از مهمترین وقایعی که در جریان وقوع قیامت واقع می شود و به نوعی پایان اشراط الساعة (نشانه های قیامت) و آغاز قیامت محسوب می شود دوگانه ی نفخ صور است.
این عبارت که در لغت به معنای دمیدن در شیپور است در واقع بر گرفته از آیات قرآن کریم است.
در قرآن رویدادهایی که در آستانه قیامت واقع و به تحقق قیامت منجر می شود با تعابیر مختلف یاد شده که مشهورترین آن ها نفخ صور است و این مورد در قرآن 10 بار ذکر شده است. (کهف/ 99، مؤمنون/ 101، یس/ 51، زمر/ 68، ق/ 20، حاقه/ 13، انعام/ 73، طه/ 102، نمل/ 87، نبا/ 18) به بیان بسیاری از مفسران این وقایع همان وقایعی است که طی نفخ صور به وقوع می پیوندد.
البته برخی از مفسرین و اندیشمندان این تعابیر را غیر از نفخ صور دانسته و آن را مقدمه ی نفخ صور اول به حساب آورده اند همچنان که برخی دیگر به بیش از دو نفخه قائل شده اند، در نتیجه برخی به سه نفخه و برخی چهار نفخه معتقد شده اند ولی همان گونه که اشاره شد غالب مفسرین به وقوع دو نفخه معتقدند و تعابیر دیگر قرآن را نیز در راستای بیان های متفاوت از یک واقعیت (نفخ صور) می دانند. در ادامه به برخی از تعابیر قرآن در این رابطه اشاره می کنیم و دیدگاه برخی از مفسرین را نیز مطرح می کنیم.
«فإذا نقر فی الناقور* فذالک یومئذ یوم عسیر* علی الکافرین غیر یسیر؛ پس چون در صور دمیده شود. آن روز، روز سختی خواهد بود. بر کافران آسان نیست.» (مدثر/ 8- 10)
ماده "نقر" به معنای کوبیدن، و کلمه "ناقور" به معنای هر چیزی است که به آن می کوبند تا صدا کند، و جمله ی "نقر فی الناقور" نظیر جمله ی "نفخ فی الصور" کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است، و این یک جمله ی شرطیه است، و جزای آن جمله "فذلک..." است در تفسیر مجمع البیان در توضیح این آیه از قول مجاهد می گوید: «وقتی در صور (اسرافیل) دمیده شد و آن مانند بوق است.» در ادامه از قول بعضی دیگر می گوید: «این دمیدن اول است که آن اول شدت و سختی هولناکی است برای عموم، همانگونه که صاحب التبیان نیز بیان کرده است.» از جبائی نبز نقل می کند: «آن نفخه و دمیدن دوم است که خدا در قیامت همه مردم را زنده می کند و آن صیحه ساعت رستاخیز و روز معاد است.»
عده ای نیز قائلند که باید نقر را مطلق دانست، چه هر دو نفخه بر کافران دشوار است، چه اولی هرچه نعمت و مایه زندگی را که در دست دارند از ایشان سلب می کند، و دومی آنان را بر می انگیزد تا در برابر جبار آسمانها و زمین برای رسیدگی به حساب و جزا بایستند، و در این شک نیست که آن نفخه که در پی آن رسیدگی به حساب صورت پذیر می شود، از آن دیگری که تنها سبب مردن مردمان می شود دشوارتر است. ممکن است در این جا نیز تعبیر مجازی و دمیدن در ناقور کنایه از روز انتقام بوده باشد... چنان که می گوییم: طبلهای جنگ کوبیده شد.
نکته قابل توجه این که "ناقور" در اصل از ماده "نقر" به معنی کوبیدنی است که منتهی به سوراخ کردن شود، و "منقار" پرندگان که وسیله کوبیدن و سوراخ کردن اشیاء است نیز از همین معنی گرفته شده، به همین جهت به شیپوری که صدای آن گویی گوش انسان را سوراخ می کند و در مغز فرو می رود "ناقور" گفته می شود.
از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که در پایان دنیا و آغاز رستاخیز دو بار در صور دمیده می شود، یعنی دو صدای فوق العاده وحشت انگیز و تکان دهنده که اولی صدای مرگ است، و دومی صدای بیداری و حیات است سراسر جهان را فرا می گیرد، که از آن تعبیر به "نفخه صور اول" و "نفخه صور دوم" می شود، و آیه مورد بحث اشاره به "نفخه دوم" است که رستاخیز با آن برپا می گردد، و روز سخت و سنگینی بر کافران است.
به هر حال آیات فوق بیانگر این واقعیت است که در نفخه رستاخیز مشکلات کافران یکی بعد از دیگری نمایان می گردد، روزی است بسیار دردناک و مصیبت بار و طاقت فرسا که نیرومندترین انسانها را به زانو در می آورد.
«فإذا جاءت الصاخة؛ پس چون آن صیحه گوش خراش در رسد.» (عبس/ 33) تفسیر نمونه «صاخه» را در اینجا اشاره به «نفخه دوم صور» می داند، همان صیحه عظیمی که صیحه بیداری و حیات می باشد و همگان را زنده کرده، به عرصه محشر دعوت می کند. آری این صیحه چنان عظیم و تکان دهنده است که انسان را از همه چیز جز خودش و اعمالش و سرنوشتش غافل می کند.
صاحب المیزان نیز آن را اشاره به نفخ صور می داند: «انسان مخلوقی است که از اولین لحظه وجودش تا به آخر تحت تدبیر خدای تعالی است، او است که وی را خلق می کند و تقدیر می نماید، و راه را برایش هموار می سازد، می میراند و در قبر می کند، و مجددا از قبر بیرونش می آورد، همه اینها نعمت هایی است از خدای تعالی...» این جمله اشاره است به سرانجام آن تدبیر، تدبیر عام ربوبی و تدبیر خصوصیش در رابطه با انسان، و اینکه این تدبیر سرانجامش به کجا منتهی می شود، و امری که خدای تعالی به انسانها کرد تا او را بندگی کنند، آیا انسان این امر را به انجام رسانید یا خیر؟ و آن سرانجام همان روز صاخه (قیامت) است، که انسان جزای اعمال خود را دریافت می کند.
در مجمع البیان از قول ابن عباس آمده: «یعنی صیحه قیامت به این جهت نامیده شده برای اینکه گوش را می خراشد یعنی چنان به گوش ها می رسد که نزدیک می شود آن را کر می کند.»
بانگی عظیم برمی خیزد و ناگهان ستمکاران برپا می شوند و می نگرند و انتظار عذاب خدا را می کشند. در آن جا مسئولیت جلوه گر می شود، همان چیزی که در دنیا همواره از آن می گریختند، و توجیهات و بهانه هایی که می پنداشتند می توانند آنها را وسیله رهایی از پاداش اعمال خود قرار دهند از پا درمی آید و فرو می ریزد.
«فإنما هی زجرة واحدة فإذا هم ینظرون؛ و این زنده شدن انسان ها با یک نهیب صورت می گیرد که ناگهان همگی نگران برمی خیزند.» (صافات/ 19) "زجرة" از ماده "زجر" گاه به معنی طرد است، و گاه به معنی فریاد، و در اینجا منظور معنی دوم است، و اشاره به نفخه دوم و صیحه ثانی اسرافیل می باشد.
آن بانگی است که یکی از فرشتگان به اذن خدا می دمد و مردم یک جا می میرند یا به زندگی برانگیخته می شوند، هرگونه که خدای تعالی بخواهد و اراده کند. از این امر فهمیده می شود که برانگیختن زندگی در ارواح و استخوانهای مرده نیاز به فعالیتهایی بسیار سریع دارد، و این کاری است که دمیدن بانگی که مردم را یکباره با هوشمندی کامل برای حسابرسی زنده می کند، انجام می دهد. و اگر انسان در دنیا نادان آفریده می شود و سپس پله پله در راه معرفت پیش می رود تا به حدی از کمال برسد، در روز رستاخیز و پس از دمیدن بانگ با نیروی کامل و هوشمندی تمام برمی خیزد.
در تفسیر نمونه آمده است: «جمله ی "ینظرون" (نگاه می کنند) اشاره به نگاه کردن خیره خیره آنها به عرصه محشر یا نگاه کردن به عنوان انتظار عذاب است و در هر صورت منظور این است که نه تنها زنده می شوند بلکه درک و دید خود را با همان یک صیحه باز می یابند! تعبیر به "زجرة واحدة" با توجه به محتوای این دو کلمه اشاره به سرعت و ناگهانی بودن رستاخیز و سهولت آن در برابر قدرت خدا است که با یک فریاد آمرانه "فرشته رستاخیز" همه چیز رو به راه می شود! اینجا است که ناله این مشرکان مغرور و خیره سر که نشانه ضعف و زبونی و بیچارگی آن ها است برمی خیزد، "و قالوا یا ویلنا هذا یوم الدین؛ و می گویند ای وای بر ما این روز جزا است." (صافات/ 20)»
آری هنگامی که چشمشان به دادگاه عدل الهی، و شهود و قضات این دادگاه، و علائم و نشانه های مجازات می افتد بی اختیار ناله و فریاد سر می دهند. غالب تفاسیر نیز این آیه را به گونه ای بیان کرده اند که با نفخه دوم مطابقت دارد. صحنه ای پدید می آید و صور ناگهان دمیده می شود آنگاه بشر از اولین و آخرین یک باره از درون و باطن زمین به خارج پرتاب خواهند شد در حالی که زنده شده و روح هر یک از افراد به اعضاء و جوارح آنان ارتباط خواهد یافت. سوق این جهان به سوی عالم قیامت و آفرینش پروردگار آن صحنه را از نظر سهولت مانند آن است که بشر دیدگان خود را می گشاید و عملی از آن برای بشر آسانتر تصور نمی رود. «فإنما هی زجرة واحدة؛ آری این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم واقع می شود.» (نازعات/ 13)
ضمیر "هی" به کلمه "کرة" در آیه ی قبل «قالوا تلک إذا کرة خاسرة؛ گویند: در این صورت آن باز گشتی زیانبار است.» (نازعات/ 12) بر می گردد. و بعضی گفته اند: به کلمه ی "رادفة" در آیه ی 7 همین سوره «تتبعها الرادفة؛ و از پى آن لرزهاى [دگر] افتد.» که منظور از آن نفخه دوم است بر می گردد، و کلمه "زجر" به معنای طرد کردن کسی با آواز و نهیب است، و اگر نفخه دوم را زجره خوانده، از این جهت بوده که انسان با این نهیب از نشاه مرگ به نشاه حیات، و از باطن زمین به روی زمین منتقل می شود، و کلمه "اذا" فجائیه است، یعنی معنای "ناگاه و ناگهان" را می دهد. این کار پیچیده و مشکلی نیست، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات و زندگی برخیزد، تمام این خاکها و استخوانهای پوسیده یک مرتبه جمع می شوند و جان می گیرند، و از قبرها بیرون می پرند! "زجرة" در اصل به معنی فریادی است که برای راندن گفته می شود، و در اینجا به معنی نفخه دوم است، انتخاب این تعبیر.
با توجه به محتوای این دو کلمه (زجرة واحدة) اشاره به سرعت و ناگهانی بودن رستاخیز و سهولت و آسانی آن در برابر قدرت خدا است که با یک فریاد آمرانه از سوی فرشته رستاخیز، یا صور اسرافیل، همه مردگان لباس حیات در تن می کنند، و در عرصه محشر حاضر برای حساب می شوند.
"ساهرة" از ماده "سهر" (بر وزن سحر) به معنی شب بیداری است، و از آنجا که حوادث وحشتناک خواب شبانه را از چشم می برد، و زمین قیامت نیز بسیار هول انگیز است، کلمه "ساهره" به عرصه محشر اطلاق شده است، بعضی نیز گفته اند "ساهره" را به هر بیابانی می گویند، چون اصولا همه بیابانها وحشتناکند، گویی بر اثر وحشت خواب شبانه را از چشم می برند.
«و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب* یوم یسمعون الصیحة بالحق ذلک یوم الخروج؛ و به گوش باش روزی که منادی از مکانی نزدیک ندا برمی آورد. روزی که همه آن صیحه را که قضائش حتمی است می شنوند که روز خروج از قبرها است.» (ق/ 41- 42)
این آیات که آخرین آیات سوره "ق" را تشکیل می دهد همانند سایر آیات این سوره تکیه بر مسئله معاد و رستاخیز دارد، و باز گوشه دیگری از آن را مطرح می کند، در تفسیر نمونه آن را مساله نفخ صور و خروج مردگان از قبر می داند و در توضیح این آیه و آیه بعد از آن می گوید: «مخاطب در "استمع" (گوش فرا ده) گرچه شخص پیامبر (ص) است ولی مسلما مقصود همه انسان ها هستند. و منظور از "گوش فرا دادن" ممکن است انتظار کشیدن باشد، زیرا کسانی که در انتظار حادثه ای به سر می برند که با صدای وحشتناکی شروع می شود دائما گوش فرا می دهند، و منتظرند. و یا منظور گوش فرا دادن به این سخن الهی است، و معنی چنین می شود: این سخن را بشنو که پروردگارت درباره صیحه رستاخیز می گوید.»
اما این منادی کیست؟ ممکن است ذات پاک خداوند باشد که این ندا را می دهد، ولی به احتمال قوی تر همان "اسرافیل" است که در "صور" می دمد، و در آیات قرآن نه با نام بلکه با تعبیرات دیگری به او اشاره شده است. در ادامه می گوید: به هر حال این صیحه، صیحه نخستین که برای پایان گرفتن جهان است نیست بلکه صیحه دوم یعنی همان صیحه قیام و حشر است، و در حقیقت آیه دوم توضیح و تفسیری است برای آیه اول می گوید: آن روز که صیحه را به حق می شنوند روز خروج از قبرها و از میان خاک های زمین است.