امام حسین (ع) با نهضت خویش حس استغناء و بی نیازی به مردم داد. روزی که می خواهد از مکه حرکت کند، یک ذره قیام خودش را مشروط نمی کند و این طور می فرماید: «خط الموت علی ولد آدم»؛ «مرگ بر فرزندان آدم نگاشته شده است.» (بحارالانوار، ج 44، ص 366 و نفس المهموم ، ص 100 و مقتل خوارزمی، ج 2، ص 5) و در آخر خطبه می فرماید: «فمن کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه، فلیرحل معنا فاننی راحل مصبحا انشاء الله تعالی»؛ «من فردا صبح حرکت می کنم هر کس که آماده جانبازی است و حاضر است خون قلب خودش را در راه ما بریزد و تصمیم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حرکت کند که من رفتم. دیگر بیش از این حرفی نیست.» (همان مأخذ) این مقدار استغناء قطعا در دنیا نظیر ندارد.
از این بالاتر، شب عاشورا است که اصحاب و اهل بیتش را جمع می کند و از آنها تمجید و تشکر می کند. بعد به آنها می گوید: «بدانید از همه شما متشکر و ممنونم، ولی بدانید که دشمنان با شما کاری ندارند، و اگر بخواهید بروید مانع شما نمی شوند، من هم از نظر شخص خودم که با من بیعت کرده اید بیعت خودم را از دوش شما برداشتم و محظور بیعت هم با من ندارید، هر کس می خواهد برود آزاد است.»
امام حسین (ع) از اهل بیت و اصحابی که درباره آنها گفته است که اهل بیتی بهتر و با وفاتر از اینها سراغ ندارم، این مقدار استغناء نشان می دهد و هرگز سخنانی از این قبیل که من را تنها نگذارید، من غریبم، مظلومم، بیچاره ام نمی گوید.
البته تکلیف دین خدا را بر نمی دارد، لذا با افراد که اتمام حجت می کرد، اگر در آنها تمایل به ماندن نمی دید به آنها می گفت از این صحنه دور بشوید زیرا که من نمی خواهم شما به عذاب الهی گرفتار شوید، چون اگر از کسی استمداد بکنم و او صدای استمداد مرا بشنود و مرا مدد نکند، خداوند او را به عذاب جهنم مبتلا خواهد کرد. این درس استغناء درس کوچکی نبود. همین استغناء بود که بعدها روحیه استغناء به وجود آورد و چقدر قیام ها و نهضت ها به وجود آمد.