در سوره نبأ داریم: «و فتحت السماء فکانت أبوابا* و سیرت الجبال فکانت سرابا؛؛ آسمان باز می شود، و درهایی می شود و کوهها به گردش در می آیند و سراب می گردند.» (نبأ/ 19 و 20) سراب به معنای باطل است، در مقابل آب. سراب یعنی آب خیالی و آب توهمی. سراب به چیزی می گویند که حقیقت ندارد و در تخیل انسان خود را به صورت واقع نشان داده و جلوه کرده است. سراب که در بیابان هاست آب نماست، که از نور و حرارت خورشید به زمین، نقاط صیقلی که از شن و ماسه پوشیده شده است، از دور به منظره میعان و لمعان، آب جلوه می کند و بیننده می پندارد که آب است و چون نزدیک می رود معلوم می شود که آب نیست و آب باطل است و آب خیالی است. در این آیه می فرماید: کوهها سراب می شود یعنی باطل می شود، در حالی که اگر کوهها خرد شوند و مانند پشم زده شده در میان فضا و آسمان و زمین پراکنده شوند و یا در دریا ریخته شوند، باز باطل نخواهند بود بلکه حقیقتی است که از یک صورت و یک شکل به شکل دیگری در آمده است.
قرآن کریم وضعیت موجودات را در هنگام نفخ صور چنین توصیف می کند: «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السمـاوات و من فی الارض إلا من شآء الله و کل أتوه داخرین* و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب صنع الله الذی أتقن کل شیء إنه و خبیر بما تفعلون؛ در آن هنگام کوهها را می بینی و چنین گمان می کنی که جامدند (یعنی ساکن و بدون حرکت می باشند) در حالیکه چنین نیست؛ این کوهها در گردش هستند مانند گردش ابرها بر فراز آسمان.» (نمل/ 87 تا 88)
این آیه به قرینه اینکه در دنبال آیه نفخ صور وارد شده، می خواهد منظری از مناظر قیامت را نشان دهد؛ و آن منظره این است که کوهها در گردشند. اگر این گردش، گردش واقعی است، در آن زمانی که آسمانها شکافته شود، زمین شکافته شود، دریاها به جوش آید و شعله از روی آب دریا برخیزد و زلزله آمده و مردم را به شدت تکان می دهد، بطوریکه زنان شیرده بچه های خود را فراموش کنند و زنان آبستن جنین خود را بر زمین گذارند؛ دیگر تحسبها جامده معنی نداشت. چون می دانیم که کوهها در حرکت و گردش و ارتعاش و تزلزل و اندکاک است، و در این صورت باید بفرماید: و تری الجبال متحرکة متزلزلة لا تستقر بشیء، و از اینکه می فرماید: کوهها را جامد می بینی ولیکن جامد نیستند و مانند ابر در مرور و حرکتند، معلوم می شود که کوهها همان ظاهر خود را حفظ کرده و با همان صلابت و عظمت و متانت بر جای خود قرار دارند ولیکن در واقع در گردشند و حکم سراب را دارند و با وجود تکوینی خود نشان می دهند که در حقیقت، استقلال وجودی ندارند. وجود استقلالی آنها سراب، و وجود حقیقی آنان همان ربط به حضرت حق است.
شاهد بر این معنی ذیل آیه است که می فرماید: «صنع الله الذی أتقن کل شیء؛ این صنع خداست که هر چیزی را متقن و محکم آفریده و از سستی و بی بنیادی و بی اعتباری مبری داشته است.» این ذیل شاهد بر استحکام و استقرار کوه هاست، نه از بین رفتن و مندک شدن و خراب گشتن. از این آیه می توانیم استفاده کنیم که در طلیعه قیامت، موجودات در نزد انسان به صورت سراب جلوه می کنند. موجودات جامد که ظاهرشان استقلال در وجود است، در حال سیر و حرکت و انقراض نشان داده می شوند. آن ابهت و جلال و عظمت و استقلال که در اشیاء مشهود بود، دیگر از بین می رود و اشیاء، دیگر استقلال در موجودیت ندارند و این در حقیقت سراب بودن و بطلان موجودات است. موجودات همگی بدون استثناء قبل از ظهور قیامت و طلیعه آن که قبل از انکشاف حقایق است، در نزد مردم و شاهدین آنها، موجودات مستقله و دارای تشخص و هویات خاصه ای بودند که آیه کریمه تحسبها جامده برای افاده این حقیقت است. ولی در هنگام ظهور و بروز مقدمات و آثار قیامت، در نزد مردم این معنی را از دست می دهند و به صورت سراب درآمده، مهر عاطل و باطل و فنا به همه آنها می خورد و آیه کریمه: صنع الله الذی أتقن کل شیء دلالت بر حقیقت ربط آنها به خدا دارد که در کمال اتقان و استحکام بوده و به هیچ وجه من الوجوه این ربط، زوال پذیر نیست. این آیه نمی خواهد بفهماند که در نزد آن کسی که می خواهد از دنیا برود، آسمان و زمین و خورشید و ماه چنین و چنان می نماید. مثلا بگوید که: خورشید به جای خود ثابت است ولی کسی که می خواهد فوت کند و قیامت او برپا شود، خورشید در چشم او تاریک می گردد، ماه در نزد او منخسف است، و در حال سکرات موت با حالتی منقلب و پریش که ندامت و حسرت گریبانش را گرفته، در برابر عمری را که در دنیا گذرانده و به این دنیا دل داده، نور درخشان خورشید و با صفا و لمعان ماه و تماشای ستارگان درخشان و منظره های با طراوت و سرسبز و آب های روح افزا که در دنیا در برابر او بودند و با تمام این آثار و غیر آن انس و آشنایی پیدا کرده و حال باید بالمره آنها را بگذارد و برود و یکسره آنان را به خاک نسیان بسپارد؛ این ارتحال و مرگ برای او به اندازه ای شدید و ناگوار است که خورشید در نزد او تاریک است، ماه تابان تاریک است، ستارگان فرو می ریزند، آبهای دریا به صورت آتش در می آید.
آیه می فرماید: کوهها باطل می شوند؛ کوهها را که می بینی جامد و مستقر در جای خود قرار گرفته و دارای استقلال و عزت در وجود و ابهت و عظمت هستند، اینک چون سراب، بی خاصیت و بی ارزش و ذلیل، و چون ابرهای پراکنده و متفرق شونده در آسمان ثبات و بقایی ندارند و این صنع خداست که هر موجودی را متقن و محکم آفریده و هر چیز را بر اساس استحکام بنا نهاده است. بنابراین، این اتقان و احکام راجع به جنبه ربط آنها با خداست و وجهه باطنی و ملکوتی موجودات را می فهماند؛ و این سراب بودن آنها از نقطه نظر خلقت و دیدگاه موجودیت استقلالی، عین ثبات و بقاء و اتقان از نقطه نظر ربط با خدا و دیدگاه موجودیت ربطی با خدا و عدم استقلال آنها در حیز وجود است.
پس در هنگام بروز و ظهور قیامت عالم عوض می شود و وجهه موجودات بطور کلی تغییر می کند. موجودات که قبل از بروز علایم قیامت دارای استقلال در وجود بودند و خود را مستقل و متکی به خود نشان می دادند و جنبه ربط آنها با خدا مختفی و پنهان بود، اینک این عالم عوض می شود و حقیقت امر در نزد ارتحال کنندگان به قیامت به صورت دیگری در می آید. موجودات، خود را فانی و سراب نشان داده و ابدا در خود استقلال، و اتکایی به خود ندارند و جنبه ربط آنها با خدا روشن و آشکار می گردد.