شاید من این داستان را در یک یا دو سخنرانی دیگر هم گفته باشم: که دو سه سال پیش بود و شاید شما هم در روزنامه خوانده باشید، یکی از مدیر کل های آستان قدس رضوی، اعلام کرد که در حدود سیصد یا چهار صد جلد قرآن نفیس خطی در میان ورق پاره هائی که در صندوق ها برای دور ریختن و دفن کردن ریخته بودند کشف شد. این قرآن ها را قبلا داخل صندوق هائی ریخته بودند و می خواستند به عنوان ورق های پاره آنها را دور بریزند ولی چون آیات قرآن تمدن این قوم و ملت بوده است، نشانه علاقه مفرط مردم به کتاب مقدس مذهبی شان بوده است می بردند زیر خاک ها دفن می کردند نمی فهمیدند چه چیزی را دارند دفن می کنند این علامت بی رشدی است، علامت نشناختن هنر گذشتگان، نشناختن قدر احساس گذشتگان و علامت نشناختن ارزش اجتماعی آنها برای یک ملت و سرافرازی آنها در برابر ملتهای دیگر است.
یادم هست که استاد بزرگوار ما حکیم عالیقدر مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی "اعلی الله مقامه" که واقعا مرد حکیم و فیلسوفی بود و در حدود بیست و پنج سال قبل به قم آمده بودند و تدریس می کردند، قضیه ای نقل کردند، ایشان گفتند رفته بودم به یکی از کتاب فروشی ها و کتابی می خواستم، کتاب فروش یک نسخه خطی از کتابی که من نمی شناختم و در ریاضیات بود به من ارائه داد و گفت آقای میرزا این کتاب شاید به درد شما بخورد، شما از من بخرید، گفتم قیمتش چقدر است؟ گفت: ده تومان، با پول آن موقع ده تومان خیلی زیاد بود و من هم نداشتم که بدهم ولی وقتی که کتاب را نگاه کردم اجمالا فهمیدم که از کتابهائی ست که ریاضیون اسلامی نوشته اند و ممکن است ارزش زیادی داشته باشد، گفتم من می خرم، بشرط آنکه در قیمتش تخفیف بدهی، کتاب فروش حاضر نشد تخفیف بدهد، اما هنوز آن کتاب روی آن ویترین بود و ما داشتیم چانه می زدیم که یک مرد خارجی وارد شد و چشمش به کتاب افتاد، پرسید قیمت این کتاب چقدر است؟ کتاب فروش گفت ده تومان او فورا ده تومان را داد و مثل برق بیرون رفت، بعد ما فهمیدیم این کتاب دست به دست شده و در همین تهران میان نسخه شناس ها مبالغ هنگفتی تقویم شده که برای ما قابل تصور نبود. معلوم شد اولا خود کتاب از نظر محتوی بسیار نفیس بوده و ثانیا نسخه منحصر بفرد بوده و کتاب را برده اند برای کتابخانه های اروپا، معلوم شد که این آدم از اروپا، از یکی از کتابخانه های اروپا مأموریت داشته که این کتاب را و شاید با بعضی کتاب های دیگر نظیر این کتاب را از کتابخانه های مشرق زمین پیدا کند و ببرد. این تفاوت یک ملت رشید و لایق است که حتی ارزش سرمایه های دیگر آنرا هم درک می کند و بعد کتابهای آن جا را جمع می کند و ضمیمه کتابخانه خودش می نماید. با ملتی که چنین سابقه درخشانی داشته است و به این حد بی لیاقتی رسیده که اصلا نمی داند چنین سرمایه هائی هم دارد و باید آنرا حفظ و نگهداری نماید. شما الان اگر بخواهید بهترین کتاب های مشرق زمین و نسخه های بسیار عالی اسلامی را پیدا کنید، در کجا می توانید پیدا کنید؟ در تهران می توانید پیدا کنید؟ در اصفهان می توانید پیدا کنید؟ خیر در کتابخانه های اروپا یا آمریکا یا شوروی می توانید پیدا کنید یا لااقل در آنجا بهتر می توانید پیدا کنید. خوشبختانه در برخی از کشورهای اسلامی مانند ترکیه و هند و تا حدی مصر و ایران بعضی کتابخانه های با ارزش هست از هم اکنون باید قدر آنها را بدانیم. این یک نمونه کوچکی است که من دارم برای شما عرض می کنم تا چند سال پیش ابنیه تاریخی که ما در همین مملکت داریم در وضعی بود که هر کسی می آمد و می رفت و هر کار دلش می خواست می کرد، اگر بچه ای می رفت چشمش به یک کاشی می افتاد، میخ بر می داشت و می زد به آن کاشی و می شکست هیچکس نبود که جلویش را بگیرد در صورتی که اگر مردمی دیگر چنین شاهکارهائی داشته باشند که در ششصد سال پیش، در هفتصد سال یا سیصد چهارصد سال پیش به وجود آورده اند و علامت سابقه فرهنگ و تمدن آنها بشمار می رود، حاضر نخواهند شد یک آجر آن را به قیمت یک میلیون دلار بدهند. پس ما چرا اینطور هستیم، برای اینکه درک نداریم، شناخت نداریم مثال خیلی زیاد است.
از شخصیت موثق و محترمی اخیرا شنیدم که توجه به حفاظت گنبد مسجد شیخ لطف الله که در اصفهان است از زمانی آغاز شد که یک نفر ایران شناس معروف یعنی پروفسور پوپ که اخیرا فوت کرد و در اصفهان طبق وصیت خودش دفن شد آمد و به طور جدی به اولیاء امور تذکر داد که اگر این اثر را حفظ نکنید و خراب شود به بشریت خیانت کرده اید، این گونه آثار و شاهکارها به بشریت تعلق دارد و تجلی زیبائی روح بشریت است. پس از این تذکر بود که ما در صدد حفظ و نگهداری بر آمدیم.