در آیه 59 سوره انفال "قرآن کریم" آمده است: «و لایحسبن الذین کفروا سبقوا انهم لایعجزون؛ و کافران گمان نکنند که (با پیمان شکنی) جلو افتاده اند؛ آن ها هیچ وقت نمی توانند (خدا را) عاجز کنند». یعنی این کافران خیال نکنند که به موجب این کارهای کافرگونه خود، نقض عهدها و عملیات غیر انسانی پیش افتادند و با این ها بر حقایقی که ما برای بشر نازل کرده ایم مقدم شدند؛ نه، اینها خدا را عاجز نمی کنند. البته مقصود این نیست که اگر آنها بیایند به جنگ خود خدا، خدا بر آنها پیروز می شود، بلکه مقصود این است که (با توجه به اینکه) کارهای آنها از قبیل نقض عهدها و خیانت ها، در مقابل کارهایی است که اساس آن کارها خدایی است؛ مثل راستی، درستی، وفای به عهد و امانت. در واقع قرآن به ما می گوید که خیال نکنید اگر کسی از آن راه برود، بر کسی که از این راه برود پیش می افتد.
قبول این آیه شاید برای ما دشوار باشد. ما به یک تعلیم عادت کرده ایم و آن عکس این آیه است که می فرماید: «و لایحسبن الذین کفروا سبقوا»؛ خیال نکنند کافرانی که ما توصیف کردیم، با آن راهشان پیش می افتند. ما عکس این آیه را می گوییم. می گوییم حق هیچ وقت پیش نمی رود، عدالت هیچگاه پیش نمی رود، درستی هیچ وقت در دنیا پیش نمی رود. بعد هم می گوییم دلیلش این است که ما می بینیم مردان حق پیش نرفتند. "امام علی (ع)" شکست خورد و پیش نرفت. "امام حسین (ع)" کشته شد، پس پیش نرفت. ولی اشتباه می کنیم، اگر علی دنبال همان چیزی می رفت که "معاویه" رفت و به آن رسید و علی نرسید، این سخن صحیح بود. ما فکر کرده ایم علی و معاویه العیاذبالله مثل همند، راهشان هم مثل هم بوده است. یعنی علی می خواست سیاستش پیش برود، می خواست خلیفه بشود و بر گرده مردم سوار بشود. معاویه هم همین را می خواست؛ منتها علی یک روش داشت، معاویه روش دیگری. معاویه با متد خودش به آن هدف رسید، علی با متدی که داشت به آن هدف نرسید. اگر هدف هر دو را یکی بدانیم، آنوقت علی العیاذبالله بدتر از معاویه بوده است، چون معاویه هدفش ریاست بود، روشی که در پیش گرفته بود روش بی دینی بود، ولی علی العیاذ بالله هدفش همان ریاست بود ولی روش تظاهر به تقوا را در پیش گرفته بود، پس باید هم شکست بخورد. اما حقیقت این است که علی یک هدف داشت، معاویه هدف دیگری. هدف علی (ع) مبارزه با روش معاویه ها بود. علی شکست نخورد، پیروز شد. خودش کشته شد ولی هدفش را نگهداری کرد و زنده نمود.