جستجو

پوشش صورت و مو در اسلام

در موارد بسیاری که مستقیما مسأله پوشش یا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است، ملاحظه می کنیم که در جواب و سؤالهائی که میان افراد و پیشوایان دین رد و بدل شده فقط مسأله "مو" مطرح است و مسأله "رو" به هیچ وجه مطرح نیست. یعنی وجه و کفین، مفروغ عنه و مسلم فرض شده است. و ما ذیلا چند نمونه از این موارد را ذکر می کنیم.


الف- در مورد حرمت نظر به خواهر زن
صحیح «البزنطی عن الرضا (ع) قال: سألته عن الرجل یحل له ان ینظر الی شعر اخت امرأته؟ فقال: لا الا ان تکون من القواعد. قلت له: اخت امرأته و الغریبة سواء؟ قال: نعم، قلت: فمالی من النظر الیه منها؟ فقال: شعرها و ذراعها؛ احمد بن ابی نصر بزنطی (که از اصحاب عالیقدر امام رضا (ع) است) می گوید از حضرت رضا سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهر زنش نگاه کند؟ فرمود نه، مگر اینکه از زنان سالخورده باشد. گفتم پس خواهر زن و بیگانه یکی است؟ فرمود بلی. گفتم در مورد سالخورده چقدر برای من جایز است نگاه کنم؟ فرمود به موی او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او می توانی نگاه کنی.» (وسائل جلد 3، صفحه 25)
ملاحظه می فرمائید که هم در سؤال اول روایت، و هم در آخرین جواب امام (ع) آنچه ذکر شده است "مو" است نه "رو". به خوبی روشن است که مستثنی بودن چهره، نزد طرفین مسلم بوده است. و هرگز نمی شود احتمال داد که مثلا در مورد زنان سالخورده نگاه به مو و ذراع جایز باشد و نگاه به صورت جایز نباشد، در حالی که در جواب سؤال از مقداری که نظر به آن جایز است، چهره ذکر نشده است.

ب- در مورد پسر بچه
ایضا صحیح «البزنطی عن الرضا (ع) قال: یؤخذ الغلام بالصلاه و هو ابن سبع سنین و لا تغطی المرأه منه شعرها حتی یحتلم؛ حضرت رضا (ع) به احمد بن ابی نصر بزنطی فرمود: وقتی پسر بچه به هفت سال رسید باید به نماز خواندن وادار کرده شود، ولی تا وقتی که بالغ نشده است بر زن لازم نیست موی خود را از او بپوشاند.» (وسائل جلد 3، صفحه 29) یعنی وادار کردن به نماز برای ایجاد عادت است و الا در هفت سالگی حکم مرد را ندارد، تا به حد بلوغ برسد. در اینجا نیز پوشانیدن "مو" مطرح است نه "رو". روایات دیگر به همین مضمون در کتب حدیث زیاد است.
ممکن است گفته شود که مو به عنوان مثال ذکر شده است، به دلیل اینکه بدن ذکر نشده، در حالی که می دانیم پوشانیدن بدن لازم است. بنابراین پوشانیدن چهره هم ممکن است واجب باشد و ذکر نشده باشد. جواب این است که اگر پوشانیدن چهره واجب بود، شایسته بود آن را به عنوان مثال ذکر کنند چنانکه در عرف ما که بنابر لازم دانستن پوشانیدن چهره است، مسأله پوشش را به "رو گرفتن" تعبیر می کنند و رمزش این است که قسمتی که در عمل بیشتر ممکن است مکشوف باشد همان چهره است و وقتی پوشانیدن آن بیان شود، وجوب پوشانیدن قسمتهای دیگر به طریق اولی فهمیده می شود، و اما پوشانیدن سایر قسمتهای بدن عملا مورد ابتلا نبوده است و شکی در عدم جواز آن وجود نداشته که مورد سؤال واقع شود.

ج- در مورد مملوک
«لا بأس ان یری المملوک الشعر و الساق؛ جایز است که غلام به مو و ساق خانمی که مالک اوست نگاه کند. در روایت دیگر در مورد خواجگان که ممکن است مملوک هم نباشند.» (وسائل جلد 3، صفحه 29 و کافی جلد 5 صفحه 531)
سؤال شده است: «محمد بن اسماعیل بن بزیع قال: سألت اباالحسن الرضا (ع) عن قناع الحرائر من الخصیان. فقال کانوا یدخلون علی بنات ابی الحسن (ع) و لا یتقنعن. قلت: و کانوا احرارا؟ قال: لا قلت: فالاحرار یتقنع منهم؟ قال: لا؛ محمد بن اسماعیل بن بزیع (که او نیز از اکابر اصحاب حضرت رضا (ع) است) می گوید: از حضرت رضا سؤال کردم که آیا زنان آزاده از خواجگان باید سر بپوشند؟ (در مورد کنیزان مسلم است که بر آنان پوشانیدن سر واجب نیست. لذا سؤال را مخصوص زنهای آزاد قرار داده است). در پاسخ فرمود: نه، خواجگان بر دختران پدرم امام کاظم (ع) وارد می شدند و آنها هم روسری نداشتند. پرسیدم آیا آن خواجگان آزاد بودند یا برده؟ فرمود آزاد نبودند. پرسیدم اگر آزاد باشند باید سرها را از ایشان بپوشند؟ فرمود: نه.» (وسائل جلد 3، صفحه 29)
در اینکه آیا خواجه و برده به زن محرم است یا نه؟ در تفسیر آیات بحث کردیم. اکثر فقهاء می گویند محرم نیست ولی در هر حال دلالت این روایات و روایات زیاد دیگر در این مورد با همه اختلافی که از سایر جهات دارند و در کافی و وسائل و سایر کتب حدیث مذکور است بر اینکه استثناء چهره مفروغ عنه و مسلم به شمار می رفته قابل تشکیک نیست.

د- در مورد زنان اهل ذمه
اهل ذمه یعنی مردمی که مسلمان نیستند ولی پیرو یکی از ادیان قدیم آسمانی می باشند و در پناه دولت اسلامی طبق قرارداد زندگی می کنند. «السکونی عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): لا حرمة لنساء اهل الذمة ان ینظر الی شعورهن و ایدیهن؛ سکونی (از اهل تسنن است و از امام صادق (ع) زیاد روایت دارد و مورد قبول و اعتماد علماء شیعه است) از امام صادق نقل کرده است که فرمود: پیغمبر فرمود: حرام نیست که به موها و دستهای زنان اهل ذمه نظر بشود.» (وسائل جلد 3، صفحه 26)
«ابوالبختری عن جعفر عن ابیه عن علی بن ابی طالب (ع): لا بأس بالنظر الی رؤوس النساء من اهل الذمة؛ امام علی (ع) فرمود: نگاه به سر زنان اهل ذمه جایز است.» (وسائل جلد 3، صفحه 26)
در این مسأله که نظر به زنان اهل کتاب جایز است، فقهاء و مجتهدین، متفق می باشند. الا اینکه جمعی از فقهاء قیدی را اضافه کرده اند و آن اینست که باید به مقداری که در زمان پیامبر اکرم (ص) بین خود اهل ذمه متداول بوده است اکتفاء کرد، یعنی باید دید چه مقدار را در آن زمانها نمی پوشانیده اند، نگاه کردن به همان مقدار جایز است (آن هم بدون تلذذ و ریبه) و اما این اندازه که در این زمانها برهنه شده اند، نگاه به آن جایز نیست. ولی عقیده دیگران این است: هر اندازه از بدن آنها که معمولا خودشان در ملأ عام نمی پوشند نظر به آن مانعی ندارد، هر چند در زمان پیغمبر اکرم کمتر از آن را باز می گذاشته اند.

ه- در مورد زنان بیابان نشین
«عبادبن صهیب: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لا ینتهون؛ حضرت صادق (ع) فرمود نگاه کردن به سر زنان تهامه، بادیه نشینان، دهاتیهای حومه (در متن حدیث "اهل سواد" تعبیر شده است. سواد، قراء و کشتزارهای اطراف شهر را می گویند، و شاید علت اینکه سواد نامیده می شود این باشد که به علت کشت و زرع از دور سیاه به نظر می رسد. بسیاری از اوقات مراد از کلمه سواد، کشتزارهای حومه کوفه است) و علج ها (غیر عربهای بیسواد که در حکم همان بادیه نشین های عرب هستند) مانعی ندارد، زیرا ایشان را هر گاه نهی کنند، فائده ندارد.» (وسائل جلد 3، صفحه 26)
جمعی از فقهاء به مضمون این روایت فتوا داده اند. از مرحوم آیة الله آقا سید عبدالهادی شیرازی نقل شده است که ایشان این حکم را در مورد آن عده زنان شهری که همچون زنان دهاتی نهی کردن ایشان مفید واقع نمی شود تعمیم می دادند و به همین علتی که در حدیث ذکر شده است (که نهی کردن ایشان اثر ندارد) استناد می جستند.
بعضی از فقهاء و مراجع بزرگ تقلید معاصر نیز عینا همینطور فتوا می دهند و به همین علت که در حدیث ذکر شده استناد می کنند. (رجوع شود به "منهاج الصالحین" چاپ نهم کتاب النکاح مسأله 3) ولی اکثر فقهاء چنین فتوا نمی دهند، حتی در مورد زنان بادیه نشین و دهاتی هم فقط به همین اندازه اکتفا می کنند که بر مردان واجب نیست رفت و آمد خود را از مکانهائی که این زنان وجود دارند قطع کنند. اگر گذر کردند و نظرشان افتاد مانعی ندارد، اما اینکه به صورت یک استثناء دائمی باشد، نه.
به هر حال استشهاد ما در این روایت و نظائر آن بدین است که در هیچ موردی از وجه و کفین سؤال نشده، و این بدان جهت بوده که عدم لزوم پوشانیدن آنها از نظر راویان قطعی و مسلم بوده است و کوچکترین تردیدی در آن نمی رفته است و قبلا گفتیم که هرگز احتمال نمی رود که پوشیدن "رو" را لازم می شناخته اند و در پوشیدن "مو" تردید داشته اند.

منابع

  • مرتضی مطهری- مسئله حجاب- صفحه 180-175

کلید واژه ها

پوشش بدن انسان اسلام احکام فقهی جامعه اسلامی

مطالب مرتبط

نمونه هایی از هماهنگی تعلیمات اسلام با فطرت و طبیعت استثنائات پوشش در قرآن کریم با محارم حدود و پوشش در فقه اسلامی فلسفه جواز کشف وجه و کفین دلایل موافق کشف وجه در احرام دلیل چهارم طرفداران وجوب پوشش چهره زن و پاسخ به آن نقش حاکم اسلامی در تطبیق احکام شرعی با نیازهای زمان

اطلاعات بیشتر

آیات حجاب در قرآن کریم استثنائات پوشش در قرآن کریم فلسفه جواز کشف وجه و کفین

ابزار ها