داستان کتابسوزی عبدالله بن طاهر، داستانی شنیدنی است و عجیب است که مرحوم دکتر معین این داستان را به عنوان دلیل یا قرینه ای بر کتابسوزی ایران به وسیله اعراب فاتح ایران آورده است. عبدالله پسر طاهر ذوالیمینین سردار معروف ایرانی زمان مأمون است که فرماندهی لشکر خراسان را در جنگ میان امین و مأمون پسران هارون الرشید به حمایت مأمون بر عهده داشت و بر علی بن عیسی که عرب بود و فرماندهی سپاه عرب را به حمایت از امین داشت پیروز شد و بغداد را فتح کرد و امین را کشت و ملک هارونی را برای مأمون مسلم کرد.
خود طاهر، شخصا ضد عرب بود. به علان شعوبی که در بیت الحکمه هارون کار می کرد و کتابی در "مثالب عرب" یعنی در ذکر زشتی ها و عیب های عرب نوشت، سی هزار دینار یا سی هزار درهم جایزه داد. (احمد امین، ضحی الاسلام، ج1/ص64)
پسرش عبدالله که کتابسوزی مستند به او است، سر سلسله طاهریان است، یعنی برای اولین بار توسط او، خراسان اعلام استقلال کرد و یک دولت مستقل ایرانی تشکیل داده شد. عبدالله مانند پدرش طبعا روحیه ضد عرب داشت. در عین حال مایه شگفتی است که همین عبدالله ایرانی ضد عرب که از نظر قوت و قدرت به حدی رسیده که در مقابل خلیفه بغداد اعلام استقلال می کند، کتابهای ایرانی قبل از اسلام را، به عنوان اینکه با وجود قرآن، همه اینها بیهوده است می سوزاند.
نقل کرده اند که "روزی شخصی به دربار عبدالله بن طاهر در نیشابور آمد و کتابی فارسی از عهد کهن تقدیم داشت. چون پرسیدند چه کتابی است؟ پاسخ داد داستان وامق و عذرا است و آن قصه شیرین را حکماء به رشته تحریر آورده و به انوشیروان اهداء نموده اند. امیر گفت ما قرآن کریم می خوانیم و نیازی به این کتب نداریم. کلام خدا و احادیث ما را کفایت می کند به علاوه این کتاب را مجوسان تالیف کرده اند و در نظر ما مطرود و مردود است.
سپس فرمود تا کتاب را به آب انداختند و دستور داد هر جا در قلمرو او کتابی به زبان فارسی به خامه مجوس کشف شود نابود گردد." (تاریخ ادبیات مستر براون جلد اول، ترجمه علی پاشا صالح، صفحه 510 نقل از دولتشاه سمرقندی).
چرا چنین کرد؟ نمی دانیم. به احتمال فراوان عکس العمل نفرتی است که ایرانیان از مجوس داشتند. به هر حال این کار را عبدالله بن طاهر ایرانی کرد نه عرب. آیا می توان کار عبدالله را به حساب همه ایرانیان گذاشت که اساسا چنین تفکری داشتند که هر کتابی غیر از قرآن به دستشان می افتاد می سوختند؟ باز هم نه. کار عبدالله کار ناپسندی بوده است، اما دلیل مدعای ما است که هرگاه فرهنگی مورد هجوم فرهنگ دیگر قرار می گیرد، پیروان و علاقه مندان به فرهنگ جدید به نحو افراط و زیانباری آثار فرهنگ کهن را مورد بی اعتنائی قرار می دهند. ایرانیان که از فرهنگ جدید اسلامی سخت به وجد آمده بودند علاقه ای نسبت به فرهنگ کهن نشان ندادند بلکه در فراموشانیدن آن عمد به کار بردند. از ایرانیان رفتارهایی نظیر رفتار عبدالله بن طاهر که در عین تنفر از تعصب عربی که می خواهد خود را بعنوان یک نژاد و یک خون بر مردم تحمیل کند، نسبت به اسلام تعصب ورزیده اند و این تعصب را علیه آثار مجوسیت به کار برده اند فراوان دیده می شود.