی یک سگ یا گربه یک ذره گوشت می اندازید می بینید با چه حرص و ولعی آن را می خورد.
چشم گربه که به گوشت می افتد بزاق دهانش شروع می کند به ریزش کردن، ولی یک حیوان علف خوار مثل اسب، چشمش که به گوشت بیفتد حساسیتی ندارد، تنفر هم دارد. بر عکس، باز برای اسب جو و علف آن حالت را دارد ولی برای سگ و گربه نه. می گویند در میان حیوانات تنها انسان است که هم علف خوار آفریده شده است و هم گوشت خوار و از هر دو نوعش لذت می برد.
این هم یکی از آن جنبه های دو گانگی و جامعیت انسان است. پس چرا این از آن لذت می برد و از آن دیگری لذت نمی برد؟ چون ساختمانش برای این ساخته شده و برای آن ساخته نشده است.
ساختمان اصلی روح و فکر و عقل انسان حقیقت جو و حقیقت خواه آفریده شده، یعنی حقیقت، راستی، واقعیت، درستی، غذای روح انسان است، آن طور که علف و جو غذای مناسب اسب است و آن طور که گوشت غذای سگ یا گربه است.
حق، حقیقت، کشف واقعیت آن طور که هست، غذای روح انسان است. بنابراین اگر روح انسان سالم باشد، وقتی که مواجه با حقیقت می شود، از رسیدن به حق و حقیقت باید لذت ببرد یا رنج؟ باید لذت ببرد.
حق در ذائقه انسان باید شیرین باشد یا تلخ؟ باید شیرین باشد. ولی ما الان مثلی داریم، می گوییم: "الحق مر"؛ حق تلخ است و حال آنکه حق نباید تلخ باشد، حق همیشه باید شیرین باشد. ما حق جو آفریده شده ایم.
این (مثل) معنایش این است که ما دنبال حق نیستیم، دنبال خود خواهی و منفعت خواهی های خودمان هستیم، به حقیقت کاری نداریم. ولی ما فعلا این طور هستیم، فطرت ما این طور نیست.
پس اگر ما به این حالت در آمدیم که "الحق مر" شدیم، حق برایمان تلخ شد، قطعا باید بدانیم که ما بیمار و مریضیم و سخت هم بیمار و مریض هستیم.
قرآن روی این مطلب که افراد این بیماری را پیدا کنند و آن فطرت سالم الهی را از دست بدهند و "الحق مر" یا "الحق مکروه" بشوند، در بسیاری از آیات تکیه کرده است و از آن جمله این (آیه) است که معنایش این است که تو مریضی، تو ذائقه ات را از دست داده ای، تو شیرین را تلخ احساس می کنی، مثل بسیاری از بیماری ها که در اثر یک نوع بیماری، غذایی که در ذائقه دیگران مطبوع است برای بیمار نامطبوع است، در ذائقه دیگران شیرین است برای او تلخ و مهوع است.