وجود حقیقی هر چیز که به آن خلق و ایجاد تعلق می گیرد و وجود واقعی است، وجود آن چیز برای خود است نه وجود آن برای اشیاء دیگر. اما وجود هر چیز برای شیء یا اشیاء دیگر، وجود اعتباری و غیر حقیقی است و جعل و خلق و ایجاد به آن تعلق نمی گیرد. به بیان دیگر هر چیز یک وجود فی نفسه (برای خود و در خود) دارد و یک وجود لغیره (برای غیر خود). به عبارت صحیح تر وجود هر چیزی دو اعتبار دارد: اعتبار فی نفسه و لنفسه و اعتبار لغیره. اشیاء از آن نظر که خودشان برای خودشان وجود دارند، حقیقی هستند و از این نظر بد نیستند. هر چیزی خودش برای خودش خوب است. اگر بد است برای چیز دیگر است. آیا می توان گفت که عقرب خودش برای خودش بد است؟ گرگ خود برای خود بد است؟ نه؛ شک نیست که وجود عقرب و گرگ برای خود آن ها خوب است. آنها از برای خود همانطور هستند که ما برای خود هستیم. پس بد بودن یک شیء در هستی فی نفسه آن نیست، در وجود بالاضافه آن است. از طرف دیگر شکی نیست که آنچه حقیقی و واقعی است، وجود فی نفسه هر چیز است. وجودات بالاضافه اموری نسبی و اعتباریند، و چون نسبی و اعتباریند، واقعی نیستند. یعنی واقعا در نظام وجود قرار نگرفته اند و هستی واقعی ندارند تا از این جهت بحث شود که چرا این وجود یعنی وجود نسبی به آنها داده شده است. اگر بخواهیم به گونه دیگری سخن بگوییم، باید بگوییم که هر چیز دو بار موجود نشده و دو وجود به او داده نشده است که یکی وجود فی نفسه و یکی وجود بالاضافه آن باشد.
فرض کنید شما مطلبی را برای شاگرد بیان می کنید، بار دیگر آن را تکرار می کنید، برای نوبت سوم و چهارم همان مطلب را بازگو می کنید. شما در هر چهار نوبت همان مطلب را بدون کم و زیاد ادا کرده اید. به عبارت دیگر بیان شما که از طرف شما وجود پیدا کرده است، در هر چهار نوبت یک جور است؛ ولی این چهار نوبت هر کدام دارای صفت بالخصوص است. یکی اول است و دیگری دوم و دیگری سوم و دیگری چهارم. آیا شما در هر نوبت دو عمل انجام داده اید، یکی این که مطلب را ادا کرده اید دیگر اینکه صفت اولویت یا ثانویت یا ثالثیت یا رابعیت را به آن داده اید؟ و یا این که این صفات یک سلسله صفات اضافی و در عین حال اعتباری و انتزاعی می باشند که از عمل مکرر شما که هر چهار نوبت به یک شکل صورت گرفته با مقایسه با یکدیگر پیدا میشود؟
بدیهی است که شق دوم صحیح است. اینگونه صفات که صفاتی اعتباری و انتزاعیند، در عین حال از لوازم قهری و لاینفک ملزومات خود هستند که اموری حقیقی و واقعیند. علی هذا درباره این امور به عنوان اشیائی مستقل نمی توان بحث کرد. نمی توان این پاسخ را به این صورت طرح کرد که فاعل و مبدأ چرا این وجودهای اضافی و اعتباری را آفرید، زیرا: اولا این وجودات واقعی نیستند که سخن از آفرینش آن ها به میان آید. ثانیا این وجودهای اعتباری و انتزاعی از لوازم وجودهای واقعی هستند و به صورت مستقل قابل طرح نیستند و اگر به صورت غیرمستقل طرح شوند، به این صورت خواهد بود که چرا وجودات واقعی را که اینها از لوازم اعتباری و انتزاعی لاینفک آنها هستند آفریده شدند. ضمنا به این نکته نیز باید اشاره نمود که این مطلب که اول بودن و دوم بودن و غیره امور اعتباری و انتزاعی می باشند و وجود واقعی ندارند و بدین جهت جعل و خلق و ایجاد به آنها تعلق نمی گیرد و فرض خلق و ایجاد درباره آنها نمی شود، با یک مطلب دیگر اشتباه نشود و آن مسئله تقدیم و تأخیر است؛ یعنی این که انسان یا فاعل مختار و ذی شعور دیگر از میان دو کار یا دو چیز یکی را بر دیگری مقدم بدارد و آن را اول قرار دهد.