کمکهای غیبی گاهی به صورت فراهم شدن شرائط موفقیت است و گاهی به صورت الهامات و هدایتها و روشنیها و روشن بینی ها. ولی باید دانست که اینگونه الطاف غیبی گزاف و رایگان نیست، چنین نیست که انسان در خانه اش بنشیند دست روی دست بگذارد و منتظر باشد دستی از غیب برون آید و کاری بکند. خیر چنین انتظاراتی بر خلاف ناموس و آفرینش است. دو آیه از قرآن ذکر می کنیم یکی در مورد مددهائی که به صورت فراهم شدن شرائط موفقیت است و دیگر در مورد مددهائی که به صورت الهامات و هدایتهای معنوی است، ببینید قرآن چه شرائطی ذکر می کند و چگونه است که به صورت گزاف و رایگان رخ نمی نماید. در مورد اول می گوید: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ اگر خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری می کند و ثابت قدمتان می دارد» (محمد/ 7). ببینید یاری الهی را که مدد غیبی است مشروط می کند به یاری قلبی خدا یعنی راه خدا باشد یعنی لله و فی الله باشد. یعنی هم عمل و مجاهدت و کوشش شرط است و هم اخلاص و حسن نیت. در مورد دوم می گوید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ یعنی آنانکه در راه ما کوشش و جدیت به خرج می دهند ما راههای خود را به آنها ارائه می دهیم، خداوند با نیکوکاران است » (عنکبوت/ 69). در این آیه نیز هم کوشش را و هم اینکه در راه ما باشد ذکر می کند، هم صرف نیروی بدنی و هم صرف نیروی روحی را شرط قرار می دهد و در این صورت است که هدایت و روشنی باطنی به انسان داده می شود. می بینید که سخن از مددهای گزاف و رایگان نیست.
امام علی (ع) جمله بسیار جالبی دارد در زمینه نصرت های الهی و اینکه در چه شرائطی مددها و تأییدات غیبی می رسد. این جمله در نهج البلاغه است می فرماید: «و لقد کنا مع رسول الله نقتل آبائنا و أبنائنا و اخواننا و أعمامنا، ما یزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیا علی اللقم و صبرا علی مضض الالم و جدا فی جهاد العدو، و لقد کان الرجل منا و الاخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین، یتخالسان انفسهما ایهما یسقی صاحبه کأس المنون، فمرة لنا من عدونا و مرة لعدونا منا فلما رأی الله صدقنا انزل بعدونا الکبت و انزل علینا النصر... و لعمری لو کنا نأتی ما أتیتم ما قام للدین عمود و لا اخضر للایمان عود» (نهج البلاغه/ خطبه 56). علی (ع) در این جمله ها جدیت و اخلاص مسلمانان صدر اول را که منتهی شد به نصرت های عظیم الهی و اینکه اگر آن همه مجاهدتها و اخلاصها نمی بود پیروزی هم نبود توصیف می کند. میفرماید: آنگاه که در خدمت رسول اکرم بودیم، در راه ایمان و عقیده با پدران و پسران خود میجنگیدیم و از اینکه شمشیر بر روی آنها و برادران و عموهای خود بکشیم و آنها را بکشیم پروا نداشتیم. این چنین پیشامدهای سخت ما را سست نمیکرد و بر استقامت و ثبات قدم و صبر و پیشروی ما می افزود، چنان بود که گاهی در میدان جنگ یکی از ما و یکی از دشمنان ما در جنگ تن به تن مانند دو شتر نر خشمناک بهم می پیچیدند، هر یک می خواست جان دیگری را برباید، گاه ما بر دشمن و گاه دشمن بر ما پیروز میشد. چون صدق نیت ما مشهود ذات حق گشت (یعنی چون صدق نیت ما به حقیقت پیوست، زیرا تحقق هر چیزی مساوی است با مشهود بودن آن برای ذات حق)، خداوند خذلان را بر دشمن ما و نصرت را بر ما نازل فرمود، یعنی چون ما هم میکوشیدیم و هم کوشش ما در راه حقیقت بود و دشمن ما میکوشید اما نه در راه حقیقت بلکه در راه دفاع از باطل و از هوای نفس، خداوند ما را مدد فرمود... بخدا قسم اگر ما مانند امروز شما بودیم نه استوانه ای از دین بر پا میشد و نه درختی برای اسلام و ایمان سبز می گشت.
قرآن کریم در داستان اصحاب کهف چنین می فرماید: «انهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی و ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا؛ یعنی آنها گروهی جوانمرد بودند که پروردگار خویش را شناختند و بدو ایمان آوردند و ما بر هدایت و روشنائی آنها افزودیم و به قلب آنها قوت بخشیدیم، زیرا آنها بپاخاسته بودند و عقائد سخیف قوم خود را مورد حمله قرار داده بودند» (کهف/ 14-15). در اینجا نیز هم سخن از مدد غیبی به صورت هدایت و روشن بینی است و هم سخن از تقویت نیروی اراده است و هر دو را مشروط کرده است به دو چیز: یکی قیام و به پا خاستن و دیگر لله و فی الله بودن قیام. اینکه زندگی انسان اگر مقرون به حق جوئی و حقیقت خواهی و اخلاص و عمل و کوشش باشد مورد حمایت حقیقت قرار میگیرد و از راههائی که بر ما مجهول است دست غیبی ما را تحت عنایت خود قرار میدهد، علاوه بر اینکه یک امر ایمانی است و از لوازم ایمان به تعلیمات انبیاء است، یک حقیقت تجربی و آزمایشی است، البته تجربه و آزمایش شخصی و فردی. یعنی هر کسی لازم است در عمر خویش چنین کند تا اثر لطف و عنایت پروردگار را در زندگی خود ببیند و چقدر لذت بخش است معامله با خدا و مشاهده آثار لطف خدا. کار خیلی سختی نیست، مراحل اولیه اش آسان است، انسان میتواند با پیمودن راه خدمت به خلق، کمک به ضعیفان، مخصوصا احسان به والدین، بشرط اخلاص و حسن نیت، کم و بیش آثار لطف خدا را همراه خود ببیند، من خودم میتوانم ادعا کنم که برای خودم این مسائل جنبه آزمایشی دارد، عملا لطف پروردگار را در این شرائط وجدان کرده ام.
داستانی از مرحوم آیت الله بروجردی اعلی الله مقامه بیاد دارم: در سالهای اولی که ایشان از بروجرد به تهران و از تهران به قم آمدند و در اثر درخواست حوزه علمیه در قم اقامت فرمودند، و البته آمدنشان به تهران دنبال یک کسالت شدید بود که احتیاج به جراحی پیدا کرد و ایشان تحت عمل قرار گرفتند. پس از چند ماه اقامت در قم، تابستان رسید و حوزه تعطیل شد، ایشان تصمیم گرفتند به زیارت مشهد بروند زیرا در حال شدت بیماری نذر کرده بودند که اگر خداوند ایشان را شفا داد به زیارت امام رضا (ع) تشرف حاصل کنند. یکی از مراجع تقلید حاضر برای بنده نقل کردند که ایشان در یک جلسه خصوصی این تصمیم را ابراز فرمودند و ضمنا به اصحاب خودشان که در آن جلسه شرکت داشتند فرمودند کدامیک از شما با من خواهید آمد. ما گفتیم تأملی می کنیم و بعد جواب می دهیم. ولی ما در غیاب ایشان مشورت کردیم و اساسا صلاح ندیدیم ایشان فعلا از قم به مشهد بروند، بیشتر روی این جهت فکر می کردیم که ایشان تازه به مرکز قم آمده اند و هنوز مردم ایران، مخصوصا مردم تهران و مشهد که در مسیر و مقصد مسافرت ایشان هستند ایشان را درست نمی شناسد و بنابراین تجلیلی که شایسته مقام ایشان هست از ایشان بعمل نخواهد آمد. لهذا تصمیم گرفتیم ایشان را از این سفر منصرف کنیم، ولی میدانستیم که این جهت را نمی شود با ایشان در میان گذاشت. بنا شد عذرهای دیگری ذکر کنیم از قبیل اینکه چون تازه عمل جراحی صورت گرفته است ممکن است این مسافرت طولانی با اتومبیل (آنوقت هواپیما و قطار در راه مشهد و تهران نبود) صدمه داشته باشد.
در جلسه بعد که ایشان مجددا مطلب را عنوان کردند ما کوشیدیم هر طور شده ایشان را منصرف کنیم، ولی یکی از حضار مجلس آنچه ما در دل داشتیم اظهار داشت و ایشان فهمیدند که منظور اصلی ما از مخالفت با این مسافرت چیست؟ ناگهان تغییر قیافه دادند و با لحنی جدی و روحانی فرمودند: من هفتاد سال از خداوند عمر گرفته ام و خداوند در این مدت تفضلاتی بمن فرموده است که هیچ کدام از آنها تدبیر خود من نبوده است، من در همه این مدت کوشش داشته ام ببینم چه وظیفه ای دارم که به آن عمل کنم، حالا پس از هفتاد سال شایسته نیست خودم بفکر خودم باشم و برای شئونات شخصی خودم بیندیشم، خیر، میروم.
آری یک فرد در زندگی عملی خود اگر کوشش و اخلاص را توأما داشته باشد خداوند او را از راههائی که خود آن فرد نمی داند تأیید می فرماید: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
اخلاق قرآن انسان اخلاص داستان اخلاقی حق جویی مجاهدت کوشش امداد غیبی تربیت