از دیوان حافظ دو نسخه موجود است، یکی نسخه مرحوم قزوینی، و دیگر نسخه ای که آقای سید ابوالقاسم انجوی شیرازی چاپ معاصر ماست و جزو نسخ خوب حافظ است. البته این دو می توانند جامع باشند، از نظر اینکه مرحوم قزوینی تکیه اش بیشتر بر نسخ قدیم است و به ذوق و این حرفها هیچ اعتماد ندارد و آقای انجوی شیرازی از افرادی هستند که خیلی به نسخ قدیمه اعتنایی ندارند، می گویند ما هر شعری هم که در دیوان های منسوب باشد، اگر ببینیم به تیپ شعر حافظ می خورد قبول می کنیم.
حافظ معلم رسمی هم زیاد داشته، یکی از استادهایش میر سیدشریف جرجانی معروف است.
در مقدمه حافظ انجوی از حافظ شیرین سخن "مرحوم دکتر معین" نقل می کند (مرحوم دکتر معین هم یک آدمی بود که همیشه مستند حرف می زد، هیچ وقت بی استناد حرف نمی زد):
هرگاه در مجلس درس میر سیدشریف علامه گرگانی شعر خوانده می شد، می گفت به عوض این ترهات به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد می رسید علامه گرگانی می پرسید بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وی اعتراض می کردند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می کنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می دهی؟ استاد در پاسخ می گفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی است.
«لطایف حکمی با نکات قرآنی» تعبیر خود حافظ است که می گوید آنچه من می گویم لطایف حکمی است با نکات قرآنی. این جمله میر سیدشریف در واقع از خود حافظ گرفته شده.
معلوم می شود که حتی در زمانی که حافظ هنوز جوان و شاگرد میر سیدشریف بوده، تلقی افرادی نظیر میر سیدشریف از حافظ در این حد بوده است. در جایی آمده که این لقب «لسان الغیب» را که به حافظ داده اند مال عصرهای متأخر نیست، از همان زمان های قدیم به او «لسان الغیب» می گویند. اگر این حرف درست باشد، قرینه دیگری است که این مرد از همان زمان خودش به عنوان یک مرد عارف اهل معنا شناخته می شده، به طوری که اساسا او را زبان غیب می دانسته اند یعنی اینجور فکر می کردند که این شعرها را که او سروده، او نبوده به عنوان یک بشر که بسراید، بلکه از غیب به زبان او جاری می شده است، چنین اعتقادی داشتند.
از تاریخ حافظ، هر چه که ما مطالعه کنیم، این مطلب روشن می شود که حافظ یک مردی بوده در زی علما و البته در عین اینکه یک عارف بوده (نزدیکانش او را به صورت یک عارف می شناخته اند اما نه به صورت یک درویش و صوفی حرفه ای) بیشتر به عنوان یک عالم معروف بوده است. آن محمد گل اندام هم وقتی می خواهد عذر بیاورد برای اینکه حافظ خودش فرصت نکرد و نخواست «دیوانش را جمع کند»، می گوید «این قدر مشغول مطالعه کتب دواوین عرب و کشاف و مفتاح و مصباح و... بود که فرصت نداشت.».
گویی کسی مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی را وصف می کند. مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی اعلی الله مقامه از شعرای بسیار زبردست است، خواهرزاده قاآنی هم هست، خیلی هم خوب شعر می گوید، مجتهد و مرجع تقلید، ولی خیلی کم شعر گفته، حالا کسی بگوید آقای میرزا محمدتقی دیوانشان را جمع کرده اند یا نه؟ آدم می گوید ایشان آن قدر مشغله داشت که دیگر نمی رسید بیاید دیوانش را جمع کند. درباره حافظ اینجور فکر می کردند که اینقدر مشغله علمی داشت که خودش دیگر نمی رسید بیاید شعرهایش را جمع کند.