منظور از نظم، قوانین ثابت و معینی است که بر جهان و موجودات آن حکومت می کند و هر موجودی را که در نظر بگیریم آن را تابع و پایبند آن قوانین می یابیم و نظری کلی به جهان ما را راهنمائی می کند که موجودات آن، درهم و برهم نیستند و هر کدام خط سیر معینی دارند. که آنرا می پیمایند و با موجودات دیگر نیز بستگی و هماهنگی خود را حفظ می کند. چنانچه هر موجودی دریافته است که درین جهان تنها زندگی نمی کنند. بلکه وی هم برای خودش زنده است و هم برای دیگران، شماره قوانین شخصی و همگانی که درین جهان حکمفرما است اگر بیشتر از شماره موجودات جهان نباشد، کمتر نیست.
اینک به یکی از قوانین همگانی که در این جهان هزاران سال است در برابر چشم همه جریان دارد و هیچ تخلفی از آن دیده نشده، اشاره می شود: آفتاب در تابستان به زمین نزدیک می شود این خود یکی از قوانین است. هوا گرم می گردد، درجه حرارت بالا می رود. قانونی که در آب جاری است آن است که جوری باشد که به وسیله حرارت تبخیر بشود پس آب دریاها بخار شده بالا می رود. چون قانونی که در وجود بخار جاری است آن است که بالا برود و پائین نرود. قانونی که در باد جاری است وزیدن است. باد در اثر وزش در بالا رفتن بخار کمک می کند. بخار که به طبقات بالا رسید به صورت ابر در می آید که این هم خود قانونی است. سرما آن را تبدیل به باران یا برف می کند. این هم خود قانونی است که در ابر جریان دارد. جاذبه زمین برف و باران را به سوی خود می کشاند. این هم قانونی است در زمین که جاذبه اش برف و باران را بسوی خود بکشاند. موجودات زنده از این فرآورده آسمانی بهره حیاتی گیرند، موادی در زمین موجود باشد که گیاهان از آنها تغذی کنند و از آب آسمان خود را سیراب سازند، این هم قانونی است در زمین در گیاه. باد و حشرات وظیفه تلقیح گیاهان را انجام دهند. این هم قانونی است که در باد و حشرات و گیاهان جریان دارد. وجود هوا با اندازه ای که از نظر غلظت و رقت، مورد احتیاج است، آماده شده است. گیاهان از آن تنفس می کنند. حرارتی که برای زیست و رشد گیاه مورد احتیاج است، نیز موجود می باشد. تا گیاهی بجوشد و از زمین بروید. پس از آن نوبت قوانینی که در زیست گیاهان جریان دارد آغاز می شود.
گذشته از این قوانین عمومی زیست هر گیاهی از گیاهان جهان تابع قانون ویژه خود آن می باشد. جانوران و انسانها نیز هر کدام دارای قانونی بخصوص هستند و نیز تحت قوانین عمومی سلسله خود و قوانین عمومی تر موجودات زنده، و قانون بزرگتری که در همه جهان جریان دارد، میباشند و بطور کلی پیدایش علم و دانش در میان افراد بشر، معلول وجود نظم در حقایق معلومات می باشد، زیرا هر علمی عبارت از دانستن قواعد کلیه و احکام همگانی نسبت به موضوع خود، می باشد.
ستاره شناس عبارت از دانستن قوانینی است که در ستارگان جریان دارد. گیاه شناسی، حیوان شناسی، زمین شناسی، انسان شناسی و سایر علوم، نیز از همین قبیل می باشند. اگر نظمی در حقایق موضوعات علوم که عبارت از موجودات جهان هستند نبود، پیدایش علم محال می بود و این نظمهای متعددی که در جهان و موجودات جهان برقرار است نشانه ای از ناظمی دانا، توانا، حکیم و مهربان است. وجود نظم درین جهان از امور بدیهی است که با کمترین تأملی انسان بدان پی می برد. اگر جهان نظم و ترتیبی نداشت، معجزات پیامبران که دلیل بعثت آنها است، خارق عادت، شمرده نمی شد. آری محال است که نظمی در جائی و در چیزی برقرار شود مگر آنکه ناظمی خردمند و توانا و دانا داشته باشد.